انجمن روانکاوان ایران

  • روانکاوی هیتلرتوسط اریک فرام

    اریک فروم یکی ازبرجسته تزین روانکاوان انسان گرامی باشد.که علاوه برروانشناسی دررشته های چون جامعه شناسی .تاریخ .دارای تحصیلات دانشگاهی می باشد.ویکی از شخصیت های دایرتلمعارفی می باشد.اودرسال1900درشهر فرانکفورت المان به دنیاامدودرسال1934به ایالت متحده مهاجرت کرد.ودردرماه مارس 1980چندروزبعدازهشتادمین سالگردش درشهرلوسرن  سوئیس درگذشت.ازکتابهای او می توان به گریزازازادی،هنرعشق ورزیدن،برای عشق وزندگی،اناتومی ویرانگی انسان نام برد.اوبه تقلیدازفرویددرکتاب اناتومی وویرانگری انسان به روانکاوی آدلف هیتلر پرداخته است که درزیرگزیده ای ازان راباهم می خوانیم.فروم هیتلرراازبرجسته ترین نمونه افرادنشانگان تباهی(sendrome of decay)  دانست که ازترکیب مرده گرایی ،خودشیفتگی بیمارگون،وهمزیستی نامشروع برخورداربود.هیتلرهرسه نوع اختلال بیمارگون رانشان داد.اومجذوب مرگ وویران گری بود،دقیقآبه تمایلات خودش توجه داشت وشدیدآ ازخودوالا بینی لذت می برد.به طوری که ازروی تعصب فکروذکرش این بودکه اجازه ندهداین نژادباخون یهودی هاوسایر «غیراریاییها»الوده شود.به نظراومادرهیتلراورالوس باراورده بودامالوس کردن علت بیماری بعدی اونبود. امااحساس خودشیفته وخودوالابینی راتقویت کرد.هیتلردردوره دبیرستان موفق نبود،اودرنوجوانی باپدرش که ازاو می خواست ادم مسئول تری باشدوشغل مناسبی رابدست گیرد،تعارض هایی داشت ودراین ایام خودرابهطورفزاینده ای به عالم خیال می سپرد،خودشیفتگی اوباعث شد که ارزو داشته باشدنقاسی یاارشیتکت مشهوری شود.اماواقیعیت چیزدیگری رقم زد.تسلیم شدن اوبه عالم خیال ازردگی او،میل اوبه کینه توزی ومرده گرایی اوبه مووازات شکست های وی افزایش یافتند.شروع جنگ جهانی اول به هیتلرکمک کردشکست خودرابه عنوان نقاش جبران کند.وارزوی غضب الودخویش رابه قهرمانی بزرگ شدن که برای وطنش می جنگد،هدایت کند،گرچه اوقهرمان بزرگی نبوداماسربازی مسئول ،منظم ووظیفه شناس بود.بااین حال اوبعدازجنگ شکست بیشتری راتجربه کرد .نه تنهاوطن عزیزش شکست خورد بلکه افراد انقلابی المان «به هرچیزی که برافراط گرایی ارتجاعی هیتلرمقدس بود،حمله کردندوبرنده شدند...پیروزی این افرادانقلابی به ویرانگری هیتلر شکست نهایی ومحونشدنی داد.مرده گرایی کل منش هیتلررافراگرفته بود،بعدازاین که هیتلر به قدرت رسیدنه تنهامی خواست دشمنانش تسلیم شوندبلکه خواهان نابودی انهابود.مرده گرای اودرحالت های مانی وی برای نابود کردن ساختمان ها وشهرها ودستورات وی برای کشتن افراد معیوب وقتل عام میلیون ها یهودی ابرازشد.ضعف دیگری که هیتلراشکار ساخت خودشیفتگی بیمارگون بود .اوبه ...



