سوزوکی مینی 80

  • سوزوکی 80

    سوزوکی 80

              خربزه و عشق و سوزوکی ۸۰ نمیدوم چند سال قبل بود ولی میدوم دوره راهنمایی بودم . زندگی خوبی دوشتم . درسوم بد نبود . خداره شکر بووو و ننه سالم و تندرسی دوشتم . آرزوهام هم همشون بزرگ بودن و دیگه بیخیال شده بودم که برآورده بشه . میگفتم خب کو..ن لقشون میخاد برآورده بشه .. میخاد نشه یه دوچرخه هم دوشتم که باهاش میرفتم مدرسه هر از گاهی یه بوقی .. چراغ دینامی چیزی براش میخریدم خیلی هم باهاش حال میکردم . همی که صبحونه و نهار و شاممون به راه بود  بازم خوب بود تا ایکه .....      آقا یه روزی دیدیم یکی از بچه های کلاس سومی که همیشه هم ما میزدیم تو سرش و هر وقتم میخاس زرت و پرت کنه میرفتیم زیر لنگش و میزدیمش زمین و حسابی کنفش میکردیم ....با یه موتور سیکلت خوشکلی اومد مدرسه .      همه بچا ریختن دورش و همه نیگاش میکردن . منم تا ایی موتورو ره دیدم بند از بند دلووم پوکید . ایقد ایی موتورو خوشکل بود که دیگه نگو . حالو ما هم نمیخاسیم خودومونه کوچیک کنیم و بریم دورش . چون میدونسم اگه برم دوره موتورش زود خودشه چس میکنه و میزنه سرپوزوم . ولی شب دیگه خوابوم نمیبرد . انگار همه خوشبختیووی عالم شده بود ایی موتو سوزوکی ۸۰ . نه درس میفهمیدم .. نه خواب دوشتم نه خوراک . اصلا دنیام شده بود آخرت یزید .       هر روز میرفتم در یه مغازه که ایی موتورا ره گذوشته واسی فروش و دو ساعت نیگاش میکردم . هر روزم میرفتم میپرسیدم که قیمتش چنه . مردیکه از دور میگفت ۱۲ هزار تومن . دیگه روزووی آخر میگفت بچه برو اینا فروشی نیس . پیش خودوم میگفتم دلووم میخاد بزرگ بشم اول یی کتک مشتی میزنم به ایی دیووس و بعدم ۱۲ هزار تومن میزدم تو پوزش که دیگه سبوکوم نکنه . البته یه صبحی هم رفتم چوب کبریت کردم تو قفل مغازش که تا ظهر که از مدرسه برمیگشتم دوشت باهاش ور میرفتااااا   از طرفی هم جرات ندوشتم حتی جلو بابام اسم موتو بیارم . چون هر وقت تو خیابون رد میشدیم از اول تا آخر فحش خاور میانه ای (خارو مادر) نثار هر چی موتوری بود میکرد . خلاصه دیگه دل به دریا زدیم ویه شبی به مامانوم گفتم  هر روز پاهام درد میکنه و دیر به مدرسه میرسم . بدبخت ننه ماهم رفت یه موشتی ویکسی و دوا زد به پاهامون که تا صبح از بو گندش خوابوم نبرد . دیدیم آقا نشد .   بهش گفتم عامو شما چرو نمیفهمید .. به بابام بوگو یی موتو مینی ۸۰ سوزوکی برام بخره که ما هم به درسامون برسیم . مامانوم اول گفت وووی ننه منکه جرات نمیکنم به بابات بگم . میخووی بفرستمون خونه بوآم؟ منم چن روز پاپیچش شدم و التماسش کردم . خلاصه او هم گفته بود و بابام هم گفته بود غلط میکنه . بهش بوگوو برو خودته رنگ کن . ما هم یی روزی کاکو کوچیک بودیم بزرگ شدیم ....دیدیم ...



  • یک ویترین کامل وسایل های قدیمی و ژاپنی مینی سوزوکی 80 و غیره

    یک ویترین کامل وسایل های قدیمی و ژاپنی مینی سوزوکی 80 و غیره

    انجین مینی و پاکشتی دیو به صورت نیمه کامل کاربراتور پولی برق مینی 80 و هوندا سی جی با صفحه برق ، ماهیچه ی گاز،چنیدین دست راهنما نو ژاپنی و ایرانی ، دیسک گیربوکس کامل مینی 80 و غیره