یک گلایدر کوچک ازجنس بالسا با طراحی و پرواز خوب

 به نام خدا

 

 

 

آنچه می خوانید ترجمه یکی از بلاگ های اینترنتی است که نویسنده در آن با زبانی ساده به تشریح قوانین فیزیکی ساخت یک گلایدر پرداخته است؛ هر چند آنچه مدنظر او است گلایدر ورقه ای است که خود ساخته اما توضیحات و استدلال هایش هر نوع گلایدری را در بر می گیرد. این نوشته دارای نکات خوبی است که فهمیدن و به کارگیری آن ها در طراحی و ساخت گلایدر می تواند بسیار سودمند باشد. زبان نوشتاری نویسنده رسمی نبوده اما در ترجمه سعی شده کمی رسمی تر شود. به هر حال امیدوار است این ترجمه نزد مخاطبان و دوستداران هوافضا مقبول افتد و مفید واقع شود. در پایان از خواننده گان گرامی تقاضا دارم کاستی ها و اشتباه هایم را به اطلاع برسانند تا اصلاح گردد. باتشکر

 

[email protected]

     مردادماه 1393

 

 

 یک گلایدر کوچک ازجنس بالسا با طراحی و پرواز خوب

ساختن یک گلایدر از جنس کاغذ، مقوا یا بالسا مشکل نیست. صفحات اینترنتی زیادی قوانین آیرودینامیکی پایه را که شما باید رعایت کنید شرح می دهند. اغلب موفق خواهید شد گلایدری بسازید که واقعا پرواز کند.در بدترین حالت از یک دوست با تجربه بخواهید برایتان درستش کند.اما چنین گلایدری عموما خیلی دور پرواز نمی کند. بیشتر به آرامی به زمین سقوط می کند.بعضی گلایدر های کاغذی موشک-مانند به نظر می رسد مستقیم پرواز کنند اما این در یک  مسافت کوتاه است. آنها مثل یک پیکان رفتار می کنند. یکباره که انرژی درونی اولیه شان تمام شود، آنها نیز مثل تیر به آرامی به زمین سقوط می کنند. ساختن یک گلایدر بالسای کوچک که در اتاقم در یک خط مستقیم وتقریبا افقی پرواز کند سالها وقت من را گرفت. در این صفحه طرح های آن گلایدر ارائه شده. سعی خواهم کرد قوانینی را که در ساخت آن رعایت کردم شرح دهم. شکل دقیق گلایدر اهمیتی ندارد، آنچه اهمیت دارد فهمیدن قوانین و استنباط های پشت آن است و اینکه بتوان آنها را در مورد شکل ها و هدف های دیگر به کار گرفت. توضیحات با این پیش فرض اند که شما یک آشنایی و دانش ابتدایی از آیرودینامیک گلایدر های اسباب بازی دارید.

طول بال 300 و عرض آن 50 میلی متر است.بال از تخته بالسای 2 میلی متری ساخته شده.(رشته ها موازی طول بال هستند). زاویه حمله حدود است. لبه حمله بال گرد و لبه فرار شیب شده.

جلوی تیر عمودی (گوه زیر بال) 10 میلی متر ارتفاع دارد، سمت دیگر تیر عمودی 3 میلی متراست.(که به بال زاویه حمله  می دهد). این گوه از صفحه بالسای 2 میلی متری ساخته شده (رشته ها به صورت عمودی اند).لبه گوه در فاصله 70 میلی متری از جلوی بدنه واقع شده(جفری رید اشاره کرده که این اندازه ها یک زاویه حمله  می سازند که همان  است.اگربه جای ارتفاع 3 میلی متری پشت گوه از ارتفاع 4 میلی متری استفاده کنید به  نزدیک تر خواهید بود ارتفاع ایده آل 3.86 میلی متر خواهد بود...).

بدنه یک چوب 250 میلی متری 3 3 از جنس کاج است. درجلوی بدنه یک نیم کره کوچک از چسب حرارتی است. انتهای دیگر کمی از زیر بریده شده. وزن دماغه از سیمی به قطر 1 میلی متر که دور بدنه پیچیده شده به دست می آید. وزن دقیق اهمیت ندارد، آنچه مهم است این است که مرکز ثقل در عرض ¼ پشت دماغه باشد. که در این مورد می شود حدود 12 میلی متری جلوی بدنه.مثل شکل زیر.بهترین روش برای به دست آوردن مرکز ثقل درجای دقیق خود، اضافه کردن طناب با دقت و احتیاط است. شروع کنید به پیچیدن اندازه مناسبی از طناب به انتهای جلویی چوب. (در صورت امکان نیم کره چسبی را همین موقع به دماغه اضافه کنید). مرکز ثقل را آزمایش و طناب را کم و زیاد کنید تا مرکز ثقل نشان داده شده در جای مناسب قرار گیرد.

آنچه واقعا مهم است این است که گلایدر به خوبی پرواز کند. اگر هنگامی که پرتابش می کنید، مشخص باشد که به وزن دماغه بیش تر یا کم تر نیاز دارد همان کار را بکنید.

دم افقی و عمودی از مقوای 0.3 میلی متری ساخته شده اند(از یک سری پوسته برنج ارگانیک). دم عمودی 35 میلی متر ارتفاع و 25 میلی متر عرض دارد. دم افقی گویی از دو دم عمودی تشکیل شده.

وزن گلایدر حدود 10 گرم است. یک گلایدر سنگین تر بهتر و سریعتر پرواز خواهد کرد(به این شرط که به اندازه کافی سخت ومحکم باشد که شکل خود را حفظ کند). یک گلایدر خیلی سبک تر ممکن است نتواند به خوبی پرواز کند چون خیلی آرام پرواز خواهد کرد. در واقع سرعت هوای خیلی آرام، مسیر هوایی که دور بال حرکت می کند را تغییر می دهد(عدد رینولدز...)، راه حلی برای سرعت های کم می تواند استفاده از برهم زننده های جریان[توربولیتور]، افزایش دادن عرض بال و/یا استفاده از بالهایی صاف تر باشد. دوستی نگران پرتاب گلایدر بود بنابراین من برای او یک کپی از آن را برایش خیلی سبک تر، از جنس صفحات بسیار نازک بالسا ساختم که خیلی هم خوب پرواز می کرد اما روشن بود که من به حد نهایی رسیده بودم. نسخه سبک تر به یک برهم زننده جریان یا مساحت بال بیش تر نیاز خواهد داشت. توجه داشته باشید که یک نسخه سنگین تر این گلایدر انتظار نمی رود دورتر از یک نسخه سبک تر پرواز کند. سرعت به منزله مسافت نیست. تفاوت هایی در دورتر پرواز کردن نسخه های سریع تر و سبک تر خواهد بود اما انتظار نمی رود خیلی متفاوت باشند.

