نقطه در تاریکی

  • نور و تاریکی در معماری اسلامی

    مقدمه: نور باعث و بوجود آورنده تضاد در معماری اسلامی می باشد . از جمله علوم و عناصری که می توان به نقش نور ر آن اشاره داشت هنر معماری است. در هنر معماری نور یکی ازاجزایی است که کنار عناصر و مفاهیم دیگر از قبیل ساختار – نظم فضایی- مصالح- رنگ و... مطرح می شود. ودر طراحی به عنوان یک عنصر مجزا باید نقش خود را ایفا کند. یکی دیگر از مهمترین مشخصه های نور طبیعی توالی و دگرگونی آن در طول روز است که باعث حرکت و تغییر حالت در ساعات مختلف میشود. نور نماد عقل الهی و منشاء تمام پاکی ها و نیکی هاست و خارج شدن انسان از تاریکی جهل و تابیده شدن نور معرفت در وجودش همواره یکی هدف نهایی می باشد و نور اولین شرط برای هر نوع ادراک بینایی است. نور جزئی از ذات زندگی انسان می باشد. در معماری اغلب بناهای مذهبی- نور به عنوان عنصری بارز و مستقل از سایر عناصر و مفاهیم به کار رفته در ساختمان به کار گرفته می شود. و در بسیاری از فرهنگ ها نور یا خورشید به عنوان منبع نور- عنصری خدایی محسوب می شود. فضاهای عمیق و تاریک مساجد اسلامی که با عنصر نور مزین شده اند به خوبی قادر به انتقال یک حس روحای و معنوی می باشد. انسان در چنین فضاهایی که با نوری ضعیف روشن می شوند با مشاهده سایه های مبهم اشیاء و احجام در ذهن خود به کامل کردن تصاویر پرداخته وبا این عمل به نوعی خلسه فرو می رود که نتیجه آن یک حس نزدیکی به منبع وجود هستی در درونش بیدار می شود. اولین تاریکی که می توان نام برد سده ی سوم هزاره چهارم ق.م می باشد. که در آن زمان جهت کسب نور و سایه از ایجاد اختلاف سطح در دیواره های خارجی استفاده می کرد. نور شفافترین نرم ترین و آسانترین و ارزانترین مواد ساختاری موجود در تولید کیفیت ها واشیاء مورد نیاز محیط انسانی است. چیزی است که امکان شخصت سازی و حیاط بخشیدن به فعالیتهای روزمره و با نمائی زندگی در تصورات و حالات روانی متغیر را فراهم می سازد نور میتواند در فضای خشن و بی روح همچون مبلی راحتی از ما استقبال کند. بدین دلیل نور مناسب ترین مده ساختاری است ک میتواند به فعالیتهای روزمره ما شکل- زیبائی-لذت و راحتی ببخشد. هر فضا نور دو چهره می یابد نور در عصر دوره زمانی احساس و مفهومی خاص به معماری و زندگی داده است. آن زمان که آتش در آتشکده ها در عهد زرتشت مقدس بوده بخاطر نور و گرماایآن بوده بدین ترتیب نور نیز مورد ستایش قرارمی گرفته و نور یک حس خدایی بودن را القاء می کرده است و نور اولین شرط برای هر نوع ادراک بینایی است. در تاریکی مطلق ما نه فضا را می توانیم ببینیم و نه رم و رنگ را ولی با این همه حال نور تنها یک ضرورت فیزیکی نمی باشد. بلک ارزش روانشناختی آن یکیاز مهمترین عوامل ...



