اوقات خوش آن بود که با هرسفری رفت

      سفر،صفای زندگی است.مرگ،بزرگترین و البته آخرین سفرناگزیرماست ولذا برای آمادگی بهتر برای آن سفرموعود،بدنیست تا پیش ازآن کم و بیش به سفربرویم.همیشه اوایل خرداد،اواخرحیات درس و بحث مدرسه هاست.یک قدم مانده به شروع امتحانات آخرسال،فرصت خوبی برای گشت زدن در جاده هایی است که خالی از مسافراست.دراین فاصله،خانواده ها به خاطر بچه های مدرسه رو،خانه نشین می شوند و آموزش و پرورش نیز از دراختیارگذاشتن هتل های بدون زیرانداز و بی در و پیکر خویش برای مسافران سرباز می زند.اگرچه دراین چندشب پارک ها ی هرشهر بی مزد ومنت جان پناه معلمانی مثل ما می شدند.درست در بزنگاه قیل و قال انتخابات،بازمن و مریم راهی شدیم.مقصد ما شهرهای ندیده وجاهای نرفته بود.برای شکستن شاخ میهن.غرب بی رقیب وطن.نیتمان بود که از ورطه ی انتخابات شهر، رخت خویش را بیرون کشیم اما نمی دانیم چرا درست درهمان روزهای داغ تبلیغات،سراز زادگاه مهندس موسوی(خامنه) و شیخ کروبی(الیگودرز) درآوریم.البته در تمام شهرها قصه ی مهندس ـ بیش از سایر رقبا ـ برسرهربازاری بود.درتالش به کاروان شیخ اصلاحات برخوردیم و چند قدمی درپیاده رو خیابان بااو و جمعیتی که فریاد می زدند:"آزادی اندیشه، بی کروبی نمیشه!"همراه شدیم.باری،سرجمع به شصت شهر سرزدیم.شهرزیتون،شهرچای،شهربرنج،شهرعسل شهرشیرینی،شهرآلبالو،شهر...دراین چهارده روز،به ترتیب استان های: قم،قزوین،مرکزی،مازندران،گیلان،اردبیل،آذربایجان های شرقی و غربی،سنندج،کرمانشاه،لرستان و چهارمحال بختیاری رادرنوردیدیم.همه ی سفر خوب و خوشایند بود اما گوشه هایی از این گشت و گذر برای ما دلچسب تر ودیدنی تربودند که شرح آنها برای شما نیز شاید خالی از لطف نباشد:

