مجسمه سازی مدرن

  • مجسمه سازی مدرن

      مجسمه سازی مدرن

      مجسمه سازی مدرن قرن بیستم مجالی برای خلق ایده هایی جدید، فرم های بدیع و استیل ها نو بود با استفاده از مواد و ابزار تازه. در این قرن توجه بی اندازه به پیکره انسام رخت بربست و جای خود را به تراشیدن اشیاء تازه و موضوعات نظیر رویاها، آرزوها، احساسات و آموختن فرم و فضا سازی داد. پلاستیک، کرم و فولاد ذوب شده به علاوه مواد دیگری نظیر چوب، جعبه، تکه های شکسته اتومبیل و خرابه های میلمان، همه و همه برای خلق آثار هنری استفاده شدند.  قرن بیستم هنر مجسمه سازی خود را مدیون کوشش ها و تلاش های رودن برای خارج شدن از سبک کلایک و روش هایی است که به مدت 200 سال بدون وقفه در حال تقلید و پیروی از سبک کلاسیک بودند. اگر چه مجسمه سازان قرن بیستم سعی می کردند از سبک رئالیسم رودن دوری جویند اما همچنان کار و شیوه رودن بر آنها تاثیر به سزایی نهاد. آریستید ملول (Aristide Maillol) جزو افرادی بود که از سطوح خشن در کارهای رودن دوری گزید و سعی کرد در نمونه کارهای سنگی و برنزی خود نوعی نرمی را در تراش به کار برد تا تداعی کننده آرامش و نوعی ژست هنری باشد. همانطور که هنرمندان دوره رنسانس از کارهای کلاسیک رم و یونان باستان الهام گرفتند، هنرمندان قرن بیستم نیز با الهام از آثار بومی هنری افریقا و اقیانوسیه به خلق اثر پرداختند. ویلهم لهمبراک (Wilhelm Lehmbruck) از مدل مجسمه سازی با فرم دست و پاهای بلند نطیر هنر بدوی بهره برد. هم چنین گاستون لاشز (Gaston Lachaise) از هنر هند باستان تبعیت نمود. مجسمه های او با بدن های چاق و گرد نماد زنانگی بودند. کنستانتیت برانکوسی (Constantin Brancusi) مجسمه سازی رومی، با الهام گرفتن از سنت های بومی رومی و تلفیق آن با سادگی هنر بومی افریقایی مجسمه هایی با سبک شرقی و از جنس چوب ساخته است. برانکوسی به دنبال سادگی مطلق در فرم و شفافیت تمام در معنای آثار خود بود. به عنوان می توان به آثار او مانند تازه به دنیا آمده (New-Born) و پرنده در فضا (Bird in Space) اشاره کرد. بی شک پابلو پیکاسو یکی از بزرگترین مجسمه سازان و نقاشان قرن بیستم محجسوب می شود که توانست جنبه تازه ای از هنر بدوی را بیابد و استفاده نماید. در حیت سادگی فرم او توانست دریابد که اجسام در طبیعت دارای فرم ساده ای نیستند و در فرم ساختاریشان از اجزاء هندسی مدور، مربع و مثلثی تشکیل شده اند. این امر منجر به پیدایش سبک کوبیسم گردید. اثر هنری پیکاسو با نام "سر یک زن" در سال 1909 یکی از اولین کارهای او در سبک کوبیسم است. جک لیپچیز (Jacques Lipchitz) یکی دیگر از کجسمه سازان برجسته و تاثیر گذار قرن بیستم به شمار می رود. او مجسمه های بنز زیبای با بهره گیری از سبک کوبیسم و نیز تاثیر هنر افریقایی خلق نموده است. با شروع جنگ جهانی ...



