همه چیز راجع نان سمنانی(قسمت دوم)

بخش سوم
ضرب المثلهای مربوط به آسیاب ، تنور و نان
فصل اول

نان
ضرب المثلها که بخش مهمی از فرهنگ عامه را تشکیل می دهند ، گنجینه های گران سنگی هستند که در طول سالیان متمادی ساخته و پرداخته شده و شکل می گیرند.
ضرب المثل نیز همچون شاخه های دیگر فرهنگ عامه با معیشت و محیط و مسائل اجتماعی مردم در ارتباط است.
مثلها ، کوتاه جملاتی اند با مفاهیمی بلند و عمیق ، مفاهیمی که با گذشت زمان در کوره ی تبادل افکار و مراودات اجتماعی گداخته و آبدیده می شوند و گاهی چنان موجز بیان مقصود می کنند که ساعتها سخن گفتن یا نوشتن را یارای چنین کاری نیست.
در یک مثل به گونه ای ساده ، اما گره خورده با پدیده های گوناگون جامعه ، اندیشه ای بر زبان می آید که در مفاهیم « حرکت » تلاش و همراهی به چشم می خورد. به همین سبب است که ضرب المثلها را باید از زوایای مختلف نگریست و در ارتباط با پدیده های دیگر مورد مطالعه قرار داد. اشعار و ترانه های عامیانه نیز چون ضرب المثلها از مسائل زندگی مردم جدا نیستند.
مثل حاصل تلاش فکری انسان هوشمند و خردمند است که در عرصه روابط اجتماعی در گذر زمان به وجود آمده و سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است.
مثلها در اقیانوس بیکران حیات اجتماعی اقوام و ملل همچون در و گوهر گرانقدر و ارزشممندند. به درستی گفته شده است که مثل ، حکمت توده است و هر ملتی که امثال بیشتر می داند از توسعه فکری عامه بیشتری برخوردارند.
آسیاب ، تنور و نان نیز در فرهنگ مردم استان سمنان جایگاه خاص دارد. همین امر باعث شده تا مثلهای زیادی با مفاهیم بلند در موضوعات مذکور شکل یابد و در مواقع ضرور به کار برده شود. در این بخش به مهمترین ضرب المثلها در سه موضوع آسیاب ، تنور و نان می پردازیم.
ضرب المثلهای مربوط به نان در سمنان
◘ آدم نون گدی دِی و ژو دس نیا کره!

ādam nun gedey day-o žÖ das niyâ kare

آدم نان به گدا بدهد و به دست او نگاه کند!
در مورد انتباه به کسی گویند که عنان مال خود را به دست غیر بدهد و از او چشمداشت بهره ای داشته باشد.
◘ اُِسبِی اَجَل مِرِسه، چوپونی نون موخوره.

esbey ajal merese ĉupuni nun moxore

اجل سگ که می رسد، نان چوپان را می خورد.
در مقام تحذیر و انذار به کسی گویند که بی مورد و بی جا با بالاتر از خود درافتد.

◘ ◘ ◘

◘ امیدی نونِه وِین بی نون، بِموندون. اُمیدی ماشُقی بموندون

omidi nune weyn bi nun bi nun bemondun omidi maŝoqey bi Ši bemondun


- مهدی ، پرتوی آملی. ریشه های تاریخی امثال و حکم ، جلد اول، تهران : سنایی، ص 19.

 

به امید نانوا نانوا بی نان ماندم به امید معشوق، بی شوهر ماندم
در مقامی گفته می شود که شخص به امید حل مشکل خود، یا انجام کاری به انتظار کمک دیگری نشسته و نتیجه ای نگرفته، در حالی اگر خود به حل مشکل خود برمی خاست، موفق می شد.

◘ ◘ ◘

◘ انبار دار نون مخوره، انبونه دارَم (نون) مخوره

enbârdâr nun moxore, enbâram nun moxore

کسی که انبار گندم دارد نان می خورد، کسی که یک انبان گندم دارد هم نان می خورد.
در بیان این امر گویند که هر کسی روزیش مقدر است و سهمی که باید به او برسد می رسد.
رشحثمثنث وزی خود می خورند منعم و درویش قسمت خود می برند پشه و عنقا

◘ ◘ ◘

بلول و خرقه، نانی جو و سرکهbalul-o-xerqa, nâni jow-vo serke
بهلول و خرقه، نان جو و سرکه
در توصیف کسی گویند که مقید به زندگانی تجملی نیست و با وسایلی ساده زندگی می کند.

◘ ◘ ◘

خدا نون مادِه، دِندون منادِه،دندون ماده، نون مناده

xodâ nun mâdeh dendun menâdeh, dendon mâdeh nun menâdeh

خدا نان می دهد، دندان نمی دهد، دندان می دهد نان نمی دهد.
یعنی همه چیز برای همه کس مهیا نیست. اشاره ای کنایه آمیز به نابرابری و فاصله سطح زندگی میان مردم یا تناقض و عدم تعادل در آفرینش.

◘ ◘ ◘

خشتون نون مخوره، حاجی عباسی حلیم هوم موکوئه.

xoštun nun moxore. hâji abbâsi halim hum mokue

نان خودش را می خورد و حلیم حاجی عباس را به هم می زند.
در مقام خدمت یا اعتراض به کسی گویند که برای بیگاری کند.

◘ ◘ ◘

دو دیمَه چَپِلَکَهdo dima čaoeleke
نان ساجی دو رو است.
در مورد افراد دو رو به کار می رود که به اصطلاح دودوزهبازی می کنند. اشاره به نانی است که روی آن مختصری سرخ شده ولی مغزش خمیر است. در این مورد کنایتی به افراد سطحی است که متزلزل و دم دمی هستند.

◘ ◘ ◘

ژین نون، ژین سَر دَرَه. žin nun žin sar dara
نانش روی سرش است.
در مورد دختر یا زنی که کار می کند و صاحب درآمد است، اطلاق می شود. دختر یا زنی که با چنین وضعی به خانه شوهر می رود، باید امتیازاتی برایش منظور کرد.

◘ ◘ ◘

کَرگَه نون ژو دستی پی ماره. karga nun žo dasti pi mare.
مرغ ، نان از دستش می گیرد.
کنایه از افراد بی دست و پا و بی عرضه ، ر.ک : آنقدر بی عرضه ی کو روآ گوشت ژو پیاماره و نیز : پیاز ژو دس پوست منابو.