  •        ازدروازه رودبار(شهرزیتون)و منجیل(شهر بادگیرها)وارد گیلان می شویم ویکراست به سیاهکل واز آنجا سمت منطقه دیلمان.دیلمان اگرچه منطقه ای تاریخی هست اما بیشتر به واسطه مسیرمنحصربه فرد آن معروف است.انسان در این مسیر محو زیبایی های طبیعت منطقه می شود.رنگ سبزی که بر دامن طبیعت منطقه نشسته بسیار عجیب و رویایی است. هرگوشه وکنار خطه ی شمال،گوشه دنجی برای توقف و تامل است.اما گم شدن در مبان جنگلهای گیلان،حس غریبی دارد.بی اختیار حس می کنی تمام شعر بازباران را ازبرهستی ودلت می خواهد آن را بلند بلند بخوانی.همینطور راه رفتن در جاده های پرپیچ وخمی که در زیرآوارسایه درختان به زحمت نفس می کشند وگیج شدن در ازدحام همهمه ی پرندگانی که به لهجه های غریب و مختلف به تو خوش آمد می گویند.شب را درپارک جنگلی لونک می مانیم.ادامه ی این راه صعب العبور به بلندی های جنگل می رود.توصیف زیبایی وتراکم جنگل سرسبزدریک هوای سرد و مه آلود،کارآسانی نیست. در ارتفاعات بالا هم رگه هایی از برف به چشم می خورد که تداعی کننده فضای آلپ است.جالب اینکه بعد از صعود به این گردنه طولانی،به ناگاه خود را بربلندای دشتی می یابیم که با تمام خطه شمال فرق می کند.انگار که جنگل بدون خداحافظی ازما جداشده است.دشتی رنگارنگ ووسیع.شبیه مناطق پادنا سمیرم و یا کوهرنگ شهرکرد.البته سرسبزتر وبکرتر.از اینجا منطقه ی دیلمان یعنی مقصد ما،دیده می شود.سرشار از خانه باغ ها و ویلاهای رنگارنگی که نشان از توریستی بودن منطقه دارد.مناظراطراف و رودخانه خروشان کنارراه چندان مسحورکننده اند که اجازه دل کندن از این همه زیبایی را نمی دهند.اما ما باید راه آمده را برگردیم.
  •     عروس شهرهای گیلان،لاهیجان است.شهر چای و برنج.تماشای ظاهر سالم و زیبای سطح شهر،به علاوه ی دریاچه و پارک بزرگی که همگی بین تپه های بلند و وسیع چای محصور شده اند،آن هم از داخل تله کابین، هیجان خاصی دارد.براین ها بیفزائید خلق و خوی مردمش که نشان از خونگرمی و خوش زبانی گیلکی جماعت دارند و درجای جای بازار بزرگ و پررونق آن به چشم می خورد.بازاری که بیشتر دراندازه ی یک مرکز استان است و نه یک شهرستان. شهر در ناحیه کوهپایه ای قرار دارد که تپه‌ماهورهای آن را بوته‌های همیشه سبز چای در ردیف‌کاری‌های منظم هندسی پوشانده‌است. همچنین معماری بسیار زیبا و خانه‌های ویلایی با سقف‌ها و رنگ‌آمیزی متنوع، جلوه زیبایی به سیمای شهر بخشیده‌اند در لاهیجان زیبایی‌های طبیعت و شهرسازی یکدیگر را تکمیل کرده‌اند.به زیارت آرامگاه شیخ زاهد گیلانی(پدرزن شیخ صفی اردبیلی) می رویم که در سراشیبی تندجنگل واقع شده است. لاهیجان ،ازتاریخ پرنشیب و فرازی هم برخورداراست.یکی از مراکز اصلی جنبش جنگلی‌ها،محل ضرب سکه دردوره قاجاریه واقامتگاه چندساله شاه عباس و شاه طهماسب صفوی هم بوده است.شهر افرادی مثل حزین لاهیجی،اردشیرمحصص.این همه گفتم و نگفتم از کلوچه های خوش طعم لاهیجان که البته به شیرینی اولین برخورد شهروندان خوبش نیست.
  •     در تمام طول راه، بوی زندگی مشامت را پر می کند؛ بوی طبیعت، بوی درختان و هوایی که هنوز دود ماشین ها و کارخانه ها، نتوانسته آلوده اش کند.شوق رفتن بربلندای کوه را داری.دره ای شیب دار را باید بالا بروی.زمین خاکی را نمی یابی.حضورسبزاین همه دار و درخت و سبزه و گل این اجازه را نمی دهد.قریب دوهزارپله 20سانتی را قبلا تعبیه کرده اند.هرکسی و البته به شرط یاری کردن نفس می تواند بالا برود. اینجا قلعه رودخان است؛ در فاصله 20 کیلومتری جنوب غربی فومن.