متن ادبی در مورد 13 آبان

  • متن مجری 13 آبان

    شهادت محمد حسین فهمیده دنیا هرگز نفهمید شاید در قانون دنیا سیزده سال سن کمی باشد برای جنگیدن. قانون دنیا زیر هجده سال را کودک می داند؛ اما جنگ ما با قاعده های آنان سازگار نبود. قاعده این نبود که جوانی 19 ساله بتواند فرمانده لشکر باشد و موفق هم باشد؛ اما این قاعده ها در سرزمین ما قاعده نبود. نه فقط او، بلکه صدها نوجوان دیگر در جبهه ها بودند و این مایه تعجب است که این جنگ پیروز شد. قاعده های دنیا این را نمی فهمید که چگونه یک نوجوان سیزده ساله، داوطلبانه به جنگ می آید. این را نیز نمی فهمیدند که چگونه همان نوجوان تانک را با خود منفجر می کند. این رمز را هرگز کشف نکردند؛ رمزی که دنیا و قاعده هایش را به بازی گرفت و آنان اصلاً نفهمیدند. آری! دنیا هرگز این را نفهمید. راستی! راز شهادت چیست؟  



  • متن ادبی در مورد امام زمان ( عج )

    عزیزانم !نغمه سرایی شادمانه بلبلان ، با ناز شور انگیز گلها ، تؤامان شده !گردونه ی گردانهای شادی ، از پی هم می گذرند و رایحه بهاری بیخزان را به همگان ، هدیه می دهند !غنچه ها می شکفند ! باد ، کف می زند ! شبنم ، شادمانی می کند !نسیم ، تبسم بر لب دارد ! ابرها  ، هلهله می کنند و نور ، از هر سو می تراود !حال ، آماده آمدنش هستید ؟ !برخیزید و شمع عشق را بیفروزید ! کوچه های نگاهتان را با گلاببشویید و با حریر گلبرگ ها فرش کنید که صدای گامهای مهمانی گرامی، در رواق دل مشتاق شما می پیچد!اینک مردی می آید از نورستان!دامن مهربانی و سخاوت به همراه دارد و دستهایش ، از بوی بخشندگی سرشار است ...

  • متن ادبی جهت اجرا در همایشهای ازدواج و برنامه های احساسی.

    جهان عشق را باز نمی شناسد. بشر نمی داند با این واژه چه بکند. همه چیز را می‌تواند در صفت‌ها، قیدها، بایدها و نبایدها و در یک کلام تعریف کرد، ولی پای این واژه که در میان می‌آید زبان بشر سترون می‌ماند. هر بار می پنداریم از این جادوگر افسون زدایی کرده‌ایم و می توانیم با زبان عقل از آن سخن بگوییم ناخواسته در دامش گرفتار شده‌ایم و خود ما نشانه شکست در این وادی شده ایم. ما همچون دیگران از راندن این بازرگان دل و سوداگر بی ترحم و رباینده عقل و احساس از خودمان در مانده‌ایم. عشق چیست؟ این پرسش قرن‌هاست پاسخ ما را می طلبد ولی پاسخی وجود ندارد. تنها می توان از آن گزارشی بدست داد. جای پای قاعده‌ها و منش ها را در نمونه ها بازیافت... عشق هم تهیست و هم پر.هم بیان نشدنی و هم بیان شدنی است. یک دیالکتیک مخوف. حتی شعر زبان قاصر دارد در برابر آن. عشق آرام و قرار را می گیرد. عاشق منتظر است. انتظار همیشگی او را دچار جنون می کند. باید صدایش را بشنوم. باید ببینمش. باید کلام شاعرانه اش را بشنوم. ولی زمانی که می بیند و می شنود و می خواند حسی از گریز دراو بیداد می کند، نمی تواند تاب آورد این همه سنگینی و ازدحام حضور را. پس می گریزد و تا اندکی دور می شود باز لهیب انتظار جانش را می سوزاند و خاکستر می کند. عشق گاه به لطافت باران است و نگاه گنجشکک باران خورده و گاه به سوزناکی آتش دوزخ. عشق نهایت تنهایی است. نیازی همیشگی به آن دیگری و همین این نیاز است که خطوط متقاطع جذب و طرد را بر می‌انگیزد. عشق هرگز پایان نمی گیرد. شکست می خورد. اما در گوشه قلب می ماند و هرازگاهی سرک می کشد و حق خود را می خواهد. یک بار که عاشق شوی. همیشه هستی... -- من درد تو را ز دست آسان ندهم دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم از دوست به یادگار دردی دارم کان درد به صد هزار درمان ندهم