◘ ◘ ◘

کِلَه بَرَه خوسَه. kela bara xosa
] گویی [ در سوراخ تنور خوابیده. یا گونی جای خفتن او در سوراخ تنور است.
در مورد کسی که سراپایش خاک آلود است ، گفته می شود.
کله بره : سوراخ تنور که برای هواکش تعبیه شده...

◘ ◘ ◘

◘ کِلَه بِکِتَه ، نون مَنِشی دِبِست. kela beketa nun manešti debest.
تنور که ] از حرارت [ افتاد ، نان نمی توان پخت.
در مقام تنبه و اعتراض در موردی گفته می شود که شرایط یا عوامل مناسب در کار یا حالت مساعد در شخص از بین برود. در این صورت امکان انجام کار مورد نظر با کیفیت نخستین وجود نخواهد داشت.

◘ ◘ ◘

گِدی دست گُندمین نون بِدی چَه؟gedey dast gondomin nun bediča?
در دست گدا نان گندم دیده ای؟
از سوی کسی گفته می شود که او را به داشتن چیزی مشخص ، ذیحق نمی دانند ولی او خود را کمتر از دیگران نمی داند.

◘ ◘ ◘

گندمین نون نخورچیمون ، مرتیمون دست بدیچیمون.

gondomin nun naxorčimun, martimon dast bedičimun.

نخوردیم نون گندم ، دیدیم دست مردم
در مقام دفاع کسی گویند که او را خالی الذهن از کاری دانسته اند.

◘ ◘ ◘

میردی کو نون نداره ، ای ذَر زِفون ندارهmirdi ko nun nedâre, I zar zefun nedâre
مردی که نان ندارد ، یک ذرع زبان ندارد.
در مقام انتباه به مردی گویند که تقاضای بیش از حد از اهل و عیال داشته باشد.

◘ ◘ ◘

نِصبَه نونَه ژِین قِسمتَه. nesba nuna žin qesmeta
نیمه نان قسمت اوست.
درباره زنی گفته می شود که هوو دارد.

◘ ◘ ◘

نون آهو بَبو ، تو تازیnun âhu babu to tâzi
نان آهو شود، تو بتازی
نفرینی است که مادران در حق اولاد ناباب کنند.

◘ ◘ ◘

نون ژو تِلَه کِچیnun ž tela kâči
نان در شکمش افتاده است.
به تعریض به کسی گویند که برگ و نوایی یافته و کارهای خارج از شأن خود می کند.

◘ ◘ ◘

نون شیری دَلَه تِلین دَرَهnun širi dale talin dara
نان در شکم شیر است.
در مقام انتباه به کسی گویند که بخواهد با کمی کوشش به نان و آبی برسد.

◘ ◘ ◘

نون تَیی خُمبِه نِشتَه کُر تَیی دِواجین پی اِشتَه.

nun tahi xombey neŠta, kor tayi dewâjin pay ešta.

نان در خمبه نیست (ولی ) زیر لحاف است.
به طنز در مورد مردی گفته می شود که در آمدی برای گذراندن زندگی ندارد، اما در شهوت رانی و در نتیجه ، به وجود آوردن فرزندان متعهد پی گیر است.

◘ ◘ ◘

نونَه دِلِه کِلین پی بیرین مِی ، سَرَه تَه اِشکِتِه.

nuna dele kelin pi birin mey , sara ta ešketey.

نان از تنور بیرون نیامده ، سر و ته آن شکسته.
اشاره به مردیست که نان خور در سر سفره اش زیادند، به طوری که هنوز نان از تنور خارج نشده ، بچه ها سر و ته آن را می خورند.

◘ ◘ ◘

نون نداره بخوره، پیاز مخوره ژو اشتها واشو.

nun nedāre baxore, piyâz moxure ž ešteha va šu.

نان ندارد بخورد ، پیاز می خورد که اشتهایش باز شود.
به تمسخر به کسی گویند که از پیدا کردن معاش روزانه خود عاجز است و به فکر قر و فر افتاده است.

◘ ◘ ◘

نون نداره بخوره ، سکنجبینی رَه طارِت ما گیره.

nun nadāre baxore sekanjebiny ra tāret māgire.

نان ندارد بخورد، با سکنجبین طهارت می گیرد.
به تمسخر به کسی گویند که معاش روزانه او لنگ است و به خرجهای بی مورد و بیجا می پردازد.

◘ ◘ ◘

واژاری نون هنونه ، دس ژو مکو تمونه.

vāžari nin hanuna, das žo maka tamuna.

نان بازار چنین است، تا دست به آن بگذاری تمام می شود.
در بیان بی برکت بودن نان بازاری گویند.

◘ ◘ ◘

ضرب المثلهای سنگسری
آتش اِشتون کِلوایی سر کِندِ.

âtaš eštun kelvâe sar kende

آتش روی نان کلوایی خودت می ریزی.

(کلوا نوعی نان چوپانی است. برای تهیه آن ابتدا آرد را خمیر کرده و سپس با استفاده از هیزم آتش مفصلی را فراهم می کنند و پس از آرام شدن آتش، خمیر را به صورت قطعات گرد و ضخیمی در آورده و زیر آتش می نهند تا بپزد. به این نوع نان کِلِوا می گویند).

◘ ◘ ◘

اِشتون نون دِپیندِ بخوری، خادِ اَلقِ یاد بَدِیی.

eštun non de pinde baxuni xâ de alq yâd badeyi.

نان خودم را باید بخورم، به شما عقل یاد بدهم.
وقتی کسی نحوه انجام کاری را به دیگری یاد بدهد.

◘ ◘ ◘

بِشُستِ سَردِ لیم بِگِ دِبَستِ نون دِسیم بِگِ.

bešošte sar de lim bege debaste nun de sim bege.

سر شسته شده دوباره کثیف شد، نان پخته شد کپک زد.
زمانی که شخصی خودش را برای مسافرت آماده کند اما به دلایلی به مسافرت نرود و این جمله به معنای آن است که همه آنچه مهیا کرده ایم خراب شد.

◘ ◘ ◘

جین جی یون وِ نون قرض دینن.

jin ji yun de nun qarz dinen.

به یکدیگر نان قرض می دهند.
دو نفر که همیشه به فکر هم هستند و اکثر مواقع به هم کمک می کنند.

◘ ◘ ◘

فکری نون هاکِ کو خربُزِ وُیَ.

fekri nun hâke ku xarboze voya.

