تاثیر پیشینییان بر شعر حافظ

تضمین‌ها و اقتیاس‌های لفظی و معنوی:

1) حافظ بیتی از کمال را با تصریح به نام او چنین تضمین کرده است:

ور باورت نمی‌کند از بنده این حدیث                از گفته کمال دلیلی بیاورم:

«گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر / آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم» غزل شماره 329 طبع قزوینی

بیت کمال در مقطع غزلی است از او که مطلع این است:

جان را چو نیست وصل تو حاصل کجا برم           دل را که شد ز درد تو غافل کجا برم

شادروان بهار در سبک‌شناسی نوشته است که اصل این بیت کمال هم به نوبه خود تضمین توأم با تصرفی است از این بیت مسعود سعد:

گر برکنم دل از تو و برگیرم از تو مهر                  آن مهر بر که افکنم آن دل کجا کنم

2) کمال در قصیده‌ای گوید:

بگویم و نکند رخنه در مسلمانی                      توئی که نیست ترا در همه جهان ثانی

کدام پایه در اندیشه نصب شاید کرد                 که در مدارج رفعت نه برتر از آنی...

نه در کسی بجز از زلف یار سرسبکی              نه در کسی بجز از رطل می گرانجانی...

هنوز نیستم ایمن ز عورتی مکشوف               مگو که دامن اغضا بدو بپوشانی

 

حافظ در قصیده‌ای به مطلع «زدلبری نتوان لاف زد به آسانی» این ابیات را به نوعی و با اندکی تصرفی در بعضی الفاظ تضمین کرده است:

بیار باده رنگین که یک حکایت راست                بگویم و نکند رخنه در مسلمانی...

کدام پایه تعظیم نصب شاید کرد                    که در مسالک فکرت نه برتر از آنی...

طرب سرای وزیرست ساقیا مگذار                که غیر جام می آنجا کند گرانجانی...

سخن دراز کشیدم ولی امیدم هست            که ذیل عفو بدین ماجرا بپوشانی

 

3) کمال‌الدین اسماعیل: خامش چو پیاله با دل خونین باش                     تا چند چو چنگ ناله سردستی

حافظ: با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام  نی گرت زخمی رسد آئی چو چنگ اندر خروش

4) کمال الدین اسماعیل: در آرزوی آنکه لبی بر لبت نهند   خون در دل پیاله و ساغر فکنده‌ای

حافظ: به بوی آنکه ببوسم به مستی آن لب لعل  چه خون که در دلم افتاد همچو جام  و نشد

5) سه رباعی که در نسخ معتبر، از جمله قزوینی، به نام حافظ ثبت شده است، از کمال الدین اسماعیل است. در اینجا برای رعایت اختصار فقط مصراع اول رباعی‌های کمال‌الدین نقل می‌شود:

1) امشب زغمت میان خون خواهم خفت  دیوان، ص 827

2) لب باز مگیر یک زمان از لب جام دیوان، ص 909

3) آن جام طرب شکار بر دستم نه  دیوان، ص 910

 

6) کمال‌الدین اسماعیل :تو در دهن گوری و من بر لب گور                  از لب به دهن دراز راهی نبود

حافظ: بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی  فرصتی دان                         که ز لب تا به دهان این‌همه نیست

 

عراقی (متوفای 688 ق)

شیخ فخرالدین ابراهیم بن بزرجمهر بن عبدالغفار همدانی فراهانی از شعرای بلند مرتبه و از عرفای کامل عیار قرن هفتم هجری است. از انواع سخن در غزل ماهرتر است. مثنوی عشاق نامه (= ده نامه) او ترکیب و تلفیقی از غزل و مثنوی است و کاملا جنبه ابتکاری دارد. رساله عرفانی معروف او لمعات عشقنامه‌ایست عرفانی به مکتب ابن عربی و شروح بسیاری بر آن نوشته‌اند. حافظ به شعر، به‌ویژه به غزل عراقی نظر داشته و موید این حکم تضمین‌ها و اقتباس‌ها و همانندیی‌های بسیار است که ذیلاً به اغلب آنها اشاره می‌شود.