  • ستاره هایی با مزه ی پرتقال ولیموشیرین(متن ادبی عضو مرکز در مورد روز معلم)

    به نام خدا من ماه همه کاره هستم.من الان به یک سبد پرستاره تبدیل شدم.الان هم خیلی خوشحالم چون می خواهم به یک دوست خوب یعنی معلم(یکی از دوستانم)تقدیم بشوم.من مزه ی ستاره هایم از پرتقال ولیموشیرین است.البته می خواهم به کسی تقدیم شوم که اندازه ی مزه ی همین لیمو شیرین شیرین است.من این را به خانم آذری تقدیم می کنم.

  • متن ادبی روز جوان

    متن ادبی ویژه روز جوانکاروان محزون نور، در غروب غمگین با پاهای تاول بسته آهسته راه می‌پیماید، آسمان تیره است و با چشمان اندوه بار این کاروان خسته را نظاره می‌کند، خورشید تیره غم‌نامة یک زن قهرمان را مویه کنان مرور می‌کند، زمین سخت آشفته و اوضاع به‌هم ریخته است. هر یک از فرشتگان چندین نیستان ناله دارند زیرا یگانه حجت خدا در روی زمین با آه سوزناکی به سوی سرنوشت محتوم ـ که همان شهادت در سرزمین کربلا است ـ به پیش می‌رود، ابرها بس که دلگیرند بی‌قرار و با رنگ خونین از این سو به آن سو می‌دوند، زمین لرزان، و به قضای الهی تن در داده است. وگرنه تحمل چنین اندوه سنگین ناممکن است، و نزدیک است آسمان از جنایتی که به وقوع می‌پیوندد فروریزد. چگونه می‌توان آن حادثه را به تصویر کشید که دست یارای نوشتن و قلم توان تحریر آن را ندارد. این کاروان پر از غصه می‌رود تا در پهنة هستی عشقی بیافریند که امام حسین7 خدای آن عشق و زینب پیامبر آن است. ایام حج و قربانی است دیگران رفته‌اند تا سنگ و گل را ببوسند و گوسفندانی را در خانة خدا قربانی کنند اما این ناخدای کشتی عشق می‌رود تا در پای عشقبازی سر و عزیزانش را قربانی محبوب کند و حیات جامعة اسلامی را با خون تامین نماید، زیرا جامعة اسلامی در حال احتضار به سر می‌برد و نیازش به خون است تا دو باره زندگی‌اش را بازیابد، چه کسی باید خون بدهد، اکنون که کسی برای این قربانی آماده نیست باید طبیب، و آفریدگار عشق، خود و عزیزانش را در راه هدف بزرگ تقدیم کند. دیگران رفته‌اند تا خانة خدا را طواف نمایند اما امام حسین7 آمده است تا در کربلا خدا را ملاقات کند، دیگران رفته اند تا افتخار حاجی شدن را به دست آورند اما او آمده است تا دل را به دست آورد و حرکت امام حسین7 این پیام را دارد که با تکیه زدن شخصی همچون یزید بر مسند خلافت، حج فلسفه‌اش را از دست داده است. قربانگاه امام حسین7 سرزمین کربلا است، ابراهیم و اسماعیل‌های دیگری به اینجا آمده‌اند تا به ندای حق لبیک گویند، ‌ابراهیم بدون قربانی، مدال افتخار «خلیل» بودن را دریافت، اما از دیدن چنین صحنه انگشت حیرت بر لب نهاده و احسنت گویان حسین7 را می‌ستاید، چگونه خدای ابراهیم حسین7 را برتر از ابراهیم قرار ندهد درحالی‌که کودک و جوانش را در قربانگاه آورده است. روز عاشورا می‌رسد و زمین و زمان بغض در گلو دارند، پیامبر و فاطمه و علی: آغوش گشوده‌اند تا از مهمانان در خون طپیده استقبال نمایند. آه چه دستی بود که حقیقت را سر برید و چه تیری که جرات کرد بر گلوی نازک و سپید علی اصغر بنشیند گرچه گلوی کوچک علی اصغر پاره شد اما رشتة خونش دامن تاریخ را گلدوزی کرده، زینت ...

