موبایل پرشام

  • رمان روستای پر ماجرا 10

    غزل - خوش به حالت راستین چون کسی رو داشتی که دوستت داشت . که لبخند تو لبخند اون بود و غم تو غم اون . کسی که شب ها با لالاییش میخوابیدی و کابوس نمیدیدی . کسی که تو تب و درد زمانی که نیاز داری به دست های نوازشگر و ارامش بیاد پیشت بشینه و ارومت کنه . کسی که به حرفات گوش بده و تو سختی ها تنهات نذاره . راستین ، من تموم این سال از این نعمت محروم بودم . از داشتن کسی که درکم کنه و پیشم باشه و سرمو بزارم رو پاهاش و نوازشم کنه . تو دلم مونده سرمو بذارم رو پاهای مامانم و برام قصه بگه . موهامو ببافه و بغلم کنه .من تموم این سال ها با عقده بزرگ شدم . روزایی که بچه ها دست تو دست ماماناشون میرفتن پارک و خوشگذرونی من تو نبود مامانم گریه میکردم . اگه از اول نبود تحملش اسون تر بود ولی ..ولی این خیلی سخته که مادر داشته باشی و اون تو رو نخواد. تحملش سخته اینکه یه موجود اضافی باشی براش . اینکه تو نگاهش به جای عشق تنفر رو ببینی .من بچه بودم .خیلی کوچیک ولی بی مهری مادرم رو حس میکردم . فرقش رو با بقیه مادرا . مامانم منو دوست نداشت و اینو همه فهمیده بودند . اون از من و بابام و زندگیمون فراری بود .و اخرم تو یه روز بارونی تنهامون گذاشت و رفت . بدون توجه به اشکام و التماس هام . بدون توجه به نگاه محتاجم ، به عشق تو قلبم .رفت و منو تنها گذاشت با یه دنیا غم و غصه . همیشه برام سوال بود رفتنش !! اینکه چرا منو دوست نداره . چرا همش با بابا دعوا میکنه اما وقتی بزرگ شدم جواب همه سوال هامو گرفتم . بابام برام تعریف کرد و اشک ریخت . گفت که دییونه ی مامانم بوده . گفت عاشق بوده و مجنون . ولی مامانم بابام رو نمیخواست . بلند پرواز بود و رویایی و وضع معمولی بابام مامانم رو راضی نمیکرد . همه ی زندگیش شده بود رفتن به مهمونی و گشتن با دوستای رنگ و گرنگ . مادیات شده بود همه ی دنیای مامانم و عشق توی زندگیش جایی نداشت . بابام به زحمت کار میکرد و هر چی به دست میورد میداد به مامانم و اونم خرج لباس و طلا و مهمونی برای خودش میکرد اونقدر خرج میکرد که دیگه داد بابانم رو دراورده بود اما واسه اینکه مامانم رو از دست نده به خاطر از این و اون هی پول قرض میگرفت . عاشق بود دیگه ..چیکار میتونست کنه !!! تا اینکه بابام با اصرار بالاخره مامانم رو راضی کرد و اونم برخلاف میلش منو به دنیا اورد و بابام امیدوار بود با دنیا اومدن من مامانم دست از کاراش ورداره . ولی اینطور نشد که نشد !!. دنیای بی بند و بار مامانم همچنان ادامه داشت . غرق دنیا و دوستای اروپاییش شده بود و به کل من و بابا رو فراموش کرده بود .تا اینکه بابا عاصی شد و دیگه نتونست تحمل کنه و علی رغم اینکه عاشق بود ولی جلو مامانم ایستاد . مامانم هم وقتی مخالفت ...



