اروین یالوم

  • نقد و بررسی کتابِ "درمان شوپنهاور" اثر اروین یالوم

    یالوم اول بار، با همین گروه درمانی و کتابِ درخشانش با عنوان "روان درمانی گروهی"، دینِ خودش را به این حوزه ادا کرده بود ولی همانطور که خودش ابراز می دارد، آن کتاب به زوایای حرفه ای گروه درمانی پرداخته بود و درمان شوپنهاور روابط انسانی دخیل در گروه را آشکار می سازد.عمده ی نوشته های یالوم در قالب رمان های آموزشی قرار می گیرد، در همین کتابِ مورد بحث نیز خواننده از زبان ژولیوس -گروه درمانگر- و حتی از زبان اعضای گروه، اطلاعات وسیع تکنیکی و بسیار سودمندی را دریافت می کند. آشنایی با فنون اجرا و اداره ی گروه، توسط مولف، گاه در قالب داستان و اتفاقات آن رخ می دهد، مانند زمانی که ژولیوس توسط فیلیپ به خودافشاگری ترغیب می شود یا گاهی نویسنده بسان معلمی به صراحت گروه و فرایندهای آن را شرح می دهد.ژولیوس یک روانپزشک است، که در حین کار با یک گروه، متوجه بیماری لاعلاج خودش می شود، یک بیماری که به تدریج او را با مرگ قریب الوقوع خودش روبرو خواهد ساخت. در ابتدا چالش های ژولیوس با این پدیده و سپس مواجهه با یکی از مراجعین سابقش به نام فیلیپ، که بعدا یکی از اعضای گروه درمانی او می شود، ساختار اصلی این رمان را رقم می زند.فیلیپ-درمانجوی سابق ژولیوس- یک شیمی دان وبعدا یک فیلسوف است، که باور دارد، دیدگاه فلسفیِ آرتور شوپنهاور، توانسته او را درمان کند، عملی که به زعم او، ژولیوس، در گذشته نتواسته بود. یالوم، در این داستان، فیلیپ را به جای آرتور شوپنهاور _فیلسوف بزرگ_ می شناساند و مخاطب بارها سخنان و نکته های فلسفی شوپنهاور را از زبان فیلیپ در می یابد. یالوم نیر، یک درمیان، فصل های این کتاب را، به مرور زندگی و آرای فلسفی شوپنهاور اختصاص داده است. (روندی که به یکدستی داستان لطمه می زند و گاه مخاطب را از سیر وقایع داستان دور می سازد). در نهایت، فیلیپ که در گذشته، مدتها نزدِ ژولیوس، درمان انفرادی را بدون کسب نتیجه رها کرده بود، در نهایت با حضور در جلسات گروهی، شفا می یابد، تا جایی که پس از مرگ ژولیوس، به عنوان گروه درمانگر کار خود را آغاز می کند.شخصیت ژولیوس (که به نظر میرسد نمایی از یالوم را به دیدگان مخاطب یاداور می شود)، در ابتدای آگاهی خود از جریان بیماری مرگ آورش، دچار بحران های موقتی میشود، که هرچه داستان به انتها نزدیک تر می شود دیگر از آن دلهره ها چیزی نمی خوانیم، این طور به نظر می رسد که نویسنده رمان، از مرگ، و آنچه در ابتدای رمان، موضوع اصلی داستان بوده، به تدریج فاصله گرفته تا آن اندازه که شخصیت فیلیپ و چالش های او در جریان گروه درمانی، جایگزین موضوع محوری رمان قرار میگردد. این فاصله گرفتنِ یالوم از درگیری های ژولیوس با ...



