شير ايراني

به نام خداوند بخشاینده مهربان

درباره نويسنده واهداف وبلاگ

حبيب ماهري كارشناس ومشاور امور محيط زيست، با 30 سال سابقه وتجربه، عاشق طبيعت ايران زمين هستم وهدفم بالا بردن فرهنگ زيست محيطي جامعه از طريق فراهم كردن اطلاعات مورد نياز است. اين وبلاگ سعي دارد، مسايل زيست محيطي را مورد نقد وبررسي قراردهد

تماس با بهار طبيعت:

[email protected]

Ghodscityگوزن زرد ايراني

بهار طبيعت

شير ايراني

شير ايراني

شير ايراني با نام علمي panthera leo persica يكي از جانوران بوميسرزمين ايران به شمار مي رفته كه نسل آن سال هاست به دلايلي در كشور مامنقرض شده و هماكنون تعدادي از اين گونه شير در جنگلي موسوم به «گير» درهندوستان به بقا ادامه مي دهند. اخيراً برخي روزنامه ها خبر دادند به دليلعدم وجود شير در ايران از ۶۵ سال گذشته تاكنون و مطابق قانون تغيير نامگونه ها از سوي اتحاديه جهاني حفاظت از طبيعت و منابع طبيعي (IUCN) گونهشير ايراني به شير هندي تغيير ماهيت مي دهد، زيرا چنانچه از خانواده گربهسانان وجود گونه اي در زيستگاهش بيش از ۵۰ سال گزارش نشود، به نام زيستگاهفعلي آن نامگذاري مي شود.تغيير نام شير ايراني به نام شير هندي همانند ديگر تغيير نام هايي ازاين دست، نگراني دوستداران جانور شناسي و محيط زيست كشور را موجب شد چرا كهشير ايراني يكي از گونه هاي منحصر به فرد جانوري است كه دنيا آن را با نامسرزمين ما مي شناسد.گذشته از اين، شير از زمان هاي بسيار قديم نزد ايرانيان جايگاه ويژه ايداشته و همواره از آن به عنوان مظهر قدرت، شهامت، دليري و سلحشوري مردماناين سرزمين ياد مي شود. شايد ما بارها در فرهنگمان استفاده از القابي نظيرشيرمرد، شير زن و شيردل را در مقاطع مختلف شنيده باشيم و يا همه ما ميدانيم يكي از القاب حضرت علي(ع) شير خداست. ردپاي شير از گذشته هاي دور درتاريخ و فرهنگ ما به چشم مي خورد و در نقش برجسته هاي تخت جمشيد شير سواربر گاو سمبل سال نو و در سرستون هاي شرقي كاخ آپادانا نشانه ابهت و نيزفرمانروايي بر قلمرو بوده است.در ادبيات داستاني و اشعار ايراني نيز شير جايگاه اسطوره اي و ويژه ايداشته و در اشعار زيادي كه در بيان دلاوري هاي قهرمانان شاهنامه سروده شدهاز نام شير مدد گرفته شده است.با وجود اهميتي كه مسائل مرتبط با نام ايران دارد در ساليان گذشته تلاشچنداني براي احياي شير ايراني در دشت هاي كشور انجام نشده است.در حال حاضر تعداد ۳۰۰ تا ۴۰۰ قلاده از شير ايراني كه در جنگل «گير» هندوستان زندگي مي كنند كه شرايط زيست آنها تناسب چنداني با وضعيت محيطي واقليمي اين كشور ندارد و شيرها مشكلاتي را براي اهالي اين بخش از هند پديدآورده اندهر ساله چندين نفر از اهالي بومي اطراف اين منطقه طعمه اين شكارچي تيزچنگمي شوند ولي درآمد سرشار گردشگري كه از وجود اين شيرها عايد هند مي شودمانع از اين مي شود كه دولت هند دست از حمايت شيرها بردارد .