 

الف) تضمین و اقتباس و همانندی لفظی و معنوی:

1) عراقی سه قطعه دوبیتی دارد که در هر سه آنها این مصراع معروف فند زمانی را- همانند انوری و حافظ - تضمین کرده است. مقطع یکی از آنها از این قرارست:

چو یاد آرم من از ایشان به هر ساعت همی گویم               عسی الایام ان یرجعن قوماً کالذی کانوا

2) عراقی: خروش و ولوله از جان عاشقان برخاست  

حافظ: خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز

3) عراقی: گلیم بخت کسی را که یافتند سیاه        سفید کردن آن نوعی از محالاتست

حافظ در پایان قطعه‌ای به مطلع «به گوش جان رهی منهیی ندا در داد   زحضرت احدی لااله الا الله» گوید:

به آب کوثر و زمزم سفید نتوان کرد                           گلیم بخت کسی را که یافتند سیاه

4) عراقی: گر میان عاشق و معشوق جرمی رفت رفت  

حافظ: گر میان جان و جانان ماجرائی رفت رفت

5) عراقی: درد ما را نیست درمان در جهان  

حافظ: درد ما را نیست درمان الغیاث

6) عراقی: صبا وقت سحر گویی ز کوی یار می‌آید   

حافظ: صبا وقت سحر بوئی  ز زلف یار می‌آورد

7) عراقی: در جام باده دیده عکس جمال ساقی  

حافظ: ما در پیاله عکس رخ بار دیده‌ایم

8) عراقی: بود آیا که خرامان ز درم بازآئی                    گره از کار فرو بسته ما بگشایی

حافظ:  بود آیا در میکده‌ها بگشایند                              گره از کار فرو بسته ما بگشایند

 

ب) برخی همانندی‌های وزن و قافیه (بیت اول هر مدخل از ان عراقی و بیت دوم از حافظ است):

 

1) از پرده برون آمد ساقی قدحی در دست       هم پرده ما بدرید هم توبه ما بشکست

در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست                مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

 

2) بیا که خانه دل پاک کردم از خاشاک            در این خرابه تو خود کی قدم نهی حاشاک

هزار دشمنم ار می کنند قصد هلاک            گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک

 

3) ای دل و جان عاشقان شیفته لقای تو         سرمه چشم خسروان خاک در سرای تو

تاب بنفشه می دهد طره مشک سای تو        پرده غنچه می درد خنده دلگشای تو

 

4) تا چند عشق بازیم بر روی هر نگاری          چون می‌شویم عاشق بر چهره تو باری

شهریست پر ظریفان وز هر طرف نگاری          یاران صلای عشقست گر میکنید کاری

[ جمعه نوزدهم اردیبهشت 1393 ] [ 17:36 ] [ احمد احمدی بزدی ] [ GetBC(159); نظر بدهید ] تأثیر پذیری حافظ از خواجوی کرمانی

تأثیر پذیری حافظ از خواجوی کرمانی


482243210221131641021222338236217117183.. تأثیر پذیری حافظ از سعدی شیرازی

. تأثیر پذیری حافظ از عطار نیشابوری

. تأثیر پذیری حافظ از  نظامی گنجوی


خواجو (متوفای 753ق)

ابوالعطاء کمال الدین محمود معروف به خواجوی کرمانی (689- 753 ق) از شعرای بزرگ قرن هشتم است که در قصیده و مثنوی و غزل طبع توانائی داشته است. گرایش حافظ به شیوه سخنوری خواجو و تتبعی که در اشعار او می کرده و شباهت شیوه سخنش با او مشهور است ( برای تفصیل مقدمه مصحح دیوان خواجو آقای احمد سهیلی خوانساری، بویژه صفحات 47- 55). سخن خواجو هم پایه کلام کمال الدین اسماعیل است که با حافظ – که وامدار هر دوی آنان است- هر سه در حسن تشبیه و حسن تعلیل و ابهام مهارتی به سزا دارند. چنانکه مکرر گفته ایم درمیان همه ی شعرای متقدم سه شاعر بیشترین تأثیر را بر حافظ داشته اند که عبارتند از کمال الدین اسماعیل اصفهانی، سعدی، و خواجو. طرز سخن پردازی و ایهام ورزی و باریک اندشی و ظرافت لفظ و مضمون خواجو با حافظ ،شباهت فوق العاده ای دارد و این بیت که یکی از معاصران حافظ درباره ی آن دو گفته است دقیقاً درست است:

استاد غزل سعدی است نزد همه کس اما دارد سخن حافظ طرز غزل خواجو

مقایسه ها تضمین و شباهتهای لفظی و معنوی:

1) خواجو: همچنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما

حافظ: کاینچنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما

2) خواجو: خرقه رهن خانه ی خمار دارد پیر ما

حافظ: روی سوی خانه ی خمار دارد پیر ما

3) خواجو: ای بسا عاقل که شد دیوانه ی زنجیر ما

حافظ: عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما

4) خواجو:

خرم آن روز که از خطه ی کرمان بروم          دل و دین داده ز دست از پی جانان بروم

حافظ:

خرم آن روز کزین منزل ویران بروم    راحت جان طلبم و ز پی جانان بروم

5) خواجو: دل صنوبریم همچو بید می لرزد

حافظ: دل صنوبریم همچو بید لرزانست

6) خواجو: خوش خبر باش ای نسیم شمال

حافظ: خوش خبر باشی از نسیم شمال

7) خواجو: هزار یوسف مصری اسیر چاه زنخدان

حافظ: هزار یوسف مصری فتاده درچه ماست

8) خواجو: آتش از چشمه ی خورشید درخشان طلبند

حافظ: تا لب چشمه ی خورشید درخشان بروم

9) خواجو: نسیم صبح سعادت به خون دل یابی

حافظ: نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی

10) خواجو: مکن به چشم حقارت نظر به مردم از آنک ...