  • معرفی رمان وقتی نیچه گریست

    نوشته شده توسط کلاغ سفید  «وقتی نیچه گریست» اثر اروین دی یالوم ،نویسنده و استاد روانپزشکی دانشگاه استنفورد آمریکاست. او جایزه انجمن روانپزشکی آمریکا را در سال ۲۰۰۲ دریافت کرد اما بیشتر به عنوان نویسنده رمان‌های روانشناختی، به ویژه رمان «و نیچه گریست» یا«وقتی نیچه گریست» شهرت یافته است. یالوم به خاطر نوشتن« وقتی نیچه گریست» مدال طلای باشگاه مشترک المنافع کالیفرنیا را برای بهترین رمان ۱۹۹۳ به دست آورده است.این کتاب جز پرخواننده‌ترین و محبوب‌ترین کتاب‌های سال‌های اخیر جهان بوده است. داستان این کتاب آمیزه ای از خیال و واقعیت است و به نوعی می توان آن را از داستان های اقتباس آزاد به شمار آورد که نمونه های قبلی این سبک را در رمان هایی نظیر شکسپیر عاشق و برخی از رمان های تاریخی مانند دزیره دیده ایم. اما این کتاب برداشت آزادی از ماجرای زندگی فیلسوف بزرگ آلمانی فردریش ویلهلم نیچه انجام داده است. نیچه در قرن نوزدهم میلادی می زیست و از بنیانگذاران مکتب فلسفی اگزیسیتیالیسم بود و از مخالفان تفکیک جهان بین نیروی شر و نیروی خیر به شمار می آمد و با سخن«خدا مرده است»مشهور شد. اما در رمان وقتی نیچه می گریست نام و تا حدودی زندگی بسیاری از بزرگان علم وهنر به ویژه روانشناسی به عنوان شخصیت های کتاب آمده است؛افرادی نظیر زیگموند فروید،شوپنهاور، یوزف بروئر،زیگموند اکسنر،پل ره،مالویدا فون مایزنبورگ و ... . همچنین بسیاری از کلمات قصار نیچه که از کتاب های نیچه مانند«چنین گفت زرتشت» ،«انسانی زیاد انسانی» و «دانش طربناک» برگرفته شده اند نیز در این کتاب نقل شده است. مثلاً این جملات« ما خود خدا را آفریده ایم و نیز اکنون همگی دست به دست هم داده و او را کشته ایم.»(ص121)،«زندگی دشوار است و مرگ نیز» (120) ،«امید بدترین بلاست، زیرا عذاب را طولانی می کند.»(ص123)،«انتخاب صحیح و جامع تنها در نور حقیقت شکوفا می شود.این است و غیر از این نیست.»(ص122)«آخرین پاداش مرده این است که دیگر نخواهد مرد.»(ص124)«فکر سایه ای از احساس ماست:تیره تر،تهی تر و ساده تر» (ص134)«باش انچه که هستی». نکته قابل توجه اینجاست که این نوع فلسفه همراه با جملات قصار بعدها مورد توجه فیلسوفان دیگری مانند کریستف لیشتنبرگ نیز قرار می گیرد و بنیان گذار نوع ادبی به نام«گزین گویه ها»یا جملات قصار طنز آمیز(funny quets) -که در ادبیات غرب از شهرت و طرفداران فراوانی برخوردار است-می گردد. به نظر می رسد نویسنده رمان وقتی نیچه گریست نیز به این نکته نیز توجه داشته است. اما در کنار بحثهای روان پزشکی و فلسفی این کتاب،خواننده به نکات ظریفی راجع به دوران سیاسی زندگی قهرمانان کتاب نیز برخورد ...

  • اروین یالوم Irvin d yalom

    اروین یالوم Irvin d yalom

               