فکر نان کن که خربزه آب است.
هنگامی که انجام دادن کاری با شکست مواجه می شود به این معنی که از این کار دست بردارد و به کار دیگری بپردازد.

◘ ◘ ◘

کولوّتَدِ تارُف کِرِ کیلایی بوج مُسِندِ.

kūlū tade tâtâ šunen nuni baresen juni resenen.

اگر یک نان کوچک به تو تعارف کنند، تو نان بزرگ را بر می داری.
هنگامی که کسی از چیزی بیشتر از آنچه که اجازه اش را دارد استفاده کند.

◘ ◘ ◘

گدایی کاتا شوِنن نونی بِرِسن جونی رِسِنن.

gedâyi kâtâšunen nuni baresen juni resenen.

فرزندان گدا تا بروند به نان برسند به جان می رسند.
هنگامی که برای فردی از خانواده متوسط گرفتاری ایجاد شود و یا در کارهایش با شکست مواجه شود.

◘ ◘ ◘

مُی پِشِ رونی سَر سُرفِ نون نخارت.
moy peše nuni sar sofre nun naxârte

 

سر سفره پدر و مادر نان نخورده است.
اصطلاحا به افراد بی تربیت و بی شخصیت گفته می شود.

◘ ◘ ◘

نادون دِنون دانا حیرون بَمونِ.

nâdun de nu dinde dânâ heyrun bamune.

به نادان نان می دهد، دانا حیران بماند.
هنگامی که فردی بی لیاقت به مقام و ثروت دست پیدا کند.

◘ ◘ ◘

نِ نون آهویَ ونُ تازی.

ne nun âhauya u tâzi.

نان او آهو است و او تازی ( سگ).
اصطلاحا جمله در مورد کسی به کار می رود که کار و کاسبی موفقی ندارد.

◘ ◘ ◘

نون هَم سُر فِندی یَ.

nun ham sorfendi ya.

نان در سفره ما گذاشته است.
در مقام اعتراض به کسی که خود را برای ازدواج به خانواده ای معرفی کرده است.

◘ ◘ ◘

نونی قلبی اِشتون دِ خُوندِ

nuni qalbi eštun de xnde

نان قلب خودش را می خورد.
کنایه از این که پاداش کارهای نیک خود را دیده و به موفقیت در زندگی دست یافته است.

◘ ◘ ◘

هر جی اَشَّ گل فِرّاشَ هر جی نونَّ کَل وِشّونَ.

har jey âšša kal ferrâsša har jey hunna kal veššuna.

هر جا آش است کچل فراش است، هر جا نان هست کچل گرسنه است.
کاربرد:
1- به کسی که در هر کاری دخالت کند گفته می شود.
2- کسی که شکم پرست است و هر جا خوردنی باشد حاضر است.

◘ ◘ ◘

ضرب المثلهای عشایر الیکایی
تَرتیجک دُکاشتمی خورش نونمون بویه ، آفتِ جانمون بیه.

tartijak dokâštemi xoreše nunemum bowa- âfate jânemun baya

ترتیزک کاشیتم خورش نانمان باشد، آفت جانمان شد.
در مواردی به کار می رود که حاصل کار بر علیه کننده ی کار باشد.

◘ ◘ ◘

نون هدی به نون وا، یک چیزی هم هَدی بالا.

nun hady be nunevâ- yag ĉizi ham bâlâ.

پختن نان را به نانوا بده ( تا بپزد ) یک مبلغی هم بالاتر بده.

کار راحتی اگر گرانتر هم تمام می شود باید به دست کاردان سپرد.

◘ ◘ ◘

هر که خوانه تَش بکشه خودش کلواسر.

harka xâna teše bakeša xodša kalvâsar

هر کس می خواهد آتش را بر روی کلوای خود بکشد.
هر کش به نفع خود کار می کند و در پی سود و منفعت خود است.

◘ ◘ ◘

ضرب المثلهای افتری
جو نُن رو هون کته.

ju non ruhun kata

نانش در روغن افتاده.
کار و بارش خوب شده است.
فصل دوم
تنور
ضرب المثلهای مربوط به تنور در سمنان
بینی کوجَه کِلَه دارَن خشتون شِوی هی شون.

beyin koja kela dâran xošton šewi hišon

ببین کجا تنور روشن است، پیراهنت را در آن تکان بده.
در مقام اعتراض و تحقیر به کسی گفته می شود که تنش کثیف و لباسش چرکین است( برای کشتن شپش ، پیراهن یا لباس ها را در تنور می تکاندند).

◘ ◘ ◘

گرمه کله نون بیرین مهgarma kala nun birin me
از تنور گرم نان بیرون می آید.

◘ ◘ ◘

پشکا کِلَه مریژه.peŝka kela merižey پشکل ( گوسفند) به تنور می ریزد.
به تمسخر در مورد آدم حریصی که مرتبا نقل و آجیل را مشت مشت به دهان می ریزد می گویند.
در گدشته که سوخت تنور با هیزم و کود گوسفندان بود، پشکل را با غربال به تنور می ریختند.

◘ ◘ ◘

داشه ، دوچین و واچین.dâša duĉin-o vâĉin
تنور ( برای پختن نان سمنانی) است ، بچین و واچین.
یعنی دنیا محل کار و کوشش است. کاری بکن و بهره ای ببر.
در مقام اعتراض به کسی گویند که کاری نکرده ، توقع نفع و بهره دارد.

◘ ◘ ◘

وره به هندستون، ژو دل و جغر کله مبستون.

vare be hendestun, žodel-o-gaqar kele mebestun

بره در هندوستان (است) دل و جگرش را به تنور می بندیم.
در مقام تعریض به کسی گویند که کوشش و جنبش نکرده بخواهد به آمال و آرزوهایش برسد.

◘ ◘ ◘

سیغه دله کلین انده، دزد خبردار مبو.
siqe dele kein ende, dozd xabar dâr mebuO
سیخ را داخل تنور کن، دزد با خبر می شود.
به طنز به کسی می گویند که عملی خلاف انجام داده و همیشه نگران است.

◘ ◘ ◘

خنکه کلین پی نون بیرین منه. xinaka kelin oi nun birin mane
از تنور سرد نان بیرون نیاید.
در مقام انتباه به کسی گویند که توقع کار و جنبش از مردی سست عنصر و بیکاره دارد.

ضرب المثلهای سنگسری در مورد تنور

تُندر گرم دین مُُِسِن. tandur garma dim mosen
تا تنور گرم است ] نان را[ بچسبان.
تا موقعیت مناسب است کار را انجام بده.