  • بررسی اجمالی نقش نور در هنر

    بررسی اجمالی نقش نور در هنر

    نور منبع اصلي حجم است . به طوريكه سطوح يك بعدي را مي توان بوسيله سايه روشن سه بعدي كرد . حتي میتوان احجامي را كه به صورت برجسته هستند برجسته تر نشان داد و به آنها حالت سه بعدي قويتري داد . هنر مندان و طراحان در آثار هنری خود و بيان احساسشان بيشترين بهره را از نور مي برند . نور در زمینه های مختلف هنری از جمله طراحی، نقاشی، عکاسی، معماری، چیدمان، تزئینات داخلی و... مورد استفاده قرار می گیرد. توصیف نور نور، غیر مادی ترین عنصر محسوس طبیعت، در واقع نشانه ی عالم والا و فضای معنوی است. نور و روشنایی چه ظاهری و چه عرفانی باعث می شود که زیبائی به چشم آید و رنگ و سایر زیبائیهای شیء جلوه کند. نور، به عنوان عنصری از طبیعت اولین شرط برای هر نوع ادراک بینایی است. در تاریکی  مطلق ، ما نه فضا را می توانیم ببینیم و نه فرم و نه رنگ را . با اینحال نور تنها یک  ضرورت فیزیکی  نیست، بلکه ارزش روانشناختی آن یکی از مهمترین عوامل زندگی انسانی در همة زمینه هاست . موریس لاپیدوس می گوید: «انسانها مانند پشه هستند . هر کجا نوری باشد به سمت آن هجوم می برند بدون اینکه بدانند چرا چه بخواهیم و چه نخواهیم به سمت روشنایی می رویم. نور، ما را به خود جذب  می کند »   نور علاوه بر استفاده کاربردی دارای ارزش نمادین نیز بوده است. نور جزیی از ذات زندگی بوده و در بسیاری از فرهنگ ها نور، یا خورشید به عنوان منبع نور ، عنصری خدایی محسوب می شده و آن را ارج می نهاده اند. نور نماد عقل الهی و منشأ تمام پاکی ها  و نیکی ها است. نور مظهر پاکی و تقدس است. نور نقطه مقابل تاریکی، سیاهی و جهل است. نور نماد بسیار مثبتی به حساب می آید. نشان دهنده روشنایی، روشن بینی، برطرف ساختن سیاهی ها و نایل آمدن به درک و معرفت است. نور نشانی از حرکت به سمت حقیقت است که حالت فیزیکی و مادی ندارد. حرکت نور نماد اوج گرفتن است.   نور در آثار نقاشان  امپرسیون درتاریخ نقاشی توجه به نور طبیعی در دوره امپرسیونیست ها دیده می شود. هنگامی که نقاشان آتلیه های خود را ترک کردند و در زیر  نور طبیعی مشغول نقاشی شدند. از مشخصات این سبک توجه به رنگ و نور در ساعات مختلف روز وانعکاس رنگ های اشیاء مختلف در یکدیگر و تأثیر رنگ های پیرامونی و به کار بردن رنگ های خاص و ناب می باشد. تجلی نور در هنر اسلامی (نمادی از ذات مطلق خدا)     هنر اسلامي در نور و تجلي آن حضور مي‌يابد. مفهوم عميق اين عنصر در عرفان اسلامي، (به ‌ويژه در عرفان شيخ اشراق، ابن عربي و صدرالمتالهين) مويد اين نكته است كه جريان وجود، از مطلق به صورت نور متجلي شده و هر جا نشان از وجودي هست نوري است از جانب وجود مطلق.   لازم به توضیح است که نور در پیش ...

  • تاویل ها همواره در تاریکی رخ می دهند.

