شعر ده بیتی از حافظ

  • حافظ = sherha

    شعرهای زیبا ومعروف حافظ با می به کنار جوی می​باید بود وز غصه کناره​جوی می​باید بود این مدت عمر ما چو گل ده روز است خندان لب و تازه​روی می​باید بود شعر زیبا و معروف حافظ بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم  فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم  اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم  شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم نسیم عطرگردان را شکر در مجمر اندازیم  چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم  صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز بود کآن شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم یکی از عقل می​لافد یکی طامات می​بافد بیا کاین داوری​ها را به پیش داور اندازیم  بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم سخندانی و خوشخوانی نمی​ورزند در شیراز بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم   شعری از حافظ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیستساقی کجاست گو سبب انتظار چیستهر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار کس را وقوف نیست که انجام کار چیست پیوند عمر بسته به موییست هوش دار غمخوار خویش باش غم روزگار چیست برای فال حافظ در انتهای اشعار برگزیده حافظ بروی فال حافظ کلیک نمائید حافظ شیرازی دل می​رود ز دستم صاحب دلان خدا را----دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز..-- --باشد که بازبینیم دیدار آشنا را ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون.../نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا  در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل...- هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا  ای صاحب کرامت شکرانه سلامت --- روزی تفقدی کن درویش بینوا را ​ آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است-..---با دوستان مروت با دشمنان مدارا در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند...--------------گر تو نمی​پسندی تغییر کن قضا را آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند --.-اشهی لنا و احلی من قبله العذارا هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی ------کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد --دلبر که در کف او موم است سنگ خارا آیینه سکندر جام می است بنگر------ تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا  خوبان پارسی گو بخشندگان عمرن--ساقی بده بشارت رندان پارسا را حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود-ای.. شیخ پاکدامن معذور دار ما را غزل حافظ شیرازیشعر معروف حافظ ​آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است--- با دوستان مروت با دشمنان مدارا گل وبلبل شعر از حافظ شیرازیفکر بلبل همه آن است که گل شد یارش* گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش دلربایی همه آن نیست که عاشق ...



  • شرح بیتی از حافظ (می دو ساله و ..)

    می ِ دو ساله و محبوب چهارده ساله       همین بسست، مرا صحبت صغیر و کبیرمعنی : شراب کهن دو سال در خم آرامیده و معشوق جوان چهارده ساله مرا از مصاحبت کوچک و بزرگ همانا کفایت می کند.شرح:قدما معتقد بودند كه شراب بعد از دو سال رسيده مي شود و براي مصرف مناسب مي گردد، در تحفه حكيم مؤمن آمده : و شرابي كه از يكسال تا دو سال گذشته باشد عتيق گويند.در بيت زير نيز حافظ از چنين شرابي ياد كرده : چل سال رنج و غصّه كشيديم و عاقبت       تدبير ما به دست شراب دو ساله بود اما چارده سالگي كه صفت محبوب آمده مرز بلوغ دختران در مناطق معتدله است و ظاهراً چنين دلبري در نظر شاعر هنوز صغير است و غير مسئول چنانكه از اين ابيات مستفاد مي شود: دلبرم شاهد و طفلست و ببازي روزي           بكشد زارم و در شرع نباشد گنهش* چارده ساله بتي چابك شيرين دارم              كه به جان حلقه به گوش است مه چاردهشپس حاصل معني بيت اينكه؛ براي مصاحبت خود از ميان افراد كم سال و صغير محبوب ِ چارده ساله را و از ميان افراد كبير مي دو ساله را، كه رسيده و بالغ است ، برگزيده ام و اين دو مصاحب براي من كافي هستند، و با اين تفسير شاعر مي خواهد مقام مي را به عنوان مصاحبي بزرگوار و كبير و مقام دلبر را به عنوان خردسال و نازنين نشان دهد. گرچه در بادي امر چنين به نظر مي آيد كه چارده ساله كبير و دو ساله صغير است ،در اينكه دو ساله و چارده ساله اشاره و كنايه اي هم در بر داشته باشند تصوّراتي در ذهن خوانندگان حافظ هست ، از جمله در مجله يادگار سؤالي در باب آن شده و استاد عباس اقبال جوابي داده كه برچيده اي از هر دو را در زير مي آوريم :     خواننده اي نوشته بعضي از ادباي صوفي منش عقيده دارند كه نظر حافظ از مي دو ساله قرآن بوده كه ظرف دو سال آيات آن بر پيغمبر(ص ) نازل شده ، و معشوق چهارده ساله را همان خود پيغمبر مي دانند و چهارده را چهار ضرب در ده مي پندارند و مي گويند پيغمبر در چهل سالگي به نبوت رسيده ... و اقبال جواب مي دهد: تعبيري كه آقاي وكيل نوشته اند البته ساخت يكي از متشرعين متكلف است كه نخواسته است اختيار حافظ را در بيت بر بحث صغير و كبير فقها تصديق كند... معني مذكور كه براي استخراج آن هيچ گونه قرينه و اماره اي در شعر حافظ نيست و بايد به وسيله اعمال تكلفي رياضي صورت گيرد نمي تواند مورد پسند هيچ ذوق سليم و هيچ عقل مستقيم قرار گيرد.در "قصص العلما"  نیز آمده‌است که : "آخوند ملا علی نوری" حکیم متشرّع در پاسخ یکی از شاگردان در مورد این بیت  نوشته‌است : « ای نور چشم معنی می دوساله ، آن شرابی است که دوسال از آن گذشته باشد و منظور از محبوب چارده ساله جوانی است که به سن چهارده باشد و حافظ غیر از این اراده ...