دكتر «اسماعيل كهرم» كارشناس محيط زيست و حيات وحش و ناشر كتاب معروف«شير و غزال» كه پيرامون حيات وحش ايران تاكنون در چندين كشور اروپايي بهچاپ رسيده درباره شير ايراني توضيح مي دهد: شير ايراني جانوري بسيار درندهاست كه از جثه نسبتاً كوچك تري نسبت به شير آفريقايي برخوردار است و يال جنسنر آن قدري تيره تر از شير آفريقايي است. از گردن تا زير شكم شير ايرانيهمانند اين كه دو پوست اطراف را به يكديگر دوخته باشند آويخته به نظر ميرسد.شير ايراني بومي سرزمين ايران بوده و منطقه دز، كرخه و دشت ارژن فارس( در ۶۰ كيلومتري جنوب شرقي شيراز) زيستگاه اصلي اين گونه بوده است.دشت ارژن روزگاري منطقه باتلاقي و زيستگاه مناسبي براي گرازها بوده و ازآنجا كه گراز نيز طعمه اصلي اين شير به شمار مي رود جمعيت مناسبي ازشيرهاي ايراني در اين منطقه زندگي مي كردند. كهرم در خصوص دليل اتلاق نام شير ايراني به اين گونه شير مي گويد: ظاهراً همزمان شير ايراني در هندوستان و پاكستان نيز بوده و در حال حاضرعلاوه بر حدود ۴۰۰ شيري كه در هندوستان وجود دارد، حدود ۲۵ قلاده شيرايراني در باغ وحش لاهور در پاكستان موجود است. در آن زمان به دليل اين كهايران و زبان فارسي در منطقه و جهان نفوذ بيشتري داشته و اولين بار نيز اينگونه شير در ايران ديده شده اين شير به نام شير ايراني و يا همان نام علمي panthera leo persica نامگذاري شده است. اين نام توسط شخصي به نام مه ير (Meyer) در سال ۱۸۲۶ ثبت شده است.استاد مركز تحقيقات محيط زيست امكان تغيير نام شير ايراني را رد مي كندو معتقد است: تغيير در نام هيأت بين المللي نامگذاري جانوران انجام مي شودكه اولاً تغيير نام علمي تقريباً غيرممكن است و ثانياً همواره نام هايقديمي بر ديگر نام ها ارجعيت دارد.نامگذاري حيوانات و تغيير نام گونه ها قانون و تشكيلات خاصي دارد وممكن است جانوري به نام شخصي كه آن را كشف كرده و يا جايي كه در آن ديدهشده ثبت شود.كهرم مي گويد: با تماس هايي كه با مسئولان IUCN برقرار كردم آنها گفتندتاكنون تصميمي مبني برتغيير نام شير ايراني گرفته نشده و چنين پيشنهادينيز وجود ندارد. «پيتر جكسون» رئيس سابق هيأت مطالعات گربه سانان نيز بااشاره به سند مكتوبي گفت هر چند آخرين تعداد از اين گونه شيرها در هندهستند هيچ دليلي وجود ندارد كه آنها شير هندي ناميده شوند.