گمشده در بین جنگلهای گیلان. قلعه ای که شاید بزرگ ترین دژ دفاعی ایران در شمال کشور باشد. قلعه رودخان که به «سکسار» و «قلعه حسامی» نیز شهرت دارد، با وسعتی بیش از 5/2 هکتار و بارویی به طول یک هزار و 550 متر، دارای 42 برج و دیده بانی است. در این دیواره های قطور، روزنه هایی برای ریختن مواد مذاب و تیراندازی نیز تعبیه شده است. در گذشته، چشمه آبی در داخل قلعه جاری بوده که پس از زلزله سال 1369 گیلان کم آب شده است.گفته می شود این بنا متعلق به دوره ساسانی است که طی حوادث و رویدادها، تخریب و در زمان حکومت سلجوقیان تجدید بنا شده.این قلعه از پایگاه های مبارزاتی اسماعیلیان بوده که تا دوره زندیه نیز مورد استفاده حکام و فرمانروایان محلی قرار می گرفته و به نظر می رسد پس از آن، دیگر مورد استفاد قرار نگرفته و متروک مانده است. بنای قلعه از سنگ و آجر ساخته شده و در بخش های آسیب پذیر و حساس، از سنگ و ساروج استفاده شده و در بیشتر اتاق ها، برج ها و سقف های گنبدی شکل آن، آجر و گچ به کار رفته است.شاه نشین،سربازخانه، زندان، اصطبل، حمام و آبریزگاه از جمله بخشهای قلعه اند.دورتادور دیواره،تیرکش های بسیاری وجود دارد.ونگفتم این قلعه جزء معدود قلاعی بوده که در برابر تمام تهاجمات بیگانه تاب آب آورده است.به همین خاطربود که حس می کردی خستگی تاریخ از سروصورتش می ریزد و انگار دوست داشت خلق الله تنهایش بگذارند.
  •      تبریز زیبا بود و نمی دانم چرا اندکی غریب می نمود.می دانم که تاریخ کهنی دارد اما پيشينه تبريز همواره در هاله ي از ابهام مستور است.در گستره ی وسيع حکومت اسلامي به « قبۀ الاسلام » مشهور مي شود .ازبخت خوشش روزگاری در شاهراه ابريشم  واقع می شودو شرق را با غرب پيوند مي دهد ورونق اقتصادش به بنيان بازارها و کاروانسراه هايي مي انجامد که  عظيم ترين مکان مسقف پهنه گيتي مي گردد.برای همین است که اکنون تبریز، شهر بازارهاست. بازاربزرگ تبریز دیدنیست وشاید در تمام آسیا بی نظیر باشد.پراز تیمچه و راسته های مختلف است وخریدو فروش در آن داغ تر از اصفهان است.حمدالله مستوفي و ياقوت حموي مي نويسند: بناي تبريز از زيبده زن هارون الرشيد است. وي به بيماري تب نوبه مبتلا بوده ، روزي چند در آن حوالي اقامت کرده ، در اثر هوي لطيف و دل انگيز آنجا بيماري زيبده زايل شده، فرموده به یمن این اتفاق ، نام آن را« تب ريز » بگذراند.در زمان صفويه اين اقتدار هنري در تبريز به اوج خود رسيد اما جنگ صفويان با دولت عثماني سبب شد تا تب و تاب تبریز فرو ریزد و همه هستی خویش را به اصفهان بسپارد.تبریز،شهر تاریخ معاصرهم هست. مبداء نهضت تنباکو ،قيام عظيم مشروطيت و رشادت های بزرگانی چون:ستارخان ،باقرخان وشيخ محمدخياباني.اين شهر در طول تاريخ دوره های طلايي متعددي را سپري ساخته است.به همين خاطر تبريزيگانه شهري است که صاحب مقبره الشعر است.مقبره ي که خاقاني ها، همام ها، قطران ها و ...و شهريار.به شوق زیاد به زیارت قبرشهریارمی رویم.مریم گریه می کند.تبریزی ها درنکوداشت نام شهریار وساختن آرامگاهش سنگ تمام گذارده اند.تبریز،مثل همیشه استوار و پابرجاست.کوچه و خیابانهایش هنوز بوی سنت می دهند.آنجا هنوز نان سنگک می پزند و درب حمام های قدیمی هنوزباز است.تبریزی ها راکم و بیش بربری به دست می بینی. هرگاه ازآنها آدرسی را می پرسی ،بی اختیارباتو ترکی صحبت می کنند.جوانی به فارسی والبته به زحمت ادامه راه را برایم می گوید که یکهودیگر قادر به ادامه دادن نمی شود و می گوید:"می بخشید،فارسی من کمی ضایع است."من می گویم:"بی خیال،ترکی من بسی ضایع تر از توست!"تماشای تبریز تو را به یاد هرچه تبریزی معروفی که می شناسی، می اندازد.انگار همه آدمهای بزرگ دوره معاصر،بچه ی تبریزند.