  • اروین یالوم روان درمانگر اگزیستانسیالیست

    اروین یالوم روان درمانگر اگزیستانسیالیست

    اروین دیوید یالوم (Irvin David Yalom) روانپزشک معاصر آمریکایی و نویسنده رمان مشهور «وقتی نیچه گریست». زندگی اروین یالوم در 13 ژوئن 1931، در شهر واشنگتن دی‌سی از والدینی به دنیا آمد که از مرز روسیه و لهستان مهاجرت کرده بودند. اروین یالوم در سال ۱۹۵۶ در بوستون در رشته پزشکی و در سال ۱۹۶۰ در نیویورک در رشته روانپزشکی فارغ التحصیل شد و بعد از خدمت سربازی، در سال ۱۹۶۳ استاد دانشگاه استانفورد شد. در همین دانشگاه بود که الگوی روانشناسی هستی گرا یا اگزیستانسیال را پایه گذاری کرد. یالوم هم آثار دانشگاهی متعددی تالیف کرده است و هم چند رمان موفق دارد. او جایزه انجمن روانپزشکی امریکا را در سال ۲۰۰۲ دریافت کرد، اما بیشتر به عنوان نویسنده رمان های روانشناختی، به ویژه رمان مشهور وقتی نیچه گریست شهرت دارد. او به عنوان یک روانپزشک به دنبال راهکارهایی است که از دانش روانشناسی جهت پیشبرد اهداف انسانی و حل مشکلات انسان ها استفاده کند و در کنار این مسوولیت سنگین با داشتن نثری ساده و آگاهی کامل از اصول داستان نویسی، نوشتن رمان را از سال های نخستین دانشجویی آغاز کرد و بی تردید مورد استقبال فراوان مخاطبان قرار گرفت. «وقتی نیچه گریست» مدال طلای باشگاه مشترک المنافع کالیفرنیا را برای بهترین رمان 1993 به دست آورد. آثار - رمان «وقتی نیچه گریست» (۱۹۹۲) - رمان «خوابیدن (دروغ گفن) بر روی نیمکت» (۱۹۹۶) - نظریه و اجرای رواندرمانی گروهی (۱۹۷۰) - هر روز کمی نزدیک تر می شود (۱۹۷۴) - رواندرمانی اگزیستانسیال (هستی گرا) (۱۹۸۰) - گروه درمانی در میان بیماران (۱۹۸۳) - جلاد عشق (۱۹۸۹) - مامان و معنی زندگی (۱۹۹۹) - هنر درمان (نامه‌ای سرگشاده به نسل جدید روان‌درمانگران و بیمارانشان) (۲۰۰۱) وقتی نیچه گریست وقتی نیچه گریست آمیزه ایست از واقعیت و خیال، جلوه ای از عشق، تقدیر و اراده در وین خردگرای سده نوزدهم و در آستانه ی زایش دانش و روانکاوی. فردریش نیچه، بزرگترین فیلسوف اروپا... پوزف برویر، از پایه گذاران روانکاوی... دانشجوی پزشکی جوانی به نام زیگموند فروید، همه اجزایی هستند که در ساختار رمان در هم تنیده می شود تا حماسه ی فراموش نشدنی رابطه خیالی میان بیماری خارق العاده و درمانگری استثنایی را بیافرینند. در ابتدای رمان، لو سالومه، این زن دست نیافتنی از برویر می خواهد تا با استفاده از روش آزمایش "درمان با سخن گفتن" به یاری نیچه نا امید و در خطر خودکشی بشتابد. در این رمان جذاب، دو مرد برجسته و اسرار آمیز تاریخ، تا ژرفای وسواس های خویش پیش می روند و در این راه، به نیروی رهایی بخش دوستی دست می یابند.