  • روانکاوی چیست؟

    روانکاوی چیست؟

     دکتر ابراهیمی روانکاوی شیوه ای در جهت بررسی فرآیندهای روانی است که بوسیله سایر روشها امکانپذیر نمی باشد. این شیوه برای درمان اختلالات نوروتیک بکار می رود. در مقاله زیر شما به زبان ساده کاربرد روانکاوی و تکنیکها و ابزار مورد استفاده روانکاوان را به همراه تاریخچه کوتاهی از آن را مطالعه خواهید نمود.     What is Psychoanalysis Psychoanalysis is a method for the investigation of mental processes, inaccessible by other means. At the same time psychoanalysis is also a therapeutic method for neurotic disorders. Freud on Tabor Str by Joachim TorrAs therapeutic technique, psychoanalysis is different from psychiatry and psychotherapy in general, as it stipulates the existence of a psychic unconscious, and insists on analysis and the integration of the unconscious as therapeutic procedure. The psychoanalysis gradually built on clinical observation and research, accompanied by reflections and theoretical ideas concerning the structure of the psychic apparatus, the dynamic of mental processes, repression, resistance, transference, etc. The definition of psychoanalysis includes knowledge acquired from psychic unconscious research and analysis. Such knowledge has gradually made up a new body of science called psychoanalysis. Psychoanalysis is also applied to the study of social, cultural, and religious phenomena. In this latter aspect, demanding for a re-evaluation of the mechanisms and meanings of culture, psychoanalysis has penetrated the consciousness of the wider public beyond its therapeutic limits. Psychoanalysis was Born in Vienna Psychoanalysis was born in Vienna by the end of the 19th century and spread with the contribution of Freudian disciples and dissidents, who, more or less loyal to Freudian theories, have issued currents and schools of psychoanalysis with various shades of difference. That is the case of analytic psychology forged by C. G. Jung, as well as that of individual psychology, made up by Alfred Adler. Psychoanalysis together with elements of psychoanalytical doctrine and practice are also to be found in modern psychotherapeutic currents, under various shapes and blends. Sigmund Freud on Psychoanalysis "Psycho-analysis is the name (1) of a procedure for the investigation of mental processes which are almost inaccessible in any other way, (2) of a method (based upon that investigation) for the treatment of neurotic disorders and (3) of a collection of psychological information obtained along those lines, which is gradually being accumulated into a new scientific discipline." (From "Two Enciclopaedia Articles", 1923) "Psycho-analysis may be said to have been born with the twentieth century; for the publication in which it emerged before the world as something new - my Interpretation of Dreams - bears the date '1900'. But, as may well be supposed, it did not drop from the skies ready-made. It had its starting-point in older ideas, which it developed further; it sprang from earlier suggestions, which it elaborated." (From "A Short Account of Psycho-Analysis", 1924) "Freud […] made an alteration in their technique, by replacing hypnosis by the method of free association. He invented the term 'psycho-analysis'..." (From "Psycho-Analysis", 1926). AROPA

