متن در مورد مرگ

  • متن های زیبا در مورد پدر و مادر

    سرم را نه ظلم می تواند خم کند ، نه مرگ ، نه ترس ، سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم می شود مادرم . . . . . . . شرمنده می کند فرزند را ، دعای خیر مادر ، در کنج خانه ی سالمندان . . . . . . . خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گردد . . . . . . . به سلامتیه مادرایی که با حوصله راه رفتن رو یاده بچه هاشون دادن ، ولی تو پیری بچه هاشون خجالت میکشن ویلچرشونو هل بدن ! . . . . همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم که با هر بار تراشیده شدن ، کوچک و کوچک تر میشود . . . ولی پدر . . . یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند ، خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست . فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد . . . بیایید قدردان باشیم . . . به سلامتی پدر و مادرها . . . . دست پر مهر مادر تنها دستی است که اگر کوتاه از دنیا هم باشد ، از تمام دستها بلند تر است . . . . . . . پدر و پسر داشتن صحبت میکردن . . . پدر دستشو میندازه دوره گردنه پسرش میگه پسرم من شیرم یا تو ؟ پسر میگه : من ! پدر میگه : پسرم من شیرم یا تو ؟؟ ! پسر میگه : بازم من شیرم ! پدر عصبی مشه دستشو از رو شونه پسرش بر میداره میگه : من شیرم یا تو !؟ پسر میگه : بابا تو شیری ! پدر میگه : چرا بار اول و دوم گفتی من حالا میگی تو ؟ پسر گفت : آخه دفعه های قبلی دستت رو شونم بود فکر کردم یه کوه پشتمه اما حالا . . . به سلامتی هرچی پدره . . . . . . . مادر تنها کسی است که میتوان “ دوستت دارم ”هایش را باور کرد ، حتی اگر نگوید . . . . . . . مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو ، صبوری مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ، دلواپسی مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری ! مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد ! مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود ! مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن . . . . . . . اگر ۴ تکه نان خیلی خوشمزه وجود داشته باشد و شما ۵ نفر باشید ، کسی که اصلا از مزه آن نان خوشش نمی آید مطمئنا مادر  است .



  • یه متن بلند و زیبا در مورد مرگ

    با سلامی دیگر، به همه آنهایی، که تو را می خوانندبا تو خواهم گفت بر من چه گذشته است رفیقکه دگر فرصت دیدار شما، نیست مرانوبت من چو رسید، رخصت یک دم دیگر، چو نبودمهربانی آمد، دفتر بودن در بین شما را آوردنام من را خط زد و به من گفت که باید بروممن به او میگفتم، کارهایی دارم، ناتمامند هنوزاو به آرامی گفت: فرصتی نیست دگرو به لبخندی گفت: وقت تمام است، ورق ها بالاهر چه در کاغذ این عمر نوشتی، تو، بس استوقت تمام است عزیز، برگه ات را تو بدهمنتظر باش که تا خوانده شود، نمره ات را تو بگیرمن به او میگفتم: مادرم را تو ببین، نگران است هنوزتاب دوری مرا، او ندارد هرگزخواهرم، نام مرا میگوید، پدرم اشک به چشمش داردنیمی از شربت دیروز، درون شیشه ستشاید آن شربت فردا و یا قرص جدیدمعجزاتی بکند، حال من خوب شودبگذریم از همه اینها ،راستی یادم رفتکارهایی دارم، ناتمامند هنوزمن گمان میکردم،نوبت من به چنین سرعت و زودی نرسدمن حلالیت بسیار، که باید طلبممن گمان میکردم، مثل هر دفعه قبلباز برمیخیزم، من از این بستر بیماری و تبراستی یادم رفت، من حسابی دارم، که نپرداخته امقهرهایی بوده ست،که مرا فرصت آشتی نشده ستمی توانی بروی؟ چند صباحی دیگر، فرصتی را بدهی؟او به آرامی میگفت: این دگر ممکن نیستو اگر هم بشود، وعده بعدی دیدار تو بازبار تو سنگینتر و حسابی بسیار،که نپرداخته ایدم در منتظرم، زودتر راه بیفتروح مهمان تنم، چمدانش برداشتگونه کالبدم را بوسیدپیکر سردم، بر جای گذاشترفت تا روز حساب، نمره اش را بدهندچشم من خیره به دیوار، بمانددست من از لبه تخت، به پایین افتادقلبم آرام گرفت، نفسی رفت و دگر باز نیامد هرگزدکتری هم آمد، با چراغی که به چشمم انداختگوشی سرد که بر سینه فشرد و سکوتی که شنیدخبر رفتن من را، به عزیزانم دادوه چه غوغایی شد، یک نفر جیغ کشیدخواهرم پنجره را بست، که سردم نشودیک نفر گفت: خبر باید داد که فلانی هم رفتمادرم گوشه تخت زانو زد، سر من را به بغل سخت فشردچشم هایم را بست،گفت ای طفلک مادر اکنون، میتوانی که بخوابی آرامیاد آن بچگی ام افتادم،که مرا میخواباندباز خواباند مرا،گر چه بی لالاییپدرم دست مرا سخت فشرد، وخداحافظی تلخی کردخواهرم اشک به چشم، ساک من را بسترادیویی کوچک، و لباسی که خودش هدیه نمودشیشه قرص و دوا، و به تردیدی، انگشتری ام را نستاندجانمازم بوسید، گوشه ساک نهادو برادر آمد، کاش یک ساعت قبل آمده بودقبل از آنکه مادر، چشمهایم را بستاو صدایم میکرد، که چرا خوابیده ام، اندکی برخیزم،تا که جبران کند اواشک بر روی پتو میباریدگل مهری دیگر، به چنین بارش ابر،فرصت رویش بر سینه ندارد، افسوسیک نفر آمد او را برداشت و به او گفت تحمل ...

