خطبه 96 نهج البلاغه


خطبه 96

خطبه 96(1) و من خطبة له(عليه السلام) فِى اللهِ و فِى الرّسول الأكرم(صلى الله عليه وآله) از خطبه آن حضرت است كه در آن از خدا و پيامبر (صلى الله عليه وآله) سخن به ميان آورده است

خطبه در يك نگاه

امام(عليه السلام) در اين خطبه به طور عمده از دو چيز بحث مى فرمايد: نخست، اشاره به قسمتى از اسماى حسناى خداوند مى نمايد و او را به اين اوصاف مدح و ستايش مى كند. سپس، به بيان بخشى از فضائل پيامبر گرامى اسلام پرداخته و از اصل و نسب شريف آن حضرت و سپس قيام شجاعانه او - كه سبب خاموش شدن آتش فتنه و محو كينه ها از سينه ها گرديد - سخن مى گويد.

1. سند خطبه: در مورد اين خطبه، سندى غير از آنچه در نهج البلاغه آمده است، به نظر نرسيده است.

بخش اوّل

الْحَمْدُللهِ الأَوَّلِ فَلاَ شَيْءَ قَبْلَهُ، وَ الآخِرِ فَلاَ شَيْءَ بَعْدَهُ، وَالظَّاهِرِ فَلاَ شَيْءَ فَوْقَهُ، وَ الْبَاطِنِ فَلاَ شَيْءَ دُونَهُ.

ترجمه

ستايش مخصوص خداوندى است كه نخستين هستى است، و چيزى قبل از او نبوده است; و آخرين هستى است، و چيزى بعد از او نيست; او آشكار است، آن گونه كه آشكارتر از او چيزى نيست; و باطن و مخفى است، كه چيزى از او مخفى تر نتوان يافت.

شرح و تفسيرآغاز و انجام او است!

همان گونه كه در بالا اشاره شد، در بخش اوّل اين خطبه، اشاره به بعضى از صفات پرودگار شده و عمدتاً روى «اوّل» و «آخر» بودن خداوند و «ظاهر» و «باطن» بودن ذات پاكش، تكيه گرديده است: مى فرمايد: «ستايش مخصوص خداوندى است كه نخستين هستى است و چيزى قبل از او نبوده و آخرين هستى است و چيزى بعد از او نيست». (أَلْحَمْدُلِلّهِ الأَوَّلِ فَلاَشَىْءَ قَبْلَهُ، وَ الآخِرِ فَلاَ شَىْءَ بَعْدَهُ).

«او آشكار است، آن گونه كه آشكارتر از او چيزى نيست، و باطن و مخفى است، كه چيزى از او مخفى تر نتوان يافت». (وَ الظَّاهِرِ فَلاَ شَىْءَ فَوْقَهُ، وَ الْبَاطِنِ فَلاَشَىْءَ دُونَهُ).

اوّل و آخر بودن خداوند به معناى ازليّت و ابديّت ذات پاك اوست; زيرا اوّليت او، نه به معناى آغازگر زمانى است; چرا كه در اين صورت محصور در دايره زمان مى شود و نه آغازگر از نظر مكان; چرا كه محصور در دايره مكان مى گردد; بلكه آغازگر بودن او به اين معناست كه ذات پاك ازلى او، سرچشمه تمام هستى هاست و همه موجودات از او نشأت گرفته اند.

همچنين پايان بودن او، به معناى پايان زمانى و مكانى نيست; بلكه مفهومش آن است كه ذاتش ابدى مى باشد، و بقاى موجودات بسته به بقاى اوست و آنگاه كه همه چيز فانى شود، او باقى است: (كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَان * وَ يَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُوالْجَلاَلِ وَ الإِكْرامِ)(1) كوتاه سخن اينكه: او سرآغاز و ابتداى عالم هستى است و اوست كه بعد از فناى جهان نيز خواهد بود.

توصيف او به «ظاهر» و «باطن»، تعبير ديگرى از احاطه وجود بى پايان او نسبت به همه چيز است.

