صدای جیرجیرک mp3

  • دانلود آهنگ جدید ابیرام و امیر عظیمی به نام مثل قدیم –

    دانلود آهنگ جدید ابیرام و امیر عظیمی به نام مثل قدیم –

      | ترانه سرا : ابیرام – آهنگساز : امیر عظیمی – تنظیم کننده : فرشاد یزدی | دانلود آهنگ مثل قدیم با صدای ابیرام و امیر عظیمی با لینک مستقیم و سرعت بالا لینک دانلود در ادامه مطلب … دانلود آهنگ مثل قدیم با کیفیت ۳۲۰ دانلود آهنگ مثل قدیم با کیفیت ۱۲۸ دانلود آهنگ مثل قدیم با کیفیت ogg



  • قسمت 2 و 3 و 4 در حسرت آغوش تو

    داشتم با کامپیوترم سر و کله می زدم .. طبق معمول هنگ کرده بود .. مرده شور ترکیبتو ببره ، به درد لای جرز دیوار هم نمی خوری .. خاموشش کردم ... به تراس رفتم و و به باغ اطراف خونه نگاه کردم .. صدای آهنگ گوشیم باعث شد به اتاقم برگردم .. نسرین بود ( طبق معمول )« بله ؟ »« سلام پانته آ جونم ! خوفی ؟»به لحن بچگانه اش با صدای بلند خندیدم ..« چه خوبه که دوستی مثل من داری ! اگه من نبودم تا حالا از غصه هفت تا کفن پوسونده بودی . »گفتم :« البته خانم خودشیفته ، حق با شماست !!! چه خوب شد زنگ زدی هیچ کس نبود که باهاش حرف بزنم داشتم دیوونه می شدم . »« چرا ؟؟ پس بقیه کجان ؟! »تازه یادم اومد که به نسرین نگفتم قراره خواستگار بیاد ، همین موضوع باعث شد که تقریبا با جیغ بگویم :« نسرین دیدی چی شد ؟ یادم رفت بهت بگم قراره خواستگار بیاد . »« دختره ی دیوونه چرا جیغ می زنی ؟ پرده ی گوشم به باد فنا رفت ....قراره خواستگار بیاد ؟ واسه تو ؟... کدوم احمقی می خواد خودشو به عذاب دو دنیا محکوم کنه ؟ »« نخیر ، قراره برای پریسا بیان ، نمیزاری حرف بزنم که ... »« اه .. امیدوار شده بودم .. حیف شد .. اما غصه نخور اول و آخرش زن داداش خودمی !»« ایش... لازم نکرده از کیسه خلیفه ببخشی . »« خیلی هم دلت بخواد .. کی حاضره خودشو بدبخت کنه ؟ »« چرا بدبخت ؟ خوشبخت ترین مرد روی زمین میشه ! »« تو که راست میگی ! .... انقدر حرف زدی یادم رفت واسه چی زنگ زده بودم ،بلند شو بیا خونمون کارت دارم . »« دمت گرم .. الان راه می افتم . »« یه ذره شخصیت نداری که ! همیشه آویزونی !!!!»« دیوونه شدی نسرین ؟ مگه همین الان نگفتی بیام خونتون ؟»« من گفتم ولی تو یه ذره باید افه بیای بعدا قبول کنی . »« خدا شفات بده نسرین .»« تو رو بیشتر . زود بلند شو بیا »« اومدم »پریسا پدر خدمتکارا رو دراورده بود ... می خواست خونه واسه شب جمعه برق بزنه ... منم که ازاین کارها متنفر .. یه دقیقه هم از این خونه دور باشم غنیمته ! خداجون دستت درد نکنه که واسم ردیفش کردی .روی تخت نسرین لم دادم و همان طور که خیارم را می جویدم گفتم :« حالا این کارت چی بود که منو به خاطرش اینجا کشیدی و وقت منو گرفتی ؟ »« اوه ، اوه گفتم افه بیا ولی نه دیگه انقدر خرکی ....»شالم را از روی سرم برداشتم و مچاله کردم و به سمتش پرتاب کردم . جاخالی داد و گفت :« می دونی وقتی عصبانی میشی چقدر چشات خوشگل میشی ؟ »« خودتی »در اتاق نسرین با شدت هر چه تمام تر باز شد و مرد جوانی وارد اتاق شد . از وحشت خشکم زد و توانایی هرگونه عکس العملی از من گرفته شد . همان طور روی تخت نشسته بودم با دهان باز به او نگاه می کردم .نسرین گفت : « باز سرتو مثل گاو حسن قلی پایین انداختی اومدی تو اتاق من ؟ » با دست به من اشاره کرد و گفت ...