حافظ: مکن به چشم حقارت نگاه در من مست

11) خواجو: چون کمیت اشک را بر قطره کردم گرم رو

حافظ:گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو

12) خواجو: بوی روح از دم جانبخش سحر می شنوم

حافظ:بوی جای از لب خندان قدح می شنوم

13) خواجو:

گویی بت من چون ز شبستان به در آید  حوریست که از روضه ی رضوان به در آید

حافظ:

هشدار که گر وسوسه ی عقل کنی گوش          آدم صفت از روضه ی رضوان به در آیی

14) خواجو: ولوله از جان شیخ و شاب برآمد

حافظ: خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز

15) خواجو: خیز تا رخت تصوف به خرابات کشیم

حافظ: خیز تا خرقه ی صوفی به خرابات بریم

16) خواجو: همچو موسی ارنی گوی به میقات آیند

حافظ: همچو موسی ازرنی گوی به میقات بریم

17) خواجو: بگو که ای مه نامهربان مهر گسل

حافظ: فغان که آن مه نامهربان مهر گسل

18) خواجو: که جز به زر نتوان کرد دست در کمرش

حافظ: که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود

19) خواجو:

گرم به هر سر مویی هزار جان بودی   فدای جان و سرش کردمی به جان و سرش

حافظ:

بگفتمی که چه ارزد نسیم طره ی دوست          گرم به هر سر مویی هزا جان بودی

20) خواجو: نه من سوخته خون می خوردم و خاموشم

حافظ: مُهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم

21) خواجو: زمین ببوس و بیان کن بدان زبان که تو دانی

حافظ: حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی

22) خواجو: جان بی جمال جانان پیوند جان نجوید

حافظ: جان بی جمال جانان میل جهان ندارد

23) خواجو: عَلَم چگونه زنی بر فضای عالم قدس

حافظ: چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس

24) خواجو: چو از رخش گل صد برگ می توان چیدن

حافظ: به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن

منبع : حافظ نامه(جلد1)- بهاءالدین خرم

[ جمعه نوزدهم اردیبهشت 1393 ] [ 17:35 ] [ احمد احمدی بزدی ] [ GetBC(158); نظر بدهید ] تأثیر پذیری حافظ از نظامی گنجوی تاريخ :

تأثیر پذیری حافظ از نظامی گنجوی

8912517410517240150212240197234111951972

· تأثیر پذیری حافظ از سعدی شیرازی

· تأثیر پذیری حافظ از عطار نیشابوری

· تأثیر پذیری حافظ از خواجوی کرمانی


نظامی (متوفای 614ه ق)

تأثیر حافظ از شعر نظامی – مثنوی سرا و داستان پرداز بزرگ قرن ششم و یکی از ارکان ادب فارسی -  محرز است. حافظ در مقطع غزلی، به نام نظامی تصریح دارد:

چو سلک درّ ِ خوشابست شعر نغز تو حافظ

که گاه لطف سبق می برد ز نظم نظامی

از آن گذشته، در ساختن « ساقی نامه» مستقیماً به ساقی نامه ها و مغنّی نامه های کوتاه دو بیتی نظامی در شرفنامه و اقبالنامه نظر داشته است. با این توضیح که ساقی نامه حافظ هم وزن این دو منظومه نظامی است. نظامی در شرفنامه، در آغاز بخشهای مختلف خطابهای دوبیتی- که ترجیع وار تکرارمی شود - به ساقی دارد که نمونه ای از آنها نقل می شود:

بیا ساقی آن جام آیینه فام

به من ده که بر دست به جای جام

چو زان جام کیخسرو آیین شوم

بدان جام روشن، جهان بین شوم

(شرفنامه، ص 153)

و نظیر این خطابها به مغنّی:

مغنی سحرگاه بر بانگ رود

 به یاد آور آن پهلوانی سرود

نشاط غنا در من آور پدید  

فراغت دهم زانچه نتوان شنید

(اقبالنامه، ص 130)

حافظ خطابهای مربوط به ساقی و مغنّی را در هم تنیده و به توالی و تناوب گاه با این و گاه با آن سخن می گوید:

بیا ساقی آن بکر مستور مست 

 که اندر خرابات دارد نشست

به من ده که بدنام خواهم شدن

خراب می و جام خواهم شدن

مغنی نوای طرب ساز کن 

به قول و غزل قصه آغاز کن

مغنی از آن پرده نقشی بیار

ببین تا چه گفت از درون پرده دار

شباهتهای دیگر:

1) نظامی: هر چه خلاف آمد عادت بود  قافله سالار سعادت بود

( مخزن الاسرار، ص 108)

حافظ: در خلاف آمد عادت بطلب کام که من...