  • آرایه های ادبی در ادبیّات فارسی

                                                    به نام خدا        مهمترین آرایه های ادبی در ادبیّات فارسی  که در کتب درسی دوره متوسطه از آن بحث شده است عبارتند از: تشبیه . استعاره . کنایه . حقیقت و مجاز .واج آرایی . سجع . موازنه و ترصیع . جناس . اشتقاق . تکرار و تصدیر . مراعات نظیر . تلمیح . تضمین . تضاد .تناقض . حس آمیزی . ایهام .لف و نشر . اغراق . حسن تعلیل . عکس و ....                                                                1- ردیف : کلمه یا کلمات تکراری که در پایان ابیات به معنای یکسان به کار می روند ، ردیف می گویند.   آوردن  ردیف در شعر اختیاری است . شعری که دارای ردیف باشد ، به آن مُردّف گفته می شود.  مثال:       ای ساربان آهسته را ن ، کارام جانم می رود        وان دل که با خود داشتم ، با دلستانم می رود 2- قافیه : به واژه هایی که در پایان مصراع ها می آید و یک یا چند حرف آخر آن ها مشتــرک  می باشـد. در بیتی که ردیف وجود داشته باشد ، کلمات قافیه قبل از آن می آیند و در بیتی که ردیف نداشته باشد کلمات قافیه در پایان بیت می آیند. آوردن قافیه درابیات  شعر اجباری است.    مثال :    سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند             همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند              دل مــن همــی داد گفتـــی گــــوایــــی               کــه بـاشــد مــرا ازتو روزی جدایی 3- تشبیه : تشبیه ادّعای همسانی است . اگردو یا چند پدیده را که به نوعی ویژگی ها و صفات مشتـــرکی داشته باشند به همدیگر مانند کنیم ،از آرایه ی تشبیه استفاده کرده ایم . تشبیه یکی از پر کاربردترین آرایه های ادبی می باشد. هر تشبیه از چهار رکن تشکیل می یابد. ارکان تشبیه عبارتند از : -          مشبّه : چیزی ادّعای تشبیه در آن می شود ، یعنی کلمه ای را که می خواهیم مورد تشبیه قرار دهیم. -          مشبّه به: کلمه ای است که مشبه را به آن تشبیه می کنیم . و از نظر داشتن صفات از مشبه برتر است. -          ادات تشبیه: کلماتی که به وسیله آن ها به وجود تشبیه در جمله پی می بریم . از قبیل: مثل ، مانند، چو، شبیه، و ... -          وجه شبه : صفات  و ویژگی های مشترک بین مشبه و مشبه به را می گویند.    نکته : مشبه و مشبه به را طرفین تشبیه  می گویند  که باید در تمام تشبیه ها حضــور داشته باشند ، امّا ادات تشبیــــه و وجه شبــه   می توانند از تشبیه حذف شوند.    مثال :  دانا چو طبله ی عطّار است ، خاموش و هنر نمای     دانا ( مشبه) طبله ی عطّار ( مشبه به) چو ( ادات تشبیه) خاموش وهنر   نمای  ( وجه شبه )     مثا ل دیگر:     تو  همچون  گل  ز خندیدن لبت با هم نمی آید       روا داری که من بلبل چو بوتیمار بنشینم ...