    تاویل در تاریکی غالبا با این جمله تاریخی روبرو شده ایم که " سینما دروغ جذابی است ." اگر قصد گوینده از گفتن چنین عبارتی این است که آنچه در سینما روی می دهد صرفا بر مبنای یک توهم فریبنده نوری است در حالی که در زندگی آنچه تجربه می شود امری واقعی است راه را به اشتباه رفته است. برای پرداختن به این مسئله لازم می دانم که اندکی به گذشته برگردم یعنی زمانی که پیتر مارک روژه موفق به کشف پدیده فای در چشم انسان شد. پدیده فای به زبان ساده یعنی بقا دید در چشم انسان... تجارب پزشکی نشان می دهند که چشم انسان قادر است هر نوری که به شبکیه می رسد را به مدت یک شانزدهم ثانیه حفظ کند. بنابراین اگر بتوان شانزده مقدار مجاز نور هم ارز را در همان کسر از ثانیه به چشم او رساند آنگاه بحرانی به وجودمی آید که آنرا بحران سوسوها مینامند. بدین معنا که مغز انسان اختلاف فازی که هر موج نوری با نور دیگر دارد را نادیده می گیرد و در نتیجه جهان را پیوسته می بیند. دقت به این نکته زمانی ارزش بیشتری پیدا می کند که دریابیم میان هر دو اختلاف فاز از آنچه می بینیم تاریکی است. سینما محصول دست بشر نیز بر مبنای همین خصلت طبیعی او تولید شده است . در این فرایند بیننده یک چهل و هشتم ثانیه را تاریکی و یک چهل و هشتم دیگر را تصویر دریافت می کند اما چون مقدار این عدد در برابر عدد فای ( یک شانزدهم) مقدار کوچکتری است مغز آنرا ندیده می گیرد و در نتیجه تصاویر ثابت به هم پیوسته و جهان سینما نیز پیوسته دیده می شود. بدین ترتیب ملاحظه می شود که گفتن از کاذب بودن سینما به عنوان یک پدیده در بیان امر واقع در تقابل با آنچه که چشم انسان می بیند بی معنا می شود.زیرا هر دوهمگن و هم جنس هم هستند. از سوی دیگر اگر چیزی در فاصله ای معین از چشم قرار داشته باشد . بازتابش های نور از آن جسم فاصله زمانی مشخصی را طی میکنند تا به سطح عدسی برسند و پس از آن می شکنند و به همین دلیل سرعتشان کاهش می یابد( ضریب شکست نور در چشم انسان نسبت به هوا به تقریب 1.33 است و سرعت نور با ضریب شکست اجسام ترنسپارنت نسبت معکوس دارد) . این بازتابش ها پس از طی قطر کره چشم به شبکیه رسیده و سلول های عصبی این سیگنال های نوری را به مغز می فرستند. زمانی که این دو اتفاق - یعنی رسیدن نور از سطح یک جسم به مغز و تبدیل آن به الگوهای تصویری توسط مغز صورت می گیرد اگرچه بسیار بسیار ناچیز است اما وجود دارد. مقدار دارد . درست به همین دلیل است که مغز در مواجهه با هر چیز نمی بیند. بلکه می نگرد. سلول های آن مدام در کار ترجمه و تفسیرند... مغز تا دریافت کامل اثر به کار خود ادامه می دهد و از چشم درخواستی دارد و آنرا وادار به حرکات خاصی می کند که از آن به پرش ...

