تشکر از مادر

  • شعر...... و واقعیت های تلخ (زبان تشکر از مادر)

    شعر...... و واقعیت های تلخ (زبان تشکر از مادر)

    وقتش رسیده ...   وقتش رسیده  حال و هوایم عوض شود با  ساره پشت پنجره،  جایم عوض شود هی کار دست من بدهد  چشم های تو هی  توبه بشکنم  و  خدایم  عوض شود با بیت های  سر زده  از سمت ِ ناگهان حس  می کنم  که قافیه هایم عوض شود جای تمام  گریه ،  غزل های ناگــــــزیر با قاه قاه ِ خنده ی بی غم    عوض شود سهراب ِ شعرهای من   از دست می رود حتی اگر عقیده ی  رستم عوض شود قدری کلافه ام    و هوس کرده ام  که باز در بیت های بعد ،  ردیفم عوض شود حـوّای جا گرفته  در این  فکر رنج ِ تلخ انگــار  هیچ وقـت  به آدم  نـمی رسد تن  داده ام  به این که بسوزم در آتشت حالا  بهشت هم  به  جهنم  نمی رسد با این ردیف و قافیه  بهتر  نمی شوم ! وقتش رسیده  حال و هوایم  عوض شود*********واقعیت های تلخ (زبان تشکر از مادر) وقتی که تو 1 ساله بودی، اون (مادرت) بهت غذا میداد و تو رو تر و خشک می کرد … ... تو هم با گریه کردن در تمام شب از اون تشکر می کردی! وقتی که تو 2 ساله بودی، اون بهت یاد داد تا چه جوری راه بری.تو هم این طوری ازش تشکر می کردی، که وقتی صدات می زد، فرار می کردی! وقتی که 3 ساله بودی، اون با عشق، تمام غذایت را آماده می کرد.تو هم با ریختن ظرف غذات کف اتاق، ازش تشکر می کردی! وقتی 4 ساله بودی، اون برات مداد رنگی خرید.تو هم، با رنگ کردن میز اتاق نهار خوری، ازش تشکر می کردی! وقتی که 5 ساله بودی، اون لباس شیک به تنت کرد تا به مهد کودک بری.تو هم، با انداختن (به عمد) خودت تو گل، ازش تشکر کردی! وقتی که 6 ساله بودی، اون تو رو تا مدرسه ات همراهی می کرد.تو هم، با فریاد زدن: من نمی خوام برم! ازش تشکر می کردی …! وقتی که 7 ساله بودی، اون برات یک توپ فوتبال خرید.تو هم، با شکستن پنجره همسایه کناری، ازش تشکر کردی!!! وقتی که 8 ساله بودی، اون برات بستنی خرید.تو هم، با چکوندن (بستنی) به تمام لباست، ازش تشکر کردی! وقتی که 9 ساله بودی، اون هزینه کلاس پیانوی تو رو پرداخت.تو هم، بدون زحمت دادن به خودت برای یاد گیری پیانو، ازش تشکر کردی! وقتی که 10 ساله بودی، اون تمام روز رو رانندگی کرد تا تو رو از تمرین فوتبال به کلاس ژیمناستیک و از اونجا به جشن تولد دوستات، ببره….تو هم با بیرون پریدن از ماشین، بدون اینکه حتی پشت سرت رو هم نگاه کنی ازش تشکر کردی! وقتی که 11 ساله بودی، اون تو و دوستت رو برای دیدن فیلم به سینما برد.تو هم، ازش تشکر کردی: ازش خواستی که در یه ردیف دیگه بشینه وقتی که 12 ساله بودی، اون دلسوزانه تو رو از تماشای بعضی برنامه های تلوزیونی بر حذر داشت.تو هم، ازش تشکر کردی: صبر کردی تا از خونه بیرون بره و بعد … وقتی که 13 ساله بودی، اون بهت پیشنهاد داد که موهاتو اصلاح کنی.تو ...