2) نظامی: دست بدار ای چو فلک زرق ساز     زآستن کوته و دست دراز (مخزن الاسرار، ص142)

حافظ گوید:

- ... زانچ آستین کوته و دست دراز کرد

- دراز دستی این کوته آستینان بین

3) نظامی: هم قصه نانموده دانی          هم نامه نانوشته خوانی (لیلی و مجنون، ص4)

حافظ: ... که هم نادیده می بینی و هم ننوشته می خوانی

4) نظامی:

باز بنای توبه را عشق خراب می کند روزه گشای عاشقان از می ناب می کند

(دیوان قصاید و غزلیات، ص 215)

حافظ: از می  کنند روزه گشا طالبان یار

5) نظامی: از زلف بنفشه را دهد تاب (لیلی و مجنون، ص98)

حافظ: تاب نقشه می دهد طرّه مشکسای تو

منبع : حافظ نامه(جلد1)- بهاءالدین خرمشاهی

[ جمعه نوزدهم اردیبهشت 1393 ] [ 17:34 ] [ احمد احمدی بزدی ] [ GetBC(157); نظر بدهید ] تاثیر خاقانی و ظهیر فاریابی بر شعر حافظ

تاثیر خاقانی و ظهیر فاریابی بر شعر حافظ

حافظ

خاقانی (متوفای 595ق)

افضل‌الدین بدیل بن علی خاقانی شروانی از بزرگترین قصیده سرایان تاریخ شعر فارسی است. با آنکه مثنوی و غزل و رباعی و دیگر انواع شعر هم پرداخته است. اما اوج هنر او در قصیده‌سرائی است. خاقانی لفظ‌گرا و مضمون‌پرداز است و سبک بغرنج و دیریابی دارد. از نظر گرایش به سخنوری و مراعات‌های لفظی و بیان شکوهنمند مطنطن شبییه به کمال‌الدین اسماعیل اصفهانی است. ولی پیچیدگی شعر کمال‌الدین کمتر از شعر اوست. قسمت اعظم شعر خاقانی را می‌توان نظم هنرمندانه به حساب آورد. عاطفه و احساس، جز در مرتبه‌های دلسوز و دلنشینی که سروده است، رنگ و خصلت غالب شعر او نیست.

تاثیر هنر خاقانی بر حافظ با آنکه نامحسوس است. مسلم است و به شهادت مضامین و تعابیر مشابه و غزلیات هموزن و قافیه‌ای که حافظ با او دارد، و شمه‌ای نقل خواهد شد، می‌توان به قطع و یقین حکم کرد که حافظ به دیوان خاقانی نظر داشته است. این نیز مسلم است که سبک تو درتوی لغزگونه او را چندان خوش نمی‌داشته، به همین مناسبت تأثیر خاقانی بر او هرگز به پایه و میزان تأثیر کمال‌الدین اسماعیل و خواجو و سعدی نمی‌رسد، بلکه مشابه با تاثیر انوری و حداکثر برابر با تأثیر سنائی است.

الف) شباهت‌ها لفظی و معنوی

1) خاقانی: گیسوی چنگ و رگ بازوی بر بط ببرید

حافظ: گیسوی جنگ ببرید به مرگ می ناب

2) خاقانی: الصبوح الصبوح کامد یار

حافظ: الصبوح الصبوح یا اصحاب

3) خاقانی: ... کاین شبستان زحمت ما بر نتابد بیش از این

حافظ: خاک کویت زحمت ما برنتابد بیش از این

4) خاقانی: می‌خوری به کز ریا طاعت کنی

حافظ: می‌خور که صد گناه ز اغیار در حجاب / بهتر زطاعتی که به روی و ریا کنند

5) خاقانی: یک اهل دل از جهان ندیدم

حافظ: ببین که اهل دلی در میان نمی‌بینم

6) خاقانی: دارم از چرخ تهی دو گله چندان که مپرس

حافظ: دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس

7) خاقانی: دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت...

حافظ: دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت

8) خاقانی: ما را شکار کرد و بیفکند و بر نداشت

حافظ: افکند و کشت و عزت صید حرم نداشت

9) خاقانی: بر بوی آنکه بوی تو جان بخشدم چو می ...