  • 290- متن ادبی و مناجات کوتاه زیبا و دلنشین در مورد روز عرفه و عید قربان با خدا ؛ خدایا، ما را بپذیر

    290- متن ادبی و مناجات کوتاه زیبا و دلنشین در مورد روز عرفه و عید قربان با خدا ؛ خدایا، ما را بپذیر

    صفحه نخستپست الکترونیک ::: آرشیو مـاهـانـه اخبـار پیامک 57 ::: درباره پیامک 57عناوین کل مطالب پیامک 57آمار آخرین نظرات تأیید شده مطالب پربحث: 918- همیشه پاکی دشمن داشته است 1121- قصور از تو بوده آقا! 1300-سینه زنی برای محرم است نه فاطمیه 49- حزب اللهبرچسبهای مهم (در حال تکمیل) قیصر امین پور اا محمد کاظم کاظمی اا حسین اسرافیلی اا علی صفایی (عین صاد) اا دکتر انوشه اا آیت الله بهجت اا جلال آل احمد اا جواد محدثی اا وحید جلیلی اا اا شهید مهدی باکری اا شهید حمید باکریآرشیو تمام برچسبهابنر و تبلیغات وبلاگ-کد لوگو و بنر ما را لینک کرده اند جملات زیبا از گیله مردپیامک‌های سیاسیدختره فیسبووووکیمـن هنــوز منتظـرمحرف‌های پنهانیروسری آبی 73سودای بهشتتوفانی از خندهحامیان عدالتدفتر باقیماندهقرارگاه بصیرتمقتـدر مظلومکوتـاه نویساندیشه روحعصر مبارزهپیام صالحیوم الفرجوبگردیمهاجرسبیلشهداحسرتحواریـون2 فـانوسحدیث نگارمقر عشقمورد علاقهگعده آنلاینسفیر سرخیا ضامن آهوحقوق خوانانزیر سایه خداخاکیان افلاکییک مشت خاکگوشه ای از قافجک و اس ام اسعمـاران سید علیگرافیک و کارتن ترنجتو خود حجـاب خودیوبلاگ یه بچه بسیجیدنیای علم مکانیزاسیونکفتربازی در فضای مجازیپایگاه خبری سلام سربدارمعبر سایبری بیت الشهـداءدین و مذهب در جهان تشیععشق یعنی با خدا تنها شدنبچه هـای مسجـدی مــاهشهرمنتظران یوسف زهرا (س) اصفهانپایگاه فرهنگی‌مذهبی خانه به دوشانخادم الأسرا وطنخواهان اصفهانیگروه فرهنگی مذهبی طلائیهپایگاه سایبری سفیر سرخوبلاگـ حضرت مهدی (عج)گـروه دانشجویی قیـامگویا سواری می رسـدحق یک بچه مسلمونیالثارات الحسینسربازان و ولایتعصر خیزش ماشبهای نمناکرندان خاموشخادم الشهداءعصر کامپیوترستارگان 57مخلوط نـامهصدای بارانابلیسکوبراه رفتنیآخرالزمانذوالفقارشفاعتگلابتونعمارصریرشهدارأی ماقیام نوزینبیونقدمگاه