  • قدردانی از مادر (تشکر از مادر هر وقت که بتوانی درکش کنی )

    جوانی با تحصیلات عالی برای یک شغل مدیریتی در شرکتی بزرگ درخواست كار داد او در اولین مصاحبه پذیرفته شد؛ رئیس شرکت در حالیکه آخرین مراحل مصاحبه را انجام میداد، از شرح سوابق جوان متوجه شد که پیشرفت های تحصیلی او از دبیرستان تا لیسانس و پس از آن تماماً بسیار خوب بوده است، و هرگز سالی نبوده که نمره نگرفته باشد. پس پرسيد: آیا هیچ گونه بورس آموزشی در مدرسه کسب کردید؟جوان پاسخ داد: خير. دوباره پرسيد: آیا پدرتان بود که شهریه های مدرسه شما را پرداخت مي‌کرد؟جوان پاسخ داد: زمانی که یک سال داشتم پدرم فوت کرد و تنها مادرم بود که شهریه های مدرسه ام را مي‌داد.رئیس پرسید: مادرتان کجا کار می کرد؟ جوان پاسخ داد: مادرم بعنوان کارگر رختشوی خانه کار می‌کرد.رئیس از جوان درخواست کرد تا دستهایش را نشان دهد. او دو تا دست خود را که نرم و سالم بود نشان داد.رئیس پرسید: آیا قبلاً هیچ وقت در شستن رخت ها به مادرتان کمک کرده اید؟ پاسخ داد: هرگز، مادرم همیشه از من خواسته که درس بخوانم و کتابهای بیشتری مطالعه کنم. بعلاوه مادرم می تواند سریع تر از من رخت بشوید.در پايان مصاحبه رئیس رو به جوان كرد و گفت: درخواستی دارم. وقتی امروز برگشتید، بروید و دستهای مادرتان را تمیز کنید و سپس فردا صبح پیش من بیایید. جوان احساس کرد که شانس او برای بدست آوردن شغل مدیریتی زیاد است. وقتی که برگشت، با خوشحالی از مادرش درخواست کرد تا اجازه دهد دستهای او را تمیز کند.مادرش احساس عجیبی داشت، شادی اما همراه با احساس خوب و بد، او دستهایش را به مرد جوان نشان داد. جوان دستهای مادرش را به آرامی تمیز کرد. همانطور که آن کار را انجام می‌داد اشکهایش سرازیر شد. اولین بار بود که او متوجه شد که دستهای مادرش خیلی چروکیده شده، و اینکه کبودی های بسیار زیادی در پوست دستهایش است. بعضی کبودی‌ها خیلی دردناک بود که مادرش می‌لرزید وقتی که دستهایش با آب تمیز می شد.باز اين اولین بار بود که جوان فهمید که این دو تا دست‌هاست که هر روز رخت‌ها را می‌شوید تا او بتواند شهریه مدرسه را پرداخت کند. کبودی‌های دستهای مادرش قیمتی بود که مادر مجبور بود برای پایان تحصیلاتش، تعالی دانشگاهی و آینده‌اش پرداخت کند.بعد از اتمام تمیز کردن دستهای مادرش، جوان همه رخت های باقیمانده را برای مادرش یواشکی شست.آن شب، مادر و پسر مدت زمان طولانی درد دل کردند. صبح روز بعد، جوان به دفتر رئیس شرکت رفت. رئیس متوجه اشکهای توی چشم‌های جوان شد، پرسید:آیا می توانید به من بگویید دیروز كه از اينجا رفتيد در خانه‌تان چه كار كرديد و  چي ياد گرفتيدجوان پاسخ داد: دستهای مادرم را تمیز کردم و شستشوی همه باقیمانده رخت‌ها ...