  • آشنایی با کتاب اروین یالوم

    وقتی نیچه گریست... دکتر اروین یالوم استاد روان پزشکی دانگشاه استنفورد در سیزدهم ژوئن سال 1931 در واشینگتن دی. سی.به دنیا آمد و چندی پس از جنگ جهانی اول به همراه پدر و مادر خود به آمریکا مهاجرت کرده و در آنجا تحصیلات خود را در زمینه پزشکی و روانپزشکی آغاز نمود. اولین کتاب وی «گروه درمانی نظری و کاربردی» به عنوان مرجع برای کارآموزان مورد استفاده قرار گرفت و پس از آن کتاب های روان درمانی اگزیستانسیال یا هستی شناختی و گروه درمانی بیماران بستری را منتشر کرد. وی در تلاشی برای آموزش تمام ابعاد درمان اگزیستانسیال، به ابزار ادبی روی آورد و کتابی شامل داستان های روان درمانی (جلاد عشق)، دو رمان آموزشی (وقتی نیچه گریست و دراز کشیدن بر مبل راحتی) و کتاب ماما و معنی زندگی را تألیف نمود. یالوم از نخستین کسانی است که با نو آوری در زمینه تألیف «رمان آموزشی» توانست آموزش غیرمستقیم را به دوره های تخصصی روان پزشکی نیز وارد کند. وقتی نیچه گریست اثر اروین یالوم که مدال طلای باشگاه مشترک المنافع کالیفرنیا را برای بهترین رمان سال 1993 کسب کرد با هدف ایجاد سبک جدید وی یعنی «رمان آموزشی» به رشته تحریر در آمد. وقتی نیچه گریست به رویارویی خیالی فردریش نیچه، فیلسوف نامی و دکتر یوزف برویر، از بزرگان علم طب، می پردازد. دکتر یالوم در خلال این داستان جذاب، به توصیف درمان های رایج وسواس فکری می پردازد که هر دو شخصیت داستان به نوعی گرفتار آنند، و از رفتار درمانی و خواب واره تا شناخت درمانی کمک می گیرد ولی در نهایت روش درمانی اگزیستانسیال است که کتاب بیش از هر چیز در پی توصیف آن است. در این کتاب بارها و بارها به بیان تجربی مفاهیم انتقال (انتظارات، باورها و پاسخ های هیجانی ای که بیمار در رابطه پزشک-بیمار وارد می کند) وانتقال متقابل (انتظارات، اعتقادات و پاسخ های هیجانی ای که پزشک در رابطه پزشک و بیمار وارد می کند) می پردازد. و در توصیف رفتار برویر، نحوه برقراری یک رابطه درمانی درست را آموزش می دهد. وقتی نیچه گریست آمیزه ای است از واقعیت و خیال، جلوه ای از عشق، تقدیر و اراده در وین خرد گرای سده نوزدهم و در آستانه دانش روانکاوی. فردریش نیچه، بزرگترین فیلسوف اروپا...یوزف برویر، از پایه گذاران روانکاوی...دانشجوی پزشکی جوانی به نام زیگموند فروید، همه اجزایی هستند که در ساختار رمان در هم تنیده می شوند تا حماسه فراموش نشدنی رابطه خیالی میان بیماری خارق العاده و درمان گری استثنایی را بیافرینند. در ابتدای رمان، لو سالومه، نویسنده روسی- آلمانی، زنی دست نیافتنی که به دوستی با مردان بزرگ زمان خود مشهور بود، از برویر می خواهد تا با استفاده از روش ...

  • وقتی نیچه گریست

    وقتی نیچه گریست

    محصول 2007 کارگردان: پینچاس پری (Pinchas Perry) نویسنده­ی: اروین یالوم (Irvin D. Yalom) داستان فیلم:لوسالومه، معشوقه­ی سابق نیچه بدون اطلاع وی نزد دکتر جوزف بروئر پزشک مشهور وین می رود و از او می­خواهد تا برای درمان حملات میگرنی نیچه راه حلی بیندیشد. لوسالومه با شیوه ­ای طنازگونه در رابطه با مشکل نیچه با بروئر صحبت می­کند و از او می­خواهد تا تمام سعی و توان خود را جهت بهبود وی به کار بندد. به اعتقاد او نیچه برای تن در دادن به فرایند درمان بسیار مقاومت خواهد کرد و از اینرو از بروئر می  خواهد تا با هر ترفندی شده نیچه را به جلسه­ی درمان بکشاند و در رابطه با این قرار ملاقات نیز هیچ صحبتی با او نکند. لوسالومه چند جلد از کتب نیچه را که حاوی افکار و اندیشه­ های اوست به بروئر می ­دهد تا با دنیای ذهنی او بیشتر آشنا شود. بروئر موافقت می­ کند و پس از مدتی به بهانه­ی اینکه مجذوب اندیشه  های نیچه شده و دوست دارد او را از نزدیک ملاقات کند وی را به دفتر کارش دعوت می­کند. اما در همان جلسه­ی اول نیچه احساس می­کند که بروئر با ترحمی که نسبت به او روا می­دارد قصد چیرگی بر او را دارد. او لطف و ترحم بروئر را تعبیر به قدرت می­کند و هدف از آن را تسلط بر خویشتن می­داند. در نتیجه بین آنها جر و بحثی رخ می­دهد و نیچه جلسه را ترک می­کند. بروئر اما بواسطه­ی قولی که به لوسالومه داده است چاره­ی راه را در این می­بیند که به روش دیگری متوسل شود. او با نیچه توافق می­کند که در عوضِ درمان حملات میگرنی او تحت درمان روان­تحلیلی وی قرار گیرد تا بتواند بر احساس پوچی خود غلبه کند. در واقع هر دوی آنها در آنِ واحد هم نقش بیمار را برای همدیگر بازی کنند و هم نقش درمانگر را. به این ترتیب، نیچه برای درمان آلام روحی و روانی بروئر برمی­آید و بروئر برای درمان آلام جسمانی او. هدف بروئر از این کار صرفاً جلب توجه نیچه و تن در دادن او به فرایند درمان است. غافل از اینکه خیلی زود با کمک نیچه پی به جوانب حل نشده­ای از روح و روان خود می­بَرد. به مرور زمان بروئر در رابطه با درگیری عاطفی شدید خود با برتا (یک از مراجعین قدیمی­اش) پرده بر می­دارد. دختر هیستریک زیبایی که یاد و خاطره­ی او هنوز در ذهن بروئر سنگینی می­کند و عدم حضور فیزیکی­اش به شدت احساس می­شود. بروئر به قدری درگیر ذهنی این دختر شده که تمامی آنچه از زندگی به دست آورده و داراست معنایش را از دست داده است. نیچه سعی می­کند ابتدا با توسل به شیوه­های رفتاری، هیبت و تقدس برتا را در ذهن بروئر بشکند تا او دست از این عشق بیمارگونه بردارد. اما هیچ یک از این شیوه­ها کارساز نیست و سایه­ی برتا روز به روز در یاد و خاطره­ی بروئر بیشتر می­گسترد. ...