◘ ◘ ◘

کِ کورِ وَرکی تندور دِلِ هفت باجِ بِخارتَ

kekure varki tandure dele haft bâje bexârta

یک گرگ کور، داخل تنور، هفت باجناق را خورده.
برای تأئید این موضوع که باجناق ها چشم دیدن یکدیگر را ندارند.

◘ ◘ ◘

ماشِ کَلِ ندِیِ دزد سرساب بوندِ.mâše kalendeye dozd sarsâb bunde
انبر را در تنور بگذارند دزد متوجه می شود.
هنگامی که شخصی کار خطایی مرتکب شود و دیگران به طور غیر مستقیم به آن موضوع اشاره کنند و شخص بفهمد و خودش را ببازد.
فصل سوم
آسیاب

ضرب المثلهای مربوط به آسیاب در سمنان

آرَوُون اشنباه ماکره. ârawon eŠtebâh mâkere
آسیابان اشتباه می کند.
به کنایه و اعتراض در مورد کسانی گفته می شود که عمداً به نفع خود اشتباه می کنند.

◘ ◘ ◘

آرِه ونی ماکِرِه، از مسین گری، مزد منیره.

ârewoni mâkerey, az masingeri mozd meneyrey

آسیابانی می کند، از خودبزرگ بینی مزد نمی گیرد.
از فرط تکبر و خودبزرگ بینی با این که مجبور با این که مجبور به انجام کارهای شاق است ولی از گرفتن مزد خودداری می کند
با این که خود محتاج است اما خودش را صاحب عزت نفس معرفی کند.

◘ ◘ ◘

آرَه گردی ماکِرِه، آرِوُنی ژو ریشی مَنِنینِه.
âra gerdi mâkere, gadi ârewoni žo riši manenine

 

آسیاب گردی می کند ولی گرد آسیاب رویش نمی نشیند.
در مورد اشخاص زرنگ و حسابگر گفته می شود که نقطه ضعف و برگه جرم از خود به جا نمی گذارند.

◘ ◘ ◘

آرَوُن، هَم دول پی ماگیره، هَم پاچال پی.

ârawon ham dul mâgire, ham pâčâl pi

آسیابان هم از پیمانه (گندم) می گیرد، هم از پاچال (آرد).
به کنایه در مورد افراد طمع کار و مرند می گویند.

◘ ◘ ◘

آرو و نوبت!āre vo nowbat
آسیاب است و نوبت.
در مورد انتباه به کسی گویند که رعایت نوبت و ترتیب را نکند.

◘ ◘ ◘

ته آره بنجی ییه هما سنگره ون

ta âra banjiyeya hamâ songara van

آسیاب شما که پر شد به زمین سنگ دار ما بینداز.
یعنی اگر شکم شما سیر شد، یک لقمه هم به ما بده . در مقام طنز به شخص حریص گویند که سیری ندارد و از کسی دستگیری هم نمی کند.

◘ ◘ ◘

چلا بِمرچی ، آره مگردِی.

čelâ bamerči âra magardy

چراغ خاموش است و آسیاب در گردش است.
هنگامی می گویند که اموری اتفاق می افتد که کسی نتوانسته است آنها را پیش بینی کند.

◘ ◘ ◘

وشونی پی آروونی ماکری، بزرگی پی مزد منیری.

vašuni pi âravuni mâkerey, bozorgi pi mozd maneyrey

از گرسنگی آسیابانی می کند، از بزرگی مزد نمی گیرد.
به تعریض به شخص تنگدستی گویند که از تکبر و غرور از حق مسلم خود بگذرد.

◘ ◘ ◘

ضرب المثلهای الیکایی

اسیوی بون هم تا چی جان مزگینه، هم همبون جان.

asiow bun ham tâĉy jân moz gina ham hambun jân

آسابان هم از تاچه مزد می گیرد هم از انبان.
کنایه از طمع زیاد برخی از افراد.

دعاها در مورد نان

ت نون رِهون دَبوta nun renun dabu
نانت در کره باشد
کنایه از این که وضع مالی تو خوب شود( سنگسری)

◘ ◘ ◘

خدا کَه سُفره بی نون نَکِرهxodâ ta sofre bi nun nakerey
خدا سفره ات را بی نان نکند(سمنانی)

◘ ◘ ◘

خدا کُنَه یگ نون بیلی صت تا نون بَیری

xodâ kona yag nun bialy sat tâ nun bairy

خدا کند یک نان بگذاری ، صد نان برداری( الیکایی)

◘ ◘ ◘

کِ نون هوندِ هزله نون وگیke nun hunde hezâr nun vegi
یک نان بگذاری ، هزار نان برداری ( سنگسری)

◘ ◘ ◘

 

نفرین ها در مورد نان

ایلاهی کِلَه کاklâhi kela kâ
الهی به تنور بیفتی ( سمنانی)

◘ ◘ ◘

ایلاهی اِسبِه واری بَتژ و نون نرسا
yilâhi esbey wâri batyž nun naresâ
الهی مثل سگ بدوی و به نان نرسی(سمنانی)

◘ ◘ ◘

ایلایی تُ نون نَرِسِ.ilâyi to nun harese
الهی تو به نان نرسی(سنگسری)

◘ ◘ ◘

نون برویnoon barvi
نان بریده (الیکایی)

◘ ◘ ◘

خدا تی نونِ بروینهxodâ tay nune barvina
خدا نانت را بِبُرَّد (الیکایی)

◘ ◘ ◘

خُدا تی نونِ آجِر هَنَهxodâ tay noone âjer hana
خدا نان ترا آجر کند ( الیکایی )

◘ ◘ ◘

کُلوَچه بَباkoluča babă
نان سوخته تنور بشوی ( سمنانی )

◘ ◘ ◘

نون آهو بَبُو تو تازیnun ăhū babū to tâzi
نان آهو شود تو تازی
(نفرین مادران در حق فرزندان سرکش ) (سمنانی)

◘ ◘ ◘

یک چیستان سنگسری

اسبی سی یایی کُل دومهَم جو خوندا هم گَنّوم
وُ بــخونده از دریـانُـن دِنـدَ به مـرتون
- ستوده ، منوچهر . فرهنگ سمنانی ، صص 303-301.