  • خط در هنرهای تجسمی

    خط یکی دیگر از عناصربصری که در شکل گیری تصویر نقش مهمی دارد ، خط می باشد. خط دارای مفاهیم و تعاریف گوناگونی در ریاضی می باشد که این مفهوم در هنرهای تجسمی متفاوت است. خط عنصری است یک بعدی و مهمترین خصیصه آن ویژگی طول آن است. خط ، یکی از عناصر بنیادی هنرهای تجسمی است. از بهم پیوستن تعداد بیشماری نقطه خط به وجود می آید. ودر تعریف دیگری آمده است که: حد فاصل دو صفحه را خط می نامند و همچنین فصل مشترک تاریکی و روشنایی را خط گویند. از جمله ویژگیهای دیگر خط این است که، خط دارای جهت وحرکت می باشد . خط در طبیعت همانگونه که در مبحث نقطه اشاره شد، عنصر خط نیز نسبت به زمان و مکان متغیر است. به عنوان مثال، اگر به یک ردیف درخت از فاصله دور نگاه کنیم، به صورت خطوطی منظم دیده میشوند. در حالی که هر اندازه به این درختها نزدیک شویم، خطوط نیز در واقعیت درخت، حل شده و در نهایت تنه درخت ها را می بینیم که خط نبوده و هر یک دارای حجمی استوانه ای هستند. همینطور است در باره خطوط راه آهن و خیابانها ، که اگر از پنجره هواپیما به آنها نگاه کنیم به شکل خطوطی متنوع ( راست، منحنی و زاویه دار ) دیده می شوند. ولی اگر در کنار ریل راه آهن ویا در همان خیابان به ایستید، خطها مبدل به سطوح شده و نزدیکترین قسمت آن به ما به صورت حجم دیده میشود. بنا بر این خط نسبت به زمان و مکان میتواند از یک عنصر یک بعدی به سطح و سپس به حجم تبدیل شود. خط دارای اشکال مختلفی است که عبارتند از: خط عمودی، افقی، مایل، منحنی و شکسته. تاثیر روانی انواع خط خط راست، از نظر روانی، احساس آرامش و سکون را تداعی کرده و شکل آدمی را دارد کهدر حال استراحت است خط راست عمودی، حالت انسان ایستاده ای را دارد که آماده فعالیت است و احساس ایستایی و انرژی را القاء می کند . خط مورب، خطی است متحرک و غیر ایستا که هر اندازه به محور افقی نزدیکتر شود کیفیت افقی آن نیز بیشتر می شود و با نزدیک شدن خط مورب به محور عمودی، دارای کیفیت خط عمودی می گردد . خط زاویه دار یا شکسته، حامل دو نیروی متحد است که در نقطه برخورد تقویت شده و چگونگی مجموع این دو نیرو ، قدرت کشش و اثر گذاری متغیری دارد. خط شکسته دارای تحرک، فعالیت و جنبش است و در اشکال هندسی به همین علت، مثلث پر تحرک ترین حرکتها است. خط منحنی، خطی است آرام که کاملترین شکل آن دایره و یا منحنی مسدود است. در خط منحنی، نیروهای بیرونی و درونی یکدیگر را در نقطه به نقطه خط خنثی کرده و احساس بصری را القاء می کنند. خط در طراحی خط می تواند برای بیان حالات مختلف، صورت های گوناگونی به خود بگیرد. خط مهمترین عامل در طراحی است. طراح بوسیله این عامل شکلی را بوجود می آورد ...

  • هنر هاي تجسمي

    کلیه عناصر فوق به صورت مشترک و یا فردی در تمام رشته های هنرهای تجسمی ، نقش اصلی و اساسی دارند وچون این عناصر همگی جنبه تصویری داشته و با چشم سر و کار دارند ، وبه عبارت دیگر تنها از طریق چشم قابل درک هستند آنها را (عناصربصری)نامیده اند. نقطه در هنرهای تجسمی اثر هر چیزی را روی صفحه نقطه می گویند . مثل اثرنوک قلم یا قطره جوهر روی کاغذ ویا اثرنوک مداد و ... از برخورد دو یا چند خط نیز نقطه بوجود می آید. نقطه در طبیعت باید توجه داشت که اندازه نقطه به نسبت محیط و فضای اطراف متغیر است . مراجعه به طبیعت به ما کمک می کند تا مفهوم تناسب را بهتر درک کنیم . مثلا پنجره روشن یک ساختمان در شب از فاصله دور یک نقطه محسوب می شود زیرا محیط اطراف آن بسیار وسیع است و در آن محیط ، پنجره یک عنصر کوچک است و بدین لحاظ ما آنرا در فضا به صورت یک نقطه می بینیم . حال اگر به ساختمان نزدیک شویم و در کنار پنجره قرار بگیریم دیگرآن پنجره نقطه به حساب نمی آید. بنا بر این یک نقطه ممکن است ، سر یک سوزن ، یک سیب ، ستاره ای در آسمان ، قایقی در دریا ، ساختمانی در مجموعه یک شهر و یا جای پایی روی برف باشد. خط یکی دیگر از عناصربصری که در شکل گیری تصویر نقش مهمی دارد ، خط می باشد. خط دارای مفاهیم و تعاریف گوناگونی در ریاضی می باشد که این مفهوم در هنرهای تجسمی متفاوت است. خط عنصری است یک بعدی و مهمترین خصیصه آن ویژگی طول آن است. خط ، یکی از عناصر بنیادی هنرهای تجسمی است. از بهم پیوستن تعداد بیشماری نقطه خط به وجود می آید. ودر تعریف دیگری آمده است که: حد فاصل دو صفحه را خط می نامند و همچنین فصل مشترک تاریکی و روشنایی را خط گویند. از جمله ویژگیهای دیگر خط این است که، خط دارای جهت وحرکت می باشد . خط در طبیعت همانگونه که در مبحث نقطه اشاره شد، عنصر خط نیز نسبت به زمان و مکان متغیر است. به عنوان مثال، اگر به یک ردیف درخت از فاصله دور نگاه کنیم، به صورت خطوطی منظم دیده میشوند. در حالی که هر اندازه به این درختها نزدیک شویم، خطوط نیز در واقعیت درخت، حل شده و در نهایت تنه درخت ها را می بینیم که خط نبوده و هر یک دارای حجمی استوانه ای هستند. همینطور است در باره خطوط راه آهن و خیابانها ، که اگر از پنجره هواپیما به آنها نگاه کنیم به شکل خطوطی متنوع ( راست، منحنی و زاویه دار ) دیده می شوند. ولی اگر در کنار ریل راه آهن ویا در همان خیابان به ایستید، خطها مبدل به سطوح شده و نزدیکترین قسمت آن به ما به صورت حجم دیده میشود. بنا بر این خط نسبت به زمان و مکان میتواند از یک عنصر یک بعدی به سطح و سپس به حجم تبدیل شود. خط دارای اشکال مختلفی است که عبارتند از: خط عمودی، افقی، مایل، منحنی ...

