جدید ترین مدلهای ماتو

  • نمونه سوالات مسابقات آزمایشگاهی شیمی

    ۱- تکه کوچکی از فلز سدیم را در لوله آزمایش حاوی آب انداخته و انگشت خود را روی دهانه لوله قرار می دهیم هنگامی که فشار گاز را احساس کردیم انگشت خود را برداشته و کبریت شعله وری را به دهانه لوله نزدیک می کنیم چه روی می دهد؟ 2- اگر یک بادکنک بخریدو آن را پر از هوا کنیدو در یک روز سرد زمستانی بیرون از خانه قرار دهیدآنگاه برای بادکنک چه اتفاقی می افتد؟    3 - با توجه به تعریف فاز در هر مورد تعداد فازهای موجود را را معین کنید؟به نظر شما کدام مخلوط همگن وکدام ناهمگن است؟کدام مخلوط یک محلول است؟چرا؟ الف)اتانول وآب                                              ب)مخلوط نفت وآب  4- با آزمایشی مشخص کنید واکنش پذیری فلزات گروه اول چگونه تغییر می کند؟ 5- واکنش آلومینیوم با محلول مس (И) سولفات را انجام دهید؟مشاهدات خود را نوشته فرمول واکنش و نوع واکنش را بنویسید  ؟ 6-روش شناسایی یونPb چیست؟ 7- با طراحی یک آزمایش تعیین کنید ظرفیت گرمایی آب بیشتر است یاالکل؟ 8-  برای شناسایی یون fe   از چه موادی استفاده می کنیم شرح آزمایش راهمراه با معادله واکنش بنویسید؟ 9- آزمایشی طراحی کنید که نشان دهد حل شدن کلسیم کلرید در آب گرماده ولی حل شدن آمونیوم نیترات در آب گرماگیر است؟  10- هر تپش قلب انسان به اندازه یک ژول انرژی نیاز دارد در این صورت اگرتعداد ضربان قلب در هر دقیقه 72ضربه باشد برای انجام ضربان قلب در هرانرژی لازم است؟ 11- در دمای ثابت و فشار ثابت یک اتمسفر حجم یک سیستم گازی از 2 لیتر به4لیتر افزایش می یابد در مورد این سیستم به پرسشهای زیر پاسخ دهید؟ الف)علامت کار انجام شده توسط سیستم را تعیین کنید ؟ ب)کار انجام شده توسط سیستم بر حسب لیتر .اتمسفر را محاسبه و علامت آن را تعیین کنید؟ 12- گاز آمونیاک از واکنش گاز نیتروژن با هیدروژن بدست می آیددرصورتی که بازده درصدی واکنش 60%باشد چقدر آمونیاک از واکنش 12گرم هیدروژن با مقدار اضافی نیتروژن بدست می آید؟(14=N و1=H )  13- حل شدن کدام یک از موارد زیر درآب گرمازاست؟ 1)کلسیم کلرید خشک        2)کلرید سدیم           3)آمونیوم نیترات 14-حل شدن کدام یک از موارد زیر درآب گرماگیر است؟ 1) کلسیم کلرید خشک        2)آمونیوم نیترات       3)نوار منیزیم   4)کلرید سدیم  15- کدام یک از موارد زیر امولسیون محسوب می شود؟ 1)مخلوط روغن و سرکه و زرده تخم مرغ                 2) محلول سدیم کلرید 3)مخلوط سرکه وآب                                              4)محلول گرم شده نشاسته 16-کدام یک از موارد زیر نقش امولسیون کننده را در سس مایونز ایفاءمیکند؟ 1)روغن مایع                2)سرکه                  3)لیستین موجود در زرده تخم ...



  • رمان پشت یک دیوار سنگی(15)

    نگاهش یه جورایی مچ گیرنده بود. یا یه جورایی مثل کسی که می خواد به یه بچه ی خنگ یه چیزهایی و بفهمونه یا به زور بخواد یه چیزی و بهت بگه که تا حالا خودت بهش دقت نکردی. هر چی که بود باعث شد من که تا اون موقع نیم خیز شده بودم و خودم و رو مبل جلو کشیده بودم، تو جام آروم بگیرم و برم عقب و به فکر فرو برم. تا حالا خودم به این قسمتهاش نگاه نکرده بودم. یا فکر نکرده بودم. به اینکه چرا از بین این همه آدم از بین این همه پسر و مردی که هر روز باهاشون سر و کار دارم یا تو مهمونیها میبینمشون چرا چرا کوهیار؟ چرا؟ حتی آزاد با اون همه زیبایی صورت بازم برام جلوی کوهیار اونقدر ناز نبود اونقدر خوب نبود اونقدر زیبا نبود؟ چرا منی که تو مسافرتهای خارج از ایران تو ماموریتها هر لباسی و هر جا و حتی تو خیابون جلوی چشم 100 ها نفر خیلی راحت و بدون کوچکترین حس بدی می پوشم اما دیشب به خاطر کوتاه بودن لباسم و پیدا بودن رونهام جلوی کوهیار معذب بودم. چرا منی که تو مهمونی تو دورهمی ها با خیلی از پسرا می رقصیم اونم مدلهای مختلف. کنار هم می نشستیم و شاید گاهی صمیمی با هم صحبت می کردیم و در حد مخ زنی هم پیش می رفت اما هیچ کدومشون جز جاذبه ی اولیه چیز خاصی نداشتن. می تونستم برای یه ساعت یا نهایت یه مهمونی تحملشون کنم. حتی با اونایی که دوست میشدم هم خوشم نمیومد زیاد دورو برم باشن اما کوهیار.... این پسر چی داشت که من دلتنگش می شدم. دوست داشتم مدام دورو برم باشه. حاضر بودم به خاطر کمک بهش از روز جمعه ام بزنم. برای درست کردن غذای مورد علاقه اش و رفع خستگیش خودم و خستگیم و فراموش کنم؟؟ کوهیار چی داشت.... خودم جواب خودم و می دونستم. با فکر به جواب، یه نفس عمیق کشیدم. سرم و بلند کردم. بچه ها هنوز در مورد کوهیار و مهمونی حرف می زدن. تنها کسی که با نگاه تیزش حالتهام و زیر نظر گرفته بود آرام بود. چشم ازش برداشت. نگاه دقیق و جستجو گرش همراه لبخند ریزش روحم و اذیت می کرد. حقیقتی که خیلی ساده فهمیده بود و رک کوبونده بود تو صورتم در عین اینکه باعث آرامش خیالم شده بود پریشونمم کرده بود. از جام بلند شدم و به بهانه ی چایی ریختن رفتم تو آشپزخونه. سینی و برداشتم و رفتم سراغ فنجونا. باید خودم و مشغول می کردم. آرام: عاشقش شدی؟ دستم دور فنجونی که تو سینی گذاشتم مشت شد. چشمهام و بستم و یه نفس عمیق کشیدم. تو ته مهای وجودم دنبال عشق گشتم. متفکر برگشتم و بهش که تکیه داده بود به اپن و نگام می کرد خیره شدم. صادقانه گفتم: عاشق نه... دوست داشتن... آره... یه ابروش و فرستاد بالا و دست به سینه شد و با لبخند گفت: جالبه... از کجا میدونی عاشق نه؟ سرم و انداختم پایین و در حالی که یه خاطره ی دور تو ذهنم جون می گرفت آروم ...