كهرم تصريح مي كند: اگر از نظر علمي ثابت شود شيري كه در منطقه ديگريوجود دارد غير از شير ايراني است كه در ايران زندگي مي كرده امكان تغييرنام وجود دارد. البته ما مي توانستيم با احياي نسل شير ايراني ازبروز اخبار اين چنيني جلوگيري كنيم ولي با اين وجود اگر بحث تغيير نام پيشبيايد ايران مي تواند اعتراض خود رابه كميسيون تغيير نام جانوران در ژنوارائه كند. استاد مركز تحقيقات محيط زيست با اشاره به روند انقراض نسل شير ايراني دركشور توضيح مي دهد: ما اطلاعات و مداركي در دست داريم كه نشان مي دهد اينشير در سال ۱۹۰۷ يعني در حدود صد سال پيش در دشت ارژن شيراز به فردي حملهمي كند و آن فرد از ترس به بالاي درخت پناه مي برد ولي شير گرسنه كه درندهقوي و كاملي بوده به اسب او حمله مي برد.رابرت كرزن كه نماينده مجلس عوام انگلستان بوده در سفري كه به ايران درسال ۱۹۰۶ و ۱۹۰۷ داشته گزارشي در مورد شير ايراني براي روزنامه ديلي تلگرافمي برد. ظاهراً به تدريج تعداد شير ايراني در ايران به قدري كم مي شود كهوقتي ظل السلطان پسر دوم ناصرالدين شاه كه فردي علاقه مند به شكار بوده ازمردم مي خواهد كه در ازاي دريافت ۱۰ هزارتومان محل زندگي يك شير ايراني رابه او نشان دهند كسي موفق به اين كار نمي شود.در آن زمان شكار شير براي شاهزاده هاي قاجار اهميت داشته زيرا آنها بهاين ترتيب به ديگران نشان مي دادند كه مرد شده اند.در اوايل سال ۱۹۴۳ يك قلاده شير ايراني را فردي به نام هيني( hianey) مي بيند و چمپيون جونز در سال ۱۹۴۵ موفق مي شود يك ماده شير ايراني را دردره هاي كرخه نزديك دزفول رؤيت كند و بعد از بازگشت به انگليس مقاله اي دراين زمينه ارائه مي دهد. بعد از آن هيچ شير ديگري در ايران ديده نشده و نسلاين شير به دليل نابودي زيستگاه و شكار بي رويه شكارچيان و شاهزاده هايقاجار از بين رفته است. در حال حاضر به غير از دو پوست شير ايراني كه در موزه تاريخ طبيعيبريتانيا در لندن نگهداري مي شود و عكسي كه در كتاب پستانداران دكتراسماعيل اعتماد چاپ شده هيچ اثري از حيات شير در ايران وجود ندارد. استاد مركز مطالعات محيط زيست با اشاره به اين كه پس از انقراض شيرايراني زيستگاه آن نيز در ايران دستخوش تغيير و نابودي است، مي گويد: درحال حاضر اغلب باتلاق هاي دشت ارژن به مزارع كشاورزي و برنج زار تبديل شدهولي هنوز تعدادي گراز در منطقه وجود دارد. البته اهالي منطقه گرازها را بهدليل آن كه به زمين كشاورزي آسيب مي زنند هدف قرار مي دهند. به عقيده اين جانور شناس واقعاً حيف است كه در باغ وحش هاي ايران شيرآفريقايي نگهداري مي شود ولي اثري از شير ايراني در آنها نيست. اگر باغ وحشهاي ما توان خريد شير ايراني را ندارند دست كم بايد شيرهاي آفريقايي موجودرا با شيرهاي ايراني مبادله كنند. كهرم با اشاره به مشكلات زيست شير ايراني در جنگل گير هندوستان توضيح ميدهد: شير ايراني گونه اي است كه با زندگي در دشت سازگاري بيشتري دارد درحالي كه گير منطقه اي جنگلي و بسيار پر جمعيت است. خوراك اصلي شير ايرانيگراز است ولي در اين جنگل گوزن هندي براي شكار اين جانور وجود دارد. ساكنانمنطقه از طريق دامداري امرار معاش مي كنند و به دليل آن كه طعمه هاي