  •      از سمت غرب تبريز خارج می شویم .به هوای رفتن به غرب آذربایجان.اما سرراهمان کج می کنیم طرف منطقه سهند.قریب 30کیلومتر از ازراه اصلی دور می شویم و می رسیم به جایی كه روستاي تاريخي كندوان در آن واقع شده است. کندوان،جزو سه روستاي صخره ای و شگفت انگيز دنياست كه توجه گردشگران داخلي و خارجي را به خود جلب كرده است شيوه بناي خانه هاي اين روستا از نوع معماري صخره اي به شكل مخروطي يا كله قندي مربوط به قرن هفتم هجري است.برخي از باستان شناسان قدمت اين روستا را به دوره هاي پيش از اسلام نسبت مي دهند.به يادماندني ترين ويژگي كندوان سيماي كالبدي آن است،دست طبيعت در اينجا هنرنمايي خود را به شكل صخره اي سنگي دوك مانند در برابر چشم آدميان نهاده است و آدمي از زماني كه به روزگار ساسانيان مي رسد با كندن و حفاري كردن اين دوك هاي سنگي، يكي از ديدني ترين و كم مانندترين نمونه هاي معماري را باز آفريده است.كندوان علاوه بر اين ها به خاطر لبنيات مرغوب و عسل طبيعي اش نيز شهرت دارد. بافت قديمي ترين روستاي كندوان كه يكي از زيباترين و منحصر به فردترين روستاهاي تاريخي كشور و تنها روستاي زنده صخره اي محسوب مي شود، هم اكنون با ساخت و سازهاي جديد در اين روستا كه متفاوت با بافت گذشته است با تهديدي جدي رو به رو شده است.برکندوان نظارت و حمایتی که باید و شاید (نظیرآنچه در روستای میمند کرمان مشهود بود) وجود ندارد.با این همه دراینجا یک زندگی متکی بر کشاورزی و دامداری جریان دارد و در کوچه های تنگ وشیب دارش، بوی دود و کود ،راه رفتن را کمی دشوار می سازد.
  •     تماشای یک سرزمين باستاني وکوهستانی با جلگه هاي حاصلخيز ، گذرگاههاي صعب العبور و دره هايي با رودخانه هايي خروشان ،به راستی که چه صفایی دارد.سرزميني با جايگاه مردمي پر تكاپو كه ازسپيده دم تاريخ باامواج مهاجرت اقوام ايراني ،درکوههای زاگرس و ماندگار شدند . آنجا كه هر چند يادمان اقوام كهن بر تن خسته از برف و باران صخره هايش حك شده ، اماتاريخش به حدس و گمان در آميخته ولی قطعاً در اصالت ايراني بودن ساكنانش شکی نیست.به عقیده بعضی ها، پدرجدکردها مادها بوده اند.اكثر شـهرها و روستاهاي کردستان در دامنه كوهها و تپه‌ها و يا در درون دره‌ها واقع شده اند.درکردستان کافیست مهربان باشی و لذا احساس غریبی نمی کنی.درب حیاط خانه های کردمعمولا باز است و این به معنای به پیشواز مهمان آمدن آنهاست. تاریخ،زبان و مذهب کردها با ما تفاوت می کند و به همین خاطر در نگاه اول خیال می کنی که به کلی با آنها بیگانه ای.بی اختیارواژه زشت و ناشناس کومله درذهنت نقش می بندد.اما درست در فاصله ردو بدل شدن یک سلام و لبخند،آنها را آشنای دیرین خویش می یابی.حجم حیا و هجوم لطف و صفایشان،پاک تو را شرمنده می سازد.این روند و روال را اگرچه درمیان شهر سنندج کمترمی یابیم امادر اشنویه و پیرانشهر و سردشت و سقز،روح مهمان نوازی ایرانی را ازنزدیک می توان دید.شهربانه ،به یک بازاربزرگ قاچاق تبدیل شده است.درشهر خبری از کارخانه و یا کارگاه های اشتغالزایی نیست.کشاورزی و دامداری نیز رونق چندانی ندارد.اغلب یک ماشین تویوتای شاسی بلند دارند که دورتا دوراتاقش را پوشانده اند و با آن کم و بیش به منطقه مرزی عراق می روند و همه نوع کالای قاچاق می آورند.ظاهرا پس از این همه سال آنها و مامورین بازرسی ،زبان همدیگر راهم به خوبی فهمیده اند.بازارش اما شیک تر و تمیزتر از بازارهای گناوه و دیلم است.با این همه اینجا نیز فراوانی جنس چینی حرف اول را می زند.خرید در آنجا مناسب و به صرف است اما نه برای ما که فقط می تواتیم چند تا قاشق و صابون وآب نبات بخریم.!