حافظ: بر بوی آنکه جرعه حامت به ما رسد...

10) خاقانی: هوای تو به سر تازیانه باز آورد

حافظ: ... زهمرهان به سر تازیانه یاد آرید

11)خاقانی: آمد نفس صبح و سلامت نرسانید / بوی تو نیاورد و پیامت نرسانید 

حافظ: دیریست که دلدار پیامی نفرستاد  /ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد

12) خاقانی: قصه‌ها پیش داور اندازیم  

13) خاقانی: تا مرا سودای تو خالی نگرداند زمن  

حافظ: چون شرم خاک رهش دامن بیفشاند زمن

14) خاقانی: گفتا که بی‌جمالت روزی بود چو سالی   

حافظ: ... و آندم که بی‌تو باشم یک لحظه هست سالی

15) خاقانی: زان پیش کز دورنگی عالم خراب گردد  ساقی برات ما ران بر عالم خرابی

حافظ: زان بیشتر که عالم فانی شود خراب  ما را ز جام باده گلگون خراب کن

ب) برخی همانندی‌های وزن و قافیه (بیت اول هر مدخل از آن خاقانی و بیت دوم از حافظ است):

1) ای صبح دم ببین که کجا می‌فرستمت    نزدیک آفتاب وفا می‌فرستمت

ای هد هد صبا به سبا میفرستمت            بنگر که از کجا به کجا می فرستمت

 

2) پیش لب تو حلقه به گوشم بنفشه‌وار   لب‌ها بنفشه رنگ ز تب‌های بی‌قرا

عید است و آخر گل و یاران در انتظار         ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار

 

3) ما دل  به دست مهر تو زان بازداده‌ایم   کاندر طریق عشق تو گرم اوفتاده‌ایم

ما بی غمان مست دل از دست داده ایم    همراز عشق و همنفس جام باده ایم

 

ظهیر فاریابی (متوفای 598 ق)

ظهیرالدین ابوالفضل طاهر بن محمد از بزرگترین قصیده سرایان ایران است و از سوی سخن‌شناسان و تذکره‌نویسان همطراز انوری شمرده شده است. با این تفاوت که شعر او در عین اینکه شیوه‌اش شیرین و سبکش استوار است، دور‌پروازی‌های لفظی و لغزسازی‌های معنائی انوری را ندارد.

در بعضی نسخه‌های دیوان حافظ در پایان غزل «نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر»، بیتی الحاق شده است:

چه جای گفته خواجو و شعر سلمانست                    که شعر حافظ شیراز به ز شعر ظهیر

 

نگارنده این سطور، ابتدا تصور می‌کرد که وجوه شباهت فکر و مضمون بین حافظ و ظهیر چند گونه و چندین گانه باشد. ولی پس از مطالعه دیوان ظهیر، جز شباهت کلی در صلابت سخنوری، نزدیکی چندانی بین شعر حافظ و ظهیر نیافت. استقبال‌های احتمالی حافظ و اخذ و اقتباس‌ها و تضمین‌های او از شعر ظهیر چندان زیاد نیست و هرگز به پایه  اخذ و اقتباس‌هایش از نظامی و خاقانی هم نمی‌رسد تا چه رسد به فی المثل کمال‌الدین اسماعیل و سعدی و خواجو و سلمان.

باری علامه قزونی در مقدمه معروف خود بر دیوان حافظ می‌نویسد:

  1. «خواجه گویا در قصاید خود غالباً شیوه ظهیر فاریابی را پیروی می‌کرده و معتقد سبک و اسلوب او بوده، چنانکه قصیده او به مطلع:
  2. شد عرصه زمین چو بساط ارم جوان                  از پرتو سعادت شاه جهان ستان
  3. ظاهراً به استقبال این قصیده ظهیر است:
  4. گیتی ز فرّ دولت فرمانده جهان                           ماند به عرصه ارم و روضه جنان
  5. و قصیده دیگر او به مطلع:
  6. ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی                         هزار نکته در این کار هست تا دانی
  7. به نحو وضوح به استقبال این قصیده ظهیر است:
  8. در این هوس که من افتاده‌ام به نادانی                مرا به جان خطرست از غم تو تا دانی
  9. قصیده او به مطلع:
  10. سپیده‌‌دم که صبا بوی لطف جان‌ گیرد                   چمن ز لطف هوا نکته بر جنان گیرد
  11. گویا از حیث سبک و اسلوب و نیز وزن به استقبال این قصیده ظهیر باشد:
  12. سپیده‌دم که صبا مژده بهار دهد                          دم هوا مدد نافه نثار دهد
  13. گو اینکه به همان ردیف و قافیه نیست.» (مقدمه قزوینی، ص قیه- قیو).