  • مجسمه سازی مدرن

    تعریف مجسمه سازی: مجسمه‌سازی، تندیسگری یا پیکرتراشی، هنر هم گذاری یا ریخت دادن به اشیا است و ممکن است در هر اندازه یا با هر سازمایه‌ای (مصالحی) انجام گیرد. به فرآورده‌های این هنر؛  تندیس، پیکره یا مجسمه گفته می‌شود. هر پیکر سه بعدی، که به منظور دارا بودن یک بیان هنری آفریده شده را می‌توان تندیس نامید. البته باید توجه داشت که هر شکل دادنی را مجسمه سازی نمی‌گویند، بلکه باید در ورای آن، یک فکر، خلاقیت یا یک نوآوری وجود داشته باشد. دگردیسی مدرن مجسمه سازی هنر مجسمه سازی در دوران مدرن با تغییر رویکرد انسان و اندیشه و فلسفه او، دستخوش تغییراتی بنیادی شد. مهمترین رهاورد این تغییرات، توجه به خود مجسمه، به عنوان اثری هنری بود؛ نه شیئی برای نشان دادن و یادآوری شخصیتی تاریخی و اساطیری. یوهان گات فرید فن هردر (Johann Gott Fried Von Herder) فیلسوف و منتقد آلمانی قرن نوزدهم، تعریفی از بنا نهاد، كه در پایان همان قرن، هنوز معتبر بود. او نقاشی را مصداقی از رویای تصویرسازی و مجسمه را واقعیتی ناگوار توصیف كرد. جوزفبویس(Joseph Beuys)  مجسمه ساز و هنرمند امریکایی، که در زمینه مفاهیم انسانی، فلسفه اجتماعی و ماهیت انسانی کار کرده است، نیز با معرفی مجسمه به عنوان یك اندیشه، به واقع هنر سهبعدی را در انعكاسیروشنفكرانه با رویا، مرتبط ساخت. در صده نوزدهم، مفهوم اصلی مجسمه‌سازی بار دیگر به صورتی عمیق مورد بررسی و بازبینی قرار گرفت و چنان تحلیل و تعریف شد كه تا پیش از آن  بی‌سابقه بود. در همین دوران تمایزات كلاسیك بین تراشیده‌های سنگی و چوبی مجسمه‌وار؛ و شكل‌پذیری اشیای بی‌تركیب، تا آنجا مبهم شد كه این تمایزات خود محلی برای سوال شدند. بگذارید نمودار مسیر دایره پایان ناپذیری را از حجم به فضا، به شی، به موقعیت، به مفهوم و بازگشت به آغاز ترسیم كنیم. از قطعه سنگ باستانی، تا آن چه خولیو گنزالس (Jolio Gonzalez) هنرمند نامدار اسپانیایی، پیوند حجم و فضا می‌نامد. همانگونه كه مجسمه‌سازان، زمانی علاقمند به غلاف شمشیر مجسمه‌ آزادی در جزیره بدلوز (Bedloes Island) بودند، تدریجاً توجه‌شان به خود جزیره بدلوز سمت و سو گرفت و یا توجه به برج ایفل، ساختار اسكلت بندی فلزی آن،  و در نهایت توجه بیشتر به شهر پاریس. به بیانی دیگر، این دو مثال، نمایانگر یك جهش از پوسته بیرونی به ساختار درونی، تا موقعیت مكانی اثر می‌باشد. اولین و مهمترین ركن توسعه هنر مجسمه‌سازی در قرن بیستم، توجه بیش از حد به مجسمه‌سازی بود. قبل از پیشرفت محسوس هنر دهه 1960، توسعه این روند در سالهای 1906 تا 1916 در اذهان تعدادی هنرمندان انقلابی، به عنوان یك درون پاشی صورت گرفت. اگر چه وقفه‌های ...

