زندگی نامه ی فردوسی

فردوسی

حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی ، بزرگترین حماسه سرای تاریخ ایران و یکی از برجسته ترین شاعران جهان شمرده می شود. زادگاه او ، دهکده «باژ» یا «باز» از طابران طوس است. درباره تاریخ تولد فردوسی ، اختلاف نظرهایی وجود دارد. اما در اغلب منابع ، سال 329 یا 330 ه.ق را سال ولادتش ذکر کرده اند. نام پدرش منصوربن حسن و کینه اش ، در همه جا ابوالقاسم بود. خاندانش ، از دهاقین طوس و صاحب ثروت و آب و ملک بوده اند اما این توانگری و مکنت در طی سالیان دراز به تهیدستی گرایید. در اواخر عمر ، شاعر گرانقدر به دلیل آنکه سرمایه خود را صرف نوشتن شاهنامه کرده بود ، در تنگدستی و نیاز بسر می برد. وی خطاب به فلک وارونه گرد گوید :

چو بردم جوان برترم داشتی                   به پیری مرا خوار بگذاشتی

هنگامی که هنوز نیروی جوانی و مایه زندگانی شاعر از میان نرفته بود ، اندیشه نظم شاهنامه او را به خود مشغول داشت و روزی که بدین کار دست زد ، بیش از چهل سال از زندگیشان نمی گذشت. اوضاع خراسان آشفته و پریشان و جهان ، سرایی پر از جنگ بود. او از زمانی که شروع به نظم شاهنامه کرد ، ظاهراً تحت حمایت یکی از امرای طوس بود. در نسخ مختلف شاهنامه نام او را ابومنصور عبدالرزاق نوشته اند که ظاهراً چندان مقرون به واقعیت نیست ، زیرا میان آغاز شاهنامه و  وفات ابومنصر نزدیک به بیست سال فاصله است.

فردوسی از امرای نزدیک کسی را لایق نمی دانست که این اثر عظیم و جاودان را به او تقدیم کند و همواره در پی بزرگی می گشت که سزاوار آ« اثر بدیع باشد و سرانجام محمود غزنوی پادشاه عصر خود را شایسته این امر یافت. فردوسی می گوید :

سخن را نگه داشتم سال بیست                 بدان تا سزاوار این گنج کیست

جهاندار محمود با فرُ وجود                         که او را کند ماه و کیوان سجود

                 بیامد نشست از بر تخت داد                      جهاندار چون او ندارد به یاد

سرنامه را نام او تاج گشت                      به فرّش دل تیره چون عاج گشت

ظاهراً شاعر در 65 یا 66 سالگی یعنی هنگامی که تنگدستی او به اوج رسیده و اموال او در راه نظم حماسه ملی ایران از دست رفته بود ، این کتاب را به سلطان محمود تقدیم کرد ، به آن امید که در پیری به رفاه و ثروتی که شیاسته آن بود ، برسد.

شاهنامه فردوسی از طریق فضل بن احمد وزیر دانشمند محمود که به زبان فارسی عشق می ورزید و از فردوسی و شاهنامه اش استقلال شایانی کرد ، به محمود تقدیم شد ، لیکن محمود آنگونه که شایسته این اثر بود به آن وقعی ننهاد. محمود که تعهد کرده بود در برابر هر بیت ، یک دینار به او بدهد ، چنین نکرد و به جای دینار ، به او درهم داد و مایه خشم فردوسی شد ، چنان که فردوسی همه آن درهم ها را به حمامی سپرد و هجونامه ای درباره محمود سرود :

نکردی در یان نامه من نگاه                         به گفتار بدگوی گشتی ز راه

هر آن کس که شعر مرا کرد پست              نگیرش گردون گردنده دست

نه زاین گونه دادی مرا تو نوید                    نه این بودم از شاه گیتی امید

بد اندیش که اش روز نیکی مباد                 سخن های نیکم به بد کرد یاد

جهاندار اگر نیستی تنگدست                      مرا بر سرگاه بودی نشست

که سفله خداوند هستی مباد                        جوانمرد را تنگدستی مباد

چو اندر تبارش بزرگی نبود                       نیارست نام بزرگان شنود

گروهی از محققان نوشته اند که فردوسی به بغداد و اصفهان نیز سفر کرده است.  اشتباه این گروه از آنجا ناشی شده است که یک نسخه خطی شاهنامه را کاتبی در سال ششصد و هشتاد و نه برای حاکم لنجان اصفهان نوشته و از خود ابیاتی سخیف و سست در پایان آن افزوده است.