 تضمین:

حافظ دو مصراع از ظهیر را عینا تضمین کرده است:

1) ظهیر گوید:

مرا امید وصال تو زنده می‌دارد                    و گرنه بی‌تو نه عینم بماند نه اثرم

حافظ گوید:

مرا امید وصال تو زنده می‌دارد                    وگرنه هر دمم از هجر تست بیم هلاک

2) ظهیر گوید:

با کس غم دل مگوی زیرا که نماند               یک دوست که با او غم دل بتوان گفت

حافظ گوید:

غم در دل تنگ من از آنست که نیست        یک دوست که با او غم دل بتوان گفت

[ جمعه نوزدهم اردیبهشت 1393 ] [ 17:30 ] [ احمد احمدی بزدی ] [ GetBC(155); نظر بدهید ] تاثیر سنایی و انوری بر شعر حافظ

تاثیر سنایی و انوری بر شعر حافظ

حافظ

سنائی (متوفای 535 ق)

ابوالمجد مجدود بن آدم سنائی از بزرگترین قصیده‌سرایان و مثنوی سرایان عرفانی و از بنیانگذاران ادبیات منظوم عرفانی فارسی است. شعر او پرشور، خوش‌بیان، متنوع، و تصایح او دلاویز است. تأثیر سنائی بر حافظ چندان از نظر صوری و ساختاری نیست، بلکه بیشتر محتوائی است. ظاهراً سنائی نخستین شاعری است که قلندریات عارفانه سروده و حدیث از مطرب و میخانه و خرابات درمیان آورده است. نخستین شاعری که رندنواز است سنائی است. تجاهر به فسق- به‌قصد ملامت شنوی و تهذیب نفس و زدودن ریا- و دردنوشی و خرابات‌پروری و ترک مسجد و صومعه و روی‌آوردن به خرابات و پرداختن مغبچه و می‌مغان، که اوجش در شعر حافظ  است، سرآغازش در شعر سنائی است.

شادروان فروزانفر می‌نویسد:

  1. «... بخصوص نوع شعر قلندری که نمودار آزادی فکر و نوعی سرکشی نسبت به رسوم و عقاید معمول و ارجمند نزد عامه آن عصر به‌شمار می‌رود، و حافظ آن‌را به اوج کمال رسانیده است، دستکار صنعت فکر و طبع معنی آفرین و فصاحت‌گستر حکیم سنائی است...» (سخن و سخنوران، ص 255).

 اینک نمونه‌هایی از تضمین‌ها و اقتباس‌های حافظ از شعر سنائی و استقبال و افتقاهای او را نقل می‌کنیم.

الف) تضمین‌ها و شباهت‌ها:

1) سنائی: آنکه مستغنی بد از ما هم به ما محتاج بود

حافظ: ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود

2) سنائی: مرد یزدان‌گر نباشی جفت اهریمن مباش

حافظ: مرد یزدان‌ شو و فارغ‌ گذر از اهرمنان

3) سنائی: ساقیا برخیز و می در جام کن

حافظ: ساقیا برخیز و در ده جام را

4) سنائی:

دی ناگه از نگارم اندر رسید نامه   قالت رای فوادی من هجرک القیامه

حافظ:

از خون دل نوشتم  نزدیک دوست نامه  انی رأیت دهرأ من هجرک القیامه

5) سنائی:

گفتم که عشق و دل را باشد علامتی هم  قالت دموع عینی لم تکفک العلامه

حافظ:

دارم من از فراغش در دیده صد علامت  لیست دموع عینی هذا لنا العلامه

6) سنائی:

گفتم وفا نداری گفتا که آزمودی   من جرّب المجرّب حلّت به الندامه

حافظ:

هر چند کازمودم از وی نبود سودم    من جرّب المجرّب حلّت به الندامه

7) سنائی

گفتا بگیر زلفم گفتم ملامت آید   قالت الست تدری العشق و الملامه

حافظ:

گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم     والله ما رأینا حبّا بلا ملامه

8) سنائی در بیت دوم از قطعه‌ای گوید:

مگر که جمله  بمردند و نیز شاید بود  خدای عزو جل جمله  را بیامرزاد

حافظ در پایان قطعه‌ای گوید:

نظیر خویش بنگذاشتند و بگذشتند   خدای عزوجل جمله  را بیامرزاد

ب)برخی استقبال‌ها یا همانندی‌های وزن و قافیه ( بیت اول هر مدخل از آن سنایی و بیت دوم ازآن حافظ است ):

1) سوز و شوق ملکی بر دلت آسان نشود      تا بد و نیک جهان پیش تو یکسان نشود

گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود      تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود

 

