موضوعات علم معانی

  • مباحث بلاغي، بخش دوم (علم معانی)

    علم معانی   تعريف علم معانی: علمی است که با آن اصول و قواعد احوال مخاطب شناخته می شود تا کلام را با مقتضای حال او بيان کنيم. موضوع علم معانی:  لفظ است به اعتبار ثانی . يعنی اول شناخت صرف و نحو و در درجه دوم رعايت خصوصياتی که موجب  فصاحت و بلاغت می شود . فايده ی علم معانی:  شناخت اعجاز قرآن کريم و واقف شدن به اسرار بلاغت و فصاحت و شناخت کلام خوب از بد . واضع علم معانی : شيخ عبدالقاهر جرجانی متوفی (471)  مأخذ و شواهد مثال: قرآن کريم ،حديث نبوی ، کلام منظوم و منثور عربی و فارسی .  موضوعات علم معانی:  1ـ خبر و انشاء 2ـ احوال مسند 3ـ احوال مسند اليه  4ـ اطلاق و تقييد 5ـ احوالمتعلقات فعل6ـ وصل و فصل 7ـ حصر و قصر8ـ مساوات ، ايجاز ، اطناب  کلام = (مسند اليه + مسند )   (محکوم اليه + محکوم به )   (مخبرٌ عنه + مخبرٌ به )   ( موضوع + محمول )  مثال :      العلمُ      نورٌ     /     الحسدُ      مذمومٌ       /  در زبان فارسی مسند اليه در يکی از نقشهای زير می آيد : 1ـ مبتدا : الجهلُ مهلکٌ .   ( الجهل )نقش مبتدا دارد و مسند اليه است . 2ـ فاعل: خَتم اللهُ علی قلوبهم .  ( الله ) فاعل است و مسند اليه . 3ـ نايب فاعل: کُتِبَ عليکم الصّيام ُ .   ( الصّيام ) نايب فاعل است و مسند اليه . 4ـ فاعل شبه فعل: و لو لا دفعُ اللهِ النّاسَ بعضهم ببعضٍ لَفَسَدتْ الأرضُ .  (الله ) مضاف اليه است که به مصدر (دفع) اضافه شده است .  5ـ اسم نواسخ: إنَّ زيداً صادقٌ . ( زيداً ) اسم إنَّ است و مسند اليه . 6ـ مفعول به اول افعال قلوب: رأيتُ اللهَ رازقاَ .  ( الله ) مفعول به اول است و مسند اليه . *اگر فعل قلوب متعدی به سه مفعول شود ، مفعول به دوم مسند اليه است. أعلمتُ خليلاً سعيداً فاضلاً .     ( سعيدٌ فاضلٌ ) در اصل مبتدا و خبر بوده اند . در زبا ن عربی مسند به يکی از صورتهای زير می آيد : 1ـ خبر مبتدا :  الله عليمٌ .            ( عليم ) خبر است و مسند . 2ـ فعل تام : وقتی که مسند فعل تام است مسند اليه آن فاعل است . جلس محمدٌ . که ( جلس ) مسند است و ( محمد ) مسند اليه . 3ـ اسم فعل : هيهات الخمولُ .      ( هيهات ) مسند است . 4ـ خبر نواسخ : صار الجوُّ بارداً .    ( بارداً ) خبر (صار ) است و مسند. 5ـ مفعول به دوم يا سوم افعال قلوب : وجدتُ علياً عالماً .        أعلمتُ علياً سعيداً عالماً. کلام با دو گونه است : 1ـ کلام خبر ی  2ـ کلام انشايي کلام خبری : کلام خبری ، خبری را بيان می کند که قابل صدق يا کذب است . و در جهان خارج واقع می شود . کلام انشايی : کلام انشايی ، کلامی است که خبر را بيان نمی کند و قابل صدق و کذب نيست . مثل : أمر ، نهی ، تعجب ، استفهام و ...                      * صدق يا کذب بودن خبر: اگر بدون گوينده خبر در نطر بگيريم، هر خبری ...