چرایک سطح مقطع بال صاف؟

سالها می شنیدم که دوستان برای طراحی سطح مقطع بال های شان به سختی تلاش و رویاپردازی می کنند. طراحی های سطح مقطع را همچون طلا و جواهر ردوبدل می کردند. حتی ماه ها وقت صرف ساخت بال هایی می کردند که با سطح مقطع های انتخابی با دقتی تا 0.1 میلی متر مطابقت کند. بعد از مطالعه بسیار دریافتم که یک سطح مقطع [پروفایل] صاف بهترین چاره است. راحت ترین ساخت را دارد و بازده آیرودینامیکی اش بسیار نزدیک به آن چیزی است که می خواهید. فقط زاویه حمله ای حدود  به آن بدهید. جدا از بازده آیرودینامیکی خوب، سطح مقطع های صاف رفتار های ساده تری در هوا دارند، کار کردن با آن ها ساده تر است چون ناپایداری های کم تری نسبت به سطح مقطع های منحنی/خمیده ایجاد می کنند. این مقاطع قابل اتکا و پیش بینی اند.

مزیت اصلی یک سطح مقطع منحنی، جدا از کارکرد و استحکام بیش تر، این است که جهت تولید یک نیروی برآی مساوی یک بال منحنی (به ازای یک طول برابر) به مساحت بال کم تری نیاز دارد. از این رو این خیلی مهم است که: یک سطح مقطع صاف این امکان را به گلایدر می دهد که آرام تر پرواز کند. چون به ازای یک طول برابر ونیروی برآی برابر، سطح مقطع صاف به منزله عرض بیش تر است.[عرض بال بیش تری می طلبد].

چرا سطح مقطعی به این نازکی؟

یک تخته بالسای 2 میلی متری برای ساختن یک سطح مقطع مستحکم و بادوام کافی است. پس برای چه از یک ضخیم ترش استفاده کنیم؟ به چند دلیل. اول، یک سطح مقطع ضخیم تر به معنای یک گلایدر سنگین تر خواهد بود. همان گونه و حتی سریع تر پرواز خواهد کرد. من به خاطر وقت داشتن برای لذت بردن از پرواز گلایدر، سرعت کم را ترجیح می دهم. دوم، در سرعت کم و عرض بال کم، سطح مقطع های نازک، معمولا، انتخاب بهتری هستند.(چه صاف باشند، چه منحنی). شما هوا را راحت تر وادار به پیمودن دقیق شکل بال می کنید.

اساسا، سطح مقطع های نازک، امکان پرواز با سرعت های کم تر را می دهند. (چه صاف باشند، چه منحنی).

شما به سرعت پرواز بیش تری نیاز خواهید داشت تا هوا را وادار به حرکت دقیق اطراف یک سطح مقطع ضخیم کنید. به همین دلیل است که هواپیما های اولیه، سطح مقطع های بسیار نازکی داشتند. همچنین یکی از دلایل دوباله بودنشان همین بود. چون شما نمی توانید به یک بال بسیار نازک، استحکام بدهید. بنابراین یک راه این است که دو بال بسیار نازک را با هم ببندید تا یک ساختار مستحکم به دست آورید. یکی می گفت سازندگان اولیه هواپیما می توانستند از سطح مقطع های ضخیم استفاده کنند اما من دلیلی برای آن نمی بینم. این مرا کمی سردرگم کرده است. هوپیما های فوق سبکی وجود دارند که از سطح مقطع های بال بسیار ضخیمی استفاده کرده اند. کم ترین سرعت پروازی آن ها با بیش ترین سرعت پرنده برادران رایت مطابقت می کند، از طرف دیگر گلایدر های کوچک من با بال های ضخیم خیلی خوب پرواز نمی کنند... شاید اولین افرادی که با علم آیرودینامیک آزمایش می کردند، متوجه شده بودند که بهترین عملکرد را فقط با سطح مقطع های نازک به دست می آورند. چون آنان از بال هایی با آزمایشات کم و سرعت هوای خیلی آرام استفاده می کردند. اما در هواپیما های خیلی بزرگ تری که می ساختند، می توانستند از سطح مقطع های ضخیم تر استفاده کنند که...نمی دانم.

مزایای بال های ضخیم امروزی این است که برای یک وزن مشخص، علاوه بر استحکام بیش تر، می توانند سوخت و سخت افزار  بیش تری در خود جای دهند...

چرا زاویه حمله ؟

در مقالات خواندم که این زاویه بهترین کارکرد آیرودینامیکی را برای هواپیما های در سایز واقعی فراهم می آورد. بنابراین من در گلایدرم به کارش گرفتم. شاید زاویه دیگری بهتر می بود. من از آنجا که مسیر پرواز تقریبا افقی را که به دنبالش بودم به دست آوردم ، آزمایش بیش تری انجام ندادم. 

بسیاری از گلایدر های بالسای ارزان قیمت زاویه بالی دارند که به نظر  می رسد(در مقایسه با دم افقی عقبی). این زیاد نیست زیرا دم افقی تنها بخش گلایدر نیست که در فراهم آوردن زاویه حمله پرواز شرکت می کند. وزن دماغه بدنه گلایدر نیز اهمیت دارد. به علاوه دانواش با بال هایی ساخته شده که گلایدر تمایل دارد با کمی به پایین راندن دم افقی، زاویه حمله ای روی بال ها به وجود آورد. این گلایدر های ارزان قیمت به هر حال خیلی دور پرواز نخواهند کرد اما باز معمولا دقیق پرواز می کنند.

این لینک را بازدید کنید. با یک سطح مقطع بال صاف آن طور کار می کند. زاویه حمله اختیار شده حدود  است. این باعث می شود به این فکر کنیم که اگر گلایدر من خوب پرواز کند، دماغه اش هنگام پروازحدود  متمایل است به پایین. بنابراین با یک بال ساخته شده با زاویه حمله ، زاویه حمله هنگام پرواز حدود  خواهد بود. بدین صورت، بیش ترین مقدار ممکن را پرواز خواهد کرد. برعکس، ممکن است گلایدر نیکفین، اشاره شده در بالا ، با دماغه ی متمایل به بالا پرواز کند. در واقع هدف آن پرواز به دور ترین نقطه نیست بلکه معلق ماندن در هوا در بیش ترین زمان است. از این رو نیاز است تا بیش ترین نیرای برآی ممکن را از سطح مقطع خمیده بال اش ایجاد کند. ودراین بین، نیروی پسای قابل ملاحظه ی زیادی ایجاد نکند.