  • نمونه هايي از تقديم و تشكر براي صفحه تقديم پايان نامه

    صفحه تقديم / تشكر در پايان نامه يكي از مهمترين صفحات در تمامي پايان نامه هاست كه اغلب دانشجويان و محققان به دنبال كلماتي شيوا و زيبا براي تدوين آن هستند. در ادامه تعدادي از متون پيشنهادي براي اين صفحه آورده شده است، اميد است كه مورد استفاده دانشجويان و محققان عزيز قرار گيرد. از استاد گرامیم جناب آقای دکتر ****** بسیار سپاسگزارم چرا که بدون راهنمایی های ایشان تامین این پایان نامه بسیار مشکل مینمود. از سرکار خانم **** و به ویژه سرکار خانم **** به دلیل یاری ها و راهنمایی های بی چشمداشت ایشان که بسیاری از سختی ها را برایم آسان تر نمودند، به پاس عاطفه سرشار و گرمای امیدبخش وجودشان که در این سردترین روزگاران بهترین پشتیبان است به پاس قلب های بزرگشان که فریاد رس است و سرگردانی و ترس در پناهشان به شجاعت می گراید و به پاس محبت های بی دریغشان که هرگز فروکش نمی کند این مجموعه را به پدر و مادر عزیزم تقدیم می کنم با سپاس ازسه وجود مقدس: آنان که ناتوان شدند تا ما به توانایی برسیم... موهایشان سپید شد تا ماروسفید شویم... و عاشقانه سوختند تا گرمابخش وجود ما و روشنگر راهمان باشند... پدرانمان مادرانمان استادانمان  تقدیم به پدر مادر مهربانم که هر لحظه وجودم را از چشمه سار پر از عشق چشمانشان سیراب می کنند.....تقدیم به پدر و مادر عزیز و مهربانم که در سختی‌ها و دشوار‌ی‌های زندگی همواره یاوری دلسوز و فداکار و پشتیبانی محکم و مطمئن برایم بوده‌اند. تقدیم به همسرم به پاس قدر دانی از قلبی آکنده از عشق و معرفت که محیطی سرشار از سلامت و امنیت و آرامش و آسایش برای من فراهم آورده است سپاسگزار کسانی هستم که سرا غاز تولد من هستند. از یکی زاده می شوم و از دیگری جاودانه. استادی که سپیدی را بر تخته سیاه زندگیم نگاشت و مادری که تار مویی از او به پای من سیاه نماند.  تقدیم به مقدس ترین واژه ها در لغت نامه دلم، مادر مهربانم که زندگیم را مدیون مهر و عطوفت آن می دانم. پدر، مهربانی مشفق، بردبار و حامی. همسرم که نشانه لطف الهی در زندگی من است. برادر و خواهرم همراهان همیشگی و پشتوانه های زندگیم  ماحصل آموخته هایم را تقدیم می کنم به آنان که مهر آسمانی شان آرام بخش آلام زمینی ام است به استوارترین تکیه گاهم،دستان پرمهر پدرم به سبزترین نگاه زندگیم،چشمان سبز مادرم که هرچه آموختم در مکتب عشق شما آموختم و هرچه بکوشم قطره ای از دریای بی کران مهربانیتان را سپاس نتوانم بگویم. امروز هستی ام به امید شماست و فردا کلید باغ بهشتم رضای شما را آوردی گران سنگ تر از این ارزان نداشتم تا به خاک پایتان نثار کنم،باشد که حاصل تلاشم نسیم گونه غبار خستگیتان ...