  • متن ادبی در مدح امام خمینی (ره)

    متن ادبی در مدح امام خمینی (ره) - آموزش فن بیان و گویندگی و متون و اشعار لازم برای مجریان و گویندگان"> این گونه در گوش زمان ماندگار خواهیم ماند - متن ادبی در مدح امام خمینی (ره)این گونه در گوش زمان ماندگار خواهیم ماند آموزش فن بیان و گویندگی و متون و اشعار لازم برای مجریان و گویندگان متن ادبی در مدح امام خمینی (ره) متن ادبی در مدح امام خمینی (ره) در جاهليت قرن بيستم، نهضت تو بعثتي بود، براي كاشتن بذرايمان، اعتماد ، آزادي و استقلال در ذهن و دل امت اسلام .صدايت، فريادي بود، عليه بت هايي جديد و مشركان اين روزگار!و كلامت،" آيه" هايي كه در "حرا" ي خودسازي ، بر دلت تابيده بود .و پانزده خرداد، جلوه اي از" فاصدع بـِما تـُؤمر" كه خشم طاغوت ها را برانگيخت .زنداني شدنت ، دوران تلخ " شعب ابي طالب" بود .و تبعيد تو و يارانت، هجرت به حبشه!سالي كه مصطفايت را دادي ، " عام الحزن" تو بود .و عزيمت به پاريس، هجرت مجددي بود كه در آنجا ياران مهاجر و انصارت در عقبه هاي غربت، با تو بيعت كردند.امت در ايران ، انصار تو بودند كه نزول و آمدنت را به " يثرب انقلاب"، انتظار مي كشيدند.انتظار به سر آمد.از" ثنية الوداع" مهرآباد، بدر سيمايت در افق ايران تابيد و در" قـُبا" ي بهشت زهرا، نماز عشق خواندي و هفتاد هزار شهيد گلگون كفن در آن روز به تو اقتدا كردند .و... بدينگونه ولايت تو برمؤمنان ، در شكل نظام اسلامي تحقق يافت و پيامت نافذ ، سخنت الفت آور و خانه ات قبله دل ها شد.مدينه انقلاب، پيام تو را به خارج از مرزها صادر كرد .قبايل و احزاب، براي خاموش ساختن اين نور، ائتلاف كردند. غزوات و سراياي تو آغاز شد. ده سال ازهجرت تا وفات، با منافقان درگير بودي ، احبار و رهبان و اهل كتاب ، كار شكني كردند . متحجران ِ بي درد ، دلت را خون ساختند." پيام برائت ِ" تو، سوره توبه ي اين انقلاب بود و سالي كه آن " جام زهر" را دردمندانه سركشيدي و آخرين حرفهايت را در آن پيام شگفت گنجاندي ، به ياد " حجة الوداع " افتاديم .و ... آه از آن " وصيتنامه" كه كاش هرگز گشوده و خوانده نمي شد!و درد از آن" رنجنامه " كه براي چندمين بار، ما را به ياد رنج هاي علي عليه السلام در" حكميت" و دردهاي امام مجتبي عليه السلام در صلح با معاويه انداخت و مظلوميت " عترت" را تجديد كرد.اينك ، ماييم و درد فراق و داغ هجران .ماييم و رنج يتيمي و غم بي پناهي و اندوه بي پدري ." حسينيه جماران"، مسجد مدينه انقلابمان بود و امت تو مهاجران و انصاري بودند كه بارها با تو بيعت رضوان كردند .دريغا كه ديگر خطبه هاي رسول انقلاب ، به گوش نمي رسد .اينك ، آن صندلي كه بر آن مي نشستي و موعظه مي كردي و رهنمود مي دادي، در فراق تو همچون "ستون حنانه" ناله ...

