پادگان ایت الله خاتمی یزد

  • خاطرات پادگان هتل خاتمی یزد

    خاطرات پادگان هتل خاتمی یزد

                                         قسمت اول مورخه :1/2/86<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> صبح با یک حس خاص که تهش دلشوره موج می زد از خانه خارج شدم سر چهار راه یک تاکسی دربستی گرفتم و سر چهار راه بعدی یکی از دوستان دوران دانشگاه را سوار کردیم گرم صحبت بودیم و هنوز دلشوره عجیبی همراهم بود با دیدن شلوغی خیابان فهمیدم که نزدیک شدیم کم کم دیوارهای اجری زرد رنگ ساختمان اعزام  نمایان شد باورتان نمی شود کلی پدر و مادر و فک و مامیل جمع شده بودند اول فکر کردم اینها برای راهی کردن حاجی و کربلایی و ... جمع شده اند .... هم همه ی بلندی حاکم بر فضا بود هنوز در فکر کربلا و مکه بودم که با صدای بوق بلند ماشین کناری رشته افکارم پاره شد و تازه یادم آمد قرار بریم خدمت مقدس سربازی ، بله خدمت سربازی اینها همه آمده اند تا فرزندان مثل دسته گلشان را بدرقه کنند نه برای مکه و کربلا بلکه برای اعزام به خدمت هنوز همان دلشوره همراهم بود . جلو در ساختمان با دوستم روبوسی کردم و یه خداحافظی گرم از ته ته دل باهاش کردم و وارد حیاط شدم وای چقدر کچل تا به حال این همه کچل ندیده بودم اینم بگم که من هنوز مثل بعضی های دیگه که از دور تابلو بود کچل نکرده بودم یاد روز قبل افتادم که رفقا و هم دانشگاهی هام کلی خجالتم دادند و کلی برام تنقلات خریدند، هر کسی روی بسته ی خودش یه چیزی نوشته بود به طرف کد 87 حرکت کردم یعنی شهر یزد پادگان آیت الله خاتمی به قول بچه ها هتل خاتمی کم کم احساس می کردم شانه هایم درد می کند پاک یادم رفته بود هنوز ساک رو دوشم بود بیش از 90 درصد وزن ساکم و خوراکی های جور وا جور تشکیل داده بود . ساکم را کنار خودم روی زمین گذاشتم و منتظر شدم یکی از افسران درجه دار با صدای بلند گفت همه در یک صف قرار بگیرید و ساک خود را سمت راست قرار داده و برگه های معاینه پزشکی به همراه برگ سبز را در دست آماده داشته باشید . یکی یکی برگه ها را نگاه می کرد و به هر کدام یک برگ سفید می داد . بالاخره یک اتوبوس مشت و باحال از راه رسید به همراه یک افسر درجه دار سوار شدیم من همیشه عادت داشتم برم ته ته اتوبوس بشینم به اصطلاح لوژ نشینم . هنوز دلشوره داشتم . بعد از کلی انتظار اتوبوس حرکت کرد و به زحمت از میان جمعیت عظیمی که دم در تجمع کرده بودند به راه افتاد من و چند نفر دیگر از لژ نشین که بعدها لقب اخراجی ها را  دریافت کردیم  شروع به صحبت کردیم . یکی یکی خودمون رو معرفی می کردیم من اهل تبریز هستم و فوق دیپلم مکانیک دارم بعدی محمد بود که فوق لیسانس داشت . اون یکی سید بود که بچه ساده با صفا و اهل کلیبر بود و ... گرم صحبت شدیم بهنام فوق لیسانس بود استاد تعریف کردن جک تیکه ...



  • قبل از سربازی (1)