  • مطالبی در مورد قبر و وحشت قبر

    مسئله ی قبر و ورود به قبر برای هر کسی ترسناک است . بعد از قبض روح و توفی شخص که شخص میت شد ، اولین عالم آخرتی قبر است . پیامبر فرمود : اگر کسی از این منزل بتواند خلاص بشود و نجات پیدا کند مراحل بعدی راحتتر است . اما اگر نتوانست از این منزل خلاص بشود معلوم نیست که مراحل بعدی راحتتر باشد . اگر در دنیا پرونده اش به نوعی بوده که آمادگی هایی کسب کرده و در این منزل او راحت است و مشکلی برایش پیش نیامده دلیلی ندارد که در مراحل بعدی مشکل خاصی برایش پیش بیاید. در عالم قبر این منزل به منرل باید طی بشود و زمانش در مورد افراد مختلف فرق می کند . بعضی ها هستند که در دنیا بقدری برای خودشان آمادگی کسب کرده اند و بقدری تعلقات شان را رها کرده اند که این افراد منازل را به سرعت طی می کنند. به تعبیری این منازل را در دنیا طی کرده اند . پیامبر فرمودند : قبل از اینکه شما را ببرند خودتان بروید. ائمه و اولیاء الهی که در مراحلی را از کمال روح طی کرده اند ( عالم قبر طی کمالات روح است ) بعد از مرگ در کلاسی هستند که تا آنجا رفته بودند . این افراد کلاس های ابتدایی را گذرانده اند . پس گذراندن راهها متفاوت است . یکی اینها را در دنیا رد کرده است یا یک کسی دیرتر اینها را رد می کند . این منزل که اولین منزل آخرت است مرحله ی سختی است . در تشییه جنازه ای امام کاظم (ع) حضور داشتند . وقتی شخص را در قبر گذاشتند امام درکنار قبر نشست و فرمود : دنیایی که آخرش با یک کفن ساده ، یک قبر کوچک و دست خالی ختم می شود شایسته است که انسان از اول به آن دل نبندد . آخرتی که اولش از اینجا شروع می شود را باید جدی گرفت . امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه اشک می ریزد و می گوید که من گریه برای مرگ خودم ، برای تاریکی قبر و تنگی قبر گریه می کنم . ترسی که این اولیاء الهی با آن پاکی وصفا داشتند یک ترس مقدسی بود که همه باید آن ترس را داشته باشند . این ترس از روی معرفت و ایمان است . از روی این است که آنها متوجه هستند که دارند کجا می روند . با اینکه اینها تمام اعمال شان کار صالح و خیر بود اما تکیه به اعمال نداشتند و تکیه شان به خداوند بود . آنها خجل بودند از اینکه اعمالشان را اسم ببرند .چگونه سر زخجالت برآورم بر دوست که خدمتی بسزا بر نیامد ازدستم . بعضی مواقع ما با دو تا عمل کوچک از خدا طلبکار می شویم و گله می کنیم و چرا های زیادی داریم . در حالیکه بیشتر مشکل آنها هم تقصیر خودمان است. گاهی آنها مشکل اجتماعی است ولی ما آنرا به خدا نسبت می دهیم . مرحوم مجلسی در جلد شش بحار این روایت را آورده است . حضرت علی (ع) با گریه بر پیامبر وارد شدند و فرمود که مادرم از دنیا رفت . پیامبر گفت که او مثل مادر من بود و گاهی اگر بچه هایش ...