  • تاثیر پیشینییان بر شعر حافظ

    تاثیر پیشینییان بر شعر حافظ

    تضمین‌ها و اقتیاس‌های لفظی و معنوی: 1) حافظ بیتی از کمال را با تصریح به نام او چنین تضمین کرده است: ور باورت نمی‌کند از بنده این حدیث                از گفته کمال دلیلی بیاورم: «گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر / آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم» غزل شماره 329 طبع قزوینی بیت کمال در مقطع غزلی است از او که مطلع این است: جان را چو نیست وصل تو حاصل کجا برم           دل را که شد ز درد تو غافل کجا برم شادروان بهار در سبک‌شناسی نوشته است که اصل این بیت کمال هم به نوبه خود تضمین توأم با تصرفی است از این بیت مسعود سعد: گر برکنم دل از تو و برگیرم از تو مهر                  آن مهر بر که افکنم آن دل کجا کنم 2) کمال در قصیده‌ای گوید: بگویم و نکند رخنه در مسلمانی                      توئی که نیست ترا در همه جهان ثانی کدام پایه در اندیشه نصب شاید کرد                 که در مدارج رفعت نه برتر از آنی... نه در کسی بجز از زلف یار سرسبکی              نه در کسی بجز از رطل می گرانجانی... هنوز نیستم ایمن ز عورتی مکشوف               مگو که دامن اغضا بدو بپوشانی   حافظ در قصیده‌ای به مطلع «زدلبری نتوان لاف زد به آسانی» این ابیات را به نوعی و با اندکی تصرفی در بعضی الفاظ تضمین کرده است: بیار باده رنگین که یک حکایت راست                بگویم و نکند رخنه در مسلمانی... کدام پایه تعظیم نصب شاید کرد                    که در مسالک فکرت نه برتر از آنی... طرب سرای وزیرست ساقیا مگذار                که غیر جام می آنجا کند گرانجانی... سخن دراز کشیدم ولی امیدم هست            که ذیل عفو بدین ماجرا بپوشانی   3) کمال‌الدین اسماعیل: خامش چو پیاله با دل خونین باش                     تا چند چو چنگ ناله سردستی حافظ: با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام  نی گرت زخمی رسد آئی چو چنگ اندر خروش 4) کمال الدین اسماعیل: در آرزوی آنکه لبی بر لبت نهند   خون در دل پیاله و ساغر فکنده‌ای حافظ: به بوی آنکه ببوسم به مستی آن لب لعل  چه خون که در دلم افتاد همچو جام  و نشد 5) سه رباعی که در نسخ معتبر، از جمله قزوینی، به نام حافظ ثبت شده است، از کمال الدین اسماعیل است. در اینجا برای رعایت اختصار فقط مصراع اول رباعی‌های کمال‌الدین نقل می‌شود: 1) امشب زغمت میان خون خواهم خفت  دیوان، ص 827 2) لب باز مگیر یک زمان از لب جام دیوان، ص 909 3) آن جام طرب شکار بر دستم نه  دیوان، ص 910   6) کمال‌الدین اسماعیل :تو در دهن گوری و من بر لب گور                  از لب به دهن دراز راهی نبود حافظ: بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی  فرصتی دان                         که ز لب تا به دهان این‌همه ...