  • پشت یک دیوار سنگی 14

    قسمت چهاردهم   ملیکا یکم جلو تر رفت و یه چشمک زد و گفت: خوب شیطون در مورد نقره ات بگو ببینم. پس فلز دوست داری. پرشان چشمکی زد و گفت: ای همچین. راستش دوستمه. یه 4 ماهی میشه که دوستیم. دوستشه؟ خوب شاید مثل من و کوهیار باشن ما بی خودی داریم گناه یه زن شوهر دار و می شوریم. با لبخند گفتم: دوستین؟ یه لبخند زد که نفهمیدم خجالت زده بود یا ذوق زده. پرشام: دوست پسرمه. مات خیره شدم بهش. ملیکا: جدی؟؟ چه جالب. اگه فضولی نباشه دوست دارم بدونم چه جوری با هم آشنا شدین. پرشان یه نگاهی به من و یه نگاهی به ملیکا کرد. یکم مکث کرد. فکر کنم داشت تجزیه تحلیل می کرد که آیا می تونه اطلاعات بیشتری بهمون بده یا نه. بعدم که حس کرد نمی تونیم مشکلی براش باشیم با توجه به اینکه ما اصلا اون و نمیشناسیم و ممکنه دیگه هیچ وقت نبینیمش پس می تونه با تعریف کردن داستانش برای چند دقیقه هم که شده هیجان یه دختر دبیرستانی که برای اولین بار با کسی دوست میشه رو داشته باشه لبخندی زد و خودش و رو مبل جلو کشید و با هیجان شروع کرد. پرشان: راستش دختر من میره مهد کودک. یه جایی نزدیک خونه امون. چون نزدیکه ترجیح میدم پیاده برم دنبالش. کنار مدرسه اشونم یه باشگاه بدنسازی مردونه است. یه روز که رفتم مهد دنبالش موقع برگشت یه ماشینی دنبالم میکنه. اولش توجه نکردم. گفتم چه معنی داره با بچه ... وقتی هم که پیچید تو کوچه گفتم دیگه رفته. اما زاننده اش رفت ماشینش و پارک کرد و این بار پیاده اومد سراغم. یه لبخندی زد و گفت: راستش خیلی خوش هیکل و شیک بود.... خیلی هم قشنگ حرف می زد. بی توجه به اون و حرفاش راه خونه رو پیش گرفتم. اما وقتی دیدم نزدیک خونه رسیدیم و اون دست بر نمی داره برگشتم و بهش گفتم: آقا من شوهر دارم. اینم بچه امه. اینو که می بینی؟ یه لبخند قشنگ زد و گفت: می بینم و فهمیدم اما برام مهم نیست. تعجب کردم. وقتی دیدم تا تهش می خواد بیاد مجبور شدم شماره اش و بگیرم که حداقل دیگه دم خونه نیاد. پریدم وسط حرف شو گفتم: با بچه؟؟؟ سری تکون داد و با یه لبخند خوشحال گفت: نریمانه دیگه... خیلی پر شور و هیجانه. فکر کنم آتیشش خیلی داغ بوده. این و گفت و خودش خندید. ملیکا هم باهاش همراهی کرد. من تو فکر اون نریمان بودم که از اول کار معلوم بوده دنباله چیه. وقتی آدم میره سراغ یه زن شوهر دار که تازه یه بچه هم داره ..... ملیکا: خوب بعد چی شد؟ پرشان: هیچی دیگه یه روز که بیکار بودم وسوسه شدم و زنگ زدم. یعنی می خواستم زنگ بزنم. یه بوق که خورد پشیمون شدم قطع کردم. اما دو دقیقه ی بعد خودش زنگ زد. منم هول شدم جواب دادم. هیچی دیگه این جوری با هم دوست شدیم. ملیکا: سخت نیست؟ یعنی .. منظورم اینه که تو شوهر و یه بچه داری. ببینم اونم زن ...

  • نامهای کهن ایران زمین

    به نام نیکو گر بمیرم رواست مرا نام باید که تن مرگ راست نامهای بانوان ایرانی نامهای مردان ایرانی افرا ستایش کردن نام شاپور اول مهرک افشید شکوه خورشید نام رودخانه ای در ایران , بسی نیک نیکا آلیش قابل اشتعال از سرداران مبارز در برابر اسکندر گجستک روشاک الیا نام گل پدر بزرگ رستم سام آمیتریس نام دختر داریوش دوم و همسر خشایارشا نامی مقدس در ایران باستان سپنتا آموتیا نام دوشیزه در زمان زندیه داده شده از شاه شهداد آناهیتا نام فرشتگان اهورامزدا مرد بزرگ , شایسته و شایان شایگان آندیا همسر اردشیر اول فرزند کیکاوس , شخصیت اسطوره ای ایرانیان , سیاوخش سیاوش آنیتا نام دختران در زمان زند, به معنی پرورش گیاه فرمانده ارتش شاهنشاهی ایران در زمان اشکانیان , سورن سورنا انوشا خوشحالی و سرور و شادی هم پیمان داریوش اول اوتانا انوشک نام زنان در زمان ساسانیان, به معنی جاوید و ابدی یکی از شاهان ایران وارتان انوشه نام زنان در زمان ساسانیان, به معنی جاوید و ابدی متعلق به نسل آریا آریانا آرا آراستن و زیبا کردن شاهان سلسله اشکانیان اشکان آرمیلا نام دختران در ایران باستان شاه خوارزم بکتاش آرمیتان شخصیتی در شاهنامه و دختر جمشید فرستاده شهر از طرف فرشته مهر دادمهر آروشا درخشان , نورانی , باهوش پسر زیبا فرهود آرتا نام شهر در زمان زند که به روی دختران میگذاشتند از شاهان ایران باستان گشتاسب ارنواز شخصیتی در شاهنامه و دختر جمشید ظاهر سالم و زیبا هیراد آرتمیس گوینده راستی, نام دریاسالار زن از فرمانده هان داریوش بزرگ هیتاسب آرتنوس صادق , راستگو , نام دختر داریوش حکیم و فیلسوف ایرانی و داماد زرتشت اسپنتمان جاماسب آسا نام دختر شاپور دوم ساسانی, بزرگ و علیحضرت از شخصیت های شاهنامه جویان آتاناز نامی ایرانی از شاهان پیشدادی , فرزند سیاوش, نوه کیکاوس کیخسرو آتنا نامی ایرانی ستاره کیان آتوسا دختر کورش بزرگ همسر داریوش بزرگ مادر خشیار برادر کوچک اشو زرتشت نیوتیش آتوشه نام عمه یا خاله شاپور شاه نام ایرانی مهراشک آوید نامی ایرانی نام ایرانی مهرساد آویسا آب پاک و تمیز نام ایرانی مکابیز آیدا همچون ماه و مهتاب از شاهان ساسانی نرسی آیدان چهره زیبا همچون ماه , آیسان بنیانگذار امپراتوری دادگستر و حقوق بشر جهان , معنی:خورشیدوار کورشآیلا نور ماه و مهتاب, آیناز شاهنشاه ایران و فرزند داریوش بزرگ , خشیه+شاه = شاه دلیر خشایار پرشه جرقه , دختر ایرانی یا کمبوجیه یا کامبوزیا فرزند کورش بزرگ کامبیز پروشات همسر داریوش دوم سومین شاه پیشدادی در حدود 6000 سال پیش جمشید ردیمه همسر کمبوجبه , شاهزادگان هخامنشی روحانی گذشته ایران در زمان زرتشت ...