    درست است که هنوز به سربازی نرفته ام ولی به لطف دوستانی که از تجربیات آن دورانشان در وب نوشته اند، می توانم استفاده کنم و با شما در میان بگذارم. این شما و این نکاتی که پیش از آغاز دوران سربازی من فرا گرفته ام. 1. به پادگان خاتمی، هتل خاتمی می گویند. علت آن نیز مشخص است. این تعبیر بدین معناست که نسبت به پادگان های دیگر، هتل محسوب می شود. اما نه اینکه واقعا همچون هتل باشد. این هم پرسش و پاسخی یکی از افرادی که سربازی خود را در آنجا گذرانده است: «- در پادگان خاتمی سخت می گیرند یا آسان؟+ نه خیلی سخت و نه آسان. گول اصطلاح «هتل خاتمی» را نخورید و انتظار بخور و بخواب نداشته باشید. از آن طرف انتظار یک دوره طاقت فرسا را هم نداشته باشید. البته سختی و راحتی کمی هم بستگی دارد به فصل اعزام و شخص فرمانده گروهانتان. معمولا کسانی که دوره اسفند یا همزمان با ماه رمضان اعزام میشوند خوش شانس ترند. از آن طرف کسانی که گردان یک می افتند خوش شانس تر از گردانی دویی ها هستند. بیشتر شکایت سربازها از کم خوابی و کلاسهای رژه است. وضع غذا در مجموع بد نیست و بقیه امکانات رفاهی پادگان هم اگر چه با هتل قابل مقایسه نیستند ولی قابل تحمل اند.» 2. علاوه بر سختی جدایی از خانواده و سفر طولانی به شهر یزد، سختی های دیگری نیز در همان ابتدا همگان را درگیر خواهد کرد. مهدی می گوید: «وقتی بعد از پذیرش و بازرسی واردش شدم یکی از سخت ترین لحظه های زندگیمو تجربه کردم!وقتی وارد پادگان شدم  با یه منظره وسیع از کویر که توش چندتا ساختمون بود مواجه شدم!روز اول با کلی بار و وسیله تو اون بیابون،این ور و اون ور رفتن هیچ وقت یادم نمی ره.بدتر اینکه هیچ کسو نمی شناختم!چقدر بد بود! دو سه روزی گذشت تا سازماندهی شدیم و من تو گروهان 13 تقسیم شدم.یه کد سازمانی هم به هرکدوممون دادن که ترتیب بچه ها بود.تخت و کمد و سلاحمون هم به همون کد بود.کد من 13/028 بود.یعنی کد 28 از گروهان 13. تو اون 2-3 روز 2 تا شخصیت بودن که خیلی ازشون ترسیدم (هرچند روزای آخر موقع جدایی ازشون دلمون واقعا گرفت!) یکشون یه سرباز کادری بود فامیلش گنجعلیخانی بود.یکی دیگه هم یه ستوان دومی بود به اسم فتوحی. هر دوتاشون مسئول تدارکات بودن. چقدر 2-3 روز اول ترسوندمون!» کوه های مذکور، همان ارتفاعات شیرکوه یزد می باشد که منظره اش، احتمالا مونس همیشگی روزهای دلتنگی ما در دوران سربازی خواهد بود. سختی دیگر مربوط به قبل از ورود به پادگان می باشد. احسان می گوید: «حدودای ساعت 7 صبح روز سوم تیرماه 88 بود که به «مرکز رزم مقدماتی آیت الله خاتمی» که به «هتل خاتمی»! معروف بود رسیدیم ... از ساعت 8 شروع به پذیرش نیروها کردند. اولین گروه، بچه های استان ...