  • معرفی حافظ شیرازی

    معرفی حافظ شیرازی

    عشق حافظ حافظ درباره عشق الهی که موضوع غزلهای عرفانی اوست، صحبت می­کند. در مورد عشق انسانی هم وقتی از معشوقان جسمانی و مادی صحبت می­کند، خاطر نشان می­کند که عشق وی همچون امری است که به یک سابقه ازلی ارتباط دارد. در غزلهای عرفانی حافظ، عشق مجازی همچون پرده­ای به نظر می­آید که عشق الهی در ورای آن پنهان است. درد عشقی کشیده‌­ام که مپرس / زهر هجری کشیده­ام که مپرس گشته­ام در جهان و آخر کار / دلبری برگزیده­ام که مپرس دیوان حافظ نوشتار اصلی: دیوان حافظ دیوان حافظ که مشتمل بر حدود ۵۰۰ غزل، چند قصیده، دو مثنوی، چندین قطعه و تعدادی رباعی است، تا کنون بیش از چهارصد بار به اشکال و شیوه‌های گوناگون، به زبان فارسی و دیگر زبان‌های جهان به‌چاپ رسیده است. شاید تعداد نسخه‌های خطّی ساده یا تذهیب شدهٔ آن در کتابخانه‌های ایران، افغانستان، هند، پاکستان، ترکیه و حتی کشورهای غربی از هر دیوان فارسی دیگری بیشتر باشد زندگی‌نامه آرامگاه خواجه حافظ شيرازى نوشتار اصلی: زندگی حافظ اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست و ظاهراً پدرش بهاء الدین نام داشته و در دوره سلطنت اتابکان فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرده است.مادرش نیز اهل کازرون بوده است. شمس الدین از دوران طفولیت به مکتب و مدرسه روی آوردو آموخت سپری نمودن علوم و معلومات معمول زمان خویش به محضر علما و فضلای زادگاهش شتافت و از این بزرگان بویژه قوام الدین عبدالله بهره‌ها گرفت. در بارهٔ سال دقیق تولد او بین مورخین و حافظ‌شناسان اختلاف نظر وجود دارد. دکتر ذبیح الله صفا ولادت او را در ۷۲۷ ه‍. ق و دکتر قاسم غنی آن را در ۷۱۷ می‌دانند. برخی دیگر از محققین همانند علامه دهخدا بر اساس قطعه‌ای از حافظ ولادت او را قبل از این سال‌ها و حدود ۷۱۰ ه‍. ق تخمین می‌زنند آنچه مسلم است ولادت او در اوایل قرن هشتم هجری و بعد از ۷۱۰ واقع شده و به گمان غالب بین ۷۲۰ تا ۷۲۹ ه‍. ق روی داده‌است. در مورد سال درگذشت او اختلاف کمتری بین مورخین دیده می‌شود و به نظر اغلب آنان ۷۹۲ ه‍. ق است. از جمله در کتاب مجمل فصیحی نوشته فصیح خوافی (متولد ۷۷۷ ه‍. ق) که معاصر حافظ بوده و همچنین نفحات الانس تالیف جامی (متولد ۸۱۷ ه‍. ق) به صراحت این تاریخ به‌عنوان سال وفات خواجه قید شده‌است. محل تولد او شیراز بوده و در همان شهر نیز روی بر نقاب خاک کشیده است. نزدیک به یک قرن پیش از تولّد او (یعنی در سال ۶۳۸ ه‍. ق - ۱۲۴۰ م) محی‌الدّین عربی دیده از جهان فروبسته بود، و ۵۰ سال قبل از آن (یعنی در سال ۶۷۲ ه‍. ق - ۱۲۷۳ م) مولانا جلال‌الدّین محمد بلخی درگذشته بود. بعد از مرگ پدرش، برادرانش که هر کدام بزرگتر ...