همه اش به این دلیل است که سازندگان گلایدر مدل با تجربه، زاویه ها را قابل تغییر نگه می دارند. هم برای بال ها هم برای تثبیت کننده ی افقی. شما نه دقیقا بهترین زاویه حمله بال را می دانید چیست و نه این را که چه زاویه ای را باید به دم افقی بدهید تا زاویه حمله دلخواه بال ها را به دست آورید. اگر شما وزن دماغه را نیز تغییر دهید(تا مرکز جرم را جابجا کنید)، آن وقت سیستمی پرجنب و جوش در سه عنصر به دست خواهید آورد.

چرا چنین بال های پهنی؟

یک هواپیما پرواز می کند چون بال هایش مدام هوا را به زیر می دمد. درست مثل آنچه که یک بالگرد انجام می دهد. اما یک بالگرد در یک جا می ماند و بال ها/پره هایش را در هوا می چرخاند و حرکت می دهد. در حالی که یک هواپیما با حرکت دادن خودش در هوا، بال اش را در هوا حرکت می دهد. هوایی که بال های یک هواپیما به زیر می دمد، مستقیم تا زمین حرکت نمی کند. بلکه در اطراف می چرخد و دو اغتشاش/گردابه ی آرام و بزرگ به وجود می آورد؛ هر یک ایجاد شده توسط یک بال. این گردابه نوعی کشش نامرئی است که از هواپیما به جا می ماند. حال، طبق قوانین مکانیک، بال ها هرچه حجم هوای بیش تری در ثانیه بگردانند، آن هوا آرام تر حرکت خواهد کرد و هوپیما انرژی کم تری مصرف می کند. این یکی از دلایلی است که گلایدرها بال های خیلی درازی دارند، به منظور اینکه از حجم بزرگی از هوا عبور کنند. وقتی گلایدر از هوا عبور می کند، هرچه هوا کم تر حرکت کند کارایی گلایدر بهتر است.

چرا بال هایی به این کوتاهی؟

بال ها همچنین آشفتگی های کوچکی درپشت سرشان به جا می گذارند.  درست مثل وقتی که چوبی را در هوا تکان بدهید. صدا هایی که می شنوید توسط آشفتگی ها، ایجاد شده اند. آشفتگی ها به معنای نیروی پسا و هدررفت انرژی هستند. یک بال نوعی چوب منظم کننده جریان هوا است که سعی می کند کم ترین آشفتگی ممکن را تولید کند. این دومین دلیل این است که چرا بال های گلایدر طویل هستند و پهنای کمی دارند: پهنای بیش تر آشفتگی های بیش تری ایجاد خواهد کرد. اما گلایدر های ازجنس بالسا [گلایدرهای شیتی] مشکل متضادی دارند: بال های آن ها آنقدر باریک اند که هوا به زحمت می تواند سطح مقطع بال را با دقت طی کند. هر چه گلایدر آرام تر پرواز کند، شما باید پهنای بال اش را بیش تر کنید. بنابراین بال ها به خوبی می توانند کار کنند. برعکس اش، برای مساحت بال برابر، [با افزودن پهنای بال] بال کوتاه تری به دست آورده اید.(اما اگر بخواهید پهنای بال را زیادی افزایش دهید، مشکل دیگری خواهید داشت: بال ها اینک آشفتگی ایجاد می کنند، که مشکل گلایدر های بزرگ است).

چرا رئوس بال شبیه باله کوسه اند؟

هنگامی که هوا در جلو و عقب بال های گلایدر به دور خود بچرخد، بالا آمده، شتاب خواهد گرفت و آرام خواهد شد.(دور سطح مقطع بال می چرخد و آن را به سمت بالا می کشد درست مثل یک سنگ در تابی که از ریسمان اش بالا کشیده ­­­­شود)، و منجر به آشفتگی های بزرگ و میکروسکوپی می شود... آنچه اهمیت دارد این است که پشت گلایدر، هوا پایین رفته منظم شود و تا جایی که امکان دارد ساکن بماند. به عبارت دیگر: هوا می تواند هر حرکتی اطراف گلایدر داشته باشد، اما باید تحت اختیار بوده و راهی داشته باشد تا به آرامی و دقت، در پشت گلایدر بسته شده و منظم شود. دو دشمن این مهم عبارتند از ناپایداری ها و آشفتگی های آیرودینامیکی. نمی توان از آن ها اجتناب کرد اما می توان به یک حداقلی کاهش شان داد. هر چه بیش تر بتوانید طول بال های یک هواپیما را افزایش دهید، دو گردابه اصلی بزرگ تر می شوند و کم تر می چرخند و کارکرد هواپیما بهتر خواهد بود.

نوک بال یک بال مربعی ساده، آشفتگی محلی قوی ای ایجاد می کند. هوا، درست قبل و مخصوصا بعد از نوک بال برای چند ثانیه، در آشفتگی چرخ خواهد خورد. آن آشفتگی بخشی از انرژی گلایدر را خواهد گرفت. از این رو گلایدر را کند خواهد کرد. برای کم کردن آشفتگی چند راه وجود دارد:

  • از بالی خیلی پهن و باریک استفاده کنید. یعنی بالی با طول زیاد و عرض کم که بال خیلی گرد خوانده می شود؟. در چنین بالی، رئوس بال در مقایسه با سطح بال ...؟... اند. از این رو آشفتگی هایی که ایجاد می کنند در مقایسه با اندازه گلایدر ضعیف اند. دلایل خوب دیگری نیز برای استفاده از چنین بال هایی وجود دارد. اما من از این بال استفاده نکردم. به دو دلیل، اول اینکه ساختن چنین بالی سخت است. شما نمی توانید نوار باریکی از چوب بالسا را ببرید و انتظار داشته باشید که به خوبی صاف ومستحکم باشد. دوم اینکه: مشکلی که در رابطه با گلایدر های کوچک و کم سرعت وجود دارد این است که اگر عرض بال خیلی باریک شود، هوا دیگر به طور کامل سطح بال را طی نمی کند. دیگر شما <اثربال> را ندارید. این به خاطر <عدد رینولدز> است. زیر یک عدد رینولدز مشخص، هوا شکل بال را دنبال نمی کند. برای بازیابی اثر بال و نیروی برآی آن باید یا سرعت پرواز را افزایش دهید یا عرض بال را. توربولیتور ها نیز می توانند کمک کنند اما کمی بریکینگ اضافه می کنند. من برای گلایدر خودم به همین دلیل تصمیم گرفتم تا از یک وتر یکنواخت(comfortable) و در عین حال یک اسپن محدود استفاده کنم.(برعکس گلایدرهای واقعی دارای وتر کوچکی هستند تا عدد رینولدز سطح مقطع بال شان را کاهش دهند، چون در اعداد رینولدز خیلی بزرگ، اغتشاش های هوای قوی ای در سرتاسر پشت بال (سطح فرار) به وجود خواهد آمد.
  • از winggrids استفاده کنید. وینگ گرید ها بال های کوچکی هستند که هوشمندانه در رئوس بال نصب می شوند تا اغتشاش ها را کم کنند. بعضی پرندگان از این روش استفاده می کنند. شنیده ام این روش فوق العاده موثر است. این کار اجازه می دهد بال هایی پیچیده (compact) با نسبت منظری کم ولی از لحاظ آیرودینامیکی، پر ثمر بسازید. من به دلایل فراوانی از این روش استفاده نکردم. اول اینکه باید برای چک کردن این روش آزمایشاتی تجربی انجام می دادم. دوم اینکه درمورد گلایدر من، وتر بال های کوچک اش زیر محدوده رینولدز خواهد بود(turbulators می توانند کم کنند...) سوم اینکه یک وینگ گرید روی یک گلایدر کوچک، هم زمان بسیاری برای ساخت خواهد گرفت و هم بسیار ظریف و حساس خواهد بود. بنابراین عمر گلایدر بسیار کم خواهد شد.
  • از ساختار بال دوگانه یا سه گانه استفاده کنید. در واقع به منظور ساخت یک هواپیمای بزرگ و کم سرعت، ساختار دوگانه روشی عالی است. این ساختار اجازه می دهد بالی با سازه مستحکم تر با اسپن بیشتر و بسیار سبک بسازید. این ساختار حتی می تواند درعین حال اسپنی نسبتا کم ولی با آیرودینامیک نتیجه بخش داشته باشد، به این شرط که بال پایینی را پشت بال بالایی قرار دهید. با این کار نوعی وینگ گرید بزرگ به دست می آورید، شبیه آنچه درFlying File هست. من از سازه بال دوگانه یا سه گانه استفاده نکردم چون بال بالسایی 2 میلی متری ام به اندازه کافی استحکام داشت. چون از بعضی مشکلات سازه ای و آیرودینامیکی ساخت یک بال دوگانه می ترسیدم. به علاوه چه لزومی دارد بالی از این سبک تر بسازم؟ تا گلایدر آرام تر پرواز کند؟ من قبلا به محدوده کم ترین سرعت رسیدم...
  • از شکل بال ذورنقه ای استفاده کنید. به این ترتیب بال، وتری بزرگ و قوی در وسط و وتری کوچک تر در رئوس خود خواهد داشت. بنابراین اغتشاش های تولید شده در رئوس بال کاهش خواهد یافت. از این روش در هواپیما های بسیار بزرگ، فراوان استفاده شده. من از این روش استفاده نکردم چون زاویه ذوزنقه باید کم تر از  باشد. در مورد بالی با اسپن کم مانند گلایدر خودم، من نمی توانم وتر کوچک تری در رئوس ختیار کنم. بنابراین این کار واقعا مفید هست ولی نه خیلی زیاد و فوق العاده.
  • از رئوس بال salmons استفاده کنید. این نوع شکل راس بال به عنوان روش بسیار موثر در کاهش اغتشاش شناخته می شود. از این راس به طور گسترده در هواپیما های RC  [رادیوکنترل] و گلایدرها استفاده می شود، اغلب همراه با استفاده از شکل بال ذوزنقه. من از سالمون های استاندارد استفاده نکردم چون معتقد بودم تاثیرشان به اندازه ای که می خواهم و مورد نظرم است نخواهد بود. گرچه داریم به روشی که سرانجام انتخاب کردم نزدیک می شویم. رئوس بال گلایدر من را می توان به عنوان «نوعی سالمون بزرگ» یا «یک انتقال کوتاه و حرفه ای بین بال های ذوزنقه ای و سالمون» در نظر گرفت.
  • از یک شکل بال بیضوی استفاده کنید این شکل همان شکل بال جنگنده افسانه ای اسپیت فایر در جنگ جهانی دوم است. این شکل نوعی از«بی نهایت ایده آل» تلقی می شود: فشار هوا و زاویه حمله در سراسر بال یکسان است، جریان های هوا مسیرهایی دقیقا موازی را در سراسر طول بال طی می کنند، اغتشاش های رئوس بال به حداقل رسیده است، اسپن بال به اندازه کافی کوتاه هست تا هواپیمایی مانورپذیر را نتیجه بدهد... این شکل روان، متجانس و ایده آل است. اما باز یک عیب دارد: وقتی هواپیما دور تندی می زند نیروی برآ ممکن است به طور ناگهانی در سراسر مسیر چرخش از روی بال محو شود. (سطح مقطع به دقت و ظرافت تغییر داده شده بود تا خلبان لرزه های هشدار را قبل از اینکه واماندگی حقیقی اتفاق بیافتد، دریافت کند).(منتقدان می گویند بال سرچمیت BE-109 به همان اندازه اسپیت فایر موثر و کارآمد بود. اما شکلی شکسته تر داشت و بسیار آسان تر ساخته می شد). حال گلایدر من قرار نیست قرار نیست دور های تند و تیز بزند. اصلا قرار نیست ذره ای دور بزند. بنابراین چرا از این شکل ایده آل استفاده نکنم؟ خوب، شکلی که من انتخاب کردم بسیار به شکل بیضوی نزدیک است. شاید بگویید بیش تر شبیه بیضی نصف شده است(نیم بیضی). در حقیقت آنچه اهمیت دارد طول وتر است. طول وتر درسراسر اسپن باید از فرمول بیضی تبعیت کند(تابع فرمول بیضی باشد). اهمیتی ندارد که وترهایی به سمت عقب کشیده شده باشند تا با یک لبه فرار مستقیم هم خط شوند یا به سمت جلو تا در یک لبه حمله مستقیم.(جلو یا عقب بیضی صاف باشد). دربال اسپیت فایر ، وترها تنها کمی به سمت جلو رفته اند. (این کار اصلاحاتی آیرودینامیکی و سازه ای درپی دارد). چهار شکل زیر را می توان بال های بیضوی نامید. شکل بالایی سمت چپ بیضی ریاضیاتی است. شکل بالایی سمت راست شبیه به بال اسپیت فایر است. شکل پایینی سمت چپ شبیه گلایدر من است (بنابراین کاملا کیفیت و مزایایش مطمئنم. من توانستم گلایدر های بالسایی با این شکل بال بسازم که به خوبی پرواز می کنند. اما به هر حال واضح است که این شکل، شکلی خوب و ایده آل نیست. (برای مثال های نقض پایان متن را ببینید.)
  • از یک پرنده کپی کنید. این کاری است که من کردم.(به آخر متن بروید تا بخوانید دقیقا چه کار نکردم)(من بقیه این پاراگراف را ناقص گذاشتم تا مثالی از یک استدلال غلط داشته باشید، گرچه بخش آخر، درباره ارتعاشات عالی است). من از شکل بال یک مرغ دریایی استفاده کردم، فقط کمی کوتاه تر.(نسبت منظری کم تر). بال یک مرغ دریایی ساختار بسیار پیچیده ای است از استخوان ها، ماهیچه ها، تاندون ها، alticulations پوست وپر. بنابراین صرف استفاده از شکل اصلی سخت در یک بال صاف معلوم نیست که نتیجه ای خوب و ایده آل بدهد. اما من مطمئن بودم نتیجه بدی هم نخواهم گرفت ، چون شکل بال مرغ دریایی شبیه شکل بال بیضوی اسپیت فایر بود و نیز شبیه ذوزنقه ای + شکل راس بال سالمونی هواپیمای RC و گلایدرهای خوب. تفاوت اصلی این است که بخش مرکزی بال، خطوط و مرز های موازی دارد. من چنین خطوط موازی ای را به کار گرفتم چون مقاله ای از یک سازنده بزرگ گلایدر بالسایی خواندم که می گفت خیلی راحت از شکل بیضوی متنفر است. او خطوط موازی و رئوس بال گرد شده را ترجیح می داد. مثل وسترنر2 که نزدیک به پایان این مقاله آمده. علاوه بر این من فکر می کردم آن بهترین انتخاب محاسباتی برای نگه داشتن وتر بال دریک بیشینه درتقریبا تمام طول اسپن است. [که وتر بال را تقریبا در تمام اسپن ماکزیمم نگه داریم.] ( به خاطر داشته باشید درسرعت های کم باید تا جای ممکن وتر پهن باشد). بعد هم ، چرا وقتی سربال های کوسه ای هست به شکل بال مرغ دریایی بچسبیم؟ به سه دلیل. نخستین دلیل که زیاد هم مهم نیست: چون این شکل شبیه ترین شکل به شکل موفق راس بال سالمون است. دومین دلیل این است که من در کتاب ها خواندم این شکل های باله-کوسه ای-مانند کم ترین پسا و اغتشاش را ایجاد می کند. این شکل باله بیش ترین گردش هوای حرفه ای کنترل شده را پوشش می دهد. دلیل سوم حقیقی و عالی است: من امتحان و بررسی کردم که این شکل واقعا کم ترین پسا واغتشاش را تولید می کند. من دو بال تقریبا عالی ساختم: یک بال شکل راس بال کوسه ای و دیگری با شکل بال گرد شبیه به شکل وسترنر2 (اشاره شده در بالا). من آن ها را در دستم نگه داشتم و دور خودم درهوا حرکت شان دادم. بال با رئوس گرد شده ارتعاشات کوچکی تولید کرد که می توانستم در دستم تشخیص اش بدهم. بال با رئوس باله-کوسه ای اصلا هیچ ارتعاشی ایجاد نکرد. میان هوا گلاید کردم گویی هیچ هوایی نبود مگر برای برآ. بنابراین شکل بال مرغ دریایی انتخاب شد.
  • از وینگ لت ها استفاده کنید. من استفاده از وینگ لت ها را نیز در نظر گرفتم. این ابزارآیرودینامیکی طراحی مشکلی دارد. یک طراحی تصادفی، حتی یک نوع خوب و زیبایش گفته می شود بیش از نبودش پسا ایجاد می کند. در کنار این، وینگ لت ها در بال های با انتهای راس باریک استفاده می شوند، که بال من اینطور نبود. من یک بار یک prey bird را هنگام گلاید کردن نگاه کردم. راس بال هایش گرد شده بود. بدون هیچ گونه وینگ گریدی. بخش بیرونی راس کمانی به سمت بالا ایجاد می کرد تا وینگ لتی بسیار کوچک ولی زیبا ایجاد کند. بنابراین شاید وینگ لت هایی کوچک بتواند کمی نتیجه گلایدر را بهتر کند. شاید باید امتحانش می کردم ولی می دانم تاثیرش قابل اغماض خواهد بود. نمی توانم بی فایده گی شان را اثبات کنم. من به گلایدرم چیزی را اضافه نخواهم کرد که ندانم به زحمتش می ارزد.