در سالهای اواخر قرن چهارم هجری همگامی که فردوسی به شصت و پنج سالگی رسیده بود ، مرگ فرزند جوانش پشت پدر را دوتا کرد و به جای عنان ، عصا به دست وی داد.

جوان را چو شد سال ب رسی و هفت                  نه بر آرزو یافت گیتی و رفت

مرا شصت و پنج و ورا سی و هفت                    نپرسید از این پیر و تنها برفت

این حادثه باید در حدود سال سیصد و نود و پنج قمری اتفاق افتاده باشد.

تاریخ درگذشت فردوسی را حمدالله مستوفی در سال 416 و دولتشاه در سال 415 قمری دانسته اند. با توجه به سالهای عمر او و تاریخ تولدش ، می توان سال 411 را درست تر دانست. زیرا در سراسر شاهنامه بیتی نیست که عمر فردوسی را بیشتر از هشتاد سال ذکر نماید و اگر به تاریخ تولد او هشتاد و دو سال هم بیافزاییم از سال 411 بیشتر نمی شود. از طرفی بنا به روایت نظامی عروضی در سال مرگ او سلطان محمود در سفر هند بوده است و در سال 411 سال فتح قلاع نورد قیرات به وسیله محمود است. در روایتی که نظامی نقل می کند در آن سفر خواجه احمد حسن میمندی نیز همراه سلطان بوده است درحالیکه اگر سال مرگ فردوسی 416 باشد، پس از عزل خواجه میمندی است. نظامی می گوید که در راه بازگشت از هندوستان ، سلطان را دشمنی بود که حصاری استوار داشت. سلطان پیامی برای وی فرستاد که تسلیم شود و هنگامی که پیک او باز می گشت از وزیرش پرسید : « چه جواب داده باشد ؟» وزیر گفت :

اگر جز به کام من آید جواب                            من و گرز میدان و افراسیاب

این بیت شاه را به یاد شاعر دل شکسته انداخت و هنگامی که به پایتخت آمد بنا به نوشته نظامی عروضی ، شصت هزار دینار برای فردوسی فرستاد ، اما نوشداری او هنگامی رسید که سهراب مرده بود و جنازه فردوسی را به دروازه رزان بیرون همی بردند. تنها دختری که از او باقی مانده بود صله شاه را پس فرستاد و ابوبکر کرامی مأمور شد که از آن پول رباط چاهه را بر سر راه مرو و نیشابور بسازد.   

پس از مرگ فردوسی ، در طابران ، از تدفین او در گورستان مسلمانان به این تهمت که رافضی بوده است ، جلوگیری کردند. سرانجام او را در باغی که ملک شخصی اش بود ، دفن کردند.

فردوسی را برخی از محققان شعوبی دانسته اند ولی نمی توان این عقیده را محقق و قاطع دانست. وی با وجود اینکه مسلمانی مؤمن است و همین حقیقت جویی یکی از موجبات بی اعتنایی درباریان متعصب سلطان محمود نسبت به وی بوده است. به اندیشه های زردشتی و دین بهی نظر تحسین دارد و به نوشته دکتر معین در کتاب مزد یسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی هر موقع که توانسته است به کیش ایرانی گریز زند ، از شوز دل و شور باطنی سخن رانده است و با تأسف بسیار افزوده است که :

چو زین بگذری دور عمر بود                  سخن گفتن از تخت و منبر بود

اما در هر حال باید به خاطر داشت که او همواره موحد بوده و گفته است :

اگر خلد خواهی به دیگر سرای                    به نزد نبی و وصی گیر جای

از فردوسی ، غیر از اثر جاودان شاهنامه ، قطعات و ابیات و غزلیاتی هم به شکل پراکنده باقی مانده اند.