  • غزلی از حافظ در مورد سخت نگرفتن دنیا

    دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت می‌گردد جهان بر مردمان سخت‌کوش وان گهم درداد جامی کز فروغش بر فلک زهره در رقص آمد و بربط زنان می‌گفت نوش با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش ساقیا می ده که رندی‌های حافظ فهم کرد آصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش  خواجه حافظ شیرازی

  • شرح دو غزل از حافظ

    حــافــــــــظ خوانی 31 / 4 / 88   غزل (286)   دوش بـا من گفـت پـنـهـان کـاردانی تـیــز هـوش و ز شما پـنـهـان نـشایـد کـرد سـرّ مـِیْ فـــروش   گفـت آسان گـیـر بـر خـود کـار ها ، کـز روی طبـع سخـت می‌گـردد جـهـان بـر مـردمان سخت‌کوش   وانـگـهـم در داد جـامی کــز فـروغـش بـر فـلـــــک زهـره در رقص آمـد و بـربـط زنـان می‌گفـت : نوش   بـا دل خـونـیـن لـب خـنــدان بـیـاور هـمـچـــو جـام ني گـرت زخمی رسد ، آیی چو چنـگ اندر خروش   تـا نـگردی آشنـا ، زیـن پـرده رمــــــــزی نـشـنــوی گـوش نـا مـَحـرم نبـاشد جـــای پـیـغـــــام سـروش   گوش کن پـند ، ای پـسر ! و ز بهر دنـیـا غم مـخـور گفتمت چون دُرّ حدیثـی ، گر تـوانی داشت هـوش   بـر بـساط نـکـتـه‌دانـان خود فروشی شـرط نیـست یـا سخن دانستـه گو ، ای مرد عاقل ! یـا خـمـوش !   سـاقـیـا ! می ده که رنـدی های حـافــظ فهم کرد آصـف صـاحـب قـِـران جـُرم بـخـش عـیــب پــــــوش    رو خوانی : ایمان زارع شرح :  سیدمحمدعلی آل مجتبی   1.   (دوش = شب گذشته ، دیشب    -    کاردان = کارشناس ، وارد و ماهر    -    تیزهوش = بسیار هوشیار    -    سرّ = راز ، لطیفه‌ای است شهودی که حق تعالی در دل عارف قرار داده و پنهان نموده است    -    می فروش = پیر ، مرشد ، راهنما ، عارف کامل واصل) "شب" و "سحر" زمانهایی هستند که عارفان ، عاشقان و شاعران زیاد با آن سر و کار دارند از این جهت است که در شعر حافظ خیلی با این واژه ها برخورد می‌کنیم . "شب" هم زمان انجام بسیاری از گناهان است و هم وقت راز و نیاز به درگاه حق و وصال معشوق . "کاردان" در اینجا اهل عشق و معرفت است و آدم شناس است ، لذا تشخیص داده است که "حافظ" عارف ورند است و اهل معرفت و می‌شود راز پیر می فروش را به او گفت ، مصرع دوم در نسخه دکتر "خانلری" اینگونه آمده است : «کـز شما پوشیده نـبـود راز پیر می فروش» ، "راز" یا "سرّ" را هر کسی نمی‌تواند درک کند باید محرم بود ، اهل راز و اهل معرفت بود، به همین خاطر است که قـیـد "پنهان کردن" و "پوشیده داشتن" با "سرّ" همراه است . معنی بیت :  شب گذشته کارشناس دل آگاه هوشیاری به من گفت که : "شما اهل معرفتید و نمی‌شود راز پیر و مرشد را از شما پنهان کرد " .   2.   این بیت "ضرب المثل" است ، یادآوری می‌کنم که گاهی شاعر از ضرب المثل هایی که در بین مردم رایج است در شعر خود استفاده می‌برد و گاهی بیتی یا مصرعی از شعر شاعر را مردم به صورت ضرب المثل به کار می‌برند . در بعضی نسخه ها "سخت می‌گردد" آمده که چندان تفاوتی ندارد بلکه "سخت می‌گیرد" مناسب تر است ، از آن جهت که جهان و روزگار را در سرنوشت بشر تأثیرگذار و فاعل می‌دانستند . معنی بیت ...