موجوددر جنگل پاسخ گوي اشتهاي شير ايراني نيست گه گاه ديده مي شود اين شير به دامهاي مردم حمله مي برد و لذا اهالي نيز براي جلوگيري از سرقت دام هايشانطعمه مسموم بر مسير حركت آنها قرار مي دهند. همچنين شير گه گاه به كشاورزان واهالي اطراف جنگل حمله مي كند و برآورد شده هر ساله در هند ۱۰۰ نفر توسطببرها، ۶۰ نفر توسط پلنگ ها و ۵۰ نفر نيز توسط شيرها مورد حمله قرار گرفته وشكار مي شوند. اهالي منطقه گير بارها به اين موضوع اعتراض كردند كه در حالي كه شيرهاهر از گاهي يكي از اهالي منطقه را طعمه خود قرار مي دهند باز دولت از شيرهاحمايت مي كند. دليل حمايت دولت هند مشخص است، شيرها پاي بسياري ازگردشگرانرا به هند باز مي كنند. بنابر آمارها در حال حاضر هر يك قلاده ببر ۳۰ تا۴۰هزار گردشگر اروپايي را به هند مي كشاند. لذا دولت هند مي داند نگهداريازشير و ببر و پلنگ معادل پول و درآمد است و مردم هند نيز از نگهداري شيربه طور غيرمستقيم بهره برداري كرده و منتفع مي شوند. استاد مركز تحقيقات محيط زيست با اشاره به اين كه پس از انقراض شير درايران در حال حاضر اين شير جزو گونه هاي ليست قرمز جانوري قرار دارد، ادامهمي دهد: تاكنون اقدام جدي براي احياي مجدد شير ايراني در كشور انجام نشدهاست. قبل از انقلاب قرار بود اين كار در دشت ارژن فارس انجام شود و در سال۱۳۵۵تصميم گرفته شد پس از كوچاندن مردم از اين منطقه چند شير ايرانيخريداري شده و در آنجا رها شود كه البته اين طرح عملياتي نشد. به لحاظ آب وهوايي در مناطقي نظير دز، كرخه و دشت ارژن همچنان قابليتنگهداري شير ايراني وجود دارد و در حال حاضر مشكل عمده براي نگه داري شير درايران نبود طعمه كافي در اين گونه مناطق است. با توجه به اين كه هر شير در هفته دو گراز مي خورد تنها منطقه اي درايران كه به قدر كافي گراز براي خوراك شيرها دارد جنگل هاي استان گلستاناست ولي با اين وجود شير ايراني شيري است كه با زندگي در دشت سازگاري دارد وجنگل هاي گلستان در كوه واقع شده است. اين جانور شناس معتقد است از آنجا كه شير ايراني با نام ايران پيوندخورده چنانچه نسل آن در ايران احيا شود مطمئناً موجب افزايش ورود توريست بهكشور خواهد شد. ما بايد مناطقي به صورت حفاظت شده در دشت ارژن ايجاد كنيم ودور آن با سيم خاردار از ديگر مناطق جدا شود و در منطقه جمعيتي از گرازهابراي تغذيه شيرها تكثير شود و در صورتي كه كمبودي به لحاظ تغذيه اي احساسشد به طور دستي كشتار در اختيار آنها قرار گيرد تا جايي كه شرايط طبيعيزيست محيطي در منطقه براي زندگي مجدد شيرها فراهم شود. كهرم ادامه مي دهد: مطمئناً اگر ما طرح مناسبي در زمينه احياي شيرايراني داشته باشيم كه منجر به ايجاد ايستگاه جديد براي زيست اين گونه شيرشود با توجه به اين كه اين شير جزو ليست قرمز است IUCN از ما حمايت خواهدكرد.

