شعر جشن عقد

  • شعر جشن عروسی حضرت علی و حضرت زهرا(س)

    عقد زهرا را بست در عرش مجید این شنیدستم كه روزى خواجه والا تبار احمد مختار، یكتا گوهر درج فخار بود مشغول عبادت در سراى خویشتن با دلى خالى ز حب عالم بى اعتبار ناگهان جبرئیل از دربار دادار جلیل گشت نازل پیش آن مهر سپهر اقتدار گفت یا احمد ترا بادا بشارت كز كرم مالك دنیا و عقبى حضرت پروردگار عقد زهرا ولى را بست در عرش مجید پیش از آن كان امر اندر فرش یابد اشتهار گفت من تزویج بنمودم كنیز خویش را با گرامى بنده خود قاسم فردوس و نار در زمین اكنون تو هم اى آسمان مكرمت مجلسى آورد فراهم خوشتر از دارالقرار نور را با نور كن تزویج با صد اهتمام تا كه گردد معنى نور على، نور آشكار این بشارت را نبى چون از بشیر حق شنید روى او بشكفت چون گل از نسیم نوبهار ابن عم خود على را خواند پیش خویش ز آنكه در هر كار بودش مستشیر و مستشار مجلسى آراست مانند بهشت جاودان ونداران مجلس كه خالى بود از عیب و عوار ابنیاء بنشسته از هر سو ردیف اندر ردیف اولیا استاده از هر سو قطار اندر قطار آدم و حوا از عشرت چون غلام و چون كنیز حیدر و صدیقه را گشته ز جان خدمتگزار موسى از یكسو به كف بگرفته ابریق بلور عیسى از یكسو به كف بگرفته طشت زرنگار یك طرف یعقوب با صد شوق مى‎پاشید آب یك طرف ایوب با صد شوق مى‎افروخت نار نوح و ابراهیم و داود و سلیمان و شعیب لوط و اسماعیل و هود و صالح پرهیزكار هر یكى در پیش روى حضرت خیر البشر از پى اظهار خدمت كرده شغلى اختیار در فلك‎ها اختران از شور آن فرخنده سور با سرور و عیش شادى گشته از هر سو بكار در چنین مجلس كه وصفش را شنیدى مصطفى(ص) از پى صرف طعام و آب‎هاى خوشگوار خطبه غرّا بخواند و بست با صد خرمى عقد مهر و ماه را چون حكم یزدان استوار ز آن سپس بنمود آن شاهنشه كون و مكان حضرت صدیقه را بر ناقه شب‎ها سوار ز آن همایون ناقه فرخنده پى با صد سرور داشت سلمان از پى فخریه بر دوشش مهار بود جبریلش به صد عزت روان اندر یمین بود میكالش به صد شوكت روان اندر یسار با دل خرم عقیل و حمزه و جعفر ز پى تیغ‎ها بگرفته بر كف با هزاران اقتدار دختران پاك عبدالمطلب خرد و بزرگ تهنیت گویان بدند اندر قفایش رهسپار عترت عبدالمناف از وجد آن خرم زفاف با زنان مصطفى بودند شاد و شادخوار حور و غلان و ملك از هر طرف با صد شعف گرد او صف بسته بودندى هزار اندر هزار با چنین عزت بیاوردند آن صدیقه را تا در دولت سراى والد هشت و چهار دست هزار را نبى بگرفت و در دست على داد و آنكه دادشان در حجله شادى قرار شاد شد خورشید گردون نبوت را روان زهره زهرا چو آمد مشترى را در كنار                                                                                                        "اختر ...