  • کلیات ادبی (5): علم معانی

    علم معانی:<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> علم معانی از معانی ثانوی( باطنی و مجازی) جملات بحث می کند. « برف را نگاه کنید!» که در آن،   جملة امری در معنیِ ثانوی ( اِخبار همراه با شگفتی) آمده است. بنابراین در سبک ادبی جملات در معانی اولی خود به کار نمی روند بلکه در معانی ثانوی به کار می روند زیرا  سخن ادبی، سخنی مؤثّر است ؛ یعنی دارای بلاغت است ( بلاغت= سخن مؤثّر گفتن.) و برای اینکه سخن ، مؤثّر یعنی بلیغ باشد ، باید مطابق مقتضای حال مخاطَب و موضوع و مُقام( جایگاه) باشد- و برای اینکار ، شاعر  و نویسنده باید به امکانات وسیع زبان مسلّط باشد تا به اقتضای احوال و شرایط ، چنان سخن گوید که بلیغ(مؤثّر) باشد –چرا که مثلاً گاه اِخبار( جملة خبری)  از امر( جملة امری) مؤثّر تر است ( مثلاً به کودکی که درس نمی خوانَد گفته می شود :« شنیدم پرویز شاگرد اوّل شده است»- که معنای ثانوی آن با توجّه به حال مخاطب و اوضاع و احوال بحث ، این است که تو هم درس بخوان تا شاگرد اوّل شوی.  

  • قواعد درس چهاردهم عربی سوم انسانی

    روش های تأکید جمله:  1 – علوم بلاغت شامل سه علم «معانی» و «بیان» و «بدیع» است. 2 – علم معانی از معانی جمله و مطابقت اسالیب آن با «مقتضای حال»‌بحث می کند. یکی از موضوعات مورد بحث در علم معانی «تاکید کلام» است. 3 – گاه می خواهیم جمله از جهت معنی قوی تر و موکدتر باشد. با توجه به اهمیت تاکید در زبان عربی و تأثیر آن در ترجمه و فهم دقیق عبارات، در این درس با چند نوع از روش های تأکید آشنا می شویم : 1 – لام خبر «انّ» : لام مفتوحه ای است که غالباً بر سرخبر انّ می آید. مانند : «و انّکَ لعلی خُلُقٍ عظیم» قطعاً تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری . 2 – انّما : به معنای «فقط ، مسلماً ، ... مانند : «انّما یتذکّرُ الوالالباب» . تنها خردمندانند که پند می گیرند. 3 – قسم : حروف جاره ی «باء ، واو، تاء» برای قسم به کار می روند به معنای «سوگند به ...» مانند : والعصر «قسم به عصر» 4 – ضمیر فصل : ضمیر منفصل مرفوعی است که بین مبتدا و خبر یا بین اسم و خبر معرفه قرار می گیرد، مانند : «واللهُ هُوَ الغنیَّ الحمیدُ» و تنها خداست که بی نیاز و ستوده است. 5 – تکرار : با این نوع تاکید در بحث «توابع» آشنا شدیم . مانند : «کلاّ سَیَعْلمونَ ثُمَّ کلاّ سَیَعْلمونَ» نه چنین است، بزودی خواهند دانست باز هم نه چنین است به زودی بدانند» «سبحانَ الّذی خلقَ الازواجَ کُلّها» پاک و منزه است کسی که همه ی جفت ها را آفرید. 6- تقدیم : یکی از اسالیب تاکید، مقدم نمودن جزئی از جمله بر اجزای دیگر آن است : مانند : «ایّاک نعبدُ» تنها تو را عبادت می کنیم. تقدیم مفعول به «علَی اللهِ توکّلنا » تنها به خدا توکل نمودیم تقدیم جار و مجرور