  • مجسمه‌سازی در ایران

    ايرانيان كه در تمام رشته‌هاي هنري تزئيني مانند نقاشي، سنگتراشي، منبت‌كاري و غيره مهارت فوق العاده بخرج داده‌اند در فن مجسمه سازي علاقه زياد از خود نشان نداده اند و اين عدم علاقه به ايجاد مجسمه، در تمام ادوار تاريخي پيش از اسلام و در دوران اسلامي همچنان ادامه داشته است.مجسمه مكشوفي در شمي (از نواحي لرستان) بزرگترين مجسمه‌اي است كه تا كنون در خاك ايران پيدا شده، و تنها مجسمه برنزي بزرگي است كه از دوران‌هاي قديم ايرانيان به يادگار باقيمانده است. ولي مجسمه هاي كوچك خصوصاً از عهد اشكانيان و ساسانيان در كشور ما زياد ساخته شده و تمام خصوصيات پيكر تراشي ايران نيز در اين مجسمه‌هاي كوچك ديده مي‌شود. با اين حال مجسمه بزرگي از «اوتان» پادشاه «الحضر» از مرمر تراشيده‌اند و اكنون در موزه موصل محفوظ است و 20/2 متر ارتفاع دارد و حال اينكه ارتفاع مجسمه شمي از 90/1 متر تجاوز نمي‌كند. مي‌گويند يكي از خصايص پيكر تراشي ايرانيان در عهد اشكانيان اين بود كه مجسمه را از مقابل مي‌تراشيدند و به ‌آن حركت نمي‌دادند . مثلاً اگر مجسمه‌ي مرمري را كه از دوره اشكانيان است و امروز در موزه موصل محفوظ مي‌باشد با مجسمه ديسك انداز، كار «ميرون» مجسمه ساز معروف يونان در قرن چهارم پيش از ميلاد مقايسه كنيم اختلاف زياد ميان آن دو مجسمه مشاهده مي نمائيم. در مجسمه ديسك انداز يك پا عقب‌تر از پاي ديگر قرار داده شده و كمر بطرف جلو خم شده و دست يكي بطرف عقب و يكي بطرف جلو به حركت درآمده.در مجسمه «اوتال» پادشاه الحضر پاي چپ فقط كمي جلوتر از پاي راست قرار داده شده و كفشها كاملاً شبيه به كفشهاي مجسمه شمي است. پادشاه الحضر نيز مانند امير شمي شلوار بلند ي بر تن كرده كه تا زانويش مي‌رسد و روي قبا كمربندي بسته تا شمشير خود را به آن آويزان كند ولي كمربند كمي پايين تر از حد معمول بسته شده. شايد شمشير سنگيني كرده و آن را پايين آورده.«اوتال» دست چپ خود را روي قبضه شمشير گذاشته و اين عادتي است كه حتي در عصر حاضر نيز ديده مي شود. ولي دست راست خود را كاملاً بلند كرده مانند اينكه صحبتي مي كند و با اين حال دهان او بسته است .روي قبا لباده بلندي بر تن پادشاه الحضر ديده مي شود كه آستينهاي بلندي دارد كلاه وي شباهتي به كلاه درويشان در عصر حاضر دارد. اين كلاه نيز با كمال سليقه و مهارت با نقوش زيبايي برجسته مزين گرديده.«اوتال» سبيلهاي پرپشت و ريش نسبتا ‌بلندي دارد و موهاي بلندش از زير كلاه بيرون آمده است. ميان اين مجسمه با مجسمه شمي شباهت زياد وجود و فقط لباس آن متفاوت است .در موزه بغداد نيز سر مجسمه اي از سنگ آهكي به اندازه طبيعي تراشيده شده كه تمام خصوصيات پيكر ...