  • و نیچه گریه کرد - اروین یالوم

    و نیچه گریه کرد - اروین یالوم

    کافی کتابافسردگی بهایی است که آدم برای شناخت خود میپردازد.هر چه عمیق تر به زندگی بنگری ،به همان مقدار هم عمیق تر رنج میکشی.و نیچه گریه کرد - اروین یالوم

  • یالوم و رواندرمانگری وجودی

    علی نیک جو با نگاهی بر وقتی نیچه گریست «چه کسی رنج‌های مرا، شبهای بی‌خوابی و بازی کردن با فکر خودکشی را درک می‌کند؟ آیا من تمام آن چیزهایی را ندارم که بسیاری آرزویش را دارند؟ ثروت، شهرت، اعتبار، محبوبیت، یک زن فوق العاده زیبا و البته فرزندانی سالم و مهربان. بر لب‌های چه کسی در سویس این پرسش نیست که تو دیگر از زندگی چه می‌خواهی؟» این جملات گفتگوی تنهایی دکتر یوزف بروئر است. نوع نگاه بروئر به زندگی‌اش آنقدر عجیب می‌نمود که فروید جوان خطاب به استادش می‌گوید: «دکتر بروئر! شما و افسردگی؟! شما که همه چیز دارید. همکاران ما در این شهر به شما حسد می‌ورزند؛ تمام اروپا شیفته شما هستند. دانشجویان پزشکی بی‌شماری چشم به دهان شما دوخته‌اند. نتیجه تشخیص و درما‌‌نهایتان بکر و فوق العاده بوده‌اند. همسرتان دلفریب‌ترین و مهربان‌ترین زن در سراسر قلمرو پادشاهی اتریش است. شما و افسردگی؟! آن هم زمانی که در اوج موفقیت هستید؟»! پرسش محوری که اروین یالوم در این کتاب طرح می‌کند و داستان حول آن می‌گردد این است که «رضامندی از زندگی در چیست؟ چه عاملی باعث شد دکتر بروئر در ۴۰ سالگی وقتی به پشت سرش نگاه می‌کند احساس رضامندی از حیات نداشته باشد؟ کدام سبک از زیستن است که باعث می‌شود بروئر در برابر حیرت فروید جوان بگوید:» آدمی در چهل سالگی زندگی را طوری می‌بیند که در بیست و پنج سالگی اصلاً تصوری از آن ندارد. «آن کدام عامل محرک بود که باعث شد بروئر پس از کش و قوس فراوان با نیچه و البته با خودش راهی دیگر برگزیند:» راهی به رهایی. «آن چیست که به قول حضرت» مولانا؛ «روح ریحی می‌ستاند و راح روحی می‌دهد». آیا او از مسئولیت حرفه‌ای، معلمی، شوهری و پدری خود خسته شده بود؟ آیا او می‌خواست و می‌توانست که دیگر طبیب آلام مردمان رنجور نباشد؟ آیا‌‌ رها کردن دانشگاه و بیمارستان و مطب و بیمارستان پرشمار و زن و فرزندان نوعی پز روشنفکران و نوعی عمل انتلکچوئلی از سر شکم سیری محسوب می‌شد؟ آیا این‌ها ادا و اطوار طبقه آریستو کراس و بورژوهای بی‌درد محسوب می‌شد؟  این‌‌ همان راهی است که بروئر را از شادکامی و شادخواری به رنج هجران و درد غربت و تنهایی بی‌انت‌ها دچار می‌کند. آنچنان که به «ماتلیده» ـ همسرش ـ می‌گوید: «من رفتم.» حتی نمی‌گوید من می‌روم. گو اینکه می‌روم فعل مضارعی است که احاله به آینده‌ای موهوم می‌دهد که شاید اتفاق بیافتد یا نیافتد. اما رفتم آینده‌ای است که در گذشته حادث شده است: «ماتلیده، من رفتم. نمی‌توانم بگویم به کجا. خود نیز هنوز نمی‌دانم. همه چیز را برای تو و فرزندانمان می‌گذارم: جز لباس‌هایی که بر تن دارم؛ چمدانی ...