  • از خدمت سربازی

    با سلام خدمت دوستان و خوانندگان وبلاگ. با عرض پوزش از شما به دلیل رفتن به خدمت چند وقتی بود که نمی تونستم وبلاگ رو به روز کنم. بد ندیدم که در این پست در مورد خدمت سربازی خودم براتون بگم. مدارک رو 88/9/5 فرستادم و روز اعزامم افتاد 88/12/1 روز شنبه. صبح ساعت 7 رفتم نظام وظیفه تبریز خیلی شلوغ بود. بعد از چند ساعت رفتیم داخل و توی حیاط سر کدهای محل آموزشی ایستادیم. از شانس بد یا خوبم افتاده بودم یزد پادگان آیت الله خاتمی یزد معروف به هتل خاتمی البته اینو بعدا فهمیدیم چون روی برگه فقط کد رو نوشته بود. بعد از کلی منتظر بودن یه نفر اومد و گفت چون از کل تبریز فقط 5 نفر افتادن یزد نمی تونیم الان براتون اتوبوس بگیریم برین و بعد از ظهر ساعت 7 ترمینال باشین تا با ماشین یزد اعزام بشید. ما هم اخوشحال شدیم چون  یه کم کار ناتمام داشتم رفتم اونارو انجام دادم و عصر ساعت 7 اومدم ترمینال. سوار اتوبوس شدیم و حرکت کردیم به سمت شهر یزد. بعد از طی مسافت 1200 کیلومتری و 17 ساعت، ظهر ساعت 12 رسیدیم یزد. هوای یزد خیلی گرم بود و به قول یکی از دوستان تابستون بود. چون یکم زود رسیده بودیم رفتیم ناهار خوردیم و بعد رفتیم پادگان. پادگان آیت االه خاتمی در 20 کیلومتری یزد و در جاده یزد - خضر آباد واقع است و تا چشم کار می کرد بیابون بود و کوه. من که اصلا احساس خوبی نداشتم و به نظرم بیش اندازه هوای خشکی داشت. وارد دژبانی شدیم و بعد ار نیم ساعت چند تا سرباز اومدن و وسایل رو گشتند و بعضی از وسایل مثل ماشین ریش تراش، تیغ، موبایل و غیره رو نذاشتند ببریم داخل پادگان. همون جا یه برگ کاغذ دادن و گفتن برین ساتر (محل گرفتن جیره) و این لوازم رو که اینجا نوشته شده رو بگیرین. ساتر خیلی دور بود و با زحمت فراوان خودمون رو رسوندیم اونجا و تازه مشکلات شروع شد یک ساک بزرگ با کلی وسایل دادن و گفتن برین آسایشگاه. فکر کنم وزنشون 35 کیلویی می شد ولی مشکل وزن زیاد نبود مشکل این بود که آسایشگاه ها از ساتر خیلی فاصله داشتند. هر طور که بود خودمونو رسوندیم به آسایشگاه ولی بر خلاف انتظارمون جای خاصی برای خوابیدن و استراحت کردن ما مشخص نشده بود. تا ساعت 8 شب تو محوطه بودیم تا اینکه یه فرمانده اومد و گفت که به خط شوید و همه صف ایستادند و شروع کرد به حرف زدن ولی خدا روز بد نصیبتون نکنه هی خطو نشان کشید که اگه منظم نباشید و فلان کارو بکنید و فلان کارو نکنید پوست کلتونو می کنم. همه بچه ها حسابی ترسیدن. بالاخره یه تخت موقت بهمون دادن تا شب رو به صبح برسونیم. اونقدر خسته بودم که نفهمیدم کی روی تخت چوبی بدون تشک خوابم برد. تا چند روز کار خاصی نداشتیم فقط تا دلتان بخواد به خط می شدیم و از جلو نظام و به چپ چپ ...

  • حیات الغیب: مهمترین ماموریت اداره کل زندانها اصلاح و تربیت زندانیان است

    حیات الغیب: مهمترین ماموریت اداره کل زندانها اصلاح و تربیت زندانیان است

     مدیر کل زندانها و اقدامات تامینی استان یزد گفت: مهمترین ماموریت اداره کل زندانها اصلاح و تربیت زندانیان است . به گزارش خبرنگار گلبانگ یزد سید حشمت الله حیات الغیب در نشستی خبری که به مناسبت هفته قوه قضائیه با حضور معاونین و کارشناسان این اداره کل برگزارشد ضمن گرامیداشت یاد و خاطره  آیت الله دکتر بهشتی و72 تن از یاران آن به بیان گزارشی از فعالیتهای انجام شده حوزه کاری خود پرداخت وافزود: بعد از مواد مخدر سرقت بیشترین فراوانی زندانیان را تشکیل می دهد.  وی اضافه کرد 97درصد زندانیان استان مرد و مابقی زن هستند. وی ادامه داد 10 درصد زندانیان را اتباع بیگانه شامل می شود که اکثر آنها افاغنه می باشند.حیات الغیب همچنین گفت 60 درصد زندانیان غیربومی وبقیه بومی هستند.  وی نقش بي‌بديل زندان‌ها در ايجاد آرامش، امنيت و نظم و انضباط جامعه را یاد آور شد و گفت: عدم نیاز به زندان تحقق پیدا نمی کند چرا که نیاز داریم افرادیکه هنجارشکنی می کنند در زندان یا بازداشتگاه نگهداری شوند.البته نگهداری باید همراه با اصلاح و تربیت وهدایت زندانیان در بازگشت به جامعه باشد. حیات الغیب از انتقال زندان مرکزی یزد ظرف سه سال آینده به حوالی پادگان ایت الله خاتمی خبر داد و گفت عملیات اجرایی زندان جدید یزد در زمینی به وسعت 70 هکتاروبا ظرفیت 3هزار نفردر سالجاری آغاز می شود.  وی اعتباراین طرح را 40 میلیارد تومان ذکر کرد و افزود سرانه نگهداری برای هر زندانی 5/12 متر مربع خواهد بود.حیات الغیب  افتتاح اخیربازداشتگاه ابرکوه راحرکتی در جهت رفع مشكل رفت و آمد خانواده‌هاي زندانيان بومي این شهرستان، جلوگيري از اطاله دادرسي و كاهش خطرات نقل و انتقال متهمين از مركز استان به حوزه قضايی ابرکوه عنوان نمود و اظهارداشت: اين بازداشتگاه كه از مصوبات سفر اول رياست جمهور مي‌باشد در زميني به مساحت 435 متر مربع و با ظرفيت 50 نفر و با هزينه‌اي بالغ بر دو ميليارد و 900 ميليون ريال احداث شده است. وی همچنین گفت طرح احداث زندان طبس در دیهوک نزدیک روستای خسروآبادکه از مصوبات سفر دوم هیئت دولت به استان یزد می باشد با اعتبار 3میلیارد تومان در زمینی به مساحت 8هکتار امسال عملیاتی می شود او افزودپیش بینی می شود این زندان با ۲۵۰ نفرظرفیت و سرانه فضای نگهداری برای هر نفر ۱۴ متر مربع  در پروسه زمانی 18 ماه به اتمام برسد. وی افزود با احداث زندان بافق و بازداشتگاههای مهریز و خاتم در سالجاری کمبودها مرتفع می گردد و دیگر نیازی نیست که مردم استان برای انجام امور مربوطه به یزد مراجعه نمایند  حیات الغیب با اشاره به تأکیدات ریاست سازمان زندانها بر ضرورت توسعه نظم و انضباط و توجه ...