چرا به نظر می رسد که  سطح مقطع بال صاف است درحالی که فقط وجه بالایی لبه فرار سوهان زده شده، که یک سطح مقطع منحنی بسیار ظریف می سازد؟

خوب درست است، سطح مقطع کاملا صاف نیست. اما من مطمئنم که این امر بیش تر ویژگی های پروازی گلایدر را تغییر نمی دهد. چنین بال نازکی با سطوح بالا و پایینی لبه فرار سوهان خورده، به صورت قرینه، تغییرات زیادی در رفتار گلایدر ایجاد نخواهد کرد. تنها سوهان زدن سطح بالایی، ساخت را آسان می کند.

توجه داشته باشید که اگر بخش پایینی لبه فرار را سوهان بزنید، دیگر نیازی به پایدارکننده افقی در دم ندارید. این شکل بال یک «بال پروازی» است. (چنین بال پروازی به هرحال ممکن است از یک پایدارکننده افقی کوچک در دم سود ببرد. اما فقط برای پرهیز از ناپایداری در گام.)

چرا چنین دم افقی کوچکی؟

این یک ویژگی کلیدی است. خیلی از مبتدیان (مثل من) عمدتا معتقدند پایدارکننده های پشتی یک هواپیما مثل پایدار کننده های یک تیرپیکان رفتار می کنند، بنابراین هرچه پایدارکننده بزرگ تر باشد، پرواز گلایدر پایدارتر خواهد بود... این اشتباه است.

در نگاه نخست، یک گلایدر با سطح مقطع بال صاف تقریبا نیازی به یک پایدارکننده افقی ندارد.من چنین گلایدر بی دمی ساختم و به خوبی پرواز می کند.(نکته ساخت این است که تنها سطح پایینی لبه فرار را سوهان بزنید، اطلاعاتی راجع به بال های پروازی را ببینید تا بفهمید چرا).