  • مجسمه‌سازی با چوب

    سبک بسیار جالب هنرمند ایتالیایی در مجسمه‌سازی با چوب!!(تصویری)او سبک خاصی را برای خلق مجسمه‌هایش برگزیده است. این مجسمه‌های مدرن تا حدودی شبیه فیلمهای انیمیشنی فوتوریست هستند... مجسمه های سبک فوتوریست اثر  Gehard DemetzGehard Demetz در سال 1972 در بولزانوی ایتالیا به دنیا آمد. او اخیرا در Val Gardena زندگی می‌کند و سبک خاصی را برای خلق مجسمه‌هایش برگزیده است. این مجسمه‌های مدرن تا حدودی شبیه فیلمهای انیمیشنی فوتوریست هستند. به تماشای این مجمسه‌های خلاقانه بنشینیم...           تهیه و ترجمه: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ/ مریم محبعلی‌نژادwww.seemorgh.com/cultureاختصاصی سیمرغ

  • آشنایی با یک هنرمند مجسمه ساز

     نگاهی بر زندگی و آثار احد حسینی مجسمه ساز تبریزی «در اروپا مجسمه سازی را اسکولت می نامند، یعنی کندن. ولی مجسمه سازی کندن نیست، تجسم کردن است. یعنی بتوان حجمی را تجسم کرد و سپس آن را به صورت عمل در آورد. همچنانکه میکل آنژ می گوید: من در داخل این سنگ موسی را می بینم.» این تعریفی است که احد حسینی مشهورترین مجسمه ساز تاریخ تبریز از هنر مجسمه سازی ارایه می دهد. حسینی که معتقد است استعداد هنری بایستی در جوهره انسان وجود داشته باشد تا آموزش بتواند به شکوفا شدن این استعداد کمک کند، در بیست و سومین روز مرداد ماه 1323 در شهر تبریز متولد شد. وی در مجموعه ای که تحت عنوان « از موزه آذربایجان تا قونقای تبریز» منتشر شده است، اینگونه خود را می شناساند: دوران کودکی و نوجوانی ام که در محله حاج اللهیار (کوی کوزه گر خانه) سپری شد چندان تعریفی ندارد. از لحاظ جسمانی فردی بسیار ضعیف و لاغر اندام بودم و هر بار که با بچه های محله بازی می کردم یکی از انگشتان دست و یا پایم شکسته می شد. در مدرسه نیز چندان شاگرد درست حسابی نبودم. کلاس هفتم و هشتم را پشت سر هم مردود شدم و به زحمت توانستم تحصیلات دبیرستان (دیپلم طبیعی) را به پایان برسانم. اما بر عکس در نقاشی بسیار قوی بودم و این رشته هنری بهترین ساعات درسی ام را تشکیل می داد. یکبار کلاس درس آقای دکتر طاعی (دبیر علوم) را با شاگردان، نقاشی کردم که استاد بسیار خوش اش آمد و نیم ساعت از وقت کلاس را برای تشویق من صحبت کرد. من این استعداد را از مادرم که در خیاطی و گلدوزی مهارت زیادی داشت به ارث برده ام و با اینکه از کسی نقاشی را یاد نگرفته بودم ولی توانستم در مسابقه سالیانه دبیرستان فردوسی مقام اول را کسب کنم. پس از پایان تحصیلات متوسطه، خدمت وظیفه را بصورت سرباز معلم در یکی از روستاهای شهرستان ساری گذراندم(1345). و در این زمان بود که به مطالعه فلسفه، روانشناسی، جامعه شناسی هنر و خصوصاً زندگینامه مردان بزرگ، سخت علاقمند شدم. پس از اتمام خدمت وظیفه به ساختن مجسمه علاقه پیدا کردم و برای اولین بار نیم تنه هایی از انشتین، برتراندراسل، بتهوون و دکتر شوایتزر ساختم. سپس بعد از تهیه چند مجسمه کوچک و بزرگ به تهران مسافرت کردم. مدت کوتاهی در کارگاه پرویز تناولی مشغول به کار شدم و به تشویق ایشان و کمک مالی برادرم مهندس اصغر حسینی در سن 28 سالگی به ایتالیا رفتم.» حسینی در ایتالیا هنرجوی آکادمی هنرهای زیبای فلورانس شده و روزانه ساعت ها بر پله های کلیسا می نشیند و وقت اش را بر این صرف می کند که چه بسازد و چه می خواهد بسازد. این تفکرات نتیجه می دهد و روزی سحرگاهان در عالم خواب و بیداری مجسمه زندگی به ذهن اش خطور می ...