  • معرفی پادگان شهید نامجو توسط ناوباندوم امیرحمزه ملکیان

    پادگان های آموزشی نیروهای مسلح با توجه به امکاناتشان در بین سربازان به دو دسته هتل و مسافرخانه تقسیم می شوند. 1) هتل این دسته از پادگان ها از بهترین مکان های آموزشی هر نیرو هستند که نسبت به پادگان های دیگر دارای امکانات بهتری می باشند. از مشهورترین آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1-    پادگان شهید خضرایی تهران مشهوربه هتل هوایی 2-    پادگان آیت الله خاتمی یزد مشهور به هتل زمینی 3-    پادگان شهید نامجو انزلی مشهور به هتل دریایی 2) مسافرخانه این دسته از پادگان ها که تقریبا در تمامی نیروها هست فاقد امکانات کمتری نسبت به هتل برای نیروهای خود هستند. عمدتا این پادگان ها در مناطقی دورتر از شهرها و در میان کوه قرار گرفته است به نحوی که حتی دسترسی به آب آشامیدنی مشکل می باشد. با توجه به زیاد بودن آنها نمی توان پادگانی را به عنوان شاخص نام برد.  پادگان شهید نامجو نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران که نامش برگرفته از نام سرتیپ شهید سیدموسی نامجو وزیر دفاع دولت شهید رجایی که اهل بندرانزلی بوده است در ده کیلومتری شهرستان بندر انزلی استان گیلان و در منطقه حسن رود قرار دارد. همان طوری که ذکر شد این پادگان جزو دسته اول می باشد و از خصوصیات آن می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1-    دارا بودن فضای آموزشی مناسب. 2-    حداقل سطح تحصیلی سربازان لیسانس. 3-    عمدتا سربازان امریه و از نخبگان علمی کشور. 4-    غذای مناسب همراه با میوه. 5-    وجود سالن ورزشی و زمین چمن فوتبال. 6-    وجود فرماندهان منصف. 7-    مناطق تفریحی نزدیک پادگان. 8-    قرارگیری در یکی از بهترین شهرهای توریستی کشور. این پادگان که مرکز آموزش های تخصصی دریایی است دارای یک گردان دانش آموزی و یک گردان دانشجویی است. در گردان دانش آموزی نیروهای درحال استخدام نیروی دریایی و در گردان دانشجویی سربازان وظیفه از سطح لیسانس به بالا که عمدتا امریه اداره ها هستند آموزش می بینند. از امکانات این هتل می توان به آسایشگاه ،سلف ، سالن ورزشی، زمین چمن فوتبال، مسجد، خیاطی، عکاسی،بازداشتگاه، فروشگاه، آرایشگاه، کتابخانه، نانوایی و غیره اشاره کرد. این پادگان در ساحل زیبایی دریاچه خزر قرار دارد و به هتل دریایی یا هتل حسن رود مشهور می باشد.     هر که آمده و می آید به پادگان نامجو از هتل دریایی با دلی شادمان می رود