  • متن ادبی مجری مراسم سالروز آزاد سازی خرمشهر

      آن روز که رفتیم ... ... و این سان دوباره برگشتیم و تحقق یافت آنچه عهد و پیمان بستیم .       اشك از دیدگان همه جاری است، غم درچهره‌ها موج می‌زند، دیگر مردم مجبور بودند شهر را ترك كنند، كودكان بهانه پدر را می‌گیرند و مادران قرآن به دست به دنبال بدرقه فرزندان غیورشان شهر را ترك می‌كنند. ماندن جایز نیست و این تنها باری است كه مجبور به عقب نشینی بودیم و آن هم به خاطر این كه ناموسمان به خطر نیافتد. ‪۴۰روز مقاومت ودر پی آن به شهادت رسیدن شمار زیادی از مردم بی‌دفاع در زیر شدیدترین حملات دشمن سرانجام در روز چهارم آبان‌ماه سال‪۵۹مجبور به عقب نشینی شدیم، شهر با همه‌ی امیدهایش به تصرف ناپاكان درآمد. شهرغارت شد، چاه‌ها خشكید، سبزه‌ها سوزانده و نخل‌ها سر بریده شدند. آری خونین شهر! این را بدان، "محمدجهان آرا"، بزرگ مرد تاریخ جنگ این فرمانده سرافراز اسلام قبل از این كه بشنود و ببیند كه چگونه تو را به دست آوردیم از دستش دادیم. خونین شهر را همه‌به خاطر دارند، شهری كه گیسوان دختران و زنان به دست نامردان بریده شد و به عنوان نماد به دیوارهای شهر نصب شد. شهری كه رژیم بعث عراق یك مدرسه دخترانه را به اسارت برده و اعضای خانواده را كنار دیوار حیاط منازل به صف كردند و به گناه خرمشهری بودن به گلوله بستند. این همان شهری است كه بر گردن پدربزرگ و مادربزرگ هایش این عزیزان دل میهن، گردنبند نارنجك آویختند. ‪۵۷۸روز بعد! ساعت‪۲۲روز اول خرداد‪۶۱است عملیات محاصره دشمن توسط رزمندگان با رمز "یا علی ابن ابیطالب" در عملیات بیت‌المقدس آغاز شده و در گام نخست بچه‌های "یگان‌های فتح" دشمن را در پلیس راه منهدم كردند. این اولین خبر درگیری است خبر ازچهارمین محور قرارگاه فتح به قرارگاه كربلا رسید. پل نو تصرف شد و پس از‪۴۸ساعت مبارزه سنگین رزمندگان در روز سوم خرداد به مسجد جامع رسیدند. در عملیات بیت‌المقدس‪۸۰درصد نیروهای هفت لشگر عراق نابود شدند و‪۳۰ فروند هواپیماهای آنان منهدم گشت ،‪۱۰۵دستگاه تانك،‪۵۶دستگاه خودرو و یك فروند بالگرد به غنیمت نیروهای اسلامی درآمد. در این عملیات همچنین بیش از‪۱۹هزار سرباز بعثی به اسارت رزمندگان درآمدند و تلفات سنگینی بر ماشین جنگی دشمن وارد آمد بطوری كه پس از این حمله رژیم بعث بطور یك‌طرفه اعلام كرد، ظرف مدت‪۱۰روز به مرزهای بین‌المللی باز خواهد گشت. لحظه شماری برای آزادی خونین شهر! قلب میلیون‌ها ایرانی پر غرور اما خسته از جنگ در سینه می‌تپد،‪۴۸ساعت تلاش رزمندگان سر افراز كشور در حال نتیجه دادن است. آری مقایسه فرماندهان اسلام در برابر فرماندهان بعثی چه عبث است همه می‌دانیم كه چگونه آنان از ...