  • روانشناسی بالینی

    در ایران از اوایل دهه 1350 اولین دوره کارشناسیارشد روانشناسی بالینی در بیمارستان روزبه گشایش یافت (شاملو 1370، ص 23).از سال 1365 و به دنبال تعطیلی دوره فوق انستیتو روانپزشکی تهران عهده دار آن شد و در 1380انجمن علمی روانشناسی بالینی ایران در آن دایر شد. اولین دانشجوی دکتری روانشناسیبالینی ایران در 1381 از انستیتو فارغ التحصیل شد (احمدرضامحمدپور، 1383، خبر نامهانجمن علمی روانشناسی بالینی ایران، ص 12-22). برای انسان های بزرگ بن بست وجود ندارد :یا راهی خواهم یافتیا راهی خواهم ساخت روان‌شناسی بالینی در گذشتهتکامل روان‌شناسی بالینی به سبب تاثیر عوامل متعدد صورت گرفت که بعضی از آنها خارج از حیطه روان‌شناسی بود. برای مثال پیشرفت های حاصله در بیولوژی ، فلسفه ، سیاست و امثال آن نیز در تشکیل تاریخچه روان‌شناسی درمانی موثر بوده است. از عمر روان‌شناسی بالینی به عنوان یک رشته تخصصی و مستقل حدود 90 سال می‌گذرد تاریخ آن با تکامل روان‌شناسی مرضی آمیخته است و گذشته آن به زمان انسان اولیه می‌رسد. بشر اولیه امراض روانی پدیده‌ای ماوراءالطبیعه می‌دانست.روش های درمان اینگونه بیماران که تصور می‌شد دچار جن زدگی و ارواح خبیثه شده باشند عبارت بود از سوراخ کردن جمجمه به منظور آزاد کردن روح پلید و به زنجیر بستن، تنبیه جسمی و سوزاندن و انواع شکنجه‌های دیگر. در اواخر قرن هجده در فرانسه پزشکی به نام فیلیپ پنیل رییس بزرگترین بیمارستان روانی فرانسه شد. او با اصلاحات نوع دوستانه به درمان روانی کمک کرد. در قرن نوزدهم مسمزیسم بوجود آمد. مسمز فردی بود که با استفاده از هیپنوتیزم به درمان بیماران روانی پرداخت. روان شناسی بالینی در ایراندر جریان تاریخ نود ساله روان شناسی بالینی در دنیا ، ایران تاریخچه سی ساله‌ای دارد. اولین درس در این رشته از روان شناسی در سال 1344 شمسی در گروه روانشناسی دانشگاه تهران تدریس شد و اولین کتاب در این زمینه به نام روان شناسی بالینی تالیف سعید شاملو در سال 1345 شمسی از طرف دانشگاه تهران منتشر شد. نخستین کلینیک روان شناسی در سال 1346 و در دانشگاه تهران تحت عنوان مرکز مشاوره و راهنمایی ایجاد شد.در این مرکز برای اولین بار کار سیستمی مرکب از یک روان شناس بالینی که سرپرست مرکز نیز بود، یک روانپزشک و یک مددکار اجتماعی به بررسی مسایل روانی دانشجویان پرداختند و با همکاری هم در تشخیص و درمان نابهنجاری های رفتاری آنها اهتمام ورزیدند. رشته روان شناسی بالینی عمدتا در اوایل دهه سال 1350شمسی زمانی رسمیت یافت که در گروه روانپزشکی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران واقع در بیمارستان روزبه برنامه‌ای به نام فوق لیسانس روان شناسی بالینی ...