اسب سیـاه دم کـوتاه هم جو می خورد هم گندم
آب مـی خورد از دریا نان می دهد به مردم

جواب : آسیاب

بخش چهارم
انواع نان

نانهای سمنانی

چسکین فطیره českin fatiraیا فطیر با جزغاله دنبه
پس از این که دنبه را داغ کردند و روغن آن را گرفتند، جزغاله های آن را که به سمنانی چسکی česki می گویند با خمیر مخلوط می کنند و فطیر می پزند( آخرین خمیر ته پاتیل که نزدیک ترش شدن است.)
چُستاčostâ
نان فطیری کوچکی که برای بچه ها پخته می شد و همان خصوصیات فطیر را دارد به چستا ، توتکه tuteka نیز می گویند.
آره فطیره âre fatira
نان فطیره آسیابی فطیری بود که آسیابانها در آسیاب می پختند.
گولاچgulač
گولاچ نان نذری شب برات ( و به طور کلی از دوازدهم تا پانزدهم ماه شعبان) است. این نان را به نیت شادی روح در گذشتگان تهیه می کنند. گولاچ را در گورستانها و بین همسایگان محل تقسیم می کنند. اندازه گولاچ از لواش معمولی کوچکتر و اندکی ضخیمتر است و چون تهیه آن جنبه تفنن و خیر و برکت دارد به طور معمول تمام مراحل آن به وسیله یکی از خانمها انجام می شود.
طرز تهیه گولاچ
وسایل لازم عبارت است از : آرد ، زردچوبه ، اخشار exšâr = قلیاب، روغن کنجد ، دارچین و شکر. ابتدا زردچوبه را با اخشار خوب می سایند و با آب مخلوط می کنند. با این مایع آرد را مخلوط می کنند و مایه خمیر (خمیر ترش) به آن می زنند. خمیر را می گذارند تا رسیده شود و ورم کند. پس از آن خمیر را به چونه های کوچک تقسیم و پهن می کنند و روی لاک با مرزه پهن می کنند. هر چونه ، دایره ای با شعاع 20 الی 25 سانتی متر در می آید . آنچه خمیر تهیه شده بدین ترتیب پهن و آماده می شود.
روغن کنجد را در ماهی تابه داغ می کنند و چونه های پهن شده را یکی یکی از پشت و رو در ماهی تابه سرخ می کنند. وقتی از ماهی تابه خارج کردند، مخلوط دارچین و شکر که از قبل آماده می باشد روی آن می پاشند. و پس از این گولاچ آماده مصرف است.
بُقسِمات یا بخسماتboqsemât / boxsemât
نوعی نان است که در تهران معروف به نان سمنانی است. این نان نوعی سوغات سمنانی محسوب می شد. کیفیت و کمیت آن در گذشته ( که دسترسی به مواد اولیه مرغوب آسان تر بوده) بمراتب بهتر از این زمان بوده است.

طرز تهیه : برای تهیه بقسمات ، آرد را با مایه نخود خمیر می کنند و معمولا مختصری شکر به آن می زنند. پس از آماده شدن خمیر، آن را به چونه های کوچک تبدیل می سازند ( این چونه ها برخلاف نانهای دیگر پهن نمی شود) چونه ها را در کوره ی مخصوصی به نام داش dâš قرار می دهند و پس از پخته شدن از داش خارج می سازند. بقسمات ، خاصه هنگام صرف صبحانه ، نان شیرینی مطبوعی است. در ساعات اولیه و حداکثر در نخستین روز تهیه ، نرم و ترد است. پس از آن سفت و سخت می شود. و در این حالت آن را به داخل چای شیرین می زنند و می خورند. بقسمات در دو سه اندازه مختلف تهیه می شود.
کماچkomâč
کماچ نوعی دیگر از نان شیرینی سمنان است. در واقع مواد اولیه کماچ با اندکی تفاوت همان مواد بقسمات است. با این تفاوت که خمیر کماچ را در روغن ورز می دهند و شکر بیشتری به آن می زنند. قالب پختن کماچ کاسه های مس معمولی است. کاسه را از خمیر آماده شده نیم پر می کنند و در داش dâsh یا فر می گذارند. پس از پخته شدن از داش یا فر خارج می سازند.
روی کماچ ، مقداری شکر و دارچین می پاشند. کماچ به علت داشتن روغن در اجزای خود ، بیشتر از بقسمات نرم می ماند. کماچ در اندازه معمولی خود 4 تا 5 برابر بقسمات است.
کماچ هم چنانچه محمد باقر نیری مقایسه کرده است از لحاظ پوکی و تردی مانند کیک تهران است.
هم کماچ است ، نوع دیگر آن شکر و دارچین ، بر سر آن
پوک چون نان کیک تهرانی که توان خوردنش به آسانی
رساله چهل مجلس از تقریرات شیخ علاءالدوله سمنانی (تولد 659، وفات 736 ) از کماچ نام برده شده. « تا شبی گرسنه بودم و از کرباس ارغوان بیرون آمدم و در تاریکی چیزی سیاه می بینم که افتاده ، برداشتم و در کیسه نهادم ، می بینم کماچ سوخته است.»
زنجه پیلیzanjepili
زنجه پیلی نوعی نان شیرینی بود که ترکیبات آن را آرد، کمی روغن و شکر تشکیل می داد. آرد را خمیر می کردند و روغن و شکر به آن می افزودند و پس از پهن کردن خمیر با در سماور ( چنبره سماور ) قالبهای کوچکی از آن جدا می کردند . زنجه پیلی در همان تنور که برای پختن نان تنوری روشن می کردند، پخته می شد. وقتی به قول سمنانی ها (کله بکته kela beketa) یعنی تنور افتاد و حرارت آتش آن فروکش کرد، چونه های پهن شده زنجه پیلی را یکی یکی روی مقته گذاشته در تنور می چسبانند و چون با حرارت ملایم تنور به تریج و کم کم پخته می شود. در هر نوبت ده تا بیست عدد زنجه پیلی را به دیوار تنور می چسبانند و وقتی مطمئن شدند که مغز پخته شده ، می باشد آنها را از تنور خارج می سازند.