2) ای تماشاگاه جان‌ها صورت زیبای تو            ای کلاه فرق مردان پای تابه پای تو

ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو             زینت تاج و نگین از گوهر والای تو

 

3) الا ای دلربای خوش بیا کامد بهاری خوش     شراب تلخ ما راده که هست این روزگاری خوش

کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش        معاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش

 

4) ز جزع و لعلت ای سیمین بناگوش            دلم پرنیش گشت و طبع پرنوش

ببرد از من قرار و طاقت و هوش                       بتی شیرین لبی سیمین بناگوش

 

انوری (متوفای 585ق)

اوحدالدین محمد بن محمد انوری از قصیده سرایان بزرگ قرن ششم است. در غزل‌سرائی نیز صاحب سبک شمرده می‌شود و در سرودن قطعه و رباعی نیز استاد است. انوری از قبیل سخنوران مضمون‌آفرینی چون خاقانی، کمال‌الدین اسماعیل و ظهیر فاریابی است، و نه از قبیل معنی اندیشانی چون سنائی و عطار و عراقی. شعر او باریک و بغرنج است و در دشواری همپایه شعر خاقانی است.

می‌توان گفت که حافظ به چیره‌دستی او در سخنوری با علاقه و اعجاب می‌نگریسته است.

 تضمین و شباهت:

1) انوری در مطلع قطعه‌ای می‌گوید:

نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی   سلیما، ایل‌ها، لابلکه مرحوما و مسکینا

حافظ در پایان غزلی به مطلع «هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی» مصراع اول این بیت انوری را چنین تضمین کرده است:

خیال چنبر زلفش فربیت می‌دهد حافظ  نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی

2) انوری و حافظ هر دو، مصراعی از یکی از شعرای جاهلی عرب به نام فند زمانی (بر وزن: رند زندانی، متوفای حدود 70 ق) تضمین کرده‌اند. انوری در پایان قطعه‌اش گوید:

همی گویم به آوازی که جز جان را خبر نبود عسی الایام ان یرجعن قوماً کالذی کانوا

حافظ در پایان قطعه‌اش گوید:

بیا ای طایر دولت بیاور مژده وصلی  عسی الایام ان یرجعن  قوماً کالذی کانوا

3) انوری گوید:

دانی غرضم زمی پرستی چه بود    تا همچو تو خویشتن پرستی نکنم

حافظ گوید:

به می پرستی از آن نقش خود زدم برآب  که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن

4) بسیاری از الفاظ و تعبیرات حافظ در دیوان انوری نیز سابقه دارد نظیر: نصیب / نصاب؛ افراز / افروز؛ راح / روح؛ قصه / غصه؛ کمان / کمین؛ آخر الدواء الکی؛ ازقاف تا قاف: طمع خام؛ سنگ و سبو؛ محال‌اندیش؛ زین مغرّق؛ چرخ سفله‌پرور؛ سپهر پر شده؛ حق به دست کسی بودن؛ من یزید؛ جماش؛ و ده‌ها نظیر آنها که در کتاب حاضر هر یک در جای مناسب خود نقل شده است.


[ جمعه نوزدهم اردیبهشت 1393 ] [ 17:29 ] [ احمد احمدی بزدی ] [ GetBC(154); نظر بدهید ] بحثی در مورد تاثیر پیشینیان حافظ بر شعر او

یک فروغ رخ ساقی

که مپرس

بحثی در مورد تاثیر پیشینیان حافظ بر شعر او

یکی از ابواب مهم حافظ ‌شناسی کندوکاو در کم وکیف تأثیر سخن پیشینیان بر سخن حافظ است. این بحث و فحص از یک سو تا حدودی اعجاب ما را به هنرمندی حافظ کاهش می‌دهد چرا که پیشینه بسیاری مضامین و اندیشه‌ها و صنایع و ظرائف شعری او را در آثار پیشینیان می‌یابیم. ولی از سوی دیگر تعجب و اعجاب دیگری در ما برمی‌انگیزد که پی می‌بریم حافظ تا چه حد سخن‌شناس و طبعش نسبت به ظرائف آثار دیگران حساس بوده است. چنانکه به حق مشهور است، حافظ  اغلب، بلکه همه مضامین یا صنایع مقتبس از دیگران را از صاحبان اصلی آنها بهتر از آن  بازآفرینی و تکمیل کرده است. مهم این است که آنچه خوبان در مجموع دارند، حافظ به تنهایی دارد.

حافظ  اغلب، بلکه همه مضامین یا صنایع مقتبس از دیگران را از صاحبان اصلی آنها بهتر از آن  بازآفرینی و تکمیل کرده است. مهم این است که آنچه خوبان در مجموع دارند، حافظ به تنهایی دارد.