  • وقتی نیچه خندید!

    وقتی نیچه خندید!

    وقتی نیچه خندید! (نگاهی به کتاب «وقتی نیچه گریست» نوشته اروین یالوم)   ذهن انسان، ماشین بی وقفه ی تولید افکار است. افکاری که شاید گاهی آنقدر زشت و تکراری باشند که انسان را عاصی کند و عموماً هر کسی که دچار این افکار وسواسی شود به روانشناس مراجعه می کند تا درمان  بگیرد. ولی اگر خودِ روانشناس به این وسواس ها دچار شود چه؟ به قولی «هر چه بگندد نمکش می زنند، وای به روزی که بگندد نمک!». افکار خودآیند نسبت به درمانجویان در حین جلسه درمان و پس از آن، به واقع این یکی از طبیعی ترین حالت های درمانگران است که درباره ی برخی درمانجویانشان دارند، که به آن «انتقال متقابل» گفته می شود. انتقال متقابل و وسواس فکری با یکی از درمانجویان؛ شروع معقولی برای داستانی ست که «اروین د. یالوم» آن را نگاشته است. دکتر «یوزف بروئر» (استاد فروید و یکی پزشکان برجسته ی اواخر قرن نوزدهم)، وسواس های فکری شدیدی با یکی از بیمارانش به نام «آنا او» (با نام واقعی برتا پاپنهایم، یکی از مشهورترین کیس های ابتدایی دنیای روانشناسی که اولین درمان های روانشناختی با نام او گره خورده است)، دارد و به دنبال حذف این علائم در روزگاری است که هر مشکل روانشناختی با آب درمانی و مشاوره با کشیش حل می شود. اما این همه ی داستان نیست و در چنین روزهای درگیری ذهنی بروئر است که زنی خوش اندام و زیبا با او ملاقات می کند و از او درخواست می کند تا به درمان دوست فیلسوفی بپردازد که در شرف خودکشی است. و «لو سالومه» آنقدر زیبا و جذاب هست که دکتر بروئر مشهور را وادارد تا درمان این فیلسوف ناشناخته را بپذیرد. اما این پذیرش همراه با نیرنگ هایی برای جذب او برای درمان پزشکی و سپس درمان روانشناختی پنهانی است، چراکه «فردریش نیچه» کسی نیست که خود را برای درمان روانشناختی عرضه کند. «وقتی نیچه گریست»، تقابل و رویارویی تمام عیار دو نوع تفکر است. داستان در واقع جنگ بین تفکرهاست. جنگی چند هفته ای که منجر به دگرگونی هر دو قهرمان داستان می شود (به واقع بعد از چند فصل متوجه می شویم که نمی توان صرفاً با یکی از شخصیت های اصلی همذات پنداری کرد و اینگونه داستان با دو قهرمان؛ بروئر و نیچه، دنبال می شود). نویسنده در این آوردگاه بی رحم، همزمان با قهرمان های داستان، افکار و باورهای مخاطب را نیز به جنگ می طلبد و با بی رحمی تمام به خیلی از باورهای ساده انگارانه ی مخاطب می تازد. آنقدر که در برخی سطور مخاطب نیز همزمان با قهرمان های داستان به فکر فرو می رود، به وجد می آید، افسرده می شود، می خندد و یا شاید گریه کند. داستان حتی به برخی روش های متدیکال رواندرمانی هم طعنه زده و در مواردی به انتقاد از برخی متدهای ...