  • شعر فکاهی

     دوستان عزیز حتما این شعر فکاهیرا بخوانید                                    فکاهی جشن عقد و عروسی ای جوان زن از پی رفع هوسرانی بگیر لیک دستوری زمن ای مرد ایمانی بگیر اولا، کن خواستگاری دختر فامیل خویش چونکه اخلاق و مرامش خوب میدانی بگیر ثانیا ،کن خواستگاری دختر همسایه را پس عنان از دست خواهشهای نفسانی بگیر ثالثا،  گر دختر هالو به عالم   طالبی ازبرای   تجربه  جانا  بیابانی  بگیر رابعا،ای مرد دانشمند با فضل و کمال دختر فهمیده گر خواهی توتهرانی بگیر دختر یزدی برایت خوب قلیان چاق کند پسته گر خواهی خوری بسیار،دمغانی بگیر آش قنوید اگر خواهی قمی کن اختیار گر که قالی باف میخواهی تو کاشانی بگیر کته ماهی گرکه میخواهی خوری،روزوشب رشتی یا مازندرانی را برو انی بگیر اززنان ساده لوح خواهی اگر،قزوین بود گرکه میخواهی زن دانا همدانی بگیر گرکه میخواهی بگیری یک زن زبروزرنگ یا زسمنان یا زگرگان یا خراسانی بگیر سبزه و شیرین زبان و با نمک خواهی اگر دخت کرمانشاه و آبادان و شمرانی بگیر دخت شیرازی سر پیری تورا حال آورد با وفا خواهی اگر بشنو تو کرمانی بگیر گرکه خواهی یکزن حاضر جواب و نا قلا گرچه میترسم بگویم رو صفاهانی بگیر گر تمیزوبا هنر خواهی خبردارت کنم یا برو تبریز یا که دخت زنجانی بگیر گرکه خواهی یک زن بیدردسر رو صیغه کن لیک چون آشیخها اورا به پنهانی بگیر گرقناعت پیشه باشی چهار زن عقدی بس است ور طمع کاری به صیغه هرچه بتوانی بگیر الغرض هر دختریرا   مینمایی   انتخاب همچو این مجلس برایش جشن اعیانی بگیر شیروکاکائووشربت و شیرینی و بستنی پرتقال شهسوار و سیب لبنانی   بگیر پس نگه دار از برای شام جمع دوستان بهرشان آنگه چلو با برگ سلطانی بگیر گر که میخواهی نمایی دوستانرا مستفیض دعوت از آقای قاری در ثنا خوانی بگیر شاه داماد،گرتومیخواهی دهی انعام ما پرشیاوزانتیاو آزارو، رو زکمپانی بگیر.  

  • شعر کارت دعوت عروسی

    آخر این هفته، جشن ازدواج ما به پاست / با حضور گرم خود، در آن صفا جاری کنید ازدواج و عقد یک امر مهم و جدی است / لطفاً از آوردن اطفال، خودداری کنید بر شکم صابون زده، آماده سازیدش قشنگ / معده را از هر غذا و میوه ای عاری کنید تا مفصل توی آن جشن عزیز و با شکوه / با غذا و میوه ی آن جشن افطاری کنید البته خیلی نباید هول و پرخور بود ها / پیش فامیل مقابل آبروداری کنید میوه، شیرینی، شب پاتختی مان هم لازم است / پس برای صرفه جویی اندکی یاری کنید گر کسی با میوه دارد می نماید خودکشی / دل به حال ما و او سوزانده، اخطاری کنید موقع کادو خریدن، چرب باشد کادوتان / پس حذر از تابلو و ساعات دیواری کنید هرچه باشد نسبت قومی تان نزدیک تر / هدیه را هم چرب تر، از روی ناچاری کنید در امور زندگی، دینار اگر باشد حساب / کادو نوعی بخشش است، آن را سه خرواری کنید گرم باید کرد مجلس را، از این رو گاه گاه / چون بخاری بهر تنظیم دما، کاری کنید ساکت و صامت نباشید و به همراه موزیک / دست و پا را استفاده، آن هم ابزاری کنید لامبادا، تانگو و بابا کرم یا هرچه هست / از هنرهاتان تماماً پرده برداری کنید البته هرچیز دارد مرزی و اندازه ای / پس نباید رقص های نابه هنجاری کنید حرکت موزون اگر در کرد از خود، دیگری / با شاباش و دست و سوت از او طرفداری کنید کی دلش می خواهد آخر در بیاید سی دی اش؟ / با موبایل خود مبادا فیلمبرداری کنید در نهایت، مجلس ما را مزین با حضور / بی ادا و منت و هر گونه اطواری کنید

  • شعر طنز عروسی ! ( بسیار جالب )

    آخر این هفته، جشن ازدواج ما به پاست / با حضور گرم خود، در آن صفا جاری کنید ازدواج و عقد یک امر مهم و جدی است / لطفاً از آوردن اطفال، خودداری کنید بر شکم صابون زده، آماده سازیدش قشنگ / معده را از هر غذا و میوه ای عاری کنید تا مفصل توی آن جشن عزیز و با شکوه / با غذا و میوه ی آن جشن افطاری کنید البته خیلی نباید هول و پرخور بود ها / پیش فامیل مقابل آبروداری کنید میوه، شیرینی، شب پاتختی مان هم لازم است / پس برای صرفه جویی اندکی یاری کنید گر کسی با میوه دارد می نماید خودکشی / دل به حال ما و او سوزانده، اخطاری کنید موقع کادو خریدن، چرب باشد کادوتان / پس حذر از تابلو و ساعات دیواری کنید هرچه باشد نسبت قومی تان نزدیک تر / هدیه را هم چرب تر، از روی ناچاری کنید در امور زندگی، دینار اگر باشد حساب / کادو نوعی بخشش است، آن را سه خرواری کنید گرم باید کرد مجلس را، از این رو گاه گاه / چون بخاری بهر تنظیم دما، کاری کنید ساکت و صامت نباشید و به همراه موزیک / دست و پا را استفاده، آن هم ابزاری کنید لامبادا، تانگو و بابا کرم یا هرچه هست / از هنرهاتان تماماً پرده برداری کنید البته هرچیز دارد مرزی و اندازه ای / پس نباید رقص های نابه هنجاری کنید حرکت موزون اگر در کرد از خود، دیگری / با شاباش و دست و سوت از او طرفداری کنید کی دلش می خواهد آخر در بیاید سی دی اش؟ / با موبایل خود مبادا فیلمبرداری کنید در نهایت، مجلس ما را مزین با حضور / بی ادا و منت و هر گونه اطواری کنید