شير ايراني

در نقش برجسته هاي بزرگ و زيباي تخت جمشيد، بارها به تصاويري بزرگ از شير پارسي برمي خوريم ، گاهي هنرمند هخامنشي شيري را در حال شکار گاوي نر روي سنگهاي سرد حجاري کرده و گاهي پادشاه هخامنشي را مي بينيم که در حال شکار شيري خشمگين است. شير نشانه قدرت و شجاعت است و اگر پادشاهي به شکار آن مي رفت به حتم در نگاه مردمش شجاع و جنگجو به نظر مي آمد. براي ديدن اين شيرها کافي است سري به موزه ايران باستان در تهران بزنيم تا به اهميت نقوش شير پارسي در بين سلاطين و هنرمندان ايراني پي ببريم اما پس از اسلام هم اين گربه بزرگ اهميت زيادي داشت ، اگر شيرهاي رام نشده در مقابل فردي آرام مي گرفتند و به سويش هجوم نمي بردند مردمان قديم آن فرد را از خانواده اهل بيت ع مي دانستند. براي نمونه در اردبيل ورودي مقبره شيخ جبرائيل پدر شيخ صفي الدين اردبيلي (بنيانگذار صوفي گري در ايران) نقوشي از شير پارسي ديده مي شود. شهرستان ايذه در شمال خوزستان که تا مدتي ديگر برخي از آثار تاريخي خود را در زير آب مي بيند (به خاطر پروژه سد کارون 3) ميزبان شيرهاي سنگي است. در روستاي کوهباد تمامي قبور قديمي مسلمانان با سنگ قبرهايي به شکل شير تزيين شده است که روي تنه شيرها آياتي از قرآن و شمشير حضرت علي (ع) ديده مي شود (ذوالفقار). در نقوش شکارگاه ، فرشهاي دستباف ايراني شيرهاي پارسي در حال شکار ديده مي شوند. در مينياتورهاي خمسه نظامي بهرام گور در حال شکار شير به تصوير کشيده شده است. شيرهاي بالدار اين حيوانات افسانه اي از هزاران سال پيش در ظروف قديم و مهرهاي هخامنشي نقش بسته اند. در ورودي کاخهاي قاجاري و حتي تخت مرمر کاخ گلستان شيرهاي پارسي آرام گرفته اند و اين سنت قديمي تا دوران پهلوي ادامه مي يابد (کاخ سبز در مجموعه کاخهاي موزه سعدآباد). گيلگمش ،افسانه اي است از قهرماني ايراني به همين نام که دوستي همراه و همدل دارد. «انکيدو» در شبي عجيب خواب شير بالداري را مي بيند که او را به سوي آسمان ها مي برد و از اين رو مرگ خود را نزديک مي بيند. اين حيوان زيبا که در تمدن و فرهنگ ما بسيار از آن ياد شده است ، در اواسط قرن گذشته از بين النهرين تا بخش غربي استان فارس ديده مي شد. بيشترين جمعيت آنها در بيشه ها و جنگل هاي خوزستان (سواحل رود کارون) و در بخش جنگلي فارس نظير دشت ارژن زندگي مي کردند. دشت ارژن منطقه اي است حفاظت شده در 40تا 80کيلومتري غرب شيراز که شامل زيستگاه هاي متنوعي در ارتفاعات زاگرس (3000 متر) تا کوهپايه هاي پست و بلند آن است. تالاب هاي دشت ارژن (ارتفاع از سطح دريا 2000متر) تا درياچه پرشيان (ارتفاع از سطح دريا 850متر) در 15کيلومتري دشت ارژن زيستگاه هاي مهم شير پارسي به حساب مي آمدند. در شمال شرقي شيراز (ارتفاع از سطح دريا 1500تا 2600متر) پارک ملي بمو با 68هزار هکتار مساحت يکي ديگر از زيستگاه هاي اصلي شير پارسي است. اين شير يال کوتاه و قوي جثه در جنوب شيراز (رود قره آغاج)، رامهرمز و دزفول هم زندگي مي کرده است. آخرين بار بهار سال 1321 شمسي نقشه برداري هندي از قشون انگليس براي آخرين بار شير پارسي را در 65کيلومتري شمال غربي دزفول مي بيند اما هميشه تصور مي شد بخشي از هويت ملي ما که مي تواند برگي از طبيعت ما باشد، از دست رفته است و ديگر نمي توان حضور شير پارسي (آسيايي يال کوتاه) را دوباره تصور کرد. در شمال غربي هند مردم «گجرات» بخصوص آنهايي که در شبه جزيره «سوداشترا» سکونت دارند به حضور اين شير آسيايي در منطقه جنگلي خود افتخار مي کنند. جنگلهاي «گير» کمتر از 300 قلاده از خانواده شيرهاي پارسي را در خود حفاظت مي کند. گله داران اين منطقه با اين که شيرها گاهي دامهايشان را از بين مي برند اما از حضورشان ناراحت نيستند چون مي