جمله گذر عمر

  • جملات گابریل گارسیا از گذر عمر

    1-   در 15 سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می‌دانند، و گاهی اوقات پدران هم. 2-   در 20 سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده‌ای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود.3-    در 25 سالگی دانستم که یک نوزاد، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته، محروم می‌کند .4-   در 30 سالگی پی بردم که قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن. 5-   در 35 سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد؛ بلکه چیزی است که خود می‌سازد. 6-   در 40 سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می‌دهیم دوست داشته باشیم. 7-   در 45 سالگی یاد گرفتم که 10 درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می‌افتد و 90 درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می‌دهند. 8-   در 50 سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بدترین دشمن وی است. 9-   در 55 سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب. 10- در 60 سالگی متوجه شدم که بدون عشق می‌توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید. 11- در 65 سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز، باید بعد از خوردن آنچه لازم است ، آنچه را نیز که میل دارد بخورد. 12-   در 70 سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیار داشتن کارت‌های خوب نیست؛ بلکه خوب بازی کردن با کارت‌های بد است. 13- در 75 سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می‌کند نارس است، به رشد وکمال خود ادامه می‌دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است، دچار آفت می‌شود. 14- در 80 سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است. 15- در 85 سالگی دریافتم که همانا زندگی زیباست



  • گذر عمر

    بُزُرگکه میشـَـــوܨ غُصـه هایَت زودتَـر اَز خُـودَتـ ،قـَدمـܨ کِشـَـنددَرد هـایَت نــیز !!!

  • گذر عمر

    گذر عمر

                                 از این شمع های عددی خوشم نمی آید ، اگر قرار بر گذاشتن شمع روی کیک تولد باشد باید به تعداد سالهای گذشته از عمر، شمع روی کیک گذاشت، یک به یک به رقص شعله ها خیره شد،  در هر شعله تمام آنچه گذشته را مرور کرد و اندیشید به تمامی لحظات سپری شده، به دردهای از سر گذشته و شادی های ثبت شده، به دوستی های پا گرفته و گاهی از دست رفته، به نارفیقان زخم زده و جراحت های برجای مانده، به ایمان مستحکم شده و یا متزلزل شده، به شیرینی محبت های ابراز گشته و دردهای عشق پنهان شده، به آه های پشت لبخند مانده و اشکهای نریخته خشک شده، به عزیزان از دست رفته و خاطرات حک شده، به اعمال قضا شده و توبه های محقق نشده، به همه آنچه که عبدی عاصی به نام زندگی پشت سر نهاده، باید به شمع ها خیره شد و تمامی اینها را مرور کرد و سپس تمامی شمع ها را با هم خاموش کرد و به آینده اندیشید و زمزمه کرد " تا حزن معاک الله ، اصبر ما اصابک" ...  این روزها که میگذرد، عجیب منتظرم...   پی نوشت: ۱. کلا از هدیه دادن و هدیه گرفتن خوشم میاد ولی دیروز که از چند تا دوست خیلی قدیمی هدیه گرفتم احساس کردم هدیه گرفتن از رفقای قدیم یکی از شیرین ترین خاطراتیه که میتونه تو زندگی ادم ثبت بشه ۲. وبلاگ سه الف مطلبی به مناسبت روز زن نوشته بود که کامنتی براش درج کردم، یاد اوری اون جمله باعث شد تصمیم بگیرم تو پی نوشت ها بنویسمش. قسمت اخر سریال رستگاران یه دیالوگ تامل برانگیز داشت که میگفت" مرد ها سه دسته اند، دسته اول مرد به دنیا میان ، دسته دوم رو روزگار مردشون میکنه و دسته سوم مردهایی هستند که روزگار نامردشون میکنه" اینجا نوشتم شاید تلنگری بشه به اونهایی که به بهانه دست روزگار افتادن تو خط نامرد شدن! ۳. سوم خرداد رو دوست دارم نه به خاطر تولدم، به خاطر خرمشهر و نوای روح نواز "ممد نبودی ببینی" ۴. بهترین پیامی که برا تولد گرفتم این بود" تنها خداست که میداند ، بهترین، در زندگی تو چگونه معنا میشود، آن بهترین را برایت ارزومندم" خیلی کیف کردم با پیامش ۵. ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک حق نگه دار که من میروم الله معک در خلوص منت ار هست شکی تجربه کن کس عیار زر خالص نشناسد چو محک بگشا پسته خندان و شکر ریزی کن خلق را از دهن خویش مینداز به شک چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک   یا حق