  • همجنس گرایی چطور از فهرست اختلالات حذف شد

    نگاه علمی و پزشکی از نیمه دوم قرن نوزدهم بود که به همجنس گرایی افتاد؛ زمانی که پزشکی مجارستانی به نام کارولی ماریا کرتبنی برای اولین بار اصطلاح homosexual را سکه زد. اصطلاح زمانی فراگیر شد که ریچارد ون کرافت-ابینگ در کتاب Psychopathia Sexualis آن را به کار گرفت. مفهوم سازی های اولیه در مورد همجنس گرایی تحت تاثیر تعاریف و نظریه های مربوط به جنسیت در همان حوالی قرن نوزده شکل گرفت و بر بنیاد تعاریفی از جنسیت استوار شد که امروز چندان دقیق و درست به حساب نمی آیند. نمونه اش نظر کارل هاینریخ اولریچ که مرد همجنس گرا را روح زنانه ای می دانست گرفتار در بدن مردانه( در ایران، مردم عادی هنوز اختلال هویت جنسی در مردان را با اصطلاح اواخواهر اشاره می کنند و اواخواهر را با همجنس گرا اشتباه می گیرند). نظرات بعدی مانگوس هرچفلد و هولاک الیس هم چیزی شبیه اولریچ بود و اینک بیشتر جنبه تاریخی دارد تا نظریه علمی دقیق یا شواهد تجربی مورد استناد متخصصان. در افکار و عقاید بنیانگذار روانکاوی، همجنس گرایی، اواسط راه بود، از دوجنس گرایی کودکی به دگر جنس گرایی بزرگسالی. اختلاف فروید با متخصصان قبلی را می توان در نگرشی دانست که همجنس گرایی را نه گناه می دید نه بیماری. بیشتر حکم ناپختگی داشت و نرسیدن به دگر جنس گرایی( خودش همجنس گرایی را با عنوان inversion خطاب می کرد). روانکاوان بعدی جدی تر به موضوع پرداختند. ساندور رادو به طور مشخص همجنس گرایی را بیماری در نظر گرفت و پیروان مکتب روانکاوی هم کم و بیش همین عقیده را پذیرفتند. ایروینگ بایبر یک گام پیش تر گذاشت و دنبال تغییر جهت گیری جنسی افراد هم رفت، گرچه نتایجی که گزارش کرد را به خاطر فقدان پیگیری تغییرات و عدم وجود اظهارات تائید کننده نمونه ها زیر سوال برده اند. دو کتاب تاریخی آلفرد کینزی و همکارانش درباره رفتار جنسی مردان وزنان که به ترتیب در 1945 و 1953 منتشر شد، زمینه تغییر شرایط  را فراهم (تر) کرد. گستردگی رفتار و احساسات همجنس خواهانه ای که کینزی گزارش کرد، تصویر مردم آمریکا را تغییر داد(هنوز محافظه کاران آمریکایی کتاب های کینزی را در کنار آثار داروین و مارگارت مید و خیلی های دیگر در فهرست کتاب های پرخطر قرار می دهند). نمونه های کینزی آمریکایی بودند، ولی کار کللند فرد و فرنک بیچ تعمیم نتایج را راحت کرد: ثبت رفتار همجنس گرایانه در فرهنگ های مختلف و گونه هایی از نخستی ها. کار اساسی تر را اما اِولین هوکر انجام داد. در 1957، هوکر مطالعه ای را منتشر کرد که نشان می داد متخصصین نتوانستند تمایزی بین آزمون های فرافکنِ 30 مرد همجنس گرای سالم و 30 مرد دگر جنس گرای سالم پیدا کنند. این مطالعه توجه روانپزشکانی مثل ...

  • ملانی کلاین

    «یکی از تجربیات جالب و غیرمنتظره برای تازه‌کاران در زمینه تجزیه و تحلیل رفتار کودکان، کشف این نکته است که ظرفیت بینش و درک بچه‌، حتی بچه‌های خیلی کم سن و سال، غالباً بسیار فراتر از افراد بالغ است.»      ملانی کلاین ملانی کلاین در 30 مارچ 1882 در وین به دنیا آمد و در 22 سپتامبر 1960 در لندن درگذشت. نام اصلی خود او ملانی رایزز بود که پس از ازدواج با آرتور کلاین در 19 سالگی به ملانی کلاین تغییر یافت. او در سال‌های 1904 و 1907 صاحب دو فرزند به نام‌ های ملیتا و هانس شد. خانواده آن‌ها به دلیل شغل شوهرش مرتب در مسافرت بودند تا آن که بالاخره در سال 1910 در بوداپست مستقر شدند. او بعداً در سال 1914 فرزند دیگری نیز به نام اریک پیدا کرد. او از ابتدا به رشته پزشکی علاقه‌مند بود و دوران کوتاهی را در دانشگاه وین به تحصیل پرداخت. هنگامی که در بوداپست بود شروع به مطالعه روانکاوی زیر نظر ساندور فرنزی کرد و استادش او را تشویق کرد که به روانکاوی کودکان خود بپردازد. در نتیجه کارهای ملانی کلاین بود که روشی به نام « بازی درمانی» شکل گرفت و هنوز هم به طور وسیعی در روان درمانی مورد استفاده قرار می‌گیرد. او برای نخستین بار در سال 1918 در خلال کنگره بین‌المللی روانکاوی با زیگموند فروید ملاقات کرد. این ملاقات الهام ‌بخش او برای نوشتن نخستین مقاله علمی‌اش در زمینه روانکاوی با نام «رشد کودک» شد. این ملاقات همچنین باعث تقویت علاقه‌مندیش به روانکاوی گردید و پس از جدایی از شوهرش در سال 1922، به برلین رفت و به همکاری با کارل آبراهام، روانکاو برجسته، پرداخت. روش «بازی درمانی» کلاین بر خلاف عقیده آنا فروید مبنی بر عدم امکان روانکاوی کودکان بود. اختلاف این دو، بحث‌های زیادی را بین روانکاوان برانگیخت و هر یک طرفداران پر و پاقرصی یافتند. آنا فروید به طور علنی به انتقاد از نظریه ‌های کلاین می‌پرداخت و او را به دلیل نداشتن مدرک رسمی دانشگاهی تخطئه می‌کرد. کلاین در طول زندگیش دچار افسردگی بود و به شدّت تحت تأثیر مرگ زود هنگام خواهر و برادرش و نیز مرگ پسر بزرگش در سال 1933 قرار داشت. او تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر روان‌شناسی رشد داشته است و تکنیک «بازی درمانی» او امروزه به طور وسیعی مورد استفاده قرار می‌گیرد. او بر نقش مادر- فرزند و روابط بین فردی در فرایند رشد تأکید داشت. ملانی کلاین به همراه «آنا فروید»، «کارن هورنای» و «هلن دوچ» از روانکاوان بزرگ عالم روان‌شناسی به شمار می‌آیند که به مادران روانکاوی شهرت دارند. از ملانی کلاین 4 کتاب و تعدادی مقاله در زمینه روانکاوی بجا مانده است.  