  • بیت‌الغزل

    <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> 

  • نگاهی به؛ تأثیر احادیث در شعر حافظ

    حدیث در لغت به معنی تازه و نو و نیز به معنی سخن و خبر است. در اصطلاح از گفتار و کردار و بیان و تأیید یعنی قول و فعل و تقریر پیامبر (ص) (= دیدگاه اهل سنت)، یا به طور کلی قول و فعل و تقریر ائمه معصومین (= دیدگاه شیعه) به حدیث (= خبر- اثر- روایت- سنت) تعبیر می شود، و علم الحدیث دانشی است که از جهات مختلف به بررسی حدیث می پردازد. تا مطالبی که در این گفتار طرح می شود، انتظامی یابد، مطالب به چهار بخش، بدین شرح، تقسیم می گردد: -                             علل توجه به حدیث. -                             شمار احادیث مورد استفاده حافظ. -                             چگونگی تأثیر حافظ از احادیث -                             حدیث پشتوانه اندیشه ها، طنزها و انتقادها. 1-              علل توجه به حدیث: گذشته از آنکه حدیث، یکی از دو بنیاد معارف اسلامی به شمار می آید و این امر خود، پرداختن به حدیث را سبب می شود، دو عامل مهم دیگر که می توان از آن به عامل درونی (تعتقادی) و عامل بیرونی (ارزش سخن) تعبیر کرد نیز در توجه کردن به حدیث، سخت مؤثر بوده است. الف. عامل درونی (= اعتقادی): از دیدگاه مسلمانان، سخن پیامبر (ص) و از دیدگاه شیعه، سخن معصوم، سخنی است «دون کلام خالق و فوق کلام خلق»، به همین سبب این سخنان همواره مورد توجه و عنایت مسلمانان بوده است. به حافظه سپردن احادیث، یا دست کم مضامین آن، حفظ کردن یک صد هزار حدیث و ملقب شدن به «حافظ»، گردآوری احادیث در مجموعه ها و پرداختن «اربعین» ها از جمله کوشش هایی است که به نشانۀ توجه و عنایت به سخنان بزرگان دین صورت پذیرفته است. ب. عامل بیرونی (= ارزش سخن): گذشته از عامل اعتقاد، حدیث از لحاظ داشتن ارزش صوری (لفظی) حدیث، سخنی است کوتاه، شیوا و رسا، و از لحاظ معنوی (محتوایی) مانند همۀ سخنان کوتاه، یا به اصطلاح، کلمات قصاری که در طول تاریخ از بخردان بر جای مانده است، با همۀ کوتاهی، سخت نغز و پر مغز است و مصداق کامل «خیرالکلام ما قل و دل» به شمار آید. هر دو عامل –درونی و بیرونی- شاعران گلچین و گزیده گوی پارسی زبان را در طول تاریخ به سرچشمۀ الهام بخش حدیث کشانده است. حافظ، شاعر نادره گفتار گزیده گویی اشت که هر جا از سخنی نغز نشان یابد، غافل نمی ماند و آن سان از آن الهام می گیرد و به اقتباس، تضمین، و یا بازآفرینی مضمون و محتوای آن می پردازد که تو گویی خود آفریدگار آن مضمون نغز و آن سخن پر مغز بوده است که فی المثل –سخن حکیمانه و عبرت آموز  و در عین حال دردآلود مولی علی (ع) را مبنی بر اینکه «ما اقطع الا جل للامل= مرگ، بس شگفت انگیز بیخ امید را می برد»، با اندیشه خویش و با طرح کردن یکی از مضامین همیشه مورد ...