  • یه سوال در مورد دوستی های خیابانی

    یه سوال در مورد دوستی های خیابانی

    یه سوال از شما دختران گرامی میپرسمپسری که در خیابان ها و کوچه یا در جشن ها و مهمانی ها با چشم چرانی فراوان شما رو پیدا کرده، و با سلام ، نامه یا تلفن با شما ارتباط برقرار نمونده، و به هر طریق ممکن از شما دلبری کرده، چگونه میتواند مورد اعتماد و اطمینان شما قرار بگیرد؟ چرا پس از مدتی با چرب زبانی ها و وعده های پوچ, تمام دل و جان خود رو در اختیار او قرار می دهی و مطیع و فرمانبردار او می شوی؟در حالی که میدانی نهایتش هم به خیانت و نابود شدن تمام زندگیت ختم میشه!به قول یکی از دوستانم: تا اخرش با هات میمونم یعنی تا موقعی که کمربندم رو محکم ببندمنهایت دوستی خیابانی به تباهی ختم میشه♥♥اگه لطف کنید و جواب این سوال رو بهم بدید ممنون میشم♥♥

  • متن ترانه مرگ بر آمریکا حامد زمانی + دانلود

    دانلود ترانه مرگ بر آمریکا حامد زمانی با شعر محمد مهدی سیار  به گزارش پایگاه بچه حزب اللهی های هوادار حامد زمانی  از  جدیدترین ترانه ضد امریکایی حامد زمانی رونمایی شد.این ترانه ضد امریکایی با همکاری دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی تهیه شده است و شعر آن نیز از محمد مهدی سیار میباشد.  این ترانه از مجموعه ترانه های انقلابی و ارزشی حامد زمانی است که هم زمان با سالروز مبارزه با استکبار جهانی روانه شده است . مرگ بر تازیانه ها ... تازیانه های بی امان به گرده های بی گناه بردگان مرگ بر مرگ ناگهانی صد هزار زندگی در یکی دو ثانیه با سقوط علم از آسمان مرگ بر کشتن جوانه ها مرگ بر انتشار سم در زلال رودخانه ها  مرگ بر فصاحت دورغ  مرگ بر سیم های خاردار و کشتزارهای مین مرگ بر گورهای دسته جمعی و بند های انفرادی زمین مرگ بر بریدن نفس .. مرگ بر قفس  .. مرگ بر شکوه خارو خس ..  مرگ بر هوس .. مرگ بر حقوق بی بشر .. مرگ بر تبر شراره های شر مرگ بر سفارت شنود ... مرگ بر کودتای دور  زنده باد زندگی  او ... زنده باد زندگی  من ، تو  ، ما ...  یک کلام مرگ بر آمریکا مرگ بر بریدن نفس .. مرگ بر قفس  .. مرگ بر شکوه خارو خس ..  مرگ بر هوس .. مرگ بر حقوق بی بشر .. مرگ بر تبر شراره های شر  مرگ بر آمریکا ... مرگ بر آمریکا... مرگ بر آمریکا مرگ بر ابولهب یزدید و  شمر و ابن سعد  مرگ بر زاده زیاد ...  بگو بلند :بیش باد مرگ بر قطعنامه های بستن فرات  ... قحط آب  ... مرگ بر تیر مانده بر گلوی کودک رباب مرگ بر قتل خنده های روشن علیرضا مرگ بر گلوله ای که خط کشید روی خاطرات آرمیتا یک کلام ... مرگ بر آمریکا  دانلود مرگ بر آمریکا

  • مرگ, اس ام اس معرفتی رفاقتی, سنگ قبر نوشته ها, رفاقتی, دلنوشته و متن در مورد مرگ