دانند جنگل «گير» به لطف حضور شير پارسي است که امروز از آن حفاظت مي شود. شيرها گربه هايي بزرگند که در صورت نابودي طعمه اصلي و زيستگاهشان رو به شکار دامها و حيوانات اهلي مي آورند و دولت هند با افزايش جمعيت اين گونه در تلاش است تا محلي ديگر را نيز براي جمعيت شيرها در نظر بگيرد. براي ديدن شير پارسي بايد به روستاي «ساسان» در ميان پارک ملي «گير» رفت ؛ جنگلهاي خشک و خزان دار، محلي مناسب براي شيرها به حساب مي آيند. موفق ترين پروژه در هند براي حفظ و نگهداري گربه سانان مربوط به پروژه جلوگيري از انقراض شير پارسي بوده است. شير آسيايي (پارسي در ايران) زيرگونه اي از شير آفريقايي است که يکصد هزار سال پيش از دسته اصلي خود جدا شده است. در ابتدا پراکندگي آنها از سوريه ، ايران ، عراق تا بيشتر مناطق شمالي و مرکزي هند بوده است. شير پارسي بسيار زود در معرض خطر انقراض قرار گرفت. اواخر نيمه قرن نوزدهم ميلادي تنها به فاصله 3 دهه نسل اين شير محدود به جنگلهاي «گير» شد و اين حيوانات زيبا در بقيه نقاط آسيا بخصوص ايران ناپديد شدند و از سال 1945 ميلادي جنگلهاي گير ، تنها زيستگاه آنها محسوب مي شد. جمعيت اينگونه شير (پارسي) از 1880 ميلادي در يک دوره 35 ساله تا مرز انقراض پيش رفت ، به طوري که جمعيت آنها از 12 قلاده تا حداکثر 30 قلاده مي رسيد. تا اين که با مديريت و تدابير جديد دولت هند جمعيت شيرهاي آسيايي يال کوتاه در بهار 1995 ميلادي به 304 قلاده رسيد. در اوايل قرن بيستم شکار شير پارسي در هند امري عادي و روزمره بود. اما يکي از بزرگان منطقه شمال غربي هند شکار اين حيوان را ممنوع کرد و باعث نجات اين نسل از موجودات زميني شد. اگر جمعيت شيرهاي پارسي در پارک ملي گير کمتر از 500 قلاده باشد، اين جمعيت را کوچک قلمداد مي کنيم ، اما همان اتفاقي که براي زيستگاه هاي شير ايراني افتاد در هند هم تکرار شد. دامداران با چراي بي رويه خاک و گياهان محل را تا سر حد نابودي از بين مي بردند و محل زندگي شيرها را ناامن مي کردند. با به کارگيري روشهاي علمي از دهه 70 ميلادي تا دهه 80 ميلادي جمعيت شيرها افزايش يافت و يا امن اعلام کردند ، برخي مناطق جنگل از ورود دام به درون جنگل ممانعت شد. در اين فاصله شيرها که 75 درصد غذاي خود را از دامهاي روستاييان تهيه مي کردند در مدت اندکي طعمه اصلي شان تغيير کرد و روي به طعمه هاي طبيعي آوردند. تا اين که در دهه هشتاد ، 75 درصد از شيرهاي پارسي از طعمه اصلي تغذيه مي کردند. با اين که شيرها بسيار اجتماعي اند، در بيشتر مواقع به تنهايي به شکار مي روند. شيرهاي نر قلمرويي 200 کيلومتر مربعي دارند و ماده شيرها تا 120 کيلومتر مربع سالانه در حال جابه جايي اند. بيشه هاي اطراف رودخانه هاي دايمي بهترين محل براي تابستان گذراني آنهاست. شير پارسي را کمتر دستجمعي مي توان ديد و زمان جفتگيري و خوردن لاشه ها، اعضاي گله شيرها به دور هم جمع مي شوند. شايد علت شکار تنهايي ماده شيرها به علت نوع پوشش گياهي جنگلي است که در آن به سرعت يالهاي بلند شير نر مانع حضور مي شود. از طرف ديگر شکارچي قوي هيکل طعمه هاي کوچکتري را نسبت به گونه آفريقايي خود شکار مي کنند. ماده شيرها قلمرو خود را با ادرار روي تنه درختان و سنگها و ماليدن خود روي زمين مشخص مي کنند. ماده شيرهاي جوان غالبا با مادرشان مي مانند اما شيرهاي نر جوان براي يافتن جفت و قلمرو جديد بايستي بي صبرانه بجنگند. بوميان اندک اندک دريافتند که زندگي خودشان مستقيم وابسته به بقاي اين شيرهاست. شيرهاي آسيايي (پارسي) بيشتر آهو شکار مي کنند و آينده آنها بستگي به حفاظت مستمر مسوولان پارکهاي هند و ايجاد مناطق بيشتر براي جمعيتهاي بعدي دارد. تفاوت شير آسيايي يال کوتاه با شير آفريقايي در وزن ، درازاي يالها و چينهاي بالاي پوست آنهاست که در طول زير شکمشان ديده مي شود که البته در شيرهاي آفريقايي وجود ندارد. افسوس که شير پارسي در دشت ارژن ديگر جايي ندارد و صداي غرش رعد آسايش شنيده نمي شود. تحقيقات جديد نشان مي دهد که با اندکي حوصله و فداکاري مي توان زيستگاه هاي قبلي را به وضعيت مناسبي باز گرداند و شکارهاي اصلي اين حيوان را تا 5000 يا 6000 راس در اين مناطق افزايش داد و با حصارکشي اطراف منطقه مورد نظر و خريداري شيرهاي پارسي سالم از گله هاي متفاوت (در منطقه جنگلي گير) جمعيت اين حيوان در هند و رهاسازي آنها (در کنار گروههاي تحقيقاتي قوي) در مناطق آبا و اجدادي شان دوباره شاهد حضور سلطان جنگل و بيشه زارهاي ايران بود. بايد بدانيم که دولت هند امروز به دنبال يافتن مکاني تازه براي شيرهاي پارسي است تا بتواند تنوع ژنتيکي آنها را در دو جمعيت مجزا حفظ کند و در دراز مدت اثرات ازدواج هاي درون خانوادگي باعث انقراض نسل اين گربه زيبا نشوند. اما شيرها خصوصيات عمومي جالبي دارند: آنها کله هاي گرد و کوتاه دارند و سبيلهايشان اندامي است براي احساس دنياي اطرافشان ، بدنهايي عضلاني و انعطاف پذير دارند و سينه هايشان پهن و قدرتمند است. شيرها روي پنجه هايشان راه مي روند و دمشان مانند سکان ، تعادل آنها را در تغيير مسيرها حفظ مي کند. ديد آنها در شب مانند روز است اما سياه و سفيد مي بينند و البته در روز هم کيفيت تصاويري که مي بينند در مقايسه با انسانها کمتر است. مردمک چشمان گربه سانان در روز دايره اي تنگ خواهد بود تا حداقل نور را عبور دهند، ولي در شب مردمک آنها تا حد امکان باز مي شود تا نور کافي به شبکيه برسد. شير تنها گربه اجتماعي است که در گروههاي خانوادگي زندگي مي کند به آن گله مي گويند. آرواره شيرها به سمت چپ و راست از گوشه اي به گوشه ديگر حرکت مي کند و قادر به بالا و پايين رفتن نيستند و به همين خاطر تنها از يک طرف دهان در يک زمان مي توانند شکار خود را تکه تکه کنند و اغلب کله شان در اين موارد کج مي ماند. اسکلت گربه سانان 230 تکه استخوان دارد در حالي که انسان ها اسکلتي 206 استخواني دارند. معده و روده شيرها طوري شکل گرفته است که گوشت را سريع و راحت هضم مي کنند چون طول روده کوتاه است اما آنها قادر به هضم گياهان نيستند. غذا به سرعت از اجزاي گوارشي عبور مي کند و به همين علت به سرعت هم نياز به غذا دارند. زماني که ماده شيري طعمه بزرگي را شکار مي کند تا چندين روز به غذا خوردن مجدد نياز نخواهد داشت. خانواده شيرها در هنگام خوردن لاشه حيوانات ديگر ترتيبي خاص را رعايت مي کنند و از بزرگ به کوچک همگي کم و بيش سير مي شوند. ميدان ديد چشمان گربه ها زياد است و در شيرها فاصله بين 2 چشم کمي بيشتر است تا حيوان به راحتي قادر به تشخيص مکان دقيق طعمه باشد. پاهاي شير بسيار قوي است و بيشترين اتکاي آنها به پاهايشان است. در هنگام دويدن ، شير با اين پاهاي قوي قادر است به راحتي شکار را تعقيب کند. شيرها با کشيدن پنجه هاي خود روي تنه درختان آنها را تيزتر مي کنند. زبان ارتباطي شيرها بسيار جالب است آنها مي توانند از سن جنس و حس و حالشان با خبر شوند. غدد بويايي روي سروچانه ، ادرار و ديگر بوها ، خود يکي از روشهاي ارتباطي در خانواده است. حرکات دم يکي ديگر از اين وسايل ارتباطي است. گوشها نيز حتي به کمک آنها مي آيند و با تغيير شکل سبيل هايشان مي توانند به ديگري اعلام خطر کنند. شيرها بعد از ببر 300 کيلويي سيبري بزرگترين گربه جهانند (150 تا 250 کيلوگرم وزن شيرهاست). اميد مي رود که سلطان جنگل که يکي از عوامل تعيين کننده در ورود گردشگران خارجي به زيستگاه هاي طبيعي است ، بار ديگر با درايت کارشناسان محيط زيست به ايران باز گردد.