  • عناصر بصری

    عناصر بصریبرای شناخت بهتر هنرهای تجسمی مثل نقاشی، مجسمه سازی، گرافیک، معماری و...باید عناصر اصلی بصری را که در حقیقت پایه و اصول کلیه هنرهای تجسمی است، بشناسیم. این عناصر عبا رتند از:نقطه ، خط ، سطح ، حجم ، بافت ، حرکت ، رنگ کلیه عناصر فوق به صورت مشترک و یا فردی در تمام رشته های هنرهای تجسمی ، نقش اصلی و اساسی دارند وچون این عناصر همگی جنبه تصویری داشته و با چشم سر و کار دارند ، وبه عبارت دیگر تنها از طریق چشم قابل درک هستند آنها را (عناصربصری)نامیده اند.نقطه در هنرهای تجسمی اثر هر چیزی را روی صفحه نقطه می گویند. مثل اثرنوک قلم یا قطره جوهر روی کاغذ ویا اثرنوک مداد و ... از برخورد دو یا چند خط نیز نقطه بوجود می آید.نقطه در طبیعتباید توجه داشت که اندازه نقطه به نسبت محیط و فضای اطراف متغیر است . مراجعه به طبیعت به ما کمک می کند تا مفهوم تناسب را بهتر درک کنیم . مثلا پنجره روشن یک ساختمان در شب از فاصله دور یک نقطه محسوب می شود زیرا محیط اطراف آن بسیار وسیع است و در آن محیط ، پنجره یک عنصر کوچک است و بدین لحاظ ما آنرا در فضا به صورت یک نقطه می بینیم . حال اگر به ساختمان نزدیک شویم و در کنار پنجره قرار بگیریم دیگرآن پنجره نقطه به حساب نمی آید. بنا بر این یک نقطه ممکن است ، سر یک سوزن ، یک سیب ، ستاره ای در آسمان ، قایقی در دریا ، ساختمانی در مجموعه یک شهر و یا جای پایی روی برف باشد.خط یکی دیگر از عناصربصری که در شکل گیری تصویر نقش مهمی دارد ، خط می باشد. خط دارای مفاهیم و تعاریف گوناگونی در ریاضی می باشد که این مفهوم در هنرهای تجسمی متفاوت است. خط عنصری است یک بعدی و مهمترین خصیصه آن ویژگی طول آن است. خط ، یکی از عناصر بنیادی هنرهای تجسمی است. از بهم پیوستن تعداد بیشماری نقطه خط به وجود می آید. ودر تعریف دیگری آمده است که: حد فاصل دو صفحه را خط می نامند و همچنین فصل مشترک تاریکی و روشنایی را خط گویند. از جمله ویژگیهای دیگر خط این است که، خط دارای جهت وحرکت می باشد .خط در طبیعت همانگونه که در مبحث نقطه اشاره شد، عنصر خط نیز نسبت به زمان و مکان متغیر است. به عنوان مثال، اگر به یک ردیف درخت از فاصله دور نگاه کنیم، به صورت خطوطی منظم دیده میشوند. در حالی که هر اندازه به این درختها نزدیک شویم، خطوط نیز در واقعیت درخت، حل شده و در نهایت تنه درخت ها را می بینیم که خط نبوده و هر یک دارای حجمی استوانه ای هستند. همینطور است در باره خطوط راه آهن و خیابانها ، که اگر از پنجره هواپیما به آنها نگاه کنیم به شکل خطوطی متنوع ( راست، منحنی و زاویه دار ) دیده می شوند. ولی اگر در کنار ریل راه آهن ویا در همان خیابان به ایستید، خطها مبدل ...

  • نقد فیلم "رقصنده در تاریکی" ( Dacer in the Dark )

    نقد فیلم "رقصنده در تاریکی" ( Dacer in the Dark )

    نقد فیلم Dancer in the Dark(رقصنده در تاریکی)         نویسنده و کارگردان: Lars Von Trierمحصول: سال 2000- دانمارک- 139 دقیقهجمله فیلم: برای دیدن نیازی به چشم نداریجمله فیلم- از دید من-:  برای رسیدن به آرزوهایت در دنیا تنها باید رؤیا پرداز خوبی باشیجمله فیلم – از دید من-: زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست، هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود، صحنه پیوسته به جاست، خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یادنمره کلی من: 20/18خلاصه داستان:زنی مهاجرت کرده به امریکا که در آستانه نابینایی ارثی ست برای تامین هزینه عمل فرزندش برای جلوگیری از کور شدن تلاش می کند. او عاشق موسیقی و رقص است. در حین کم شدن تدریجی بینائی، دزدیده شدن پول او باعث ورودش به مسیری دیگر می شود.نقد فیلم:بعضی فیلم ها هستند که خودشان بیننده را به دنبال خود می کشند و قشنگ و واضح همه چیز را تعریف می کنند و بعد هم رهایت نمی کنند و نتیجه گیری اخلاقی آخر فیلم را هم نثار می کنند و دفترشان بسته می شود. ممکن است چنین فیلمی در ذهن بماند یا نه.. بعضی فیلم ها اما به ظاهر زحمتی برای همراه کردن بیننده با خود نمی کشند و انگار دارند می گویند: خواستی ببین، خواستی نبین، من حرفم را میزنم! تاثیر اینگونه فیلم ها بر ذهن اما معمولاً طولانی تر است زیرا در یک فرایند انتخاب آگاهانه دیده شده اند. Dancer in the Dark از این نوع فیلم هاست.شروع فیلم گیج کننده است! فکر می کنی حلقه فیلم خراب شده، یا با فیلمی طرف هستی که خیلی باید عجیب باشد.. تصاویر عجیب و تقریباً بی معنی که بر صفحه نقش می بندند و تغییر می کنند.سال 1964؛ Selma زنی ست که با فرزندش جین در یدک کش یک زوج زندگی می کند. او مهاجری ست از چک اسلواکی که برای یافتن کار مناسب، جمع کردن هزینه مورد نیاز برای عمل فرزندش و جلوگیری از کور شدن او به امریکا آمده است. حالا او در یک کارخانه تولید سینک کار می کند و دوستش کاترین همراه اوست. کار مثبت نویسنده اینجاست که زندگی او را در قالب سخنان معمول و به صورتی که نماد دیدن یک فیلم باشد بیان نمی کند؛ فیلمبرداری حالت مستند گونه دارد و گرفتن نکات زندگی سلما در لابه لای سخنانش ممکن است. مثلاً ما خود باید بفهمیم او چرا کار شب را انتخاب می کند و چرا به جف که ظاهراً به او علاقه دارد اغلب جواب رد می دهد (و فکر کنیم این کار به دلیل تجارب قبلی شکست خورده اوست یا نمی خواهد کمتر برای پسرش وقت بگذارد) و یا دلیل هدیه دادن دوچرخه به جین از سوی صاحبخانه شان چیست.. او زندگی خود را تنها در لحظات حساس برای همسایه لب به اعتراف گشوده یا زندانبان تعریف می کند و از احساسات خود سخن می گوید.. یا از آنجایی باید بفهمیم که پسر او حاصل یک رابطه اتمام نامشروع است که در ...

  • عناصر بصری ( نقطه، خط، سطح و حجم)

     نقطه : در هنر تجسمی وقتی از نقطه نام برده می شود، منظور چیزی است که دارای تیرگی یا روشنی، اندازه و گاهی جرم است و در عین حال ملموس و قابل دیدن است. از این نظر در ظاهر تشابهی میان این مفهوم از نقطه با آن چه که در ریاضیات به نقطه گفته می شود، وجود ندارد. در ریاضیات موضوعی ذهنی است که در فضا یا بر صفحه تصور می شود، بدون اینکه قابل دیدن و لمس شدن باشد. نقطه در زبان هنر تجسمی چیزی است کاملاً ملموس و بصری که بخشی از اثر تجسمی را تشکیل می دهد و دارای شکل و اندازه نسبی است. به عنوان مثال وقتی از فاصله ی دور به یک تک درخت در دشت نگاه می کنیم. به صورت یک نقطه تجسمی دیده می شود. اما وقتی به آن نزدیک می شویم یک حجم بزرگ می بینیم که از نقاط متعدد ( برگ ها) و خطوط ( شاخه ها) شکل گرفته است. بنابراین محدوده ی فضا یا سطح که همان کادر است نقش تعیین کننده ای در تشخیص دادن نقطه ی تجسمی و معنا پیدا کردن آن دارد. در صورتی که اندازه لکه یا عنصر بصری نسبت به کادر به قدری کوچک باشد که به طور معمول نتوانیم جزئیات آن ها را به صورت سطح یا حجم تشخیص بدهیم، می توانیم به آن نقطه تجسمی یا بصری بگوییم بسته به این که نقطه ی بصری در کجای کادر قرار گرفته باشد، موقعیت های متفاوتی را به وجود می آورد. یک نقطه روابط محدود ساده ای با اطراف خود دارد و به همان نسبت توجه مخاطب را به خود جلب می کند. اما چنانچه نقاط بصری متعددی در یک کادر وجود داشته باشند، بر اساس روابطی که از نظر شکل، اندازه ، تیرگی ، روشنی ، رنگ ، بافت ، دوری و نزدیکی با یکدیگر دارند تأثیرات بصری متفاوتی به وجود خواهند آورد.گاهی ممکن است نقطه به عنوان کوچک ترین بخش تصویر تلقی شود. در این صورت در اثر تراکم نقطه های تیره تیرگی حاصل می شود و در اثر پراکندگی آنها روشنی دیده می شود. نقطه در طبیعت باید توجه داشت که اندازه نقطه به نسبت محیط و فضای اطراف متغیر است . مراجعه به طبیعت به ما کمک می کند تا مفهوم تناسب را بهتر درک کنیم . مثلا پنجره روشن یک ساختمان در شب از فاصله دور یک نقطه محسوب می شود زیرا محیط اطراف آن بسیار وسیع است و در آن محیط ، پنجره یک عنصر کوچک است و بدین لحاظ ما آنرا در فضا به صورت یک نقطه می بینیم . حال اگر به ساختمان نزدیک شویم و در کنار پنجره قرار بگیریم دیگرآن پنجره  نقطه به حساب نمی آید. بنا بر این یک نقطه ممکن است ، سر یک سوزن ، یک سیب ، ستاره ای در آسمان ، قایقی در دریا ، ساختمانی در مجموعه یک شهر و یا جای پایی روی برف باشد خط: در زندگی روزمره و در طبیعت، خط حضور چشمگیری دارد. در این زمینه می توان مثال های متفاوتی ذکر کرد. نقوش خطی روی لباس ها، ردیف صندلی ها در سالن ...