  • ادامه مطالب مربوط به علم بلاغت

    ادامه مطالب مربوط به علم بلاغت مطالبی را که تاکنون یاد گرفته‌اید می‌توان آنها را در دو بخش خلاصه کرد: 1- علم‌ صرف: دانشی است که دربارة ساختمان ظاهری کلمه پیش از ورود به جمله بحث می‌کند، یعنی موضوع صرف تغییر کلمه‌ به صورتهای مختلف جهت  إِفادة معنای مورد نظر است به عبارت دیگر علم صرف درباره‌ی شناسنامه‌ شخصی خود کلمه بدون توجه به نقش آن در جمله سخن می‌گوید. 2- علم‌ نحو: دانشی است که درباره‌ی حالت و موقعیت کلمه پس از ورود به جمله بحث می‌کند. علم بلاغتاکنون می‌خواهیم شما را با بخش دیگری به نام «علم بلاغت» آشنا کنیم، زیرا با آشنایی به علم بلاغت می‌توان به ظرایف و دقایق کلام پی برد و زیبایی‌های آن را حس‌ نمود و از سوی دیگر این امکان را بدست آورد که کلام متناسب با شرایط و موقعیت مخاطب استفاده نمود زیرا که نه همه مخاطبان یکسان هستند  نه مقام سخن، به همین جهت است که گفته‌اند «لِکُلِّ مقام مقال»  علم معانی علم بدیع علم بیانعلم معانی: معانی در لغت جمع معنیّ بر وزن مفعول می‌باشد که اسم‌ مفعول از مصدر عِنایة به معنی «قصد‌ شده» است و نیز جمع مَعْنی بر وزن مَفْعَل» به معنی «مقصد» و در اصطلاح علمای این فن، نام علمی است دارای اصول و قواعدی که رعایت آنها به متکلم‌ و یا نویسنده امکان‌ می‌دهد: الف) احوال گوناگون مخاطبان را باز شناسد و از مقام و موقعیتهای مختلف آگاه شود؛ ب) کلام خود را منطبق و متناسب با آن احوال و موقعیتهای متفاوت ایراد کند. درباره‌ موضوع علم معانی باید گفت که موضوع هر علمی مطالبی است که مسائل آن علم را مورد بحث قرار می‌دهد. به بیان دیگر موضوع هر علم، محوری است که مسائل آن علم پیرامون آن دور می‌زند، مثلاً مسائل علم پزشکی درباره‌ی بدن انسان و عارضه‌های آن است از این رو بدن انسان موضوع علم پزشکی باشد. موضوع علم معانی نیز‌الفاظ (کلمه‌و کلام) است و در اینجا الفاظ عربی و یکی از مطالبی که در علم معانی مطرح می‌شود، مبحث تاکید کلام است. کلام خبری: کلام خبری با توجه به حالت اعتقادی مخاطب، یعنی خالی الذهن بودن، تردید و یا انکار به سه قسمت تقسیم می‌شود: 1. کلام ابتدایی: کلام را آنگاه ابتدایی می‌نامند که مخاطب نسبت به مضمون آن خالی الذهن است، به این معنی که نسبت به محتوای کلام تردید ندارد و منکر آن نیست بلکه آن را قبول دارد و به آن معتقد است، کلام ابتدایی از هرگونه تاکید عاری است و به صورت ساده‌القا می‌شود، مانند نَحَجَ عَلِیٌّ فی الامتحانِ 2. کلام‌ طلبی: کلام را آنگاه طلبی می‌نامند که مخاطب از مضمون آن آگاه است ولی در قبول ورّد آن مرّدد می‌باشد. در این‌گونه موارد بهتر است که متکلم، کلام خویش ...

  • تعریف علم معانی و بیان = Таърифи илми маонӣ ва баён

    معانی: علمی است که به یاری آن، کیفیت مطابقه  کلام  با مقتضای  حال  و مقام  شناخته می شود.بیان: علمی است که به ما یاد می دهد که یک معنی را به شیوه های مختلف بگوئیم.(محمد علوی مقدم، معانی و بیان، ص 29 و 85)