از همه چيز ظاهرتر است، چرا كه آثارش تمام جهان را پر كرده; و از همه چيز مخفى تر است، چرا كه كنه ذاتش ناشناخته است!

بعضى از «مفسّران نهج البلاغه» احتمالات ديگرى درباره ظاهر و باطن بودن خداوند داده اند; از جمله اينكه: منظور از ظاهر اين است كه او بر همه چيز غالب است و چيزى بر او غلبه پيدا نمى كند و ديگر اينكه منظور از ظاهر اين است كه او برتر از همه اشيا مى باشد: ولى مطابق اين دو تفسير، مفهوم باطن به قرينه مقابله چندان روشن نيست و مناسب تر همان تفسير اوّل است; كه او از نظر آثار وجوديش بقدرى ظاهر و آشكار است كه هيچ چيز مانند او نيست; زمين، آسمان، گياهان،

1. سوره الرّحمن، آيات 26 - 27.

حيوانات و انسان ها، دريا و صحرا، همه مملوّ از آثار وجود اوست; ولى با اين حال، كنه ذاتش چنان مخفى است كه احدى به آن راه ندارد; زيرا انسان محدود، كنه آن وجود نامحدود را نمى تواند درك كند.

در دعاى پربار و معروف امام حسين(عليه السلام) (مشهور به دعاى عرفه) مى خوانيم: «مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِيل يَدُلُّ عَلَيْكَ وَ مَتَى بَعُدْتَ حَتَّى تَكُؤنَ الآثَارُ هِيَ الَّتِي تُوصِلُ إِلَيْكَ، عَمِيَتْ عَيْنٌ لاَتَرَاكَ عَلَيْهَا رَقِيباً.» شاعر فارسى زبان همين مضمون را در اشعار لطيف خود بازگو كرده:


 

  • كى رفته اى ز دل كه تمنّا كنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدى كه منبا صد هزار ديده تماشا كنم تو را!

  • كى گشته اى نهفته كه پيدا كنم تو را! با صد هزار ديده تماشا كنم تو را!با صد هزار ديده تماشا كنم تو را!

 

بخش دوم

و منها: فى ذكر الرسول(صلى الله عليه وآله) بخش ديگرى از اين خطبه كه درباره پيامبر(صلى الله عليه وآله) سخن مى گويد:

مُسْتَقَرُّهُ خَيْرُ مُسْتَقَرٍّ، وَ مَنْبِتُهُ أَشْرَفُ مَنْبِت، فِي مَعَادِنِ الْكَرَامَةِ، وَ مَمَاهِدِ السَّلاَمَةِ; قَدْ صُرِفَتْ نَحْوَهُ أَفْئِدَةُ الأَبْرَارِ، وَ ثُنِيَتْ إِلَيْهِ أَزِمَّةُ الأَبْصَارِ، دَفَنَ اللهُ بِهِ الضَّغَائِنَ، وَ أَطْفَأَ بِهِ الثَّوَائِرَ، أَلَّفَ بِهِ إِخْوَاناً، وَ فَرَّقَ بِهِ أَقْرَاناً، أَعَزَّ بِهِ الذِّلَّةَ، وَ أَذَلَّ بِهِ الْعِزَّةَ، كَلاَمُهُ بَياَنٌ، وَ صَمْتُهُ لِسَانٌ.

ترجمه

جايگاه او بهترين جايگاه و محلّ رويش او شريف ترين محلها بود. در كان بزرگوارى و شرف، و گاهواره سلامت، پرورش يافت. دلهاى نيكوكاران شيفته او گشت و چشمها(ى حق جويان) به سوى او متوجّه شد. خداوند به بركت وجود او، كينه ها را مدفون ساخت و آتش دشمنى ها را فرو نشاند; افراد دور افتاده را به وسيله او به هم نزديك و برادر ساخت و نزديكانى را (كه در ايمان و هدف هماهنگ نبودند) از هم دور نمود. ذليلان (پاكدل و محروم) را به وسيله او عزّت بخشيد و عزيزان (خودخواه) را ذليل ساخت. سخنش بيان بود و سكوتش زبان.