  • نگاهی بر زندگی و آثار احد حسینی مجسمه ساز تبریزی

     نگاهی بر زندگی و آثار احد حسینی مجسمه ساز تبریزی «در اروپا مجسمه سازی را اسکولت می نامند، یعنی کندن. ولی مجسمه سازی کندن نیست، تجسم کردن است. یعنی بتوان حجمی را تجسم کرد و سپس آن را به صورت عمل در آورد. همچنانکه میکل آنژ می گوید: من در داخل این سنگ موسی را می بینم.» این تعریفی است که احد حسینی مشهورترین مجسمه ساز تاریخ تبریز از هنر مجسمه سازی ارایه می دهد. حسینی که معتقد است استعداد هنری بایستی در جوهره انسان وجود داشته باشد تا آموزش بتواند به شکوفا شدن این استعداد کمک کند، در بیست و سومین روز مرداد ماه 1323 در شهر تبریز متولد شد. وی در مجموعه ای که تحت عنوان « از موزه آذربایجان تا قونقای تبریز» منتشر شده است، اینگونه خود را می شناساند: دوران کودکی و نوجوانی ام که در محله حاج اللهیار (کوی کوزه گر خانه) سپری شد چندان تعریفی ندارد. از لحاظ جسمانی فردی بسیار ضعیف و لاغر اندام بودم و هر بار که با بچه های محله بازی می کردم یکی از انگشتان دست و یا پایم شکسته می شد. در مدرسه نیز چندان شاگرد درست حسابی نبودم. کلاس هفتم و هشتم را پشت سر هم مردود شدم و به زحمت توانستم تحصیلات دبیرستان (دیپلم طبیعی) را به پایان برسانم. اما بر عکس در نقاشی بسیار قوی بودم و این رشته هنری بهترین ساعات درسی ام را تشکیل می داد. یکبار کلاس درس آقای دکتر طاعی (دبیر علوم) را با شاگردان، نقاشی کردم که استاد بسیار خوش اش آمد و نیم ساعت از وقت کلاس را برای تشویق من صحبت کرد. من این استعداد را از مادرم که در خیاطی و گلدوزی مهارت زیادی داشت به ارث برده ام و با اینکه از کسی نقاشی را یاد نگرفته بودم ولی توانستم در مسابقه سالیانه دبیرستان فردوسی مقام اول را کسب کنم. پس از پایان تحصیلات متوسطه، خدمت وظیفه را بصورت سرباز معلم در یکی از روستاهای شهرستان ساری گذراندم(1345). و در این زمان بود که به مطالعه فلسفه، روانشناسی، جامعه شناسی هنر و خصوصاً زندگینامه مردان بزرگ، سخت علاقمند شدم. پس از اتمام خدمت وظیفه به ساختن مجسمه علاقه پیدا کردم و برای اولین بار نیم تنه هایی از انشتین، برتراندراسل، بتهوون و دکتر شوایتزر ساختم. سپس بعد از تهیه چند مجسمه کوچک و بزرگ به تهران مسافرت کردم. مدت کوتاهی در کارگاه پرویز تناولی مشغول به کار شدم و به تشویق ایشان و کمک مالی برادرم مهندس اصغر حسینی در سن 28 سالگی به ایتالیا رفتم.» حسینی در ایتالیا هنرجوی آکادمی هنرهای زیبای فلورانس شده و روزانه ساعت ها بر پله های کلیسا می نشیند و وقت اش را بر این صرف می کند که چه بسازد و چه می خواهد بسازد. این تفکرات نتیجه می دهد و روزی سحرگاهان در عالم خواب و بیداری مجسمه زندگی به ذهن اش خطور می ...