    یه روز خوب میاد.... سلامتی روزی ک مامانم میاد تو اتاقم میگه پاشو دیگه چقددختر میخوابی؟میاد نزدیکتر تکونم میده بازم میبینه بیدار نمیشم با جیغش بابام میاد تو اتاقم میبینه دختر تخسش آروم خوابیده... سلامتیه اون روز... روزی که رفیقم میگه آبجی جونم توروخدا چشماتو باز کن قول میدم رفیق خوبی باشم برات یه بار دیگه نگام کن... روزی که رفیقام پشت در غسالخونه داد میزنن آروم تر بشوریدش تنش درد میگیره... روزیکه مامانم با گریه میگه دخترم میخواستم لباس عروسیتو ببینم حالا دارم کفنتو میبینم... روزیکه دیگه مامانم غر نمیزنه دختر اتاقتو تمیز کن.... روزیکه دیگه داداشم باهام شوخی نمیتونه کنه... سلامتی روزی که خبر مرگمو به عشقم میدن و عشقم فقط میگه آخی...بیچاره...دختر خوبی بود و ب کارش میرسه! سلامتیه روزی که خیلیا که ادعا میکردن دوسم دارن حتی نمیان واسه آخرین بار ببینمن... سلامتیه روزی که خیلیا میگن آخیییییش راحت شدیم سلامتیه خودم که واقعا راحت میشم... نهایتش همینه... خانوادم 1سال رفیقام 40روز اشناها تا 7ام همسایه هاهم فقط تا شب همون روز.... واسم سیاه میپوشن... ولی مرده شور ارم بشور این تن پر از خاطرس...

  • فشار قبر چیست ؟ آیا فشار قبر در مورد همه صدق می کند ؟

    فشار قبر چیست ؟ آیا فشار قبر در مورد همه صدق می کند ؟

     فشار قبر یکی از مسلمات عقاید ماست و ما این قدر در این زمینه روایات داریم که تردید در آن نیست . فشار قبر الزاما به این معنا نیست که این فشاری بر روی قبر خاکی بیاید . در واقع فشار قبر گرفتاری ها ،سختی ها و عذاب هایی است که شخص در اوایل ورود به عالم برزخ بخاطر آلودگی ها و تعلقاتی که در دنیا داشته است دارد. مثلا شخص معتاد اگر مواد به او نرسد چه فشاری می بیند ؟ اعتیاد به چیزی دارد که در اختیارش نیست و درد می کشد . حالا اگر کسی به دنیا اعتیاد داشته است وقتی از دنیا می رود ، دنیا را به او نمی دهند ولی اعتیاد و تعلقات او سرجایش است . او را از محبوبش جدا کرده اند و به او نمی دهند ، در این فشاری به کسی نمی آورد . این فشار ، انعکاس و پژواک دنیا است که در عالم برزخ به ما برمی گردد . آلودگی ها و تعلقات ما در دنیا تبدیل به فشار درعالم برزخ می شود. فیض کاشانی می گوید که تنگی یا وسعت قبر بسته به کوچکی با بزرگی روح ماست . روحی که در این دنیا کوچک است یعنی روحی که حسادت و کینه دارد و در همین دنیا هم با خودش درگیر است ، این فرد وقتی به عامل برزخ برود فشارهای خودش را منتقل می کند و فشار قبر او همین است ولی روحی که بزرگ است یعنی گذشت دارد و از کسی کینه ندارد و به دیگران اعتماد دارد ، این فرد در همین دنیا برایش بهشت است . یک دسته از روایات ما می گویند که همه فشار قبر دارند ولی یک دسته از روایات می گویند که همه فشار قبر ندارند . پیامبر می فرماید : هیچ مومنی نیست که فشار قبر نداشته باشد . وقتی دختر پیامبر رقیه که مظلومه ای بود از دنیا رفتد پیامبر برای او گریست وفرمود که خدایا این دختر در دنیا سختی زیاد دیده است او را بر من ببخش و فشاری بر او نباشد . روایت دیگری داریم که امام صادق (ع) فرمود : ما از فشار قبر به خدا پناه می بریم . خیلی کم هستند که فشار قبر نداشته باشند . روایت دیگری از امام صادق (ع) است که می فرماید : مومن فشار قبر ندارد . این روایت ها با هم تضاد دارند . و تضاد آنها این طور حل می شود که مومنین با هم اختلاف دارند . بعضی از مومنین تعلق خاطر به دنیا دارند و بعضی ها اصلا به دنیا تعلق ندارند که این افراد خیلی کم هستند . اگر کسی تعلقش به دنیا کم است فشار او مثل مادری است که سر بچه اش را فشار می دهد یعنی فشار قبر آنها خیلی کم است . کسانی که تعلق به دنیا زیاد داشته اند ، آنها طول می کشد تا اعتیادشان به دنیا کم بشود . پس فشار قبر یکی ارتباط مستقیم با دلبستگی به دنیا دارد که این خیلی مهم است و دیگری آلودگی های اخلاقی باعث عذاب های ما در قبر می شود. فشار قبر عذابها ، سختی ها و گرفتاری هایی است که بخشی از آن به آلودگی های اخلاقی و رفتاری و اعتقادی ماست ولی بخشی ...

  • جملات بسیاززیبای استیوجابزدرموردمرگ

    جملات بسیاززیبای استیوجابزدرموردمرگ

    متن حاظر ازیکی ازسخنرانی های استیوجابزدرسال ۲۰۰۵درجمع فارغ التحصبلان یک دانشگاه استخراج شده است که بسیارجالب وآموزنده ست: داستان سوم من در مورد مرگاست. من هفده سالم بود یک جایی خواندم که اگر هر روز جوري زندگی کنید که انگارآن روز آخرین روز زندگی‌تان باشد شاید یک روز این نظر به حقیقت تبدیل بشود. اینجمله روي من تأثیر گذاشت و از آن موقع به مدت سی و سه سال هر روز وقتی که من تويآینه نگاه مي‌کنم از خودم مي‌پرسم اگر امروز آخرین روز زندگی من باشد آیا باز همکارهایی را که امروز باید انجام بدهم، انجام مي‌دهم یا نه. هر موقع جواب این سؤالنه باشد من مي‌فهمم تو زندگی‌ام به یک سري تغییرات احتیاج دارم. به خاطر داشتن اینکه بالآخره یک روزي من خواهم مرد براي من به یک ابزار مهم تبدیل شده بود که کمک کردخیلی از تصمیم‌هاي زندگی‌ام را بگیرم چون که تمام توقعات بزرگ از زندگی، تمام غرور،تمام شرمندگی از شکست، در مقابل مرگ رنگی ندارند. حدود یک سال قبل دکترها تشخیصدادند که من سرطان دارم. ساعت هفت و سی دقیقه‌ي صبح بود که مرا معاینه کردند و یکتومور توي لوزالمعده‌ي من تشخیص دادند. من حتی نمی‌دانستم که لوزالمعده چی هست وکجاي آدم قرار دارد ولی دکترها گفتند این نوع سرطان غیرقابل درمان است ومن بیشتراز سه ماه زنده نمی‌مانم. دکتر به من توصیه کرد به خانه بروم و اوضاع را رو بهراه کنم. منظورش این بود که براي مردن آماده باشم و مثلاً چیزهایی که در مورد دهسال بعد قرار بود به بچه‌هایم بگویم در مدت سه ماه به آن‌ها یادآوري بکنم. این بهاین معنی بود که براي خداحافظی حاضر باشم. من با آن تشخیص تمام روز دست و پنجه نرمکردم و سر شب روي من آزمایش اپتیک انجام دادند. آن‌ها یک آندوسکوپ را توي حلقم فروکردند که از معده‌ام مي‌گذشت و وارد لوزالمعده‌ام مي‌شد. همسرم گفت که وقتی دکترنمونه را زیر میکروسکوپ گذاشت بی‌اختیار شروع به گریه کردن کرد. چون که او گفت که آنیکی از کمیاب‌ترین نمونه‌هاي سرطان لوزالمعده است و قابل درمان است. مرگ یک واقعیتمفید و هوشمند زندگی است. هیچ کس دوست ندارد که بمیرد حتی آن‌هایی که مي‌خواهندبه بهشت وارد شوند. ولی با این وجود مرگ واقعیت مشترك در زندگی همه‌ي ماست. شاید مرگ بهترین اختراع زندگی باشد چون مأمور ایجاد تغییر و تحول است. مرگ کهنه‌ها را از میان بر مي‌دارد و راه را براي تازه‌ها باز مي‌کند. یادتان باشد که زمانشما محدود است، پس زمانتان را با زندگی کردن تو زندگیه بقیه هدر ندهید. هیچ وقت تويدام غم و غصه نی‌افتید و هیچ وقت نگذارید که هیاهوي بقیه صداي درونی شما را خاموشکند و از همه مهمتر این که شجاعت این را داشته باشید ...