شرح و تفسيرسخنانش بيان بود و سكوتش پرمعنا

در اين خطبه كوتاه، امام(عليه السلام) اوصافى براى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بيان مى كند كه هر يك از ديگرى پرمعناتر است. نخست از اساس و ريشه خانوادگى و جايگاه تولّد او شروع مى كند; مى فرمايد: «جايگاه او بهترين جايگاه و محلّ رويش او شريف ترين محلها بود; دركان بزرگوارى و شرف، و گاهواره سلامت، پرورش يافت». (مُسْتَقَرُّهُ خَيْرُ مُسْتَقَرٍّ، وَ مَنْبِتُهُ أَشْرَفُ مَنْبِت، فِي مَعَادِنِ الْكَرَامَةِ، وَ مَمَاهِدِ(1) السَّلاَمَةِ).

منظور از «مُستقرّ» و «مَنبت» رحم مادران پاك و صلب پدران موحّد و با ايمان بود. همانگونه كه در زيارات معصومين نيز به آن اشاره شده است همان گونه كه در زيارت امام حسين(عليه السلام)، مشهور به «زيارت وارث» آمده: «أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الأَصْلاَبِ الشَّامِخَةِ، وَ الأَرْحَامِ الْمُطَّهَرَةِ».

اين سخن در مورد شخص پيامبر از زبان خودش نيز نقل شده است. همان گونه كه «فخر رازى» در تفسير آيه «وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِيَنَ»(2) نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: «لَمْ أَزَلْ أُنْقَلُ مِنْ أَصْلاَبِ الطَّاهِرِينَ إِلَى أَرْحَامِ الطَّاهِرَاتِ; پيوسته من از صلب پدران پاك، به رحم مادران پاكدامن انتقال مى يافتم».(3) «معادن كرامت» و «مماهد سلامت» نيز تأكيدى بر آن است و يا اشاره به اين است كه پدران و اجداد و مادران پيامبر اسلام، علاوه بر پاكدامنى و ايمان، داراى فضايل انسانى، و از عيوب اخلاقى پاك بودند.

اين احتمال نيز در تفسير جمله هاى بالا داده شده كه منظور از «مُستقرّ» مدينه است كه قرارگاه پيامبر بود و منظور از «مَنبت» مكّه است كه محلّ تولّد آن حضرت به شمار مى رود.

ولى تفسير اوّل مناسب تر به نظر مى رسد; مخصوصاً با توجّه به جمله «فِي مَعَادِنِ

1. «مَماهد» جمع «ممهد» (بر وزن مكتب) در اصل از «مهد» به معناى گاهواره گرفته شده; سپس به هر جايى كه انسان در آن استراحت كند، يا آرامش روح در آن داشته باشد، اطلاق شده است.

2. سوره شعراء، آيه 219.

3. تفسير كبير فخر رازى، جلد 24، صفحه 174، مرحوم «علاّمه مجلسى» در «بحارالانوار» نيز روايات متعدّدى در اين زمينه نقل كرده است (بحار جلد 15، صفحه 3 به بعد). الْكَراَمَةِ، وَ مَمَاهِدِ السَّلاَمَةِ».

سپس به جاذبه هاى اخلاقى پيامبر پرداخته، مى فرمايد: «دلهاى نيكوكاران، شيفته او گشت و چشمها (ى حق جويان) به سوى او متوجّه شد». (قَدْ صُرِفَتْ نَحْوَهُ أَفْئِدَةُ الأَبْرَارِ، وَ ثُنِيَتْ(1) إِلَيْهِ أَزِمَّةُ الأَبْصَارِ).

به راستى پيامبر اسلام چنين بود! جاذبه هاى اخلاقى او: تواضع، محبّت، مهربانى، عفو و گذشت آميخته با شجاعت و شهامت، دلها را به سوى خود جذب مى كرد و تلاش فوق العاده او در طريق هدايت و اصلاح مردم، چشم ها را به او متوجّه مى ساخت.