  • مسعود مروزی / یک عاشقانه ی آرام

     بسم اللهیا حسین ع یا ابالفضل العباس عنازکان را سفر عشق حرام است حرام  محل فروش کتاب : تمامی کتاب فروشی های معتبر استان مازندران   تلفن مرکز پخش:7988 222 0151 0912 637 0937 شاعران قرن چهارم و نیمه ی اول قرن پنجم  

  • از گذر عمر پند بیاموزیم

    از گذر عمر پند بیاموزیم   برگرفته از گفتار بزرگان ادوار گذشته   من بعنوان یک نویسنده بر خود وظیفه میدانم ک وقایع و اتفاقات و حوادث تاریخی ، سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، معنوی و جغرافیایی عصر حاضرو مدت حیاتم رابر صفحه های دفاتر خاطرات را همچون بذر افشانی درزمین زراعت ب صورت کاشت و برداشت ب همنوعان خویش تقدیم نموده که امید است سینه ب سینه ب عصر های آینده انتقال یابد.هرانسانی میداند ک فرصت کوتاست و دست تقدیر زمان ها را ازانسانها میگیرد پس باید بشتابیم بخوانیم و بیاموزیم و لمس کنیم تجربیات زندگی را با ثبت وقایع در دفاتر و کتابهای گوناگون جام هرلحظه را پر و پیمانه را بنوشیم. اجازه ندهیم گردو غبار بر افکارمان بنشیندو با هوش و حواس و کنجکاوی و تفکرعمیقانه وقایع را همراه با واقعیت و دور از چابلوسی و تعصب ورزی ب نگارش در آوریم ما انسانها باید با شرافت و انسانیت و رحمت و عدالت الهی حوادث را مو ب مو شکافته آنچه ب حقیقت اتفاق افتاده را ثبت کنیم یک نویسنده باید کوشش کند تا بند های مرئی و نامرئی روزگاررا بگست شاید هم موجب مرگش باشد ولی همین که ب اهدافش برسد خیلی مهم و پرمعناس یک نگارنده و تاریخ نویس در اولین لحظه باید بفکر پول و جا و مقام و سلطه بر دیگران نباشد و سعی کند حقایق روز مره را در مقاله های مختلف بنویسد هیچکدام از نویسندگان و دانشمندان بزرگ دارای مدرک فارغ التحصیلی از دانشگاه ها نبودند و باید خداوند حس ، عقیده و هدف و انگیزه را در دل انسان بگذارد و انسان بااراده و قوت و شور و شوقی که دارد دنباله گیر هدفش باشد رسالت و معنای تاریخ این است که فردا را کشف و یا تعیین کرد و تاریخ فردا را حتما باید با تحقیق تاریخ دیروز بررسی نمود چیزهایی که امروز در عصر خود میبینیم بوی مرگ میدهد و به قول زنده یاد جلال آل احمد بیشتر شبیه نبش قبر است و من نمیخواهم از این بیشتر حاشیه بروم بعضی ازمردم بعد از رسیدن ب این دوران و بحران فکری و عصیان علیه اعتقادات یکدیگر برمیخیزند ولی من نسبت ب اعتقادات مردم متوقف میمانم و نمیخواهم تا اخر عمر بعنوان انسانی ضد مذهبی معرفی شوم و سعی دارم با پرستش ایزد یگانه جزء نویسندگانی قرار بگیرم که عمری ب فرهنگ و اصالت و هویت انسانها احترام گذاشته باشم . من با نوشتن و تحقیق حالتی پیداکرده ام ک شاید از لحاظ روش تعلیم و تربیت وروش معلمی و تدریس و نویسندگی و سخنرانی صحیح نباشد اما وضع روحی بسیار خوبی دارم و خودم را بیمار نوشتن و نگارش میدانم شما هرچه دوست دارید آن راتلقی دهید شرط هر نگارنده این است که جرات داشته باشد حقایق رابنویسد و از جملات واهی و دروغ پردازی بپرهیزد ازکسی ترسی نداشته باشد ...