  • خلاصه ای از بخش معانی جواهر البلاغه

    سم الله الرحمن الرحیم   کلمه وکلام را تعریف نموده وعلومی را که از آنها بحث می کنند نام ببرید؟  کلمه در لغت همان لفظ مستعمل است و در اصطلاح هریکی از اسم، فعل و حرف. کلام در لغت سخن گفتن و در اصطلاح مجموعه ای از کلمات که معنای تامی داشته باشد(لفظ مرکب مفید یا مرکب تام اسنادی). وعلومی که در مجموع از کلمه وکلام بحث می کنند عبارتند از:۱/علم صرف، که در آن از کیفیت بناء واشتقاق کلمات و الفاظ بحث می شود ۲/علم نحو، که در آن از جهت اعراب وبناء کلمه یا کلمات بحث می شود ۳/علم بلاغت، که از کیفیت ترکیب کلمات و نحوه دلالت شان بر معنی، بحث می کند.   شاخه های علم بلاغت را نام ببرید؟ ۱ بلاغت مربوط به علوم بسیاری است، اما عمده آنها عبارتند از:۱- علم معانی، ۲- بیان و۳- بدیع. وجه تسمیه: معانی در لغت مدلولات عقلیه ای که از راه کلام دانسته شوند واین علم نیز مارا در این مسیر رهنمایی می کند. بیان در لغت اظهار مطالب قلبی است و علم بیان مارا برای بیان معنای واحد با عبارات مختلف، بدون ابهام و اغلاق؛ کمک می کند. بدیع درلغت هر چیز نو، لطیف و ظریف و در این علم از محسنات بدیعیه که سبب نوآوری و لطافت کلام بلیغ است بحث می شود.   مقدمه فی تعریف الفصاحة والبلاغة سبک های ادبی: بطور کلی شیوه های بلاغت کلام عبارتند از: ۱- اسلوب لفظی، یعنی کیفیت استفاده از الفاظ با ملاحظه مطابقت با مقتضای حال(در کدام مورد باید لفظی را حذف و یا عنوان کرد، درچه صورتی مقدم یا مؤخر آورد) که مربوط علم معانی است. ۲- اسلوب معنوی، یعنی نحوه استفاده از محسنات معنوی مناسب مقام(تشبیه، استعاره، کنایه و…) که در علم بیان بحث می شود. ۳- اسلوب زیبایی که اهداف و انگیزه های آراستن لفظ و یا معنی را به طرز زیبا و درخور مقام، بیان می کند و کار علم بدیع است . .(ترجمه تهذیب البلاغه ص۲۲)  اوصاف کلام را از نظر علم بلاغت(به اعتبار معانی و بیان)، شرح دهید؟ ۱-”فصیح” کلامی مرکب از الفاظ آسان و زیبا(فصاحت وصف لفظ است و بدون توجهی به معانی). ۲-”بلیغ” کلام رسا، آراسته و با صراحت معنی؛ به علاوه زیبایی الفاظ(بلاغت وصف لغت و معنی هردو است).    بدیع چیست؟ بدیع یعنی نو آوری در کلام و زیبایی کلام که یک امر خارجی است وبه اعتبار آن فصاحت وبلاغت معنایی ندارد.    هدف از یادگیری علم بلاغت چیست؟ علم بلاغت متضمن قواعد و بیان ملاحظاتی است که رعایت شان، باعث قوت تاثیر بر مخاطبین و نیزسرعت فهم مطالب(کتبی یا شفاهی) ارائه شده است.    فصاحت را تعریف کرده واقسام آنرا بیان کنید؟ فصاحت در لغت به معنی زیادی که لازمه اش ابانه و ظهوراست(پیدایی وبی پردگی)،ونیز روشنایی، خوش زبانی و زبان آوری، و در اصطلاح اهل معانی عبارت است از الفاظی ...