سپس در سومين مرحله به بخشى از برنامه هاى اجتماعى آن حضرت اشاره كرده، مى فرمايد: «خداوند به بركت وجود او، كينه ها را مدفون ساخت و آتش فتنه ها و دشمنى ها را خاموش نمود». «دَفَنَ اللهُ بِهِ الضَّغَائِنَ(2)، وَ أَطْفَأَبِهِ الثَّوَائِرَ(3)).

«افراد دور افتاده را به وسيله او به هم نزديك و برادر ساخت و (گاه) نزديكانى را (كه در ايمان و هدف هماهنگ نبودند) از هم دور نمود». (أَلَّفَ بِهِ إِخْوَاناً، وَ فَرَّقَ بِهِ أَقْرَاناً).

همان گونه كه قرآن مجيد در آيه 62 و 63 سوره «انفال» مى فرمايد: «هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ * وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ; او همان كسى است كه تو را با يارى خود و مؤمنان تقويت كرد و دل هاى آنان را با هم الفت داد». در آيه 103 «سوره آل عمران» مى فرمايد: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَيكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً; و همگى به ريسمان خدا (=قرآن و

1. «ثُنيت» از مادّه «ثنى» (بر وزن سنگ) به معناى باز گرداندن است و در جمله بالا به معناى توجه آمده است.

2. «ضغائن» جمع «ضغينه» به معناى كينه و عداوت است.

3. «ثوائر» جمع «ثائره» به معناى فتنه و عداوت است. اسلام) چنگ زنيد و پراكنده نشويد و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و او ميان دل هاى شما الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او برادر شديد».

سپس به يكى ديگر از الطاف الهى به بركت وجود پيامبر(صلى الله عليه وآله) اشاره كرده، مى فرمايد: «خداوند ذليلان پاكدل و (محروم) را به وسيله او عزّت بخشيد و عزيزان (خودخواه) را ذليل ساخت». (أَعَزَّ بِهِ الذِّلَّةَ، وَ أَذَلَّ بِهِ الْعِزَّةَ).

افراد با ايمان و با شخصيّت كه به خاطر تهيدستى در چنگال زورمندان بى ايمان گرفتار بودند، خداوند آنها را به بركت وجود پيامبر(صلى الله عليه وآله) عزيز ساخت و مديريت هاى مهمّ جامعه اسلامى را به آنها سپرد و زورمندان فاسد و بى منطق را از صحنه اجتماع بيرون راند.

در پايان خطبه، به يكى از برجسته ترين صفات پيامبر(صلى الله عليه وآله) اشاره كرده مى فرمايد: «سخنش بيان بود و سكوتش زبان». (كَلاَمُهُ بَياَنٌ، وَ صَمْتُهُ لِسَانٌ).

هر زمان، زبان به سخن مى گشود اسرار حكمت از زبانش فرو مى ريخت و حقايق وحى را تبيين مى كرد; راه نجات را نشان مى داد و پرتگاهها را مشخّص مى نمود و اگر گاهى سكوت مى كرد، سكوتش پرمعنا و پرمفهوم بود. ناراحتى ها و نگرانى ها و عدم رضايت خود را از پاره اى كارها با سكوت نشان مى داد و نادرست بودن سؤالات بيجا را، از همين طريق پاسخ مى گفت و در برابر جاهلانِ بدزبان، از همين سلاح يارى مى جست و گاه با سكوت (با قرائن حاليّه) كارهايى را تقرير و امضا مى كرد.


ترجمه خطبه 96 نهج البلاغه - خدا شناسى و ويژگى‏هاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

فهرست مطالب

1- خدا شناسى
2- ويژگى‏ هاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

1- خدا شناسى
سپاس خدا را كه اوّل است، و چيزى پيش از او وجود نداشت، و آخر است و پس از او موجودى نخواهد بود، چنان آشكار است كه فراتر از او چيزى نيست، و چنان مخفى و پنهان است كه مخفى ‏تر از او يافت نمى‏ شود.
2- ويژگى ‏هاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