  • آلفرد آدلر

    شرح حال آلفرد آدلر آلفرد آدلر ( 1870-1937 ) در هفتم فوریه سال 1870 ، در رودلف هایم حومه شهر وین و در خانواده ای از طبقه متوسط متولد شد . در سال 1895 میلادی به در یافت درجه دکترای پزشکی از دانشگاه وین و سپس در رشته چشم پزشکی به درجه تخصصی نائل آمد . بعدها در روان پزشکی نیز تخصص گرفت و یک جهت گیری اجتماعی را در زمینه روان شناسی و روان درمانی تعقیب کرد . آدلر در سال 1902 م ، به درخواست فروید به عضویت انجمن روانکاوان وین درآمد . اما به زودی به آدلر به تدوین عقاید جدیدی پرداخت که با عقاید فروید و دیگر روانکاوان جامعهء وین مغایرت داشت . آدلر مکتب خود را روانشناسی فردی نامید . آدلر در جریان جنگ جهانی اول با سمت پزشک در ارتش اطریش خدمت کرد . در سال 1935 م ، آدلر عازم ایلات متحده آمریکا شذ و با سمت روان پزشک و نیز استاد روان شناسی پزشکی در دانشکده طب لانگ آیلند به کار مشغول شد . کتاب اصول تجربی و نظری روان شناسی فردی ، که در سال 1927 به چاپ رسید معرف نظریه اش در زمینهء شخصیت است . بر خلاف فروید ، که اعمال بشر را نتیجة غرایز میدانست و یونگ که رفتار انسان را ناشی از طرحهای ارثی می پنداشت ، آدلر اعمال و رفتار انسان را زائیده کششهای اجتماعی می داند . آدلر پس از عمری پربار و آثاری بسیار ، سرانجام در سال 1937 م، در اسکاتلند ، و در حالی که برای سخنرانی بدانجا مسافرت کرده بود ، بر اثر سکته قلبی در گذشت . یکی از کمکهای معنوی عمده آدلر به جهان روانشناسی مفهومی است که او از عقده حقارت طبیعی و یا عمومی به دست داده است . به عقیده آدلر ، احساس عقدة حقارت و تلاش در راه تقوی و برتری ، نقطه شروع شیوة زندگی است . دومیت کمک آدلر ، تأکید او بر کیفیت محیط خانواده و شبکة روابط اجتماعی افراد خانواده است . سومین کمک آدلر ، ارائة مفهوم « علاقه اجتماعی » است که اعتراضی به عقاید گذشتگان و خصوصاً غریزه گرایان بود . چهارمین کمک معنوی آدلر ، ارائة مفهوم « تعرض مردانه » است که بر مبنای عقدة حقارت استوار است . پنجمین کمک معنوی آدلر به حوزة روانشناسی ، رد مفهوم دو بعدی خودآگاهی و ناخودآگاهی بود . او عقیده دارد که انسان موجودی خودآگاه است و معمولاً ، از علل رفتار و هویت خویش آگاهی دارد . او برخلاف فروید ، هر نوع ثنویت را مردود دانسته و دیدی کلی نگر را توصیه کرده است . ششمین کمک آدلر به غنای روانشناسی تأکید بر « من خلاقه » بود که به نظر او هستة اصلی و اساسی تحقق نفس و بی همتایی شخصیت است . تاریخچه تحول فکر آدلر : آدلر ابتدا عضو انجمن روانشناسان وین بود و تا اندازه ای از افکار فروید تأثیر پذیرفته بود . تفاوت عمده دیدگاه آدلر با فروید در این بود که او تأکید زیادی بر تأثیرات عوامل اجتماعی ...