  •       فروهر در حال پرواز بالای نقش دیده می‌شود. داریوش دست راستش را به نشانه ستایش اهورامزدا بالا برده و پای چپش را بر سینه گئوماتا که زیر پای او افتاده نهاده‌است.شورشیان که دستهایشان از پشت و گردنشان با ریسمان به هم بسته شده‌است پشت سر هم در برابر داریوش ایستاده‌اند. یک نیزه دار و یک کماندار پشت سر داریوش دیده می‌شوند. بلندی قامت داریوش در نقش ۱۸۰ قامت نیزه دار و کماندار حدود ۱۵۰ و قامت شورشیان حدود ۱۲۰ سانتیمتر است. نام بیستون از بغ (خدا) + ستان (ادات مکان) آمده که به معنای سرزمین یا جایگاه خدا است. از آن در پارسی باستان به صورت «بغیستانه» و درمعجم‌البلدان «بهستان» و برخی از دانشمندان عرب از آن به «بهستون» یاد کرده‌اند.نقش بیستون پیروزی داریوش یکم رابر گوماته مغ و نه شورشی نشان می‌دهد.بالاتر ،کوهی است که اگر خوب گوش کنی،صدای تیشه زدن یکی را می شنوی که سنگ می شکند.اکنون دیگر همه می دانند که او هرکه باشد،فرهاد نیست.کار،کار عشق است.فرهاد فقط شهرت این کار را می برد.باری، بیستون نمادمانایی ایرانی است و به همین خاطریکی از چند اثرایرانی است که ثبت بین المللی شده است.همردیف پرس پولیس و پاسارگاد.این شکوه را ،کرمانشاه در خود جای داده است وبه آن می بالد.شهر شیرینی کاک و نان برنجی.شهرمردان سیبیلو.شهرسه تار و تنبور.شهر شهرام ناظری.برای آخرین بارکه هیبت کتیبه را نظاره می کنم،بی اختیاربه یاد دوست نادیده ویستاباد می افتم که بیش از اینها درباب بیستون نبشته بود.
  •       زيبايي هاي سرزمين باستاني لرستان منحصر به يادگارهاي تاريخي نيست.لرستان سرزمين چشمه‌هاي كوهستاني است.تاريخ كهن اين سرزمين و يادمان‌هاي به‌جاي مانده از آن مانند قلعه‌ها، پل‌ها، سنگ‌نوشته‌ها، غارهاي مسكوني پيش از تاريخ و غارهاي منقوش همگي جزء بهترين جاذبه‌هاي توريستي اين استان به شمار مي‌روند.اشترانكوه با 4050 متر ارتفاع، درياچه هاي دوقلوي گهر ،دامنه‌هاي پرگياه زاگرس و جنگل‌هاي متراكم بلوط توانايي آن را دارندكه براي روزهای متمادی گردشگران داخلي و خارجي را درخودسرگرم كنند.قلعه تاریخی فلک الافلاک بر بلندای تپه ای باستانی و درمرکز شهر خرم آباد واقع شده است.ازتاریخ ساخت بنا یا بانی آن، آگاهی دقیقی دردست نیست .همین اندازه می دانیم که این بنا ،ازیادگارهای شهرکهن شاپور خواست بوده و بنای اولیه آن را به زمان شاپور اول ساسانی در قرن سوم میلادی نسبت می دهند .معماری کنونی بنا ،بیشترمربوط به دوره صفویه تا قاجار می باشد.وسعت تقریبی بنا 5300 متر مربع ، شامل 8 برج دو صحن و 300 جان پناه می باشد.ارتفاع بلند ترین دیوار تا سطح تپه 23 متر و مصالح آن از سنگ آجر ، خشت و ملات گچ و آهک است. « خزانه حکومتی » خاندان بدر در قرن چهارم ، «مقر حکومتی » اتابکان و والیان در دوره صفویه تا قاجار وسرانجام «پادگان نظامی » و«زندان سیاسی » دردوران پهلوی اول و دوم از مهمترین کاربری های قلعه درگذشته محسوب می گردد.این اثر ارزشمنددر سال 1349 از ارتش به فرهنگ و هنر سابق واگذار و درفهرست آثار ملی کشور به ثبت رسید.در سال 1354 با راه اندازی موزه مردم شناسی و مفرغ های لرستان بنا به موزه تبدیل گردید . اضافه بر این بنا، گشت زدن در بازارقدیمی زیردست آن نیز هیجان خاصی دارد که درسراشیبی تپه و زیرسایه ساردرختان خودنمایی می کند.بیخود نمی گویند سازمان یونسکو قصد دارد این بنا و بازار را درفهرست آثارجهانی ثبت کند.

