مصاحبه با روزنامه فرهیختگان


متن مصاحبه من با روزنامه فرهیختگان در مورد کتاب جدیدم. گذاشتم اینجا شاید مایل باشید نگاهیش کنید.


http://www.farheekhtegan.ir/newspaper/pagepdf/2378

 

 

 

 


 

1- «آن بیست و سه نفر» خاطرات خودنوشت احمد یوسف زاده است. برپیشانی کتاب چنین آمده است. این بار راوی خود نویسنده یکی از خاطراتی است که سوره مهر منتشر می کند. فرم منسجم و مهندسی شده و زبان پخته کتاب نشان می دهد که با نویسنده ای باتجربه رو به رو هستیم. همین طور است؟

ج   من بییش از 17 سال است که مینویسم. مدیر مسول یک هفته نامه محلی هستم و به اجبار هم که شده باید بنویسم.طنز، داستان،شعر ،گزارش، تحلیل سیاسی و نقد اجتماعی ... همه را تجربه کرده ام و این کار همچنان ادامه دارد به اینها چاپ چندین جلد کتاب دفاع مقدسی هم اضافه کنید حالا اگر می شود اسم   این را تجربه گذاشت نظر لطف شماست.

 

2- علاقه به نوشتن از چه زمانی و چطور شکل گرفت و چه روندی را دنبال کردید تا به مهارتی برسید که در «آن بیست و سه نفر» شاهدش هستیم؟

ج    برادری داشتم که در کربلای 4 آسمانی شد او -معلم شهید موسی یوسف زاده-اولین مشوق من برای خواندن بود که منجر به نوشتن شد. جوانی روستایی بود که در شهر درس میخواند و سوغاتی هایش برای من همیشه کتاب و مجله بود.اسارت زودهنگام در 16 سالگی ارتباطم را باخواندن و نوشتن قطع کرد اما یکبار که قلم و دفتری به دستم افتاد شروع کردم به نوشتن.شعر،متن ادبی و حتی داستان. آثارم در میان دوستان اسیر مخاطب داشت. با دوست همبندم زیدالله نوری بچه قم مبادله شعر هجو داشتیم. در طول روز مخمان را برای تخریب البته محترمانه همدیگر به کار می گرفتیم سوت آمار را که میزدند شعرها را به هم میدادیم. هر کداممان توی یک آسایشگاه مجزا بودیم. بعد از آمار همه میریختند دورمان که ببینند آنروز چه آشی برای هم پخته ایم. این کار وسیله شوخی و سرگرمی برای خودمان و همبندانمان بود.

بعدها رفتم توی کار داستان. بهار یکی از سالهای اسارت یک جفت پرستو آمدند کنار در زندان لانه درست کردند و بچه دار شدند. من قصه ای از زبان پرستوها نوشتم. یکی از جوجه ها با دیدن اسرا می ترسید و گوشه لانه کز میکرد مادرش میگفت نترس اینها اسیرند هیچوقت آزارشان به شما نمی رسد اینها خودشان توی قفس هستند .قصه اینطور ادامه پیدا می کرد.

داستان طنز مینوشتم. یادم هست یک داستان نوشتم به اسم غساله سوم. ماجرای اسیر وسواسی یی بود که همه جا را نجس فرض می کرد و هر روز کف آسایشگاه را آب می کشید. غساله سوم یک اصطلاح معروف در باب طهارت است.

سالهای میانی اسارت صلیبی ها برایمان کتاب داستان و رمان می آوردند. من خوره کتاب بودم . بینوایان را سه بار خواندم. روزها با رضا عسکری دیالوگ های رمان را برای هم بازگو میکردیم و لذت میبردیم

آزاد که شدم شروع کردم به کتاب خواندن. اولین رمانی که بعد از آزادی خواندم کلیدر بود. بعد هم که مجوز نشریه ای بنام رودبارزمین گرفتم و به نوشتن ادامه دادم. رودبارزمین میدانی شد برای ذوق آزمایی خودم و جوانان جنوب استان کرمان که خیلی شان الان سری توی سرها دارند. منصور علیمرادی یکی از این جوانان موفق است.اولین کتابم به اسم لبخند در قفس جایزه بهتری کتاب دفاع مقدس کشور را گرفت و آمدم تا رسیدم به آن بیست و سه نفر.