صاحب تنور غیر از نان اصلی معمولا چند نوع نان دیگر هم که البته بیشتر چنبه تفنن داشت ، در تنور گرم روز تنور بندان می پخت . نام و نوع این نانها عبارتند از:
1- فطیرfatir
ضخامت فطیر تا 5 برابر نان معمولی هم می رسد ( با 5 چونه نان ، 3 فطیر پخته می شود). پختن فطیر مانند نان است اما روی خمیر پس از پهن کردن مقاری سیاه دانه می زنند و سپس به تنور می برند. فطیر در سه اندازه فطیر ، کوچکتر از فطیر و کوچکتر از آن دو که چستا čostâ نام دارد پخته می شود. چستا را مخصوص کودکان می پزند.
نام دیگر انواع فطیر که با آمیختن مواد مختلف با خمیر ساده می شود عبارتند از :
2- تنبلکtanbelek
یک نوع آن ساده است و با چیزی مخلوط نمی شود. و نوع دیگر آن با آمیختن روغن به خمیر تهیه می شود. روی تنبلک را با چوب نقطه چین می کنند که باد نکند.
3- پیازین فطیرهpiyâzin fatira
خمیر این فطیر چنان که از نامش پیداست با پیاز خام خرد شده ، سیاه دانه ، زردچوبه و روغن مخلوط است که گرد شده و به تنور چسبانده می شود.
4- چسکین فطیره českin fatira
خمیر این فطیر با جزغاله دنبه داغ شده ( تفاله دنبه داغ شده را در سمنان «چسکی eskič « می نامند ) آمیخته می شود. این فطیر معمولا با آخرین خمیر ته پاتیل که نزدیک ترش شدن است، پخته می شود.
5- یوزه فطیرyuza fatir
فطیری است که خمیرش با مغز گردوی خرد آمیخته است.
6- کله واkelavâ
قطعه خمیری را پهن و سوراخ می کنند و در آتش تنور می اندازند و کمی بعد پشت و رو می کنند ، پخته و تا حدی مچاله می شود. با « سنبه » آن را از تنور بیرون می آورند. خاکسترش را می سترند ، روغن یا دنبه روی آن می مالند و گرم گرم می خورند. در قابلمه یا ظرف دربسته یکی دو روز قابل نگهداری است.
7- کله خشکهkela xoška
مثل پیازین فطیر و به ضخامت آن است ولی پیاز ندارد و اندکی روغن به آن می زنند .

نانهای غیر تنوری

در سمنان نانهای غیر تنوری ، نان موقتی بود و موقعی پخته می شد که نان تنوری تمام شده و وسایل و مواد کار برای تنور بندان آماده نبود. برای رفع احتیاج در چنین موارد یا از نان بازار خریداری می شد ، که این امر به ندرت اتفاق می افتاد یا نان غیر تنوری تهیه می کردند که نوع بسیار رایج آن در
- (پناهی ، محمد احمد . همان ، صص 55-54).

سمنان چَپِلِک čapelek یا نان ساجی است. برای پختن این نان به جای تنور از کِل بونه kelyone(اجاق گلی آشپزخانه) استفاده می شد.
از وسایل تهیه نان تنوری در اینجا فقط لاک و مرزه = وردنه مورد احتیاج بود و به جای تنور ، ساج sâj به کار می رفت. ساج ورقه های آهنی دایره ای شکل ، گنبد مانند به شعاع 50 تا 60 سانتی متر بود. کل بونه را با همان هیزم و تنور و شاخه های ضخیم تر درخت روشن می کردند و ساج را در حالت گنبدی روی آتش قرار می دادند. خمیر را که با شرایط معمولی آماده شده بود به شکل چونه در می آورند و با مرزه روی لاک پهن می کردند و روی دست ( به جای مَقِتَه ) با مهارت ، کمی تاب می دادند و بر سطح داغ ساج پهن می کردند. چند دقیقه بعد چپلک آماده می شد. پختن نان چپلک آسانتر و سریعتر از نان تنوری بود و یک نفر به راحتی می توانست تمام مراحل آن را عهده دار شود اما معمولا دو نفر این نان را تهیه می کردند. چپلک همواره به میزان محدودی، برای مصرف یک شبانه روز خانواده پخته می شد. زیرا خمیر آن مغز پخته نمی شد و بیش از یک شبانه روز قابل نگهداری نبود.
خمیر کله خشکه را روی زمین پهن می کنند و با شانه، چند جای آن را نقش می زنند و در اصطلاح آن را دِجِنِه dejene (آبله زده، آبله چرده) می کنند.
ساله بگم sâla bagom هر گاه تنور بندان با شب عید مصادف باشد، یک قطعه نان نمادین به نام « ساله بگم» (بانوی سال) می پزند. این نان نه برای خوراک، که برای تیمن و تبرک است. در خمیر «ساله بگم» سیاه دانه، پیاز و زردچوبه می افزایند. روی خمیر پهن شده با انگشت نقش می زنند و خطوط زیگزاکی در حاشیه آن می کشند. و مدتها خشک شده آن را در خانه نگه می دارند.
انواع نان های عشایر سنگسری (مهدیشهر)
عشایر سنگسری علاوه بر پخت نان معمولی که قوت روزانه آنها را تشکیل تشکیل می دهد. در فصول مختلف سال و به مناسبتهای مهم و جشنهای ملی و اعیاد انواع نانهایی را با موادی مانند شیر، آرشه، آرد و روغن پخت می کنند. مهمترین نانهای عشایر سنگسری عبارتند از:
1- چَپَتین appatinč
چپتین نوعی لواش با ضخامت نازک است. این نوع نان بیشتر در فصل زمستان پخت و به مصرف می رسد. چون در این فصل پخت نان به خاطر وجود سرما و بارندگی و یخبندان مشکل است، مقدار نسبتا زیادی از این نان پخت و برای مدت زمان قابل توجهی به مصرف خانوار می رسد.
2- پیازی piâzy
ضخامت این نوع نان کمی از لواش کمتر است. در تهیه آن از روغن، آرشه، جزغاله و پیاز رنده شده استفاده می کنند
- احمد پناهی، محمد (سمنانی) . تنور بندان در سمنان. فرهنگ مردم، شماره اول (بهار 1381)، صص 58-57.

