کیف جشن تکلیف

  • سرود جشن عبادت

    سرود جشن عبادت

    شده ام نه ساله جشن تکلیف من است جا نماز و چادر همه در کیف من است   دین من اسلام است من مسلمان هستم می رسد صوت اذان شاد و خندان هستم   چادری داده به من هدیه ای مادر من مثل تاجی از گل چادرم بر سر من   شده ام نه ساله بعد از این خوشحالم چون فرشته شده است دست هایم، بالم   می پرم رو به خدا لحظه ی سبز نماز پنج نوبت هر روز می کنم راز و نیاز   مثل گل می شکفم باز در سایه دین ای خدا! شکر!  شدم زود همسایه  ی دین   برای دریافت فایل سرود کلیک کنید. برای دریافت فایل موسیقی بدون کلام کلیک کنید. شاعر: عباس علس سپاهی یونسی آهنگ ساز: ناصر فلاحی خوش حال میشم اگه راجع به جشن تکلیف و مراسم مختلف اون نظرتون رو بدونم.یه دانش آموز سومی دارم می خوام براش جشن تکلیف  بگیرم.



  • جشن تکلیف

    جشن تکلیف

    سلام گلهای من صبحتون بخیر دیروز جشن تکلیف دخترم بود  ساعت ۳۰/۱۰ اموراداری نبود برا ساعت ۳۰/۱۱  تا ۳۰/۱۵برگه مرخصی ساعتی نوشتم  ساعت ۲۰/۱۱ اموراداری اومد و میگه خانم ..... دم عیدی مرخصی چیه ؟ حالا این یه بار استثناء ایرادی نداره ازشدت عصبانیت ترجیح دادم هیچی نگم و با حالی گرفته اومدم بیرون خیلی سعی کردم به خودم مسلط باشم که جشن دخترم خراب نشه تا اومدم نگار فرستادم دوش بگیره موهاش سشوارکردم ناهارش دادم نمازمون خوندیم ازش پرسیدم دوست داری من کدوم لباسم بپوشم گفت مانتو نقره ای با شال نقره ای برا دل گلم همونها که گفته بود پوشیدم ساعت ۱۳ از خونه زدیم بیرون آخه گفته بودن جشن ساعت ۳۰/۱۳ شروع میشه با اینکه برنامه جشن خیلی برنامه ریزیشده ودقیق نبود اما همین که به بچه ها خوش می گذشت خیلی خوب بود اول برنامه بچه ها رو از حلقه گل و قرآن رد کردن وبعد مجری که یکی از خود بچه ها بود خواست که به احترام قرآن از جا  بپاخیزن بعد حاملان قرآن با خواندن شعر مربوطه قرآن روی میز گذاشتن بعد قاری و مترجم قرآن رو خوندن و اون یکی هم ترجمه کرد نوبت به سرود جمهوری اسلامی رسید که همه به احترام سرود از جا بلند شدن برنامه بعدی خوش آمد گویی مدیر مدرسه و دکلمه و شعر دسته جمعه بچه ها بازم دکلمه محرم و نامحرم داشتن بعد هم گزارش خبرنگار مدرسه و....گروه سرود که نگار جزء گروه سرود بود آخر هم مدیر مدرسه کیک برید و پذیرایی و اهداء جوایز و خداحافظی مدیرشون از اول اعلام کرد چون از بچه ها هم عکس فردی و هم عکس دسته جمعی  و هم به طور کامل فیلم گرفته میشه لطفا مادرها برا حفظ نظم جلسه از گرفتن عکس و فیلم خودداری کنن اینکه ......البته من آخر جلسه چند تا عکس از نگار گرفتم که چون تو آپلود کردن عکس خیلی خیلی تنبل هستم همه رو یکجا با عکسهای خونه میذارم اومدیم خونه دوباره علی بدحال بدحال افتاده بود اما قبلش بهش زنگ زدم که تا ما از در وارد شدیم کلی شادی از خودش نشون بده تا یه روز خاطره انگیزبرا نگار بشه با هم یه کم زبان کار کردیم و من دوباره شلغم پختم و آش گرم کردم وآب هویج گرفتم و برا شام خوراک جگر درست کردم و...علی نگار برد کلاس و از اونطرف هم رفت آمپولش بزنه تا اومد یه خورده از خوراکیهای بالا بهش دادم خورد و با هم رفتیم سراغ نگار با شادی اومد چون زبانش کلی پیشرفت کرده بود و املا ۲۰ و عالی گرفته بود و معلمشون هم گفته بود براش دست بزنن جایزه اش هم این شد فردا باشگاه نره سرراه نون ساندویچی و خیارشور خریدیم تا ساندویچ جگر بخورن اومدیم شامشون دادم و ظرفها وشستم و جمع و جور کردم و یکی یه لیوان مولتی ویتامین و آب هویج و خشکبار خوردن و من روی کاناپه دراز شدم اما خوابم بردو... ...