  • خاطرات شب عقد

    خاطرات شب عقد

    هر چی میگذره متاسفانه ما دیر به دیر آپ میکنیم. تقصیر خودمونم نیست ما نمیدونستیم که ازدواج انقدر سخته. عزیزه من که وقت سر خاروندنم  نداره چه برسه به اینکه بخواد برام شعر بگه از یه طرف درس و دانشگاه از یه طرف جشن و عقدکنان. دیشب یعنی ۱۷/۱۲/۸۷ عقد کنان من و عزیزم بود. خیلی شب قشنگی بود. چهارشنبه شب با عزیزم و داداشم رفتیم برای عزیزم یه کت شلوار خریدیم که قربونش برم خیلی بهش اومد. که قراره کت و شلوارشو پنجشنبه یعنی روز جشن بپوشه. دیشب من برای عقد رفتم آرایشگاه که قصدم این بود خیلی موهام رو ساده درست کنه ولی وقتی آرایشگر فهمید جشن عقدمه مگه ولم میکرد تازه آرایشگر شد آرایشگران. ۳ نفری افتاده بودن رو موهام مگه ولم میکردن که آخرش گفتم بابا من باید برم آبجیام منتظرمن داره دیرم میشه خلاصه رفتم خونه و ساعت ۷ هم قرار بود خانواده ی عزیزم بیان خونمون از خونه بریم محضر. آرایشگره موهای منو فر کرده بود و از اونجایی که عزیزه من تا حالا منو با موهای فر ندیده بود با تعجب منو نگاه میکرد من نمیدونستم که موهای فر دوست نداره خلاصه مثل همیشه ضدحالش رو بهم زد. تا منو تنها گیر آورد گفت چرا با من هماهنگ نکردی منم بیخبر گفتم چیرو. گفت موهای فرتو میگم. منم مثل همیشه سریع ناراحت شدم بهش گفتم به جای اینکه بگی عزیزم چقدر خوشگل شدی اینطوری رفتار میکنی. آخه از اونهمه آدم همه بهم گفتن خیلی موی فر بهت میاد فقط نظر عزیزم با بقیه فرق میکرد هر چند نظر اون از همه برام مهمتره. خلاصه گذشت. رفتیم سر سفره عقد من که خیلی استرس داشتم انقدر عرق کردم لوپام سرخ شده بود که فکر کنم همه فهمیدن. خیلی خجالت میکشیدم نمیدونم چرا از یه طرفم فیلمبردار داداشم بود این خجالتم رو ۱۰ برابر میکرد. رسیدیم به جای اصلی حاج آقا خیلی صحبت میکرد منم که نمی دونم چرا ولی نمیتونستم به حرفاش گوش بدم تمرکز نداشتم یهو دیدم ازم یه سوالی کردو من بلافاصله گفتم بله. دیدم همه بهم خندیدن نگو باید میرفتم گل بچینم بعد تازه فهمیدم چی گفتم خلاصه بعد از ۳ بار بله رو گفتم خیلی لحظات سختی بود ولی بهترین روز برای ما بود خیل خوش گذشت ولی انصافی خیلی خوشگل شده بودم. تا امروز من تو پستام مهدیم رو عزیزم خطاب میکردم ولی از امروز به بعد همسرم خطاب میکنم. خیلی  دوسش دارم و خدا رو شکر میکنم که این روز رو به منو مهدی هدیه داد. اینم عکس کیکمون البته واقعی نیست جالبه

  • جشن عقد دربرنامه ویتامین 3

      اوج بدشانسی آدم زمانیه که دقیقا وقتی بهترین برنامه سیما میخواد پخش بشه، ترافیک اینترنت تمــــــــــــــوم بشه! اونوقته که این شکلی میشی! ولی من کم نمیارم هرجورشده شارژش کردم 

  • کارت پستال های جشن جشن عقد و عروسی Postcard Marriage

      کارت پستال های جشن   جشن عقد و عروسی Postcard  Marriage

      کارت پستال جشن عروسی  Postcard Marriage     کارت پستال  جشن عقد    اینم یک وب جامع درباره همه موضوع ها