  • ادیپال

    تحقق بخشیدن به چنین امری، نه از طریق شیمی یا باستان شناسی و یا زبان شناسی که از طریق داستانی که در تراژدی روایت شده امکان پذیر گشته است. پس از برگرفتن نمونه هایش در قواعدی که ترکیب اجسام یا کلمات را سامان می دهند، همان عمل کرد نمادینه ای را که فروید در مورد خواب حدس می زند، در اسطوره باز می یابد، یعنی مجموعه قواعدی که از دیدگاه قدیمیان سرنوشت انسان را رقم می زد. چنین سرنوشتی ماهیتی را در بر می گیرد که در جریان هر روانکاوی به وقوع می پیوندد. در کتاب «تعبیر خواب» در بخشی با عنوان «رؤیای مرگ شخص مورد علاقه» (فصل پنجم)، فروید به همان مطالبی می پردازد که در نامۀ 15 اکتبر برای فلیس نوشته بود. بر این اساس اسطوره، مثل رؤیا و فانتسم،  تحقق آرزو است. روانکاوان سوئیسی که پیرامون یونگ جمعی را تشکیل داده بودند، برای نخستین بار واژۀ «عقده» را به کار بردند، و فروید پس از سال 1910 از اصطلاح عقدۀ ادیپ استفاده می کند که در نوشته های او تحت عنوان «تأملاتی دربارۀ زندگی جنسی» (1910) منعکس می شود. بر این اسطورۀ ادیپ راه گشای فروید است. آن چه او به علوم انسانی ملحق می سازد، همان طور که توماس من (1936) به روشنی می بیند، اسطوره به عنوان مقوله ای ست که درک خاص مسائل را ممکن می سازد. در کشف اسطورۀ ادیپ، فروید از همان آغاز اتو آنالیزش سه حرکت را هم زمان انجام می دهد، ذهنی، عینی و اتو فیگوراتیف. کشف حقیقت جهان شمول، کشف خودش، خود کشف. منظور ما از خود کشف، کشفی ست که ضمیمۀ روندی ست که از طریق آن کشف اصلی تحقق می پذیرد. فروید با اختراع عقدۀ ادیپ، به شکل نمادینه عقدۀ ادیپ درخودش نائل می آید. رؤیا (خواب) برای فروید، برای هر روانکاوی و شاید برای همه، جسم مادر است، یعنی مکان تحقق بخشیدن به تمنّای کودک. درک رؤیا ها، رؤیاهای خودش، بازیابی و در باز پس گیری همان تن جسمانی که از دست داده است. این موضوع باز پس گیری در اکتبر 1897 مشخص گردیده و گسترش می یابد. فروید ادیپ جدیدی ست که به فتح ناخودآگاه نائل می آید، و آن را در یکی از ساختارهای اساسی مشاهده می کند. هر کشف بزرگی، بدون شک، بازنمایی یکی از اشکال بی نهایت متنوع فتح ادیپی ست. هر کشفبزرگی، بدون شک، بازنمایی یکی از اشکال بی نهایت متنوع فتح ادیپیست سپیده رشیدی