 

 

 

3- برای نوشتن «آن بیست و سه نفر» به خاطرات خودتان بسنده نکرده اید. به نگاه های دیگر و خاطرات مابقی  چطور دسترسی پیدا کرده اید؟

ج   من پیش نویس این کتاب را یکسال بعد از آزادی یعنی سال 70 نوشتم. در کنار آن خاطره نوشته های گرم و تازه بعدها از متن مستند مهدی جعفری که در آن با همه گروه بیست وسه نفر توسط دکتر مخمد شهبا مصاحبه شده بود استفاده کردم. ضمن اینکه الحمدلله دست کم حافظه دراز مدتم خیلی خوب است. من وقتی از اسارت 8 ساله برگشتم از روی صدا هم میتوانستم زنان و مردان روستایمان را شناسایی کنم.

 

4- کسان دیگری که شما خاطراتشان را مکتوب کردید، بعد از انتشار کتاب چه واکنشی نشان داده اند؟ 

ج   خوشبختانه قهرمانان کتاب من به جز شهید سید عباس سعادت بقیه در قید حیات هستند و بارها از من بخاطر ثبت حماسه ای که به حماسه بیست و سه نفر معروف شده تشکر کرده اند.

 

کتاب شما متعلق به ادبیات اردوگاهی قلمداد کرده است. در کشورهای دیگر جهان که تجربه جنگ را پشت سر گذاشته اند، در این حوزه آثار درخشانی را خلق کرده اند. از آنجا که شما اهل مطالعه و نوشتن هستید، آیا با این نوع ادبیات دمخور هستید؟

 

  ج    اولین کتابی که در این حوزه خواندم خاطرات خانه اموات داستایوفسکی بود.  شیوه روایت او از زندان های سیبری یک جور سر مشق برای من بود. جنگ و صلح تولستوی خاطرات ویکتور فرانکل در زندان نازی ها که در کتاب معروف او "انسان در جستجوی معنا"آمده برایم جذاب و موثر بوده و هست.

6- کاری بوده که با خواند آن احساس کرده باشید، درباره دفاع ما و ادبیات اسارت آن می شود، شاهکارها و آثار ماندگاری خلق کرد؟

جنگ ما پر است از صحنه ای ناب و به شدت کمیاب.صحنه ایی که در ادبیات مقاومت کشورهای دیگر  کمتر دیده می شود. یک خانم مسیحی که نماینده صلیب سرخ بود و گاهی برای دیدار با اسری به اردوگاه ما می آمد یک روز گفت در دنیا اسرای زیادی هستند ولی من فقط به اردوگاه اسرای ایرانی رفت و آمد می کنم چون انسانهای نجیب و بی آزاری هستند. آن زن شیفته اخلاق اسرای ایرانی شده بود وقتی از کشور عراق رفت تا پایان جنگ ارتباط مکاتبه ای اش را با اسرا قطع نکرد و چند سال پیش به اتفاق همسر و فرزندانش به کرمانشاه آمدند و دو هفته مهمان اسیری که در اردوگاه مترجمشان بود بودند.شرح این ارتباط عاطفی میان یک اسیر مسلمان و یک زن مسیحی آیا نمیتواند دستمایه یک اثر ادبی یا رمان بشود؟

شخصیت فریبرز در همین آن بیست و سه نفر چقدر میتواند خوب نوشته بشود و یا اصلا همین ملا صالح قاری که در یک دهه از عمرش سه زندان شاه و صدام و جمهوری اسلامی را تجربه کرده نمی تواند یک شخصیت قرص برای یک رمان محکم باشد؟ بله تک صحنه های جنگ ما میتوانند بستری برای خلق بهترین رمