متن نمایشنامه طنز

  • طنز(متن کامل وصیت نامه بسیار خنده دار غضنفر)

    طنز(متن کامل وصیت نامه بسیار خنده دار غضنفر)قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.بعد از مرگم، انگشت های مرا به رایگان در اختیار اداره انگشت نگاری قرار دهید.به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبد شکافی کند، من به آن مشکوکم ….ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است.بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.کارت شناساییم با دو قطعه عکس مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد.مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید.کسانی که زیر تابوت مرا می گیرند، باید هم قد باشند.شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به دختران بیکار ندهید.گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.کله مرغ برای سگها یادتون نره چون گناه دارند گشنه بمونند.بجای عکسم روی آگهی ترحیم کارت معافیم رو بزارید.در مجلس ختم من گاز اشک آور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.از اینکه نمی توانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می طلبم و خواهش میکنم پشت سرم حرف در نیارید.التماس میکنم کفنم را از یک پارچه مارکدار انتخاب کنید تا جلوی آدمهای که تازه به دوران رسیده کم نیاریم.به مرده شوی بگویید مرا با چوبک بشوید چون به صابون و پودر حساسیت دارم.چون تمام آرزوهایم را به گور می برم، سعی کنید قبر مرا بزرگ بسازید که جای آنها هم باشد



  • متن نمایشنامه«روز معلم»:

    «بسم الله الرحمن الرحیم»   موضوع:نمایشنامه ی گروهی دانش آموزان مدرسه ی زانیاران در رابطه با روزمعلم.   اعضای نمایش: 1- نقش اول:محمّدمحمودیان(عه زه) 2- نقش دوم:معین فاطمی(مه زه) 3- دوست اول:صادق کریم پور(به سه) 4- دوست دوم:کاوان صالحپور(سیفون) 5- خانم معلم:آریا کمالی(به سه متی قه یرفن) 6- دخترخانم معلیم:پرویزامینی(بهاره قه یرفن) 7- شاگرد زرنگ ولی بی نظم:مبین کریم پور(انیشتن) 8- مرد فارس:کمال شریفی   کارگردان و تهیه کننده:محمّد محمودیان                                                                                                                                                 نمایشنامه: عه زه له سه ر که لاس خه وی لیکه وتووه.مه زه ی برای دی و ده بینی که عه زه خه وتووه.«مه زه»،«عه زه» هه ل ئه ستینی و پیی ده لی:«ئه وه چیه بو خه وتوی؟».عه زه ئه لی:«وه للا که سی لی نه بوو منیش بی طاقه ت بومو،خه وم لی که وت».عه زه تماشای مه زه ئه کاتو ده بینی سه رو وه ضعی شره.له به ر خویه وه ده لی:«ئه ی خوا،خه لک برایان هییه ئیمه ش برامان هییه».مه زهئه لی:«بو چی بووه؟».عه زهئه لی:«ئه مه چییه به سک ته وه؟».مه زه چاوی به تا گوره ویییک به پشتینه که وه ی ئه که وی، خه را له ی ئه کاته وه و فریی ئه دات. له و لاوه دوو دانه له رفیقه کانیان دین و ده لین:«سلام».عه زه و مه زه   ئه لین:«عه له ی که سه لام». به سه ئه لی:«ئه ری ئیوه خه وتان نایا؟».   هه موویان ئه لین:«توزی.»له و لاوه سیفون ئه لی:«ئه مرو ده رس چی مان هه یه؟».عه زه ئه لی:«عه ن گه لیسی،به لام بیستو مه،مه علیمی عه ن گه لیسی یه که مان له خوا به زیابی نه خوشه و نایاته وه.».هه موویان بی جگه عه زه ده قریشکینن و ئه لین:«له خوا به زیابی به شکم یه ک،دوو مانگی که ش هر وابی.». له و لاوه کابرایکی فارس دیت و ده لی:«ببخشید اینجا مدرسه ی ناقص العقله؟».عه زه ئه لی:«لاچن من فارسیم قه وییه ئه لان جوابی ئه یه مه وه.». عه زه ئه لی:«بفرمییو؟».کابراکه ش ئه لی:« ببخشید اینجا مدرسه ی ناقص العقله هاست؟».عه زه ئه لی:«اه ره وه للا.».کابراکه ش ئه لی:«اسمتون چیه؟».عه زه ئه لی:«من عزه.».کبراکه ش ئه لی:«از آشنایی با شما خوشبختم.».عه زه ئه لی:«تشکوری لوطفت می نموییم.».کابراکه ش ئه لی:«میشه منو تا دفتر مدیر راهنمایی کنید.».عه زه ئه لی:«پس اینا همش ماستاو بود؟».کابراکه ش ئه لی:«تو بیا من بهت پول میدم.».عه زه ئه لی:«تو خوا بَ راستِ؟،هینه،چند میدی؟».کابراکه ش ئه لی:«50تومان بهت می دم،50000نه50تومان.».عه زه ئه لی:«کوورَ برو باوِ،نابود میشی.»دووایی  عه زه ئه یکاته ده ره وه و مه زه بوی ئه چی و پوله که ی به شه ق لی ئه ستینی. له و لاوه خانمیک دی ...

  • متن نمایشنامه برای سن دبستان

       افراد اجرا شش نفر 1-    دو نفر نخل ؛ نخل جوان و نخل پیر 2-    کرکس – لاک پشت – حارث و راویی اول نمایش افکت – سوسوی صبح پخش می شود عمو نخل: زود باشید , بیدار شید , چقدر می خوابید ؟ امروز روز مهمیه؟ نخل جوان: ( به زور چشماشو رو باز کرده , برگهای خودش را تکان می دهد و با خمیازه می گوید ) چی شده عمو نخلِ پیر؟ صبح ِ به این زودی چرا صدامون می کنی؟ مگر امروز چه خبره؟ عمو نخل: ( با حالت ذوق و شوق فراوان می گوید ) امروز همون روز موعوده , روزی که این همه وقت منتظرش بودم. لاک پشت: ( با حالت خمیده و خمیازه کشیده سلانه سلانه سرش را از لاکش بیرون اورده و با حالت کشدار می گوید: ) از پپپپپپپیری به سرت زده ! چرا نمی زاری یه ذره درست و حسابی بخواااابیم؟ نخل جوان ( با حالت شاداب و خنده رو و سر حال می گوید: ) لاکی جون تو که همیشه خوابی, تو دیگه چرا از بی خوابی ناراحتی ؟ لاپشت با حالت بی تفاوت به نخل جوان نگاه می کند. کرکس کچله: ( با حالت بی ادبانه و پررو می گوید) ای بابا... کِی ما از دست این نخل مردنی راحت می شیم؟ نخل جوان : ( به کرکس چشم غره می رود و بعد با حالت مهربان از نخل پیر می پرسد: ) عمو جونم امروز چه خبره که باید این قدر زود بیدار شیم؟ عمو نخل با حالت انتظار به افق نگاه می کند و جوابی نمی دهد. نخل جوان: ( با حالتی که نشان می دهند طاقتش کم شده و مشتاق میگه ( با با به من هم بگین چه خبره ؟ مُردم از کنجکاوی . این چه اتفاقیه که شما ازش باخبرین و من بی خبرم؟؟؟ عمو نخل: سحری که خواب بودم هدهد خوش خبر اومد و مژده ی....... نخل جوان : وسط حرف عمو نخل می پره و فریاد می زنه با خوشحالی و شور فراوان : دارن میان ؟ دارن میان ؟ بالاخره زمانش رسید؟!! یعنی دارم به آرزوم می رسم؟!!! یعنی من ..... نخل پیر: تمام مدت با اشتیاق به او نگاه می کنه و سرش را به علامت تایید تکان می دهد.   قصه گو: بچه های عزیز ماجرا از اونجایی شروع شده بود که چند وقت پیش هدهد برای اهل برکه خبر آورده بود که پیامبر و مسلمونا برای آخرین حج به مکه رفتند و ممکنه در برگشت از مسیری که از کنار برکه می گذره عبور کنند و از همون روز تا حالا نخل پیر و نخل جوان روز شماری می کردند. و آرزو داشتند که پیامبر را وقتی از کنار برکشون عبور می کنه ببینند. و برای چند دقیقه کوتاه هم که شده از وجودش لذت ببرند البته باید این رو هم بگم که لاکی حتی به این خبر هم عکس العمل نشون نداد و کرکس کچله هم از اینکه کاروانیا مزاحمش می شن خیلی غرغر کرد . اما نخل جوان و نخل پیر خیلی مشتاق این روز بودند و امروز که به آرزوشون می رسیدند حق داشتند که این قدر هیجان زده باشند.   نخل جوان: کِی می رسن. نخل پیر: با خوشحالی پاسخ می ده: تا قبل از ...

  • متن نمایش طنز دادگاه

     نمایشنامه طنز دادگاه عرب (در حالی که جزوه ای در دست دارد با استرس در صحنه راه می رود)یا خدا آبرویمان نرودهندی : چرا اینقدر درس خواندن کرداهه مگر کنکور کرداههعرب :راجو، مگر تو لا اعلم برای چه به هذا دادگاه دعوهٌ. لا اعلم ؟هندی :لابد تو دوباره دسته گل به آب دادن کرداهه ما را آورده اند کرداهه برای ضمانت تو عرب : لا ساده ،استامبول هم دعوهٌ کرده اند.الان یذهب هندی : پس چرا نیامدعرب : الان یذهب استامبول . انا نگرانٌ. نیاید تمامٌ  الشکست. قال مشاور الحاکم : یک رافضیٌ دستگیرٌ.هو برای مباحثه دعوهٌ فی هذا المجلس. الحاکم با اینکار ضربه یک تیر به دو نشانٌاگر ما او را بردیم، گردن او را می زند و آبروی شیعیان می رودهندی :اگر او ما را بردن کرداهه گردن ما را زداهه وای وایعرب : الهی نگو. ال لای شوی ،لا یذهب استامبول پس چرا نیامد...استامبول خدا خفه ات نکند..... آه آه  استامبول آمد (رقص عربی دست زدن و شلوغ کردن همه)ترک با شادی و قر می آید و با افتخار بر صندلی می نشیندعرب : السلام علیک یا اخی. نزدیک بود از ترس فرارٌهندی:پس تا حالا کجا بودن کرداهه؟ترک : رفته بودم در صف برترین نان عالم. بهترین گوهر هستی . بربری(با لهجه، در این موقع از زیر عبایش بربری بیرون می کشد)هندی : حالا بربری نبود مردن کرداهه ؟ترک : شما نمی فهمید که امروز مباحثه  داریم. میخواهم نان بربری بخورم دوپینگ کنم و در مباحثه رافضی را بکوبانم به هم، شماها هم بخورید دوپینگ کنیدعرب : هذا دوپینگگنترک : آزمایشها را عوض موض کنیم نمی فهمنعرب : آماده ای ؟ترک : من چخ آماده اممنشی : قاضی القضات وارد میشود . احترام بگذارید.  (قاضی وارد میشود)هر سه با هم : سلام بر قاضی بزرگ شهر. فرزانه پارسا. عالم بی همتا. آه(حالت تعظیم)منشی : اینجوری که نه . آهسته ترهر سه با هم : (آهسته)سلام بر قاضی بزرگ شهر. فرزانه پارسا. عالم بی همتا. آهمنشی : اینجوری نه سریعترهر سه با هم : (خیلی سریع)سلام بر قاضی بزرگ شهر. فرزانه پارسا. عالم بی همتا. آهقاضی : بس کنید ببینم برای مباحثه آماده ایدترک : آماده ، چخ آمادهعرب : نعم نعمهندی : آماده کرداههقاضی:خوب کجا بودیم؟منشی: خودتان را معرفی کنیدترک : کجا بودیم ؟آقا ما درسمان را خوانده ایم  بابا نان داد. نان بربری داد (بربری را بیرون میاورد)هندی : بگذار تو، الان قاضی دیدن کرداهه فهمیدن کرداهه دوپینگ کرداهه (تعارف .. شلوغ )ترک : من حضرت والامقام عالم شهیر مشهور از علمای دراز اول تحصیل کرده دانشگاه سیکل استان، حجه الامسال و الپارسال و الپیارسال آقای چخ والا پادوز معروف به زرت و پرت هستمعرب : انا ابوروان فرزند ابومروان فرزند ابوفاران فرزند ابوماران فرزند ابو بالانترک : چندتا بابا داره ...

  • انتشار 6 نمايشنامه راديويي

    با آنكه سال ها از توليد و پخش نمايش هاي راديويي در راديوهاي ايران مي گذرد، متاسفانه هنوز جايگاه قابل استنادي براي اينگونه نمايش ها در كشورمان ايجاد نشده است. امروزه در ادبيات كشورهايي كه در هنرهاي نمايشي پيشرفته هستند، نمايشنامه هاي راديويي جاي مشخص و مطئني دارند و اينگونه آثار صرفا براي اجرا و پخش از راديو نوشته نمي شوند، بلكه گاهي هم به طور مستقل براي خواندن منتشر مي شوند. متاسفانه تاكنون در كشورمان براي اين مقوله ارزش و اعتبار مخصوصي در نظر گرفته نشده است.            نشر كبوتر براي مرتفع ساختن كمبود منابع مطالعاتي درباره نمايشنامه هاي راديويي در پنج مجله، شش عنوان از نمايشنامه هاي برجسته خارجي را كه توسط مصطفي جنتي عطايي ترجمه و براي نمايش هاي راديويي تنظيم شده اند، منتشر كرده است. پيش از اين هم يكي، دو نمايشنامه از محمود دولت آبادي و خسرو حكيم رابط منتشر شده است.            در ميان آثار تنظيم شده توسط مصطفي جنتي عطايي، آثاري از ويليام فاكنر (آخرين بازمانده خانواده گريرسن)، او. هنري (گاوصندوق)، جان مورتيمر (راز)، آندره موروا (هتل مرگ)، آرچ اوبولر (اين قلب تنها) و ردسرلينگ (حس هفتم) ديده مي شود.            مصطفي جنتي عطايي بيش از 40 سال سابقه نمايشنامه نويسي راديويي دارد كه در بخش اول اين كتاب ها راهكارهايي براي نوشتن و تنظيم متن نمايشنامه راديويي با بهره مندي از سوابق خود ارائه كرده است. اين مقاله به اضافه متن هاي راديويي بهترين زمينه را براي علاقه مندان به نگارش نمايشنامه هاي راديويي فراهم كرده است. در ضمن مطالعه اين كتاب ها هم در نوع خود خالي از لطف نيست براي آنكه خواندن اين متن ها به طور مستقل فرآيند ارتباط و بهره مندي فكري مخاطب از آثار را به وجود خواهد آورد. مصطفي جنتي عطايي معتقد است هر نمايشنامه بايد هدفي داشته باشد كه معمولانويسنده اين هدف را به صورت گره اصلي داستان درمي آورد و كنش و واكنش هاي شخصيت هاي داستان و گفت وگوها را در حول و حوش آن تنظيم مي كند و مي نويسد البته بايد توجه داشت كه هدف نمايشنامه نبايد براي شنونده قابل پيش بيني باشد، در غير اين صورت كشش و جذابيت لازم را براي دنبال كردن ماجرا در شنونده ايجاد نخواهد كرد. اين مترجم در آغاز هر كتاب به معرفي نويسندگان اين نمايشنامه ها و داستان هاي اقتباس شده براي تنظيم راديويي پرداخته است و سپس در آغاز هر نمايشنامه نكاتي مانند مدت زمان اجراي راديويي، موضوع، نقش آفرينان و صداها و ساندافكت ها و قطعات موسيقي را مشخص كرده است و در نهايت متن كامل تنظيم براي راديو داده مي شود.            تبليغات ضعيف و گريز مخاطب            اجراهاي ...

  • نمایشنامه کمدی : قهوه خانه قنبر

      ( کمدی ) قهوه خانه ي قنبر   خداداد   رضایی     ( هر گونه اجرا و استفاده از متن منوط به اجازه کتبی از نویسنده خواهد بود )                                         شخصيت هاي نمايش :    قهوه چي ( قنبر )  غضو  غلو سياه     مرد غريبه        بوشهر – دانشگاه خلیج فارس – دانشکده ادبیات – خداداد رضایی                                            تلفن 09177723280      صحنه : ( قهوه خانه اي در ساحل دريا ، صداي امواج دريا كه گاه گاهي بر صخره ها مي خورد .  پارچه مشكي كه روي آن نوشته يا حسين مظلوم ،آواز  مرغان دريايي همراه با ني غمگين كه همگي حكايت از يك بندر جنوبي در ماه محرم دارد قهوه چي پشت بساط قهوه خانه با خود درد دل مي كند )   قهوه چي :     قهوه خونه هم قهوه خونه قديمي، از صبح تانصف شو اي قهوه خونه                  پرتا پر مسافر بي ،  همه جور آدم  ،  از جاشواي خسته از دريا واگشته                   بگير تا  تجارهايي كه  از  بالاسون  سي تجارت  و  معامله  مي اومدن                  او موقع كه مثل  الان نبي هتل  مُتل  و نمي دونم اي همه رستوران  باز                  نشده بي ،  ديه كسي سراغ  ما نمي گيره  ،  از صبح تا  نصف شُو بايد                  بشينيم و پشه خودمون بزنيم تا بلكم يه بخت برگشته بيا يا نه .                        ( صداي ميني بوس و بوق آن . قهوه چي لبخند رضايت مي زند و بيرون                          را نگاه مي كند و شاگرد خود غضو را صدا مي زند ) قهوه چي :  غضو …… غضو …… غضو        :  ( از بيرون ) بله اوسا  . حواسم جَمعِ .                  ( چند لحظه بعد مردي با لباس آراسته ، پالتو و عينك و ساك در دست                      همراه غضو وارد مي شود ) مرد         :  سلام قهوه چي :  وعليكم السلام . خوش اومدي بوا . بفرما    ( صداي بوق ميني بوس ) غضو        :  اوسا …… قهوه چي :  ( صحبتش را قطع مي كند )  مي دونم بيا بهش بده      ( يك اسكناس هزار توماني به او مي دهد . غضو پول را مي گيرد و  خارج مي شود ) قهوه چي :  ( رو به مرد ) مي بيني روزگارا ، زندگي شده باجي . او تا باجشو    نگرفت و از اينجا نرفت مرد     : کی ؟ قهوه چی :  راننده مینی بوس را میگم مرد         :  ( زير شير آبي دست و روي خود را مي شويد با بي تفاوتي )  باج برای چي ؟ قهوه چي :   ( در حاليكه حوله را به مرد مي دهد )    از ايكه تو را به قهوه خونه مًو                   رسوند      ( صداي بوق تند و شاد ميني بوس كه دور مي شود )                    مي شنوي پدر سگ انگار داره عروس مي بره باجشو گرفته حالا هم                    دِلي دِلي ميكنه و  مي ره . هي …. هي …. هي                  ...

  • چند متن طنز

                  1.       فـــــــواید ســـــــیگار ( متن طنز ) همش تو اخبار و تلویزیون و مجلات و ... میگن سیگار کشیدن ضرر داره و از این حرفا! ولی هیچ کدومشون نیمه پر لیوان را نمی*بینند، همش از یک زاویه به قضیه نگاه می*کنند، غافل از اینکه سیگار دارای فوایدی هم هست! امروز از جناب دكتر مهندسيان دعوت كرديم تا در اين مورد براي ما صحبت كنن.پرفسور بفرمايين.١ـ سیگار کشیدن باعث میشه شما هرچه سریعتر از شر سلامتی و زندگی به امید خدا خلاص بشید و بتونید پا به عرصه*های جدیدتری از جمله جهان آخرت بگذارید و تجربه*های جدید کسب کنید. ٢ـ وقتی سیگار بکشین یه سرفه*هایی می*کنین. به خدا همچین سر جیگرتون حال میاد انگار قولنج ریه*تون رو گرفته باشن، یعنی ششتون حال میاد. ٣ـ اونایی که سیگاری هستن بعد از یه مدت متوجه میشن که روابط عاطفی عمیقی با چای و نسکافه پیدا کردن. 4ـ اگه سیگاری بشین برای مواقع بیکاری، بیعاری، بیخوابی، بیداری، بیزاری، بیذاتی، بیماری، سیرابی، لیوانی، خیشاحی (منظور همون خوشحالیه)، نیراحی (ناراحتی) و سایر مواقع بهترین امکان رو در اختیار دارین. ٥ـ اگه سیگاری بشین دارای روابط اجتماعی درخشان می*شین و می*تونین دوستان جدید زیادی پیدا کنین: الف) وقتی شما جزء خریداران سیگار باشین دوستانی رو پیدا می*کنین که از بس دوستتون دارن شما رو به شکل شیرینی می*بینن. ب) وقتی شما جزء مصرف کنندگان سیگار باشین دوستان مهربون*تون شما رو به شکل مگس می*بینن. در نوعی دوستی از طرف شما بسیار عمیقتر خواهد بود. ٦ـ اگه سیگاری بشین توی محیط*های سربسته و عمومی از دست سیگاری*ها حرص نمی*خورین و این خودش باعث میشه آرامش اعصاب داشته باشین. ٧ـ وقتی سیگاری بشین، می*تونین توی مسابقه جهانی ترک سیگار شرکت کنین و کلی پول به جیب بزنین. ٨ـ اگه سیگاری بشین، وقتی با اقوام و دوستان به پیک*نیک میرین موقع روشن کردن آتیش می*تونین روش روشن کردن کبریت در میان باد و بوران رو به اونا نشون بدین و خودتون رو به عنوان یک قهرمان ملی معرفی کنید. ٩ـ اگه سیگاری بشین با سوپری سر کوچتون بیشتر رفیق می*شین طوری که اگه یه روز نرین سراغش دلش براتون تنگ میشه. ١٠ـ اگه مخفیانه سیگار بکشین می*تونید با کوچه پس کوچه*های اطراف خونه، پشت بام، زیر زمین و دیگر جاهایی که تا حالا زیاد بهشون توجه نکردین بیشتر آشنا بشین. ١١ـ وقتی مخفیانه سیگار می*کشین با ادوکلن، عطر و دئودورانت*های ارزون قیمت و همچنین و غیره آشناتر می*شین و به آدمی خوشبو با دندونای سفید مبدل بشین.با انواع آدامس*های: P.K.، خروس نشان، Relax، Orbit ١٢ـ هرچه بیشتر سیگار بکشین راحت*تر می*تونین از شر پول*هایی که توی جیبتون سنگینی می*کنه راحت بشین. ١٣ـ ...

  • نمایشنامه هایی در مورد امام زمان (عج) منبع : http://www.kanoon-ansar.ir

    نمایشنامه هایی در مورد امام زمان (عج)    منبع : http://www.kanoon-ansar.ir

    عنوان یک انتظار خستهمتن کاملیک شعر ناتماممتن کاملتزلزلمتن کاملپاساژمتن کاملآشنای غریبمتن کاملفجر صادقمتن کاملنه آنسوی ابرمتن کاملغیبت امام زمان علیه السلاممتن کاملشيخ حسن عراقيمتن كاملافكتوکیلمتنافکتمتن افکتتراکت تحقیق دانشگاهمتن کاملنمایش طنز دادگاهمتن کاملنمایشنامه معلم نیمه شعبان 

  • اصول و مقدمات نمایشنامه خوانی

    اصول و مقدمات نمایشنامه خوانینوشته:داگ بشتلانتخاب و ترجمه:سکینه عرب نژاد  (یادآوری:نمایشنامه خوانی یک تجربه ناب و رویکردی شناخت شناسانه به متن است.در این مقاله چیزی که می توانست مهم باشد این بود که نویسنده علاوه بر توصیف ساده عناصر و روند نمایشنامه خوانی،تجربه گروهی خود را نیز توصیف می کند.به نظر این مهم می توانند یک تجربه قلمداد شود که با تغییر هر فرد مدام متنوع گردد:مترجم)* اشاره:داگ بشتل یکی از بنیان گذاران مجموعه موسسات غیرانتفاعی و رئیس دانشکده تئاتر آن است. که در سال ۱۹۹۹ تاسیس شده است و سالهاست که به فعالیت های تئاتری مشغول است. او تهیه کننده، کارگردان، بازیگر، مسئول امور فنی و متخصص در همه جنبه های تئاتری است که به او محول می شود* نمایشنامه خوانی چیست؟در روند تولید تئاتر،مانند هر پدیده دیگری، به همان تعداد که کارگردان وجود دارد، به همان تعداد هم شیوه های مختلف نمایشنامه خوانی وجود دارد.اما به طور خلاصه می توان گفت که در یک واقعه نمایشنامه خوانی متن از بر نمی شود،بلکه نمایشنامه از روی متن خوانده می شود.مساله دیگر این است که مجموعه گسترده ای از سبک ها و شیوه ها وجود دارد.از یک سو طیفی هستند که نمایشنامه را در حالی خوانش می کنند که طراحی صحنه کامل،گریم،نور و حتی تعویض لباس هم دارند.گروه دیگر نمایشنامه را درحالیکه بازیگران نشسته یا ایستاده اند،می خوانند وبازیگران از روی متن هایشان می خوانند.گاهی اوقات هم از یک مدیر صحنه استفاده می شود که توضیحات مهم صحنه را از روی متن می خواند.* چرا یک اثر نمایشی را یه صورت نمایشنامه خوانی اجرا می کنیم؟دلایل مختلفی دارد.یکی از آنها این است که اجرای یک نمایشنامه خوانی آسان تر و ساده تر از اجراهای کامل صحنه ای است.معمولا ۶ تا ۸ جلسه برای تمرین کافی است.نیازی به حفظ کردن متن نیست.وسایلی که برای تولید اثر لازم است به نسبت تئاتر صحنه ای بسیار کم تر است.این واقعه می تواند هر شب به آسانی اتفاق بیفتد و هزینه اجرای آن بسیار کم است.به این دلیل که این امر نسبت به اجراها و نمایش های کامل،زمان زیادی نمی گیرد،می تواند راه آسانی برای بازیگران جدید باشد تا شناختی از روند یک نقش و بازی بدست آورند.ما همیشه از بازیگران جدید استفاده می کنیم و یک لیست از کسانی داریم که علاقمند به این کار هستند.به این دلیل که وقتی ذهن بازیگران معطوف به حفظ کردن متن و متمرکز بر این امر نیست،زمان بیشتری می توان صرف بسط و گسترش شخصیت و درونمایه نمایشنامه کرد.این کار مخصوصا برای بازیگران جدید مفید است.در جامعه ما بسیاری از بازیگران جدید کارشان را با نمایشنامه خوانی شروع می کنند.مثل همه جای دنیا ...