سومین جراحی

نوبت عملم بعد از چند بار به تعویق افتادن فرا رسیده بود . روز یکشنبه باید برای سومین بار توی عمرم جراحی می شدم، خیلی می ترسیدم ولی باید جراحی می کردم چون دیگه داشت بهم فشار وارد می شد . بینی من برای دومین بار قرار بود عمل بشه ولی بازم خیلی ترس داشتم چون خاطرات عمل قبلی فراموشم نمی شد . بار قبلی سال 1385 بود که جراحی شد ولی هنوز راه تنفسیم مشکل داشت و باید استخون های اضافه اون دوباره جراحی می شد . من برای تنفس کردن خیلی مشکل داشتم و دیگه نمی تونستم خوب تنفس کنم، برای بهتر شدن تنفس برام اسپری تجویز شد و با اسپری تنفسم رو تصحیح می کردم ولی بعد از 3 ماه یه مشکل پیش اومد، سمت چپ بینیم عفونت کرد و کاملاً بسته شد و  دکتر آنتی بیوتیک های قوی مثل سفیکسیم رو برام تجویز کرد . دیگه با دهنم نفس می کشیدم و به این کار عادت کرده بودم ولی خیلی خیلی مشکله و نمی شه تحمل کرد . بعد از عکس برداری مشخص شد که اگر اینطور ادامه پیدا کنه ریه هام رو از دست می دم و دیگه به اصطلاح "عمل واجب" شدیم . مکان و جراح چند بار تغییر کرد و من با جراحی در تهران مخالفت کردم و آخر پیروز شدم و خانواده رو قانع کردم که در خرم آباد هم میشه جراحی کرد ...

من عادت کردم موقع خواب اخم می کنم ( ۲ ساعت قبل از عمل )

منجمی زیر سرم !!! ( ۱ ساعت قبل از عمل )

یکشنبه ۱۵ مهر در بیمارستان خصوصی دکتر شجاع بستری شدم تا خانم دکتر آتوسا طهماسبی که یکی از جراحان موفق در استان لرستان هستند من رو جراحی کنه . ظهر جراحی شدم و بعد از ظهر به هوش اومدم ولی خیلی حالم بد بود . تا 2 ساعت نمی فهمیدم دور و اطراف چی می گذره ولی می دونم یکی از شاگردام داشت بالای سرم سرو صدا می کرد !! خانم نورمحمدی با یکی از دوستانشون اومده بودند که به من سر بزنن !! واقعا خوشحال شدم و وقتی دیدمش دلم گرم شد که هنوز برای بعضی افراد مهم هستم . برای مدتی بخاطر طزریق مواد مخدر درد نداشتم ولی بعد از مرخص شدن و رسیدن به خونه تازه داستان به اوجش رسید . واقعا داشتم درد می کشیدم و چند باری از فشار درد زیاد گریه افتادم ولی بازم باید تحمل می کردم . خونریزی ادامه داشت و من کم کم حالم بد تر می شد ولی نگران نبودم چون خواهر بالای سرم بود . ماما بودن خواهرم من رو دل گرم می کرد و چند باری به دادم رسید . ساعت 9:30 شب خواهرم فشار خونم رو گرفت و با نگرانی نگام کرد ؛ فشارم 8 بود و کم کم حالم نگران کننده شده بود ولی اون بازهم نگران نبود چون خیلی مریض بد تر از من رو توی بیمارستان دیده بود . اوضاع داشت کم کم با استراحت من بهتر می شد که یکباره دو تا دستم بی حس شدن !!! خواهرم می گفت جای نگرانی نیست و علتش کم شدن خون در بدن من بوده . 

لبخند بزن منجم ( ۱ ساعت قبل از عمل )

دماغ بی گناه من بدون پانسمان ( ۳ روز بعد از عمل )

بعد از کلی درد، فشار و بی خوابی سه شنبه پانسمان هام رو در مطب دکتر طهماسبی باز کردن و تازه بعد از 3 روز مجرای بینیم باز شده بود . داشتم بال در می اوردم که با بینی می تونم نفس بکشم ولی باز خون ریزی کمی در ناحیه چپ بینی وجود داره که تا 2 روز ادامه خواهد داشت .  من سلامت خودم رو مدیون لطف خداوند بزرگ و دعای خیر بچه ها می دونم و از تمامی دوستان که به من کمک کردن کمال تشکر رو دارم .


مطالب مشابه :


سومین جراحی

جراح چند بار تغییر کرد و من با جراحی در تهران مخالفت کردم و آخر پیروز شدم و خانواده رو قانع




انجمن جراحان پلاستيك: ايران، مركز جراحي بيني دنيا

و مي گويد بيني دخترش در تركيب صورتش هيچ ايرادي ندارد و زيباست اما جراح شيدا به او قول




24. مشخصات بیمارستانهای استان لرستان

ربات جراح , جراحی پلاستیک; اين بيمارستان در شهرستان خرم آباد واقع شده و بيمارستاني




بزرگان پزشکی ایران زمین

حمید مسیحا جراح پلاستیک در زيبايي مفهوم فراموش شده خرم آباد حامد




بررسی جراحی زیبایی از نظر روان شناسی

آموزشکده فنی و حرفه ای سما واحد خرم آباد. جراح بدون جراحی پلاستیک در آن انجام




وبلاگهای پرستاری ایران در یک نگاه

پرستاران خرم آباد: فوق تخصص جراحی پلاستیک جراح پلاستیک و




برچسب :