  • امیر خسرو دهلوی - امیر علیشیر نوایی

    امیر خسرو دهلوی - امیر علیشیر نوایی

       زیباترین عکس ها  در تاریک ترین جاها ظاهر میشود.  هر گاه در تاریک ترین نقطه زندگی ماندی  بدان خداوند میخواهد   زیباترین تصویر را از تو بسازد    (بهارستان جامی)<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />   آخرین قسمت از     روضه ی هفتم    در احوال شاعران      بخش نهم و دهم      امیر خسرو دهلوی       (شاعر قرن ششم و هفتم هجری . او مشهورترین شاعر پارسی  گوی هندوستان و معروف به طوطی هند بود . در غزل از سعدی  پیروی می کرد و خمسه ای به تقلید از نظامی سرود .  او در زبان های فارسی ، ترکی ، عربی و سانسکریت تبحر داشت ) خسرو دهلوی ـ رحمه الله تعالی ـ در شعر متفنّن است ، قصیده  و غزل و مثنوی را ورزیده و همه را به کمال رسانیده ، تتبّع (پیروی ، پی جویی ) خاقانی می کند ، هر چند در قصیده به وی  نرسیده ، اما غزل را از وی گذرانیده . غزل های وی به واسطه ی  معانی آشنا که ارباب عشق و محبت به حسب ذوق و وجدان خود  آن را در می یابند ، مقبول همه کس افتاده است . خمسه ی نظامی را کسی به از وی جواب نکرده و ورای آن مثنوی های دیگر  دارد همه مطبوع و مصنوع.   شکّرین لعل توکان نمک  است       گرچه شکرنه مکان نمک است خود نمک ازلب توچاشنی است       وین سخن هم ززبان نمک است حسن  بر   لعل  تو خط میآورد        زانکه اوعامل  کان نمک است میگدازد   لبت    از بوسه  زدن       چه توان کرد ازآن نمک است چشم   من بین   ز خیال  لب  تو       که شب وروزمیان نمک است می بیَندیش   از این گریه ی من       آخر  آن  آب  زیان  نمک است باری  اندیشه  ی (خسرو) میکُن که بحق جمله  جهان نمک است      امیر علیشیر نوایی       (شاعر و دولتمرد قرن نهم هجری. او در خاندان تیموریان در عهد  سلطان حسین بایقرا به مقام وزارت رسید . وی به ترکی و فارسی دیوان شعر دارد )     میر نوایی ـ رحمه الله ـ و صاحب دولتی که زمان ما به وجود  شریف او مشرف است . هر چند پایه ی قدر وی نظر به مراتب جاه و حِشمت و قُرب پادشاه صاحب شوکت و قیاس به مناقب       ( فضیلت ها ) معنوی از فضل و ادب و فضایل موهوب (هبه شده،چیزی که بخشیده شده ) و مُکتَسِب ( کسب شده ) از آن بلندتر است که وی را به حُسن شعر تعریف کنند و جودت  ( نیکویی ) نظم توصیف ، اما چون خاطر شریفش به واسطه ی کسب فضیلت تواضع و کسر نفس به آن فرود آمده است که خود  را در سِلک این طایفه مُنخَرِط ( آراسته ، به رشته کشیده شده مانند دانه ی تسبیح ) گردانیده است ، دیگران را حجاب  تحاشی از آن معنی که وی را از طبقه ی ایشان دارند و از زمره ی  ایشان شمارند ، مرتفع گشته ، اما انصاف آن است که هر جا  این طایفه باشند ، وی سر باشد و هر گاه نام این طبقه نویسند ،  وی سر دفتر . و اگر چه ...