  • نامهای اصیل ایرانی

    سامآمیتریسنام دختر داریوش دوم و همسر خشایارشا نامی مقدس در ایران باستانسپنتاآموتیانام دوشیزه در زمان زندیه داده شده از سوی شاهشهدادآناهیتانام فرشتگان اهورامزدا مرد بزرگ , شایسته و شایانشایگانآندیاهمسر اردشیر اول فرزند کيکاوس , شخصيت اسطوره اي ايرانيان, سیاوخشسیاوشآنیتانام دختران در زمان زند, به معنی پرورش گیاه فرمانده ارتش شاهنشاهی ایران در زمان اشکانیان,سورن دلاور ایرانیسورناانوشاخوشحالی و سرور و شادی هم پیمان داریوش اول هخامنشیاوتاناانوشکنام زنان در زمان ساسانیان, به معنی جاوید و ابدی یکی از شاهان ایرانوارتانانوشهنام زنان در زمان ساسانیان, به معنی جاوید و ابدی برخواسته از نسل آریایی ایران , به افغانستان کنونی گفته می شودآریاناآراآراستن و زیبا کردن برخی از شاهان سلسله اشکانیاناشکانآرمیلانام دختران در ایران باستان شاه مناطق ایرانی خوارزم که امروزه بین ازبکستان و ترکمنستان استبکتاشآرمیتانشخصیتی در شاهنامه و دختر جمشید فرستاده شهر از طرف فرشته مهردادمهرآروشادرخشان , نورانی , باهوش پسر زیبافرهودآرتانام شهر در زمان زند که به روی دختران میگذاشتند از شاهان ایران باستانگشتاسبارنوازشخصیتی در شاهنامه و دختر جمشید ظاهر سالم و زیباهیرادآرتمیسگوینده راستی, نام دریاسالار زن از فرمانده هان داریوش بزرگهیتاسبآرتنوسصادق , راستگو , نام دختر داریوش حکیم و فیلسوف ایرانی و داماد زرتشت اسپنتمانجاماسبآسانام دختر شاپور دوم ساسانی, بزرگ و علیحضرت از شخصیت های شاهنامهجویانآتانازنامي ايراني از شاهان پیشدادی , فرزند سیاوش , نوه کیکاوسکیخسروآتنانامي ايراني ستارهکیانآتوسادختر کورش بزرگ همسر داریوش بزرگ مادر خشیار برادر کوچک اشو زرتشتنيوتيشآتوشهنام عمه یا خاله شاپور شاه نام ایرانی باقی مانده از دوره پارتیانمهراشکآویدنامي ايراني نام ایرانیمهرسادآویساآب پاک و تمیز نام ایرانی , کامبیز , کامبوج یا همان کمبوجیهمکابیزآیداهمچون ماه و مهتاب از شاهان ساسانینرسیآیدانچهره زیبا همچون ماه , آیسان بنيانگذار امپراتوری دادگستر و حقوق بشر جهان , معنی:خورشیدوارکورشآیلانور ماه و مهتاب, آیناز شاهنشاه ایران و فرزند داریوش بزرگ , خشیه+شاه = شاه دلیرخشایارپرشهجرقه , دختر ایرانی یا کمبوجیه یا کامبوزیا فرزند کورش بزرگکامبیزپروشاتهمسر داریوش دوم سومین شاه پیشدادی در حدود 6000 سال پیشجمشیدردیمههمسر کمبوجبه , شاهزادگان هخامنشی روحانی گذشته ایران در زمان زرتشت , در اوستا شاگرد و آموزندههیربدرکسانادختر داریوش دوم یکی از پهلوانان ایرانیهژیرسپنتامقدس ایرانی نماد مقدس انسان بالدار از دوره ما قبل زرتشت , سمبل ...