 

.  کولَو kulū
در حین پخت نان، تعدادی نان کوچک برای کودکان پخت می کنند. این نانهای کوچک کولو نام دارد.
4- خشکه نون
در تهیه این نوع نان آرد، شیر جزغاله، شکر استفاده می شود و روی آن را تخم مرغ و کنجد می مالند. نانی است شیرین، مقوی که در ششا(زایش دام) ، زمان کوچ و مراسم عروسی مصرف دارد.
5- غلیفی qalifi
برای تهیه این نوع نان به خمیر مقداری روغن افزوده و در غلیف ریخته زیر آتش نهاده تا کاملا بپزد و بعد از پخت آن را میل می کنند. این نوع نان مخصوص چوپانان است.
6- ساج sâj
این نوع نان بر روی ساج تهیه می شود. زمانی آن را می پزند که فرصت کافی برای پخت سایر نانها را نداشته باشند.
7- پنجه کش
پنجه کش نان معمولی عشایر سنگسری است. وجه تسمیه این نوع نان به پنجه کش آن است که چهار پنجه روی این نان کشیده می شود و پس از پخت آثار آن مشهود است.
8- فتیر fatir
در تهیه این نوع نان مقداری زردچوبه و شکر اضافه می کنند و روی آن مقداری ماست و کنجد می مالند. این نوع نان گرد و مدور است.
9- شت فتیر Šat fatir
نوعی فتیر که در خمیر کردن آن به جای آب از شیر استفاده می کنند.
10- کال فتیر kâl fatir
نوعی نان است که خمیر آن ور نیامده است. این نوع نان در مواقع اظطراری که فرصت کافی برای پخت نان وجود نداشته باشد به منظور سد جوع پخت و آماده می شود.
11- کَل خَشک او
زنان سنگسری در پایان نان پزی در تنورهای سنتی، زمانی که هنوز تنور حرارت خود را از دست نداده است، چند چانه خمیر به تنور چسبانده، بعد از چند ساعت نان ها کاملا پخته شده و دارای رنگ قرمز و بسیار خشک و تُرد می شود. این نوع نان را کل خشکه او می نامند. این نوع نان را با ماست تازه چکیده شَل خورشضو) به عنوان عصرانه میل می کنند.
12- کِلوا
کلوا نوعی نان چوپانی است که در کماجدان پخته و به مصرف شبانان در دوره ی قشلاقی می رسد.
13 گولاچ gulach
نان روغنی مخصوص نوروز است که معمولت یک روز پیش از عید تهیه می شود، تهیه آن سنتی است که هر خانواده خود را ملزم به اجرای آن می داند. طرز تهیه آن بدین طریق است که آرد سفید اعلاء را با آبی که با کفذودن مقداری زردچوپه زردرنگ شده است خمیر می کنند و پس از ورمتن varmetan یعنی ورآمدن خمیر آن را به صورت گرده هایی به اندازه دوسوم نان تافتون در آورده، در روغن کنجد که « شی رهون» shirahon یعنی رون سرخ فام نامیده می شود می پزند و روی آن شکر می پاشند و در ایام عید خود و مهمانانشان آن را میل می کنند. به عقیده سنگسریها علاوه بر این که گولاچ نان لذیذ و مطبوی است، پختن و انتشار بوی روغن مخصوص آن را در ایام نوروز سبب شادی روح درگذشتگان است و هر کس هر قدر هم فقیر باشد، کوشش می کند حتی به مقدار بسیار کم آن را تهیه نموده و بویش را در خانه خود که ارواح مردگان در آن جمعند منتشر سازد.

نانهای دامغان

در دامغان نیز انواع نان به شرح ذیر پخت می شود.
کلوا
نان روغنی که چوپانها در آتش نرم نرم می پزند.
سیرو
نان گرد کوچک که اندکی کلفت باشد.
لایلو
نان گرد و ضخیمی که لای آن روغن می گذارند و در تنور می پزند.
کماچ
قطعه خمیر درازی که در نرمه آتش تنور انداخته، نان کلفتی که لای آن اسفناج و یا سبزی دیگر می گذارند.

نانهای شاهرود

1- نان زردوzardu
آرد را خمیر می کنند و به آن کمی روغن و زردچوبه و سیاه دانه می افزایند. سپس خمیر را با «وردنه» به صورت نان لواش در می آورند و می پزند. نان « زردو» را عصر روز عرفه مردگان بین مستمندان خیرات می کنند. ضمنا رسم است که تعدادی نان «زردو» را به عنوان برکت تا روز سیزده فروردین ماه در منزل نگه می دارند.
2- نان شیری
نان شیری یک نان تشریفاتی است که در ایام نوروز مصرف می شود. برای تهیه نان شیری، سه کیلو آرد، یک کیلو و نیم شیر، یک کیلو شکر، نیم کیلو روغن لازم است. نان شیری را به اندازه نان « زردو» درست می کنند.
3- نان کاک « نان قندی»
نان قندی یک نان تشریفاتی است که در سفره هفت سین و سفره نوروزی گذاشته می شود. برای تهیه نان کاک سه کیلو آرد را با ده سیر شکر مخلوط می کنند. خمیر به دست آمده را با « وردنه» به قطر ده سانتی متر باز می کنند و با کارد به صورت لوزی می برند و می پزند.
4- گولاچgulâc
- اعظمی سنگسری، چراغعلی. جشنهای ملی سنگسر، بررسیهای تاریخی. س 3، ش 5.
- علی اصغر کشاورز. تاریخ و جغرافیای دامغان، ص 246.

گولاچ را در روز عرفه مردگان می پزند و ترتیب پختن آن چنین است که ابتدا آرد را خمیر می کنند و با وردنه به صورت تافتان در می آورند و سپس آن را با روغن کنجد می پزند. زنان عصر روز عرفه مردگان « گولاچ» را به گورستان می برند و به مستحقان می دهند.
نانهای محلی کلاته خیج
1- نان اویی 7- گولاچ
2- نان زرد 8- کاک
3- نان دست پیچ 9- قتلمه
4- نان چوئی 10- بی بی نوروزی
5- نان کماچ 11- نان سبزی دار
6- فتیر 12- نان سیچّو

نانهای عشایر الیکایی

نان مصرفی عشایر و روستائیان گرمسار از نظر شکل به سه دسته تقسیم می شود:
الف) نان مصرفی که خود چند نوع است:
1- تافتون
درباره تاریخچه نان تفتان اطلاعات کاملی در دست نیست. اما علت نامگذاری این نان به این دلیل است که تنور نان تفتان از درجه حرارتی بیش از نانهای دیگر برخوردار بوده است و به این علت تفتان نام گرفته است. این نوع نان پر مصرف ترین نوع نان بین عشایر و روستائیان می باشد و به عنوان نان روزانه و مصرف عادی و اغلب به همراه غذا مصرف می گرد و به شکل دایره به قطره 20 سانتی متر و ضخامت 2 سانتی متر تهیه می گردد.
2- چاپَتی (لواش)
این نوع لواش بیشتر در موقع کوچ و مسافرت طولانی تهیه می شود. به شکل دایره است و ضخامت کمی دارد.
ب) نانهای تفننی
1- فتیر
ضخامت شکل و قطر این نوع نان همانند تافتون است و روغن، شیر، شکر و زردچوپه ترکیبات آن را تشکیل می دهد. این نوع نان در مراسم، جشنها و اعیاد پخت می گردد.
2- کاکkâk
ترکیبات این نوع نان مانند فتیر است ولی اندازه آن کوچکتر و به اشکال مربع و چند ضلعی پخت می گردد.
3- اُگردکagerdak
نوعی نان کوچک شبیه به تخم مرغ که در تابه با روغن سرخ شده و پخت می گردد.
ج) نانهای چوپانی
1- کلواkalvā
آرد را خمیر کرده زمین را شکافته و سپس در آن آتش روشن می کنند. با چوبی به نام کلوزنه koluzene کمی آتش را کنار زده و مقدار 2 تا 3 کیلو خمیر را روی آتش می گذارند و دوباره آتش