 در این بحث مراد از پیشینیان، بزرگان سخن فارسی است که عصرشان مقدم بر حافظ بوده؛ همچنین توسعاً معاصران او را نیز درنظر داشته‌ایم، که بعضی از آنها اگر هم شاعر طراز اول شمرده نمی‌شوند، ولی بده وبستان هنری حافظ با آنها به میزان قابل توجهی بوده، نظیر کمال خجندی، شاه نعمت‌الله ولی، عماد فقیه و سلمان.

اگر سخن را از رودکی آغاز کنیم باید گفت حافظ به شعر رودکی- که در عصر حافظ بسی بیشتر باقی مانده بوده تا عصر ما- نظر داشته است. و این حکم دو شاهد دارد. نخست شباهت بیان استوار تغزلی حافظ به بافت کلام پخته و پرورده رودکی، دوم تضمین مصراع همین «ترک سمرقندی» که حافظ خاطر خود را به او می‌‌دهد و می‌گوید: کزنسیمش «بوی جوی مولیان آید همی».

شعر منوچهری با آن‌همه گل‌افشانی و شادخواری و طربناکی که دارد، از نظر اوزان و الفاظ و تعابیر تأثیر مستقیمی بر شعر حافظ نداشته است. بلی تأثیر او غیرمستقیم است. فضای طبیعت‌پرست طربناک آکنده از بانگ نوشانوش منوچهری، تالی دیگری جز فضای شعر حافظ  ندارد. اعتنا به خمریه سرائی را حافظ از تلفیق ابونواس، منوچهری و ابن فارض و نزاری قهستانی به دست آورده است و البته با نظر به خرابات‌پروری سنائی. البته خمر منوچهری همه انگوری است، اما خمر حافظ چهره‌های گونه‌گونه، یا لااقل سه گانه دارد . تأثیر فرخی و عنصری بر حافظ معلوم نیست. شاعر مهم دیگری که هیچ تأثیر بر حافظ نداشته ناصرخسرو علوی است. از شاعرانی که تأثیر مسلم و ژرف و سازنده بر حافظ داشته است خیام است، با همان رباعیات اندک شمار عالم‌گیر.

جای بسی تعجب است که شاعر عظیم‌الشانی چون مولوی- چه در مثنوی، چه در غزل‌ها-  به نظر می رسدتأثیری بر حافظ نداشته است ، گرچه این ایده احتیاج به تحقیق بیشتری دارد.

شاعرانی که تأثیر آنان به‌دلیل شواهد موجود، محرز و معتنابه بوده و در این جا مطرح شده‌اند، به ترتیب تاریخی سنوی عبارتند از:

سنائی و انوری

 خاقانی و ظهیر فاریایی

 نظامی

 عطار

 کمال‌الدین اسماعیل اصفهانی و عراقی

 سعدی

 خواجو

 

 

(


منبع : حافظ نامه اثر بهاءالدین خرمشاهی با اندکی تلخیص

[ جمعه نوزدهم اردیبهشت 1393 ] [ 17:27 ] [ احمد احمدی بزدی ] [ GetBC(153); نظر بدهید ]  


مطالب مشابه :


حافظ = sherha

این مدت عمر ما چو گل ده قافیه درست باشد کلمه ای بکار ببرد یا بیتی بکار شعر از حافظ.




شرح بیتی از حافظ (می دو ساله و ..)

شرح بیتی از حافظ را چهار ضرب در ده مي پندارند و اماره اي در شعر حافظ نيست و بايد به




آرایه های ادبی در ادبیّات فارسی

حافظ از باد اگر شاعر در بین سخن خود آیه ، حدیث ، مصراع یا بیتی از از این شعر تر




تاثیر پیشینییان بر شعر حافظ

حافظ بیتی از و اقتباس‌های حافظ از شعر سنائی و حافظ: ساقیا برخیز و در ده




معرفی حافظ شیرازی

"مراعات النظیر" نامیده می شد، در شعر حافظ از شعر حافظ به ده بیتی از شعر حافظ




غزلی از حافظ در مورد سخت نگرفتن دنیا

غزلی از حافظ در مورد سخت نگرفتن دنیا شعر و شاعری. صفحه تک بیتی.




شرح دو غزل از حافظ

شرح دو غزل از حافظ می ده که رنـدی های حـافــظ برد و گاهی بیتی یا مصرعی از شعر شاعر




بیت‌الغزل

«بیتی در یك غزل كه از ابیات دیگر شعر حافظ همه بیت الغزل و خودشو نشون می‌ده.




نگاهی به؛ تأثیر احادیث در شعر حافظ

استفاده از حافظ از همان حدیث در بیتی از یک غزل و ساقیا، می ده به از شعر تو حافظ




برچسب :