  • فروید و نظریه روانکاوی

    شرح حال فروید زیگموند فروید در ششم ماه مه 1856 میلادی در منطقه مراویای اطریش که بخشی از جمهوری چک کنونی است دیده به جهان گشود . نام پدر فروید ژاکوب و نام مادرش آمایی . خانواده فروید از یک خانواده قدیمی  یهودی بود که به علت یهودی بودن از اعتبار و اهمیت چندانی برخوردار نبودند . فروید تا سن ده سالگی به مدرسه نرفت و بطور غیررسمی در خانه مشغول فرا گرفتن خواندن ، نوشتن و حساب کردن بود . در خلال سالهای تحصیل همواره شاگردی سختکوش و علاقمند بود بطوریکه در هفده سالگی با بهترین مدارج علمی از دبیرستان فارغ التحصیل شد . از آنجایی که یهودیان در آن زمان فقط میتوانستند در مشاغلی همچون قضاوت ، پزشکی و بازرگانی فعالیت داشته باشند دامنه انتخابهای او در زمینه علم محدود بود . فروید علیرغم علاقه به علم گیاه شناسی ابتدا به رشته حقوق روی آورد ولی به زودی از آن رویگردان شد و در سال 1873 میلادی به دانشکده وین روی آورد . فروید یک ماده گرای ملحد و یک فیزیولوژیست طرفدار علم بود . او دید ماده گرایانه و ملحدانه را از مکتب بروک و هلمهولتز گرفته بود . نیمه اول زندگی فروید صرف تحقیقات فیزیولوژی وعصب شناسی شد ولی در هیچیک از این دو زمینه موفقیت چندانی بدست نیاورد . فروید سرانجام پس از تحقیقات فراوان در سال 1881 و در سن 25 سالگی موفق به اخذ درجه دکترا در طب شد . چون فروید برای شروع کار پزشکی خود نیاز به به گذراندن یک دوره کاروزی داشت، در سال 1882 از موسسه بروک استعفا داد و یک دوره سه ساله را در بیمارستان عمومی وین آغاز کرد . پس از شش ماه کار بیمارستانی به کلینیک روان پزشکی تئودور می نرت منتقل شد . درسال 1885 فروید برای تکمیل تحصیلاتش به خرج دانشگاه و نزد شارکو یکی از عصب شناسان نامی قرن نوزدهم رفت . فروید با ترجمه دروس شارکو به زبان آلمانی توجه او را به خودش جلب کرد . در سالپتریه زیر نظر شارکو مطالعاتی در زمینه هیستری انجام داد و به این نتیجه رسید که باید فلج عضوی را از فلج کنشی ( فونکسیونل ) متمایز دانست . شارکو فلج کنشی هیستریک را غده پویای نامرئیی میدانست اما فروید هنوز آنرا نپذیرفته بود . فروید با مطالعه کتابی به نام تلفیق و کاربرد درمانی آن ، نوشته هیپولیت برنهایم به تاثیر خواب مصنوعی و تلقین در درمان بیماریهای روانی اعتقاد پیدا کرد . پس از مدتی متوجه نارسائیهایی در این شیوه شد و درسال 1891 توجه او به کار ژوزف بروئر جلب شد . بروئر در درمان بیماران از شیوه خواب مصنوعی و نیز پالیش روانی استفاده می کرد . در اینجا بود که فروید به این نتیجه رسید که همان غده پویائی را یافته که شارکو از آن یاد کرده بود . به عقیده فروید سرکوب کردن یک انگیزۀ نیرومند به صدمه روحی ...