          اضافه بر اینها، ماسوله، دریاچه ارومیه،بازارآستارا، سرعین ،گردنه حیران و...از باقی دیدنی های سفر بود که شرح آنها اصلا در حوصله این صفحه مجازی نیست. 


مطالب مشابه :


جشنواره حجاب زینت آفرینش

سامانه شکایات آموزش و پرورش. اتوماسیون اداری مهر دانش آموزش و مقاله و پژوهش: لاهیجان:




ادارات آستانه اشرفیه حق استفاده از امكانات دولتی برای تبلیغات را ندارند

می‌توان با كاشت و پرورش این نهال قابلیت آموزش و پرورش لاهیجان(حامد) _هدهد




گزارشي از وضعیت نهایی کاندیداها مجلس شورای اسلامی در گیلان

عمومی -آموزش و پرورش- کودک لاهیجان تایید آدرس اتوماسیون اداری آموزش و پرورش




تجارب تربيتي خدمت در آموزش و پرورش- سيدمحمد جوادي نيا

عمومی -آموزش و پرورش به زادگاهش لاهیجان –به عشق اتوماسیون اداری آموزش و




شورای نگهبان صحت انتخابات 43 حوزه انتخابیه دیگر را تایید کرد

، پرونده های حوزه‌های‌ انتخابیه ذیل در جلسه شورای نگهبان مطرح و صحت 16- لاهیجان،




همایش دلواپسان هسته ای

(نماینده مردم لاهیجان در مجلس کل آموزش و پرورش استان اتوماسیون اداری آموزش




اوقات خوش آن بود که با هرسفری رفت

نشین می شوند و آموزش و پرورش نیز از لاهیجان است.شهر چای و برنج اتوماسیون اداری:




درباره میرزا کوچک خان جنگلی،

اتوماسیون اداری مهر دانش آموزش و پرورش جدا شد و ابتدا به لاهیجان و اداری ایران




برچسب :