  • رابطه علم ودین

    رابطه علم ودین

    علم و دین تاریخ شکل گیری مسئله   مسئله رابطه علم و دین یکی از موضوعات چالش برانگیز کلام جدید است. البته این موضوع بطور پراکنده در گذشته های دور اندیشه فلسفی نیز دیده می شود ولی طرح این مسئله به عنوان یک مسئله مستقل فلسفی – کلامی به اندیشه غربی و اواخر دوره مدرنیته باز می گردد. در قرون وسطای مسیحی نیز می توان تنازع میان علم و دین را دید، هر چند این تنازع نه بطور خاص میان گزاره های دینی و گزاره های علمی بلکه میان رهبران کلیسا و عالمان دینی خود را نشان می داد. می توان گفت؛ این مسئله در اوایل مدرنیته نیز به این مقدار چالش برانگیز نبوده است زیرا در ابتدا چالش زیادی میان دانشمندان و کلیسا وجود نداشت و دانشمندان عموما با دین مخالفتی نداشتند، بلکه موضع مثبت با آن داشته و به الهیات طبیعی روی آورده و می کوشیدند تا با شواهدی از قوانین و نظامات شگفت انگیز طبیعت که در پرتو علوم طبیعی به آن دست یافته بودند، وجود خدا را اثبات کنند. دانشمندان مهم زیادی وجود دارند که افراد متدین محسوب می شدند؛ گالیله (1564 - 1642) رابرت بویل (627 - 1691)، نیوتون (1642 - 1727) و ... . گالیله تعارض میان علم و دین را ظاهری می دانست. از آنجا که کتاب تکوینی طبیعت و کتاب تدوینی وحی، هر دو یک نگارنده دارد و آن خداوند است، پس چون منبع هر دو یکی است، تعارضی و تضادی نمی تواند بین آن دو حاصل شود. «بر درگاه علم نوشته اند: شما باید ایمان داشته باشید. این خصوصیتی است که عالم نمی تواند آن را کنار بگذارد.» ( پلانک، به نقل از مهدی گلشنی، از علم سکولار تا علم دینی، ص 52) ولی با پیشرفت بیشتر علم و ضعیف شدن کلیسا در برابر آن، ارتباط میان علم و دین روز به روز چالش برانگیزتر شد. بنابراین می توان گفت مسئله علم و دین نخستین بار میان علم مدرن و دین مسیحیت مطرح شد. مسئله دیگری که در این قرن پیش آمد و زمینه برخورد بیشتر علم با دین را موجب شد، نظریات جدید زمین شناسی که توسط چارلز لایل مطرح شد تاریخ پیدایش و وجود کره زمین را مبتنی بر تکامل و تطور تدریجی می دانست. این نظریه با آموزه های کتاب مقدس مسیحیت سازگار نبود. نظریه انتخاب طبیعی و تکامل تدریجی انواع که داروین مطرح کرد و این نظریه خود پیامدهای کلامی متعددی داشت. برهان اتقان صنع، تفاوت بنیادین انسان و دیگر موجودات و نظریات مطرح شده در کتاب مقدس درباره پیدایش جهان و ... تنها برخی از گزاره های دین مسیحیت بودند که با طرح چنین نظریات علمی به چالش کشیده شدند. صورتبندی مسئله بطور کلی می توان گفت؛ روش علمی و روش دینی دو گونه از شناخت انسان نسبت به جهان هستند. بشر در تلاش برای شناخت پدیده های عالم و جستجوی حقایق نهفته در آن، رشته هایی را در ...