قرارگاه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بهترين قرارگاه و محل پرورش و خاندان او شريف‏ترين پايگاه است. در معدن بزرگوارى و گاهواره سلامت رشد كرد، دل‏هاى نيكوكاران شيفته او گشته، توجّه ديده‏ ها به سوى اوست. خدا به بركت وجود او كينه‏ ها را دفن كرد و آتش دشمنى‏ ها را خاموش كرد. با او ميان دلها الفت و مهربانى ايجاد كرد و نزديكانى را از هم دور ساخت. انسان‏هاى خوار و ذليل و محروم در پرتو او عزّت يافتند، و عزيزانى خود سر ذليل شدند. گفتار او روشنگر واقعيّت‏ ها، و سكوت او زبانى گويا بود. 


خطبه 96 نهج البلاغه

ومن خطبة له عليه السلام

[في الله وفي الرسول الاكرم] [الله تعالى]

الْحمْدُ للهِ الاْوّلِ فلا شيْء قبْلهُ، والآخِرِ فلا شيْء بعْدهُ، والظّاهِرِ فلا شيْء فوْقهُ، والْباطِنِ فلا شي دُونهُ.

منها: في ذكر الرسول صلى الله عليه وآله

مُسْتقرُّهُ خيْرُ مُسْتقرٍّ، ومنْبِتُهُ أشْرفُ منْبِتٍ، فِي معادِنِ الْكرامةِ، ومماهِدِ السّلامةِ. قدْ صُرِفتْ نحْوهُ أفْئِدةُ الاْبْرارِ، وثُنِيتْ إِليْهِ أزِمّةُالاْبْصارِ، دفن [اللهُ] بِهِ الضّغائِن، وأطْفأ بِهِ الثّوائِر وألّف بِهِ إِخْواناً، وفرّق بِهِ أقْراناً، أعزّ بِهِ الذِّلّة، وأذلّ بِهِ الْعِزّة، كلامُهُ بيانٌ، وصمْتُهُ لِسانٌ.

 

 

 

 

يكى از خطبه‏هائى است كه امام(ع)ايراد فرموده‏و سخن از خدا و پيامبر(ص)به ميان آورده‏ستايش مخصوص خداوندى است كه نخستين وجود بوده پس چيزى قبل از او نبوده‏آخرين وجود است،پس چيزى بعد از او نخواهد بود(ازلى و ابدى است)،آنچنان آشكاراست كه از او آشكارتر چيزى نيست و آنچنان مخفى است كه چيزى از او مخفى‏تر نتوان يافت(يعنى اصل وجودش از همه چيز آشكارتر و كنه ذاتش از همه چيز مخفى‏تر است).

اين خطبه قسمتى از فضائل نبى اكرم(ص)را يادآورى مى‏كندقرارگاه او بهترين قرارگاه،و محل پرورشش شريفترين محلها بود،در معدن‏بزرگوارى و گاهواره سلامت رشد كرد،دلهاى نيكوكاران شيفته او گشته،توجه چشمهابه سوى او است.

به بركت وجودش،خداوند كينه‏ها را دفن كرد،و آتش دشمنيها را با او خاموش‏ساخت،بواسطه وجود او در ميان دلها الفت افكند(و افراد دور افتاده را در سايه آئينش‏برادر ساخت)و نزديكانى را(كه در ايمان به او هماهنگ نبودند)از هم دور ساخت،ذليلان‏محروم در پرتو او عزت يافتند، و عزيزان خود خواه بوسيله او ذليل شدند،كلامش بيان،و سكوتش زبان بود!


dot.png متن فارسی خطبه 96


سخنى از آن حضرت ( ع )

اگر خداوند ستمگر را روزى چند مهلت دهد ، هرگز بازخواستش را فرو نگذارد ،

بلکه همواره بر گذرگاه در کمین اوست و گلویش را چنان بفشارد که از فرودادن آب دهان هم عاجز آید .