فردوسی در شاهنامه هرجا که مناسب دیده به موعظه و پند روی ۀورده و اشعار او در این زمینه نیز از بهترین ها هستند. از جمله نصایح بزرگمهر که از همه شاخص تر است.

فردوسی در بیان افکار و نقل معانی و رعایت سادگی زبان و فکر و صراحت و روشنی سخن و انسجام و استحکام و متانت کلام به درجه ای از قدرت و مهارت دست یافت که همواره سخن او در میان استادان به عنوان حدّ اعلای فصاحت و بلاغت و سخن سهل و ممتنع ، مطرح بوده است. به قول چهار مقاله عروضی ، « او الحق هیچ باقی نگذاشت و سخن را به اسمان علیین برد و در عذوبت به ماء معین رسانید ».

زبان فردوسی ساده و روان و در عین حال بی نهایت متین و استوار است و کمترین تصنعی در آینده دیده نمی شود. حتی در جایی که شاعر از صنعتی استفاده می برد ، قدرت بیان و روانی شعر ، خواننده را متوجه آن صنایع نمی کند.

تشبیهات و استعارات او شبیه به اشعار شعرای دوره سامانی است و در عین حال که قوت خیال آنان را دارد ، به نهایت سادگی و سازش با طبیعت و ذوق اهل زبان نزدیک شده است. در کلام این شاعر اصطلاحات علمی و فلسفی کمتر به کار رفته ، زیرا سبک سخن او ساده است.

فردوسی را نباید تنها حماسه سرا شمرد. او در عین حال که بدین شیوه شهرت دارد ، سخنوری است که در تغزل و رشته های دیگر شعر نیز می توان وی را با بزرگان آن فنون قیاس کرد.

در بیان او گاه توصیف ، صورت مبالغه پیدا می کند تاما هماهنگی لفظ و حسن تشبیه به قدری است که هرگز اغراق و مبالغه شاعر را ناخوشایند جلوه نمی دهد. این چند بیت را در وصف تهمینه دختر سمنگان و مادر سهراب سروده است :

                دو ابرو کمان و دو گیسو کمند                          به بالا به کردار سرو بلند

دو رخ چون عقیق یمانی به رنگ                             دهان چون دل عاشقان گشته تنگ

دو برگ گلشن سوسن می سرشت                         دو شمشاد عنبر فروش از بهشت

بنا گوش تابنده خورشیدوار                             فروهشته زو حلقه گوشوار

لبان از طبرد زبان از شکر                                دهانش مکلل به دُر و گهر

ستاره نهان کرده زیر عقیق                               تو گفتی ورا زهره آمد رفیق


مطالب مشابه :


گنج نامه

تعدادی از گنج نامه ها به شرح زیر است: گنج نامه الوان هندی ، گنج نامه احمد وزیر ، گنج نامه




جسته گریخته

گنج نامه. گنج نامه کتابهایی گنج نامه الوان هندی ، گنج نامه احمد وزیر ، گنج نامه




گنجنامه

گنج نامه کتابهایی بوده است گنج نامه الوان هندی ، گنج نامه احمد وزیر ، گنج نامه ملاصدرا




گنج نامه چیست؟

گنج نامه گنج نامه الوان هندی ، گنج نامه احمد وزیر ، گنج نامه ملاصدرا ، گنج نامه




گنج نامه

گنج نامه گنج نامه الوان هندی ، گنج نامه احمد وزیر ، گنج نامه ملاصدرا ، گنج نامه قائم




مطالبی در مورد گنج و کاوش

گنج نامه. گنج نامه کتابهایی گنج نامه الوان هندی ، گنج نامه احمد وزیر ، گنج نامه




زندگی نامه ی فردوسی

سخن را نگه داشتم سال بیست بدان تا سزاوار این گنج کیست. جهاندار محمود احمد وزیر نامه من




همه چیز درباره ی شهر زیبای همدان

بنای تاریخی گنج نامه در خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی- وزیر دانشمند و موسس احمد راستی




برچسب :