  • بلاغت

    مطالبی را که تاکنون یاد گرفته‌اید می‌توان آنها را در دو بخش خلاصه کرد: 1- علم‌ صرف: دانشی است که دربارة ساختمان ظاهری کلمه پیش از ورود به جمله بحث می‌کند، یعنی موضوع صرف تغییر کلمه‌ به صورتهای مختلف جهت  إِفادة معنای مورد نظر است به عبارت دیگر علم صرف درباره‌ی شناسنامه‌ شخصی خود کلمه بدون توجه به نقش آن در جمله سخن می‌گوید. 2- علم‌ نحو: دانشی است که درباره‌ی حالت و موقعیت کلمه پس از ورود به جمله بحث می‌کند. علم بلاغتاکنون می‌خواهیم شما را با بخش دیگری به نام «علم بلاغت» آشنا کنیم، زیرا با آشنایی به علم بلاغت می‌توان به ظرایف و دقایق کلام پی برد و زیبایی‌های آن را حس‌ نمود و از سوی دیگر این امکان را بدست آورد که کلام متناسب با شرایط و موقعیت مخاطب استفاده نمود زیرا که نه همه مخاطبان یکسان هستند  نه مقام سخن، به همین جهت است که گفته‌اند «لِکُلِّ مقام مقال»  علم معانی علم بدیع علم بیانعلم معانی: معانی در لغت جمع معنیّ بر وزن مفعول می‌باشد که اسم‌ مفعول از مصدر عِنایة به معنی «قصد‌ شده» است و نیز جمع مَعْنی بر وزن مَفْعَل» به معنی «مقصد» و در اصطلاح علمای این فن، نام علمی است دارای اصول و قواعدی که رعایت آنها به متکلم‌ و یا نویسنده امکان‌ می‌دهد: الف) احوال گوناگون مخاطبان را باز شناسد و از مقام و موقعیتهای مختلف آگاه شود؛ ب) کلام خود را منطبق و متناسب با آن احوال و موقعیتهای متفاوت ایراد کند. درباره‌ موضوع علم معانی باید گفت که موضوع هر علمی مطالبی است که مسائل آن علم را مورد بحث قرار می‌دهد. به بیان دیگر موضوع هر علم، محوری است که مسائل آن علم پیرامون آن دور می‌زند، مثلاً مسائل علم پزشکی درباره‌ی بدن انسان و عارضه‌های آن است از این رو بدن انسان موضوع علم پزشکی باشد. موضوع علم معانی نیز‌الفاظ (کلمه‌و کلام) است و در اینجا الفاظ عربی و یکی از مطالبی که در علم معانی مطرح می‌شود، مبحث تاکید کلام است. کلام خبری: کلام خبری با توجه به حالت اعتقادی مخاطب، یعنی خالی الذهن بودن، تردید و یا انکار به سه قسمت تقسیم می‌شود: 1. کلام ابتدایی: کلام را آنگاه ابتدایی می‌نامند که مخاطب نسبت به مضمون آن خالی الذهن است، به این معنی که نسبت به محتوای کلام تردید ندارد و منکر آن نیست بلکه آن را قبول دارد و به آن معتقد است، کلام ابتدایی از هرگونه تاکید عاری است و به صورت ساده‌القا می‌شود، مانند نَحَجَ عَلِیٌّ فی الامتحانِ 2. کلام‌ طلبی: کلام را آنگاه طلبی می‌نامند که مخاطب از مضمون آن آگاه است ولی در قبول ورّد آن مرّدد می‌باشد. در این‌گونه موارد بهتر است که متکلم، کلام خویش را با یک ادات تاکید مؤکّد سازد ...