را روی خمیر بر می گردانند.بعد از مدتی خمیر پخته شده و چوپانان به عنوان نان استفاده می کنند.
2- ساجیsâji
با استفاده از سنگ اجاقی ساخته و زیر آن روشن می کنند.روی اجاق تخته سنگ نازکی قرار می دهند. زمانی که این تخته سنگ داغ شده خمیر را به صورت گرد و نازک در آورده روی تخته سنگ داغ می گذارند. پس از آن که یک طرف نان خوب پخته شد، آن را بر می گردانید تا طرف دیگر آن نیز پخته شود و سپس مورد استفاده چوپانان قرار می گیرد.

انواع نانهای افتر

1- نگه nage نان فتیر ، نان بی مایه
2- تیتک titak نان کوچک
3- چاپاتی čâpâti یک گونه نان بسیار نازک
4- کِلِوا kelevâ یک گونه نان ضخیم

غذاهای تنور سمنانی

جالبترین بخش استفاده از بازمانده ی آتش تنور ، پختن غذاهای خاص تنوری با آن است. از غروب آفتاب به بعد که هیاهو و حرکت تنور بندان فروکش می کند، حرکتهایی تازه اما آرامتر و خاموش تر در کنار تنور آغاز می گردد، زیرا تنور هنوز گرم است و با این گرما که کمابیش تا بامداد فردا دوام خواهد داشت ، استفاده خواهد شد.
فردی از افراد خانواده یا همسایه ها و اقوام نزدیک هر کدام غلیف qhalif (قابلمه) ای در دست ، به کنار تنور می آیند و با « سیغچا» قلیف را که سیمی بر دسته های دو طرف آن بسته شده ، به اعماق تنور می فرستد و در گوشه ای آن را در زیر خاکستر های گرم پنهان می کند و می رود. درون این قابلمه مواد لازم برای پختن غذاهای مختلفی مثل کله پاچه ، لبو ، شلغم و معروفتر و مطلوبتر از همه « کِلِندا kelendâ» جای داده شده است.
کلندا در گویش سمنانی مرکب است از کِل kel به معنی تنور و اِندا enda است که معنی گذاردان از آن اراده می شود. کلندا نوعی دمپختک یا حلیم است که از گندم و گوشت و پیاز و نمک و ادویه تهیه می شود.
غالبا به جای گوشت از سیرابی ( شکمبه گوسفندان ) استفاده می کنند که در این حالت کلندا بسیار خوشمزه تر از گوشت خواهد شد. همه این مواد را با مقداری آب کافی یک جا در غلیف می ریزند و در آن را محکم می بندند و از اول شب لای خاکستر های باقیمانده در تنور جای می دهند و سحرگاه به طریقی که اشاره شد به سراغ آن می روند. کلندا غذای بسیار مطبوعی برای صبحانه است. قابل ذکر است که حلیم بوقلمون که در تهران پخته می شود ، مانند آش اندکی رقیق است ولی کلندا مانند دمپختک غلیظ است. سحرگاه روز بعد یکی یکی سراغ غلیفهای خود می آیند و با سیغچا آن را از لای خاکسترهای هنوز گرم تنور بیرون می
- هما دخت همایون ، گویش افتری ، صص 129و 104 و 139 و 155.

آورند و به سوی سفره گسترده صبحانه و منتظران پیرامونش خیز بر می دارند.

انواع غذاهای تنوری در گرمسار

غذاهای تنوری در روستاهای گرمسار معمولا در غلیف ( دیگهای مسی کوچک دسته دار) پخت می شود و غذاهایی که بدین صورت پخت می گردید عبارت بودند از :
1- چغندر و لبو
2- کلّه و پاچه
3- حلیم
4- آبگوشت
5- دندون هدیگ hadig ( ترکیبی از گندم ، نخود ، لوبیا و عدس ) همه این مواد را با مقداری آب قاضی یکجا در غلیف می ریزند و در آن را محکم بسته و در تنور زیر آتش و خاکستر گرم تنور جای می دهند.
این نوع غذا به مناسبت دندان در آوردن نوزادان پخت و بین همسایگان تقسیم می شود.
بخش پنجم
اعتقادات و باورها در زمینه نان

اعتقادات و باورهای سنگسری در مورد نان

- به نان سوگند می خورند. احترام به نان و سفره بر همه واجب است.
- با گس


مطالب مشابه :


همه چیز راجع نان سمنانی(قسمت دوم)

طرز تهیه آن بدین طریق است که آرد سفید اعلاء را تنور بندان و کار و ساز پخت سنتی نان در سمنان.




غذاهای ایرانی سنتی

غذاهای ایرانی سنتی لپه سمنان . مشاهده می فرمایید طرز تهیه انواع غذاها و شیرینی




نان های سنتی مردم کهگیلویه و بویر احمد

نان های سنتی مردم نان کلگ از آرد بلوط تهیه می شود و رنگ آن اداره کل هواشناسی سمنان




همه چیز راجع نان سمنانی(قسمت اول)

این که چرا اصولا مردم سمنان نان را برای مصرف دوره های طولانی تهیه می به طرز خاصی




9. غذا های محلی و سنتی استان همدان

طرز تهیه : ابتدا برنج باسوق، پپكه چوک، نان نارگیلی و تهیه و مصرف انواع و سنتی استان سمنان




12. غذا های محلی و سنتی استان لرستان

طرز تهیه شومی کوو نان قرصه از آرد ذرت تهيه می شود .برای غذا های محلی و سنتی استان سمنان




برچسب :