  • هنر درمان

    از وقتی که یه دفتر یادداشت مشکی از دوستی نازنین هدیه گرفتم منتظر بودم تا در مورد  لبخندی که تمام مدت تماشای فیلم "پرده آخر" به لب داشتم بنویسم یا شاید هم از نمایش " شام با دوستان " . ولی خوب قرعه نوشتن به نام کتاب " هنر درمان " افتاد. به خودم گفتم خیلی حیفه که کتاب " هنردرمان " رو با خودم به مهمونی قلم و کاغذ نبرم. پیشتر سه کتاب از اروین یالوم خونده بودم و چند خطی هم راجع به " وقتی نیچه گریه کرد" تو وبلاگ آگاهی نوشته بودم. اعتراف می کنم اولین کتابی که از اروین یالوم شروع کردم هنوز تموم نشده! با وجودی که کتاب " روان درمان اگزیستانسیال " و مطالبش راجع به چهار ترس اصلی انسانها خیلی برام جالب بود و تازه اونقدر ذوق زده شده بودم که کنار بعضی جملات، یادداشت نویسی هم کردم ولی فقط به یک دلیل ساده هنوز خوندن کتاب تموم نشده. مشتاق و منتظر بودم که با دوستی، رفیقی یا آشنایی راجع به یادداشتهایی که نوشته بودم صحبت کنم.  " هنر درمان " نه مثل " روان درمان اگزیستانسیال " درسنامه دانشگاهیه و نه مثل " وقتی نیچه گریه کرد " و " مامان و معنای زندگی " به صورت رمان نوشته شده. انگار که درددل یه استاد روان درمانی با دانشجویانیه که قصد دارن به زودی جلسات روان کاوی با بیمار رو شروع کنند. یا یه جوری به اشتراک گذاشتن تجربیات شخصی و حرفه یی استاد از 40 سال تجربه متعدد با بیماران و جلسات مختلف روان درمانی به دست اومده . این که نویسنده به دانشجویان توصیه می کنه با بیمار همدردی کنند صرفا یک توصیه پزشکی نیست . اونقدر حرفها ی نویسنده برام آشنا و ملموس بود که به دید توصیه های استاد دانشگاه به دانشجویان روان درمانی نگاه نکردم. " مخاطبان هنر درمان، روان درمانگران نسل جدید و نیز بیمارانشان نیستند. پس مخاطبان عادی و متخصص را با هم فرا می خواند. قصه نمی گوید که سرگرمتان کند؛ درس زندگی، درمانگری و ارتباط می دهد ولی با کلامی چنان جذاب که در غیر درمانگران و غیر بیماران هم وسوسه قدم نهادن به دنیای بیمار- درمانگر را پدید می آورد. " خوشبختانه مترجم کتاب خانم دکتر سپیده حبیب، خود روانپزشک است و با یادداشت های خود، درک هنر درمان را برای خوانندگان غیر متخصص بسیار آسان کرده است . چند خطی از فصل 6 ؛ ( همدردی : از پنجره بیمار به بیرون نگاه کردن) " چندین دهه پیش بیماری داشتم که مشتاق برقراری نوعی صلح میان خود و پدرش بود و می خواست رابطه یی تازه و با نشاط را با او آغاز کند. بهترین فرصت را زمانی دید که قرار بود پدر او را با اتومبیل به کالج برساند. فرصتی که مدتها در انتظارش بود به یک فاجعه بدل شد! پدر تمام وقت را به غرولندی طولانی درباره نهر زشت و مملو از زباله کنار جاده گذراند ...