  • علم غیب از دیدگاه قرآن

      غیب یعنی چیزی که از چشم عادی پنهان است، خواه آن چیز هم اکنون تحقق یافته باشد یا بعد از این تحقق پیدا کند، و آیاتی که در قرآن مجید مربوط به «علم غیب» است به طور کلی بر سه دسته است. دسته‏ی اول: آیاتی است که با تاکید بسیار و تعبیرات مختلفی علم غیب را مخصوص خداوند جهان معرفی می‏کند، مثلا می‏گوید: انما الغیب لله یعنی علم غیب مخصوص خداونداست. و نیز می‏گوید: لا یعلم من فی السموات و الارض الغیب الا الله یعنی در آسمانها و زمین هیچکس جز خداوند «غیب نمی‏داند» و باز می‏فرماید: «و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو» یعنی خزائن غیب منحصرا نزد خداوند است و جز او کسی به آنها دانا نیست تعبیراتی که دانستن غیب را در انحصار خداوند معرفی می‏کند در قرآن فراوان است، مثلا در موردی می‏گوید: لله غیب السموات و الارض یعنی غیب آسمانها و زمین از آن پروردگار است. و بالاخره بیش از شش مورد خداوند متعال را به وصف «عالم الغیب و الشهاده» یعنی داننده پنهان و آشکار توصیف می‏کند دسته دوم: آیاتی است که مفاد آنها این است که پیغمبران خدا «علم غیب» ندارند، در این آیات یا آنها خود به این موضوع تصریح می‏کنند یا از جریانی که قرآن درباره‏ی آنان نقل می‏کند این مطلب به دست می‏آید مثلا حضرت نوح می‏گوید: «و لا اقول لکم عندی خزائن الله و لا اعلم الغیب» یعنی من به شما نمی‏گویم که گنجینه‏های خداوند نزد من است و نیز ادعا نمی‏کنم که «علم غیب» دارم. پیغمبر اسلام می‏گوید: و لو کنت اعلم الغیب لاستکثرت من الخیر و ما مسنی السو یعنی اگر «علم غیب» می‏داشتم خیر بیشتری به دست می‏آوردم و هرگز ناراحتی و ضرری به من نمی‏رسید. و نیز قل ما کنت بدعا من الرسل و ما ادری ما یفعل بی و لا بکم ان اتبع الا ما یوحی الی یعنی من نخستین پیغمبر خدا نیستم و پیش از من نیز پیغمبرانی به سوی مردم آمده‏اند و نمی‏دانم که درباره‏ی من و شما چه حوادثی پیش خواهد آمد و فقط از وحی الهی متابعت می‏کنم که آنچه را که به من وحی می‏رسد می‏دانم. قرآن کریم ضمن داستان آمدن فرشتگان به حضور حضرت ابراهیم (ع) به منظور اینکه به او مژده بدهند که خداوند بوی فرزندی به نام «اسحاق» می‏خواهد عنایت فرماید به این نکته تصریح می‏کنند که «حضرت ابراهیم» آنها را نشناخت و به منظور میهمان‏نوازی برای آنها غذا آورد و چون دید آنها به سوی آن غذا دست دراز نمی‏کنند، احساس ترس و ناراحتی کرد تا اینکه آنها اعلان کردند که ما: فرشتگان خدا می‏باشیم و برای ابلاغ بشارت آمده‏ایم.[1]. دسته‏ی سوم: آیاتی است که دلالت دارد برخی از انسانها از «علم غیب» بهره‏ای دارند، بخشی از این آیات مربوط به پیغمبران است و بخش دیگر آن شامل غیر ...

  • جلسه اول اصول استنباط

    1-               صرف ونحو : برای اینکه بتوانیم معانی ومفاهیم یک زبان را بفهمیم باید باقواعد ولغتها ودستور زبان آن زبان آشنا باشیم وبرای فهمیدن زبان قران باید حتما صرف ونحو رایادگرفته  باشیم. 2-               منطق :علم منطق چگونه فهمیدن ودرست فهمیدن را به ما می اموزد وهمچنین درست استدلال کردن علوم را به ما می آموزد 3-               اصول:کار علم اصول این است که ازمیان معانی متعدد یک عبارت کدام معنارا وبه چه دلیل انتخاب کنیم علم اصول به ما می آموزد که اگر عبارتی دارای چند معنا بود کدام معنا را انتخاب کنیم.مثال :وقتی می گوییم در راباز کن  باید بدانیم که منظور از باز چیست  زیرا کلمه باز چندین معنی می دهد مثلا یکی از معانیباز نوعی پرنده است یااینکه بازبه معنی  دوباره نیز هست وعلم اصول متکفل این است که منظور دقیق ازاین کلمه چیست تامعنای درست راانتخاب کنیم   دانشهایی مانند (تاریخ قران –علم الحدیث –تاربخ حدیث –علوم قران -) به کمک علم اصول می آیند این دانشهاباهم می توانند مارا به فهمی از قران برسانند  نکته: (فرقی که درس اصول با دیگر درسها دارد این است که درس اصول در زندگی روزمره هم کاربرد دارد وبا یادگیری این درس می توان فهمید که فعل مباح ومستحب چیست یا اینکه چه چیزی امر شده وچه چیزی نهی شده است.