آگاه باشید ، سوگند به کسى که جان من در قبضه قدرت اوست ، که این قوم بر شما غلبه خواهند کرد ، نه از آن جهت که از شما بر حق‏ترند ، بلکه از آن روى که در یارى فرمانرواى خود ، با آنکه بر باطل است ، شتاب مى‏ورزند و شما در اجراى فرمان من ، با آنکه بر حقم ، درنگ مى‏کنید . مردم از ستم فرمانروایان خود بیمناک‏اند و من از ستم رعیت خویش در هراسم . شما را به جهاد برانگیختم ، از جاى نجنبیدید ،

خواستم سخن خود به گوش شما برسانم ، نشنیدید ، در نهان و آشکارا دعوتتان کردم ،

پاسخم ندادید ، اندرزتان دادم نپذیرفتید . حاضرانى هستید به مثابه غایبان و بندگانى هستید چون خداوندان . سخنان حکمت‏آمیز بر شما خواندم از آن رمیدید . به اندرزهاى نیکو پندتان دادم هر یک از سویى پراکنده شدید . شما را به جهاد با تبهکاران فرا مى‏خوانم ، هنوز سخنم به پایان نرسیده ، مى‏بینم هرکس که به سویى رفته است ، آنسان که قوم « سبا » پراکنده شدند . به جایگاههاى خود باز مى‏گردید و یکدیگر را به اندرزهاى خود مى‏فریبید . هر بامداد شما را همانند چوب کجى راست مى‏کنم و شب هنگام خمیده چون پشت کمان نزد من باز مى‏گردید . راست کننده به ستوه آمده و ، کار بر آنچه راست مى‏کند دشوار گردیده .

اى کسانى که به تن حاضرید و به خرد غایب ، هر یک از شما را عقیدتى دیگر است . فرمانروایانتان گرفتار شمایند . فرمانرواى شما ، خدا را اطاعت مى‏کند و شما نافرمانیش مى‏نمایید و فرمانرواى آنان خدا را نافرمانى مى‏کند و ایشان سر بر خط فرمانش دارند . دلم مى‏خواهد معاویه با من معاملتى کند چون صرافى که به دینار و درهم . دو تن از شما را از من بستاند و یک تن از مردان خود را به من دهد .

اى مردم کوفه ، به سه چیز که در شما هست و دو چیز که در شما نیست ، گرفتار شما شده‏ام . اما آن سه چیز : با آنکه گوش دارید ، کرید و با آنکه زبان دارید ، گنگید و با آنکه چشم دارید ، کورید . و اما آن دو : نه در رویارویى با دشمن ، آزادگانى صدیق هستید و نه به هنگام بلا یارانى درخور اعتماد . دستهایتان پر خاک باد ، همانند اشترانى هستید بى‏ساربان ، که هرگاه از یک سو گرد آورده شوند ، از دیگر سو پراکنده گردند . سوگند به خدا ، گمان آن دارم که چون جنگ سخت شود و آتش پیکار افروخته گردد ، از گرد پسر ابو طالب پراکنده شوید ، آنسان که زن به هنگام زادن رانها از هم گشاید . در حالى که ، من از جانب پروردگارم حجتى و گواهى دارم و به راه روشن پیامبرم گام مى‏زنم . راه من راهى روشن است . آن را گام به گام مى‏پیمایم و چشم از راه بر نمى‏گیرم تا به ورطه باطل نیفتم .

به خاندان پیامبرتان بنگرید و به آن سو روید که آنان مى‏روند و پاى به جاى پاى آنان نهید ، که هیچگاه شما را از طریق هدایت منحرف نکنند و به هلاکت نسپارند . اگر

نشستند ، بنشینید و اگر برخاستند ، برخیزید . بر آنان پیشى مگیرید که گمراه شوید و از آنان واپس نمانید که هلاک گردید . من اصحاب محمد ( صلى اللّه علیه و آله ) را دیده‏ام . در میان شما نمى‏بینم کسى را که همانند ایشان باشد . آنان روزها ژولیده موى و غبارآلود بودند و شبها یا در سجده بودند یا در قیام . گاه چهره بر زمین مى‏سودند و گاه پیشانى . چون سخن معادشان به گوش مى‏رسید ، گویى پاى بر سر آتش دارند .