  • نمونه هايي از تقديم و تشكر براي صفحه تقديم پايان نامه

    صفحه تقديم / تشكر در پايان نامه يكي از مهمترين صفحات در تمامي پايان نامه هاست كه اغلب دانشجويان و محققان به دنبال كلماتي شيوا و زيبا براي تدوين آن هستند. در ادامه تعدادي از متون پيشنهادي براي اين صفحه آورده شده است، اميد است كه مورد استفاده دوستان عزيزم قرار گيرد.خدای را بسی شاکرم که از روی کرم، پدر و مادری فداکار نسبیم ساخته تا در سایه درخت پربار وجودشان بیاسایم و از ریشه آنها شاخ و برگ گیرم و از سایه وجودشان در راه کسب علم و دانش تلاش نمایم. والدینی که بودنشان تاج افتخاری است بر سرم و نامشان دلیلی است بر بودنم، چرا که این دو وجود، پس از پروردگار ، مایه هستی ام بوده اند دستم را گرفتند و راه رفتن را در این وادی زندگی پر از فراز و نشیب آموختند. آموزگارانی که برایم زندگی، بودن و انسان بودن را معنا کردند.تقدیم به وجود با ارزشتان...تقدیم به پدر، مادر و همسر عزیزمو به تمام آزاد مردانی که نیک می اندیشند و عقل و منطق را پیشه خود نموده و جز رضای الهی و پیشرفت و سعادت جامعه، هدفی ندارند.دانشمندان، بزرگان، و جوانمردانی که جان و مال خود را در حفظ و اعتلای این مرز و بوم فدا نموده و مینمایند.تقدیم به همسرم:که سایه مهربانیش سایه سار زندگیم می باشد، او که اسوه صبر و تحمل بوده و مشکلات مسیر را برایم تسهیل نمود.تقدیم به خواهرم:که وجودش شادی بخش و صفایش مایه آرامش من است.تقدیم به برادرم:که همواره در طول تحصیل متحمل زحماتم بود و تکیه گاه من در مواجهه با مشکلات، و وجودش مایه دلگرمی من می باشد.تقدیم به پدرم کوهی استوار و حامی من در طول تمام زندگی تقدیم به مادرم سنگ صبوری که الفبای زندگی به من آموخت تقدیم به همسرم که در سایه همیاری و همدلی او به این منظور نائل شدم. تقدیم به دلبندم امید بخش جانم که آسایش او آرامش من است.تقدیم به او که آموخت مرا تا بیاموزم استاد گرامی جناب آقای.... تقدیم به آنان که وجودم جز هدیه وجودشان نیست پدر و مادر عزیزم تقدیم به همسر مهربانم که مسیح وار با صبرش در تمامی لحظات رفیق راه بود و تقدیم به گل نازم ...که کودکی گمشده ام را در چهره معصومش پیدا کردم.و بعد از مدتها، پس از پیمودن راههای فراوان که با حضور شیرین اساتید عزیزم، با راهنماییها و دغدههای فراوانشان و شیطنتهای زیبای آن دوران، نگاههای پدر مادرم، با چشمهای پر از برق شوق، و زیبایی حضور خواهرم در کنارم، که خستگیهای این راه را به امید و روشنی راه تبدیل کرده و امیدوارم بتوانم در آینده ی نزدیک جوابگوی این همه محبت آنها باشم ...اکنون، با احترام فراوان برای این همه تلاش این عزیزان برای موفقیت من ....این پایان نامه را به پدر و مادرم، اساتید عزیز و خواهر ...

  • تشکر دالانی از پدر و مادر!!!

    تشکر دالانی از پدر و مادر!!!

    يك مرد براي قدرداني از زحمات پدر و مادرش، به شكل عجيبي از آنها قدرداني كرد.به گزارش ايسنا، به نقل از خبرگزاري شينهوا، "گلن فرتيزار" از اهالي لاسال ايالت فيلادلفيا براي آنكه پدر و مادر خود را شگفت‌زده كند، در مزرعه ذرتشان يك‌هزار دالان با تصاوير والدينش درست كرده و همراه يك نوشته به آنان تقدير كرد."پدر و مادر متشكرم"هنگامي كه والدين اين پسر با استفاده از بالگرد و از بالاي مزرعه اين تصوير را مشاهده كردند، قادر به صحبت كردند نبودند و تنها گريه مي كردند."اد و ايلين فرتيزلر" 63 سال است كه با يكديگر ازدواج كرده و و در سال 1955 اين مزرعه كاشت ذرت را در لاسال ايالت فيلادلفيا خريدند. آنان داراي پنج فرزند هستند.اين هم تصويري هوايي از اين اقدام تشكر آميز كه در نوع خود بي سابقه است !