  • شکل گیری نیروها

      تعریف ترس اینست که ترس حسی است ناشی از در آستانه سقوط قرار گرفتن و یا از دست دادن چیزی . ترس چگونه به وجود میاید و ماهیت آن چیست ؟ولی قبل از پاسخ به این پرسش بایستی ببینیم تاریکی چه اثری بر انسان میگذارد ، زمانی که تاریکی میاید ترس و ناامیدی و نفرت هم میایند و اگر کسی این حس ها را دارد خود دلیل وجود تاریکی میباشد. هر انسانی را که خداوند آفریده در وجودش نیروهای بسیاری را قرار داده است چه آشکار و چه پنهان ، مانند دیدن تفکر وتعادل محبت و عقل و مجموع این نیروها به انسان توانایی هایی را میدهد که بالاتر از سایر موجودات قرار میگیرد. بعد از آفرینش انسان بود که انشعاب نیروها در هستی شکل گرفت و تاریکی ها و روشنایی ها را از هم جدا شدندو در انسان موضوعی که مطرح شد مسِئله اختیار بود . وقتی که میگوییم اختیار یعنی مختار است ولی در حیوان اینگونه نیست. در حیوانات عقل وحس هست اما اختیار، نیست.وقتی حیوان گرسنگی را احساس کرد در جهت آن تفکر میکند ، کمین میکند صبرمیکند حیله و ترفند به کار میبرد و در یک لحظه به شکارش حمله میکند. اما در انسان به گونه ای دیگر است و ممکن است که با وجود گرسنگی شدید غذا را به کس دیگری بدهدو خودش نخوردو این همان معنی انتخاب است. مهمترین کار تاریکی ها همانا گرفتن اختیار از انسانهاست و از راههای گوناگون استفاده میکند. وقتی که انسانی در تاریکی فرو میرودآنگاه درجهت هر حسی که به سراغش میآید حرکت میکندوانجامش میدهد.و هر آنچه که نفس به او حسی را انتقال میدهداو بی درنگ تنجام میدهد.و اینجا دیگر او با اختیار خیلی فاصله گرفته است. و تاریکی آن کاری را که میخواسته با شخص انجام داده است. حال ببینیم چگونه اختیار گرفته میشود؟؟ زمانی این اتفاق رخ میدهد که ما یکسری حق انتخاب هایمان را از دست بدهیم و حق انتخاب ها زمانی کم میشود که انسان یکسری نیروها را که خداوند از بدو خلقت در وجود او به ودیعه گذاشته است را از دست بدهد. وقتی نیروی ایمان ، شهامت ، تمرکز محبت و تفکر را از دست داد ، دیگر در مسائل مختلف حق انتخاب ها کم میشود و به حالت جبر نزدیک میشویم.مانند اشخاصی که در تاریکی میگویند زندگی همه اش جبر است و راست میگویند زیرا برای کسی که در این شرایط قرار میگیرد،نیروهایی که قبلآ در اختیارش بوده و به واسطه آنها تصمیمات مهمی میگرفته و زندگی را به گونه دیگری میدیده،و حال آن انتخابها از بین رفته و دنیای او تبدیل به دنیای بسته ای شده. حال اگر همین انسان یکسری حسها و نیروها را در وجودش احیا گردد دوباره نظرش برمیگردد.و میگوید میتوانم درس بخوانم ، پول در آورم و فلان کارها را انجام دهم. اگر نیروی پول در آوردن در انسان گرفته شود،دیگر ...