میان دو چشمانشان در اثر سجده‏هاى طولانى چون زانوان بز پینه بسته بود . چون خدا را یاد مى‏کردند ، سرشک دیدگانشان گریبانهایشان را تر مى‏کرد و از بیم عذاب و امید ثواب بر خود مى‏لرزیدند ، آنسان که درخت در روز بادناک مى‏لرزد .


dot.png


dot.png متن عربی



و من خطبة له ع في96

اللّه و في الرسول الأكرم اللّه تعالى اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلْأَوَّلِ فَلاَ شَيْ‏ءَ قَبْلَهُ وَ اَلْآخِرِ فَلاَ شَيْ‏ءَ بَعْدَهُ وَ اَلظَّاهِرِ فَلاَ شَيْ‏ءَ فَوْقَهُ وَ اَلْبَاطِنِ فَلاَ شَيْ‏ءَ دُونَهُ و منها في ذكر الرسول ص مُسْتَقَرُّهُ خَيْرُ مُسْتَقَرٍّ وَ مَنْبِتُهُ أَشْرَفُ مَنْبِتٍ فِي مَعَادِنِ اَلْكَرَامَةِ وَ مَمَاهِدِ اَلسَّلاَمَةِ قَدْ صُرِفَتْ نَحْوَهُ أَفْئِدَةُ اَلْأَبْرَارِ وَ ثُنِيَتْ إِلَيْهِ أَزِمَّةُ اَلْأَبْصَارِ دَفَنَ اَللَّهُ بِهِ اَلضَّغَائِنَ وَ أَطْفَأَ بِهِ اَلثَّوَائِرَ أَلَّفَ بِهِ إِخْوَاناً وَ فَرَّقَ بِهِ أَقْرَاناً أَعَزَّ بِهِ اَلذِّلَّةَ وَ أَذَلَّ بِهِ اَلْعِزَّةَ كَلاَمُهُ بَيَانٌ وَ صَمْتُهُ لِسَانٌ




مطالب مشابه :


كاهش تقاضاي دلار در بازار تهران و افزايش قيمت يورو

منوچهر اكرم صاحب صرافي جام جم نيز به سعيد ونيز فعال ديگر صنف صرافي در تهران نيز در




نرخ سودسپرده‌هاي ارزي افزايش يافت

به گزارش خبرنگار جامجم وي با بيان اين‌ كه تا پيش از اين انتقال حواله ارز از طريق صرافي




××× خبرهای روز اقتصادی در روزنامه دنیای اقتصاد آرشيو امروز ×××

روزنامه جام جم روزنامه




مهمترين عناوين روزنامه هاي صبح امروز

قوچان - مهمترين عناوين روزنامه هاي صبح امروز - شهرستان قوچان-اخبار-خبر جدید-ایران وجهان-ورزش




دانلود جديدترين مقالات حسابداري +powerpoint(1)

صرافي ملت. فصلنامه ضمیمه نسل 3 (روزنامه جام جم) ضمیمه قاب کوچک (روزنامه جام جم) كتابخانه




.:: دانلودنرم افزار و بازي هاي بسيار زيبا

صرافي کات. چت باکس محتوای دیجیتال برای مدارس هوشمند - کلیک روزنامه جام جم شماره 441 ::. .:: دو




سلطان واردات خودرو به ایران کیست؟

سایت روزنامه جام جم. ترجيح مي‌دهند هر روز صبح نزد بانك‌ها و صرافي‌ها بايستند و بلرزند




مسابقات واليبال پيشكسوتان بانوان مازندران به پايان رسيد

مليحه جعفري صرافي با اعلام اينكه در اين هیئت والیبال شهرستان جم لیگ دسته یک- جام




خطبه 96 نهج البلاغه

خبرگزاری جام جم . دلم مى‏خواهد معاویه با من معاملتى کند چون صرافى که به دینار و درهم .




معرفي رشته دانشگاهي ( جغرافيا )

روزنامه جام جم. دكتر صرافي استاد برنامه ريزي شهري دانشگاه شهيد بهشتي در معرفي اين گرايش




برچسب :