  • جشن تکلیف

    دو سه هفته پیش بهار بهم گفت که باید یه مقدار پول بدم برای جشن تکلیف...یهو پرت شدم به 9 سالگی و جشن تکلیفمون که هر کدوم از بچه ها یه مدل چادر و مقنعه داشتن و خبری از ست بودن و کیک و این برنامه ها نبود.چادر گلدارم رو یادم اومد که تا مدت ها ازش استفاده می کردم بس که بلند بود و جالبه بدونید یه روز که من دوم یا سوم راهنمایی بودم و تو شبای محرم و سینه زنی بودیم یهو صدای تبل و دهل دسته که اومد من مثل همیشه که عاشق دیدن دسته ها با اون علم های رنگارنگ بودم چادر گلدارم رو که یادگار جشن تکلیفم بود سرم انداختم و دویدم بیرون.خونمون سر نبش یه میدون تو نارمک بود و وقتی اومدم بیرون یهو دیدن یه صحنه قلبم و تند کرد.بله من دیدم یه آقا پسر دلبر و خوش تیپ با چشم های سیاه درشت تکیه داده به دیوار خونه ما و با یه حالت خیلی دوست داشتنی داره به آسمون نگاه می کنه و غرق گوش دادن به صدای نوحه شده و من اون جا برای اولین بار تو زندگیم عاشق شدم...حالا بقیه جریان این عشق آتشین بماند که چه اتفاق هایی افتاد و من بارها و بارها اون پسر و دیدم و هیچ وقت نتونستم بهش بگم من عاشقتم...چون یه دختر 14 ساله بودم که اون موقع هنوز با بلوز و شلوار می رفتم بیرون و همیشه به هوای دیدن عشقم که از قضا از پسرهای علاف هفت حوض هم بود با بابا برای دوچرخه سواری می رفتیم هفت حوض و من دور می زدم و دور می زدم و محو تماشای عشقم می شدم و فک کنید یه درصد بابا متوجه شده باشه دخترک آب زیر کاهش برای چی هر روز عصر هوس دوچرخه سواری اونم تو میدون هفت حوض رو می کنه...خلاصه وقتی یکم از عالم هپروت دوران جشن تکلیف خودم اومدم بیرون...یهو حس کردم من به عنوان یه مادر باید به دخترم که پا به این سن گذاشته یه چیزایی بگم.اون موقع دیگه حس کردم با یه دخملی طرفم که وارد 10 سالگی شده و داره کم کم وارد مرحله نوجوانی می شه و خدا باید بهم کمک کنه که این دوران سخت رو با دخترم دوست باشم و به بهترین وجه ممکن بزرگش کنم.بهش گفتم:بهار جونم توی ایران و توی دین ما این سن برای دخترها سن بلوغه.یعنی می گن از این سن به بعد دخترها باید حجاب داشته باشن و نماز بخونن و در کنار این جسم و روح هم تغییراتی می کنه.برای همین هم باید با هم حرف بزنیم.(من و بهار معمولا با هم در مورد مسائل مختلف مثل دو تا دوست حرف می زنیم و خیلی هم کیف می ده) بهش گفتم حالا من به عنوان کسی که خودم تو یه خانواده مذهبی بزرگ شدم و تا حدودی هم به مسائل دینی اعتقاد دارم می خوام بهت بگم من پشتتم و تو هر راهی که انتخاب کنی من هستم.تو می تونی از این به بعد حجاب داشته باشی و به وظایف دینیت عمل کنی و یا این که این کارها رو نکنی.تو حتا می تونی انتخاب کنی چه دینی داشته باشی و مهم ...

  • چادر نماز جشن تکلیف

    فروش مستقیم بسته های عبادتی جشن تکلیف بسته عبادتی شامل: چادر نماز،سجاده نماز،کیف چرم طرحدار بسته فرهنگی شامل کتاب آموزشی با عنوان جشن تکلیف ، لوح تقدیر با جلد گالینگور به همراه یک هدیه رایگان + لوح  آموزش ارکان  نماز تلفن تماس: ۰۹۱۲۵۴۱۴۸۶۶               ایمیل: [email protected]