پایداری گام گلایدر اول از همه از تعامل بین وزن در جلوی گلایدر و تمایل بال به رفتن به سمت بالا ناشی می شود. این نوعی مبارزه بین دو نیرو است. هنگام پرواز، بال گشتاور پیچشی آیرودینامیکی ای را تجربه می کند که می خواهد گلایدر را به گامی به سمت بالا وادارد. اما مرکز ثقل گلایدر با دقت و ظرافت به سمت جلو قرار داده شده است که می خواهد هواپیما را به گامی به سمت پایین وادارد. دو نیرو متعادل می شوند و هواپیما مستقیم پرواز می کند. چرا چنین تعادل ظریفی بین دو نیرو وجود دارد؟ خوب چون این تعادل اصلا ظریف نیست. این تعادل کاملا پایدار است و رعایت سرعت گلایدر به همین تعادل بستگی دارد[سرعت باید به اندازه ای باشد که این تعادل بر قرار باشد] در واقع وزن در جلوی گلایدر ثابت است. این نیرو هنگامی که سرعت تغییر می کند تغییر نمی کند. این نیرو همیشه می خواهد گلایدر را با یک مقدار ثابت گامی به سمت پایین بدهد. برعکس، گشتاور پیچشی بالا سوی آیرودینامیکی روی بال ها به سرعت گلایدر وابسته است. هرچه سریع تر، گشتاور پیچشی بیش تر؛ هرچه آهسته تر ترک کم تر. بنابراین گلایدر اگر خیلی آهسته حرکت کند، ترک آیرودینامیکی بالا سو کاهش می یابد و وزن جلوی گلایدر باعث کاهش ارتفاع گلایدر می شود وبه آن سرعت می بخشد. اگر گلایدر خیلی سریع حرکت کند، ترک آیرودینامیکی به وزن جلوی گلایدر غلبه خواهد کرد و گلایدر به سمت بالا می گردد و می خواهد صعود کند، بنابراین از سرعتش کم خواهد شد. نتیجه این که گلایدر تقریبا با سرعت ثابتی حرکت خواهد کرد. یک دم افقی عقبی بزرگ به این پدیده غلبه خواهد کرد و از پایداری گلایدر می کاهد.

پس چرا یک دم افقی قرار می دهیم؟ به دو دلیل. نخست، پدیده توضیح داده شده در بالا می خواهد گلایدر را oscillate کند. این مشکلی است که به وجود می آید:وقتی دو نیرو مبارزه می کنند و سیستم کمی اینرسی دارد. گلایدر بی دمی که من ساختم این گونه پرواز می کند: بانوسان. این مساله دیدنش سخت است اما من مطمئنم که در بازده کم گلایدر تاثیرگذار است. دم افقی پشتی می خواهد از نوسان جلوگیری کند. این پایدارکننده انرژی نوسان را جذب می کند، مثل میراکننده های سیستم تعلیق یک خودرو. دوم اینکه: هنگامی که من گفتم این سیستم رعایت سرعت پایدار است کمی اغراق می کردم. دریک هواپیما بایک سطح مقطع بال منحنی استاندارد، پایداری واضحی وجود دارد. درواقع هنگامی که هواپیما کمی به سمت بالا می گردد، ترک آیرودینامیکی بالاسو کمی افزایش پیدا می کند. بنابراین، اگر هواپیما کمی به سمت بالا بگردد، کمی بیش تر تمایل خواهد داشت به سمت بالا برود. و اگر به سمت پایین بگردد، تمایل خواهد داشت تا بیش تر به سمت پایین بگردد. این اتفاق می افتد. نیرو های القایی خیلی قوی نیستند اما باز هم هواپیما را ناپایدار می کنند که باعث می شود مستقیم پرواز نکند. هدف دم افقی این است  که این پدیده را برطرف کند تا باعث شود هواپیما مستقیم پرواز کند. اما فقط یک دم افقی کوچک برای این کار لازم است... (همانطور که دربالا گفته شده ، هواپیما های با سطح مقطع بال صاف دربحث این پدیده کاملا بی طرف اند[این قضیه در موردشان صادق نیست].این هواپیما ها تمایلی به افزایش گردش(گام) پایین سو یا بالا سو ندارند. همچنین تمایلی به خنثی کردن آن هم ندارند. تنها سطح مقطع بال های مخصوص طراحی شده به عنوان بال های پروازی این کار را انجام می دهند.) سوم، من اعتماد کمی به بال با زاویه حمله که کاملا پذیرفته شده و انتخابش کردم دارم. دم افقی کمک می کند این مساله برای من آن گونه که می خواهم اثبات شود. کاملا مطمئنم بال با زاویه حمله  خوب و دقیق پرواز نخواهد کرد. برعکس شک دارم دم افقی با زاویه حمله دقیقا  در هوا پرواز کند. به هر حال این سیستم به نظر می رسد کلا شبیه آن چیزی باشد که می خواهم.

بنابراین، هدف دم افقی این نیست که رفتار پروازی گلایدر را بهبود دهد. هدف بیش تر این است که بعضی بی نظمی ها و ناپایداری های ضعیف و ثانویه را خنثی کند. به همین دلیل نباید سطح بزرگی داشته باشد. درواقع به هیچ عنوان نباید سطح بزرگی داشته باشد تا قانون رعایت سرعت اصلی را نقض نکند.

چرا چنین دم عمودی کوچکی؟

دلیل این امر بسیار شبیه به همان دلیل دم افقی است. اما من آن را یکی نمی دانم. به طور خاص، گلایدر با یک دم افقی بزرگ دو مشکل دارد. نخست، گلایدر تمایل خواهد داشت به اطراف نوسان کند؛ این گلایدر ناپایدری چرخشی دارد(yaw). شاید به خاطر اینکه پایدارکننده عمودی توسط گردابه های اصلی چپ و راست بال نهایتا تحت تاثیر قرار می گیرد. دوم، این پایدارکننده گلایدر را به تدریج به یک کاهش ارتفاع مارپیچ وادار می کند؛ منفورترین پدیده ای که خلبانان بسیاری را کشته است.

نمونه اولیه این گلایدر دم عمودی بسیار بزرگ تری داشت و پرواز زیبایی نداشت. ناپایداری ها باعث می شد گلایدر انرژی بسیاری را حین پرواز از دست بدهد. گلایدر هنگام پرواز سریع پایین می آمد. اما من مشکل را می دانستم و چاره ای برایش اندیشیدم. هنگامی که دم عمودی کوچک شد پرواز گلایدر فوق العاده شد. پروازی نرم و مستقیم. مخصوصا گلایدر خیلی افقی تر پرواز کرد(خیلی بیش تر افقی رفت)؛ همانطور که می خواستم.