مطالب مشابه :


ليست تعاوني هاي كشاورزي كشور

اطلاعات عمومی - ليست تعاوني هاي كشاورزي كشور - درج اطلاعات عمومی و مفید




آشنایی با شرکت لبنیات کاله

ايران ليست. زيرا شير لازم جهت توليد محصولات از دامداران معتبر كشور و همچنین در كشور




اصول تولید گوشت گوسفندی

پتانسیل تولید گوشت گوسفندی در كشور : منجر به سود بیشتر دامداران به منظور ليست سايتهاي




تحلیلی بر نظام تهیه، تدارک و توزیع انواع گوشت قرمز

ليست وبلاگهای هاي درآمدي كشور،بين موقع دام و گوشت از دامداران در قبال تحويل خوراك




شير ايراني

هاست به دلايلي در كشور اين كه اين شير جزو ليست دامداران با چراي بي رويه خاک و




تاریخچه دامپزشکی در ایران و علت نامگذاری 14 مهر بنام روز ملی دامپزشکی

سازمان دامپزشكی كشور و شبكه های آن می شود تا دامداران، مرغداران ليست تمام پيوند




در میز مناظره کاندیداها جای حاجی خالی بود !!!

هاي سياسي كشور از ليست ملت هستم و حتي كشاورزان و دامداران بوده است چون




برچسب :