  • مرگ و معاد در اشعار مولوی (قسمت هشتم )

    غزل شمارهٔ ۱۷۱۵ هر کی بمیرد شود دشمن او دوستکام دشمنم از مرگ من کور شود والسلام آن شکرستان مرا می کشد اندر شکر ای که چنین مرگ را جان و دل من غلام در غلط افکنده‌ست نام و نشان خلق را عمر شکربسته را مرگ نهادند نام از جهت این رسول گفت که الفقر کنز فقر کند نام گنج تا غلط افتند عام وحی در ایشان بود گنج به ویران بود تا که زر پخته را ره نبرد هیچ خام گفتم ای جان ببین زین دلم سست تنگ گفت که زین پس ز جهل وامکش از پس لگام تا که سرانجام تو گردد بر کام تو توسن خنگ فلک باشد زیر تو رام گر تو بدانی که مرگ دارد صد باغ و برگ هست حیات ابد جوییش از جان مدام خامش کن لب ببند بی‌دهنی خای قند نیست شو از خود که تا هست شوی زو تمام   غزل شمارهٔ ۱۷۸۶ دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من سرو خرامان منی ای رونق بستان من چون می روی بی‌من مرو ای جان جان بی‌تن مرو وز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان من هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من بی‌پا و سر کردی مرا بی‌خواب و خور کردی مرا سرمست و خندان اندرآ ای یوسف کنعان من از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من گل جامه در از دست تو ای چشم نرگس مست تو ای شاخ‌ها آبست تو ای باغ بی‌پایان من یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من ای جان پیش از جان‌ها وی کان پیش از کان‌ها ای آن پیش از آن‌ها ای آن من ای آن من منزلگه ما خاک نی گر تن بریزد باک نی اندیشه‌ام افلاک نی ای وصل تو کیوان من مر اهل کشتی را لحد در بحر باشد تا ابد در آب حیوان مرگ کو ای بحر من عمان من ای بوی تو در آه من وی آه تو همراه من بر بوی شاهنشاه من شد رنگ و بو حیران من جانم چو ذره در هوا چون شد ز هر ثقلی جدا بی‌تو چرا باشد چرا ای اصل چار ارکان من ای شه صلاح الدین من ره دان من ره بین من ای فارغ از تمکین من ای برتر از امکان من     مولوی » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۱   …  صبری ندارم من از او ای روی او امسال من ای زلف جعدش پار من خلقان زمرگاندر حذر پیشش مرا مردن شکر ای عمر بی‌اومرگمن وی فخر بی‌او عار من آه از مه مختل شده … متن کامل شعر را ببینید ...   غزل شمارهٔ ۱۸۱۶ آینه‌ای بزدایم از جهت منظر من وای از این خاک تنم تیره دل اکدر من رفت شب و این دل من پاک نشد از گل من ساقی مستقبل من کو قدح احمر من رفت دریغا خر من مرد به ناگه خر من شکر که سرگین خری دور شده‌ست از در من مرگ خران سخت بود در حق من بخت بود زانک چو خر دور شود باشد عیسی بر من از پی ...

  • متن سرود مرگ بر آمريكا

    مرگ بر آمريكاستمگر به نيرنگ و تزوير و زور زده خيمه بر تار و پود جهان بنا كرده كاخ ستم بر زمين زده داغ غم بر جبين زمان همه جنگ و خون ، آتش و دود و آه همه ظلم و بيداد و روز سياه به نظم نوين و حقوق بشر كنون مي دهد نسل ها را فريب نمانده از او كشوری در جهان ز ظلم و ز ويرانگري بي نصيب فرياد ملت ما اينك رسد به دنيا اي خفته برخيز از جا مرگ بر آمريكا روشن ز نور ايمان تا با شدت دل و جان گويی تو با هر زبان مرگ بر آمريكا با طلوع انقلاب اسلامي با تلاش و جانفشانی ياران شد رها از ستم خاك ايران شد شكسته شام تار استكبار در ره حفظ اين پيروزی اينك بسيجی آماده است با همه فتنه های دشمن محكم و استوار ايستاده است در سراي وطن آرميده اند لاله لاله شهيدان سرفراز خط سرخ شهادت كشيده اند از افق تا غروب بي كران دشت با اتحاد و ايمان غرم تا در بدن دارم جان چو رعد و طوفان مرگ بر آمريكا در راه دين و رهبر هم اعتلاي كشور فرياد ما سراسر مرگ بر آمريكا