برای قرار دادن دم عمودی جایی حتی بهتر به من پیشنهاد شده بود: زیر بدنه هواپیما. هواپیما ها و پهپادهای کمی چنین دم پایینی دارند. مشکل این جاست که این کار هواپیما را هنگام نشست وبرخاست آسیب پذیرتر و حتی خطرناک تر می کند. حتی در یک گلایدر بالسایی کوچک این موضوع می تواند منجر به مشکلاتی شود زیرا دم عمودی پایین سو بیش تر ضربه خواهد خورد و از همین رو به احتمال زیاد آسیب خواهد دید. من از این روش را به هرحال اگر لازم باشد استفاده خواهم کرد. اما با استفاده از یک دم عمودی کوچک آنچه را می خواستم به دست آوردم.

اما باز چرا خیلی راحت دم عمودی را کنار نگذاشتم؟ من این کار را کردم و گلایدری به دست آوردم که به اطراف پرواز می کرد، البته مشخصا با نتیجه ای ضعیف تر. دم عمودی لازم است.

من معتقدم شکل بال مرغ دریایی ، خودش مقداری پایداری برای اجتناب از پرواز به اطراف تولید می کند. اما نه به اندازه کافی.

چرا از دایهدرال استفاده نکردم؟

چون من دایهدرال را نمی فهمیدم. توضیحات دردسترس زیادی در کتاب های مشهور خواندم اما احساس کردم استفاده از دایهدرال اشتباه است. بنابراین ترجیح دادم از هیچ دایهدرالی استفاده نکنم وهیچ مشکلی هم نبود.

دو راه برای پایدار کردن غلتش یک گلایدر وجود دارد/افقی ماندن بال ها:

  • استفاده از دایهدرال
  • قرار دادن مرکز جرم در زیر بال ها

مشخص است که گلایدر من بر روش دوم متکی است.

هرچه بال ها پایین تر از بدنه هواپیما نصب شوند(وبنابراین مرکز جرم بالاتر از آن ها قرار گیرد)، دایهدرال بیش تری برای پایدار نگه داشتن هواپیما در پرواز لازم خواهد بود. برعکس، هواپیما های با بال های نصب شده در فاصله زیاد ممکن است بیش از حد پایدار باشد(یا نوسانی)، به همین دلیل یک انهدرال ظریف برای خنثی کردن آن نیاز خواهد بود.(انهدرال بر عکس دایهدرال است ؛ بال ها به سمت پایین قرار دارند).

می خواهم برای گلایدر خود شکل بال مرغ دریایی را پیاده کنم، با نسبت منظری های گوناگون، نکته ساخت چیست؟

فرض کنید که بال از چهار بخش مساوی تشکیل شده است. بعد دو بخش بیرونی را به شکل یک چهارم یک بیضی ببرید:

 

شکل

 

 

درواقع بال های مرغ های دریایی مستطیل های داخلی ای شاید 50% پهن تر دارند. اما ما نمی خواهیم بال یک مرغ دریایی را پیاده کنیم چون بال های مرغ دریایی قوس قوی ای در بخش curvature دارند.(برای جزئیات بیش تر به انتهای مقاله نگاه کنید).

چرا از بدنه ای به این نازکی استفاده کردم؟

هرچه نازک تر، پسای آیرودینامیکی کم تر. گرچه این ایده آل ترین شکل نیست. من باید بدنه را طوری خم می کردم که از حرکت بالا و پایین هوا در اطراف بال تبعیت کند. شاید در گلایدر بعدی.

بسیاری از گلایدرهای بالسایی کوچک از یک چوب بالسا به عنوان بدنه استفاده می کنند. اما من از استفاده کردن این طراحی می ترسم. چون برای من چنین بدنه ای یک نوع پایدارکننده عمودی پخش شده در سراسر بدنه هواپیما است. مفهومی که بسیار بد است.

آیا می توانیم یک نمونه سبک تر از این بسازیم؟

بله. با استفاده از صفحه بالسای 1 میلی متری به عنوان بال و پایدار کنند ها و یک تیر 4 4 بالسا به عنوان بدنه، گلایدری دو مرتبه سبک تر ساختم. اما این آخر سبک سازی است. من حتی یک گلایدر کوچک و سبک تر ساختم و دیدم به راحتی به زمین می افتد. باید وزنش را زیاد می کردم تا خوب پرواز کند.

اگر شما می خواهید گلایدر سبک تری بسازید، تا آرام تر پرواز کند، باید بزرگ ترش را بسازید به گونه ای که وتر بال افزایش یابد، نسبت منظری بال کاهش یابد(بازهم برای افزایش وتر). یا از توربولیتورها استفاده کنید.

پیشنهاد چند نکته ساخت و اطلاعات؟

من از چسب سفید با پایه آب [چسب چوب] استاندارد سرگرمی استفاده کردم. برای بعضی اتصالات یک یا دو قطره چسب حرارتی چسباندم تا دو قطعه را نگه دارد. در چند ثانیه چسب سرد شده و من قطعات را در جای صحیح شان قرار می دهم. بعد مقدار کمی چسب سفید را سراسر مابین دو قطعه پخش می کنم. بعد از چند ساعت، وقتی چسب سفید خوب خشک شد، قطرات چسب حرارتی را جدا می کنم.شاید بهتر باشد بال را بزرگ تر ببرید، لبه فرار را سوهان بزنید، بعد شکل بال را ببرید.

 

شکل

 

 

رئوس بال ظریف هستند. بنابراین من با یک لایه نازک از چسب چوب «رنگشان زدم»:

 

شکل

 

 

اگر ساختار گلایدر متقارن نباشد، هنگام پرواز دور خواهد زد. اصولا روش فائق آمدن براین مساله این است که بخش های بیرونی پشت بال ها خیلی کم به سمت بالا و پایین بروند. این کار باعث تولید یک نیروی غلتشی به منظور غلبه بر نا متقارنی می شود. اما تنظیم بال های بالسایی ممکن است مشکل باشد و نتیجه ای زشت پدید آورد. بنابراین اگر تقارن خیلی مهم نبود و تمایل به دور زدن بسیار ضعیف بود، بهترین کار این است که با استفاده از پایدارکننده افقی دم نیروی غلتشی تولید کنید. آن را خیلی کم خم کنید به طوری که بخش پشتی نصف آن کمی به سمت بالا و بخش خارجی نیمه دیگر دم کمی به سمت پایین برود. به دم افقی انحنایی نرم وتدریجی بدهید. به دم عمودی چنین زانویی ندهید.

هنگام متصل کردن دو قطعه متفاوت بالسا، یک کار معمولی این است که کمی چسب را روی لبه یکی از قطعات پخش کنیم و دو قطعه را به هم فشار دهیم. نتیجه این کار اتصالی ضعیف است. با آغشتن یک لایه ضخیم چسب چوب در طول تلاقی بین دو قطعه، نتیجه ای به راستی بهتر خواهید گرفت. با ضخامتی حدود 2-3 میلی متر. این کار حداقل نصف روز وقت می خواهد تا خشک شود ولی اتصال بسیار قوی خواهد بود. البته چسباندن لبه قطعه کارخوبی است و بر مقاومت آن اضافه خواهد کرد. اما مقاومت اصلی از اتصال جانبی پدید می آید.

 

شکل

 

 

 

آیا شما این شکل گلایدر را ابداع کردید؟

خوشحالم که توانستم بیش تر دلایل آیرودینامیکی و انتخاب ها را همگام با ساخت گلایدر بفهمم. اما نتیجه بسیار به اصول شکل هواپیما نزدیک است. این به این معنا است که به درکی از این اختراع شگفت انگیز رسیده ام. اختراعی که قرن ها طول کشید تا در ذهن درخشان صدها مخترع و دانشمند رشد یابد. پرواز خوب گلایدر نتیجه لازم و نهایی این درک است.

این صفحه، «epsilon 2M» را نشان می دهد:Www.

شکل یک پرنده (هواپیما) به هدف اش بستگی دارد. این صفحه WWW شکل های هواپیما های گوناگونی را نشان می دهد. همه تقریبا نسبت به نیاز های عملیاتی هواپیما انتخاب های ایده آل هستند.

بنابراین گلایدر شما ایده آل است؟

البته. اما این به این معنی نیست که نمی توان گلایدر بهتری ساخت. البته که می توان. من ایده هایی برای انجام این کار دارم.

بخشی از استنباط های من نادقیق بودند. کلا خوب بودند چون گلایدر خوب پرواز می کند. مطمئنا استنباط های پشت ساخت گلایدر می تواند افزایش یابد.

حدود نصف متن حاضر را به مقایسه چهار شکل بال بیضوی پرداختم و توضیح دادم که آن شکل که لبه حمله صافی[مستقیم] داشت بدترین است. اما خوب دوست من دیوید بیزاری با موفقیت گلایدر داخل سالنی بسیار کم سرعتی ساخت که تقریبا از این شکل بال استفاده کرده.برای دیدنش اینجا کلیک کنید.

همچنین ماهی های پرنده شاید دقیقا از همین شکل گلایدر من استفاده می کنند ولی برعکس شده اش. با بیش ترین لبه در جلو.( اگر عکس هایی از ماهی پرنده را در وب چک می کنید، توجه کنید که عکس ها از پرواز ماهی باشد. یا حداقل تصاویر بال ها رابه صورت کاملا باز نشان دهند. اگریک ماهی پرنده مرده روی یک میز گذاشته شده و خیلی شل در دست نگه داشته شده، تصاویر بسیار متفاوت از شکل اصلی بال نمایش داده خواهد شد). من نمی دانم که آیا بال «بال برعکس» حالتی پایدار به ماهی پرنده می دهد یا نه. از آنجا که ماهی، پروازش را «خلبانی می کند»، بالی با پایداری کم تر مشکلی نخواهد بود. این کاملا محتمل است که هدف لبه حمله صاف مقاومت کردن دربرابر القائات باشد. بال های پرنده رایت نیز همین شکل ختم می شود.

مهم ترین خطای من تاکنون این بود که فکر می کردم شکل بال یک پرنده را ساخته ام، اما کاملا اشتباه می کردم:

  • با اینکه نمای افقی بال گلایدر من با بال مرغ دریایی مطابق است، اما بال یک مرغ دریایی واقعی از ریشه منحنی است و این انحنا به سمت راس بال کاهش می یابد. برای به دست آوردن برآی یکسان در ریشه، همچون بال منحنی این پرنده، بال صاف من باید وتر خیلی بزرگ تری می داشت، شاید دو برابر بزرگ تر. میانه بال پرنده ، انحنا کم تر است. بنابراین برای داشتن شانس انطباق دقیق برآی بال یک پرنده (با بال صاف من) من باید از نوعی بال مثلثی یا ذوزنقه ای استفاده می کردم. درواقع بال های مثلثی شکل واقعی درهواپیما های نظامی کاملا صاف هستند... فکر کنم زاویه نصب (حمله) ندارد. (بعضی از بهترین جنگنده های جنگ جهانی دوم، از انحنایی قوی در ریشه استفاده می کردند که تا رئوس بال کم و صاف می شد.
  • زاویه نصب بال یک پرنده در طول اسپن تغییر می کند. شاید به منظور منطبق شدن با تغییرات جریان هوا، شاید خیلی ساده چون یک تغییر در انحنا، زاویه حمله ایده آل را نیز تغییر می دهد.
  • دم پرنده به وتر بال اش اضافه می شود. 


مطالب مشابه :


(هفته بیست و سوم) تخت و کمد قند عسل

ولی بالسا توی ولیعصر بین عباس آباد و پارک ساعی ،هم مدال های جالبی داشت و هم کاتالوگ کامل




آشنايي با فيلتر پيپ بالسا

شخصي - آشنايي با فيلتر پيپ بالسا - موضوعات مورد علاقه نویسنده وبلاگ




یک گلایدر کوچک ازجنس بالسا با طراحی و پرواز خوب

دانستنیها - یک گلایدر کوچک ازجنس بالسا با طراحی و پرواز خوب - دانستنیها: چپ و راست




آموزش ماکت سازی با چوب بالس

از مزایای کار با بالسا میتوان : 1-بافت و طرح چوبی آن 2- نرمی بالسا باعث میشود که انواع عملیات




ماکت

در بالسا اين ماده بسيار كم و در حداقل است.تنها 40 درصد حجم يك تكه بالسا را مواد جامد تشكيل




کاربرد چوب بالسا در ساخت ماکت هواپیما و ساختمان

كار و فناوري - کاربرد چوب بالسا در ساخت ماکت هواپیما و ساختمان -




آشنايي با انواع چوبها

چوب والسا - بالسا سبك ترين چوب تجاري است دارايسفتي و قابليت فرم دهي فراواني




ماکت توپوگرافی

بدین معنی که چوب بالسا در این تمرین روکش نخواهد بود و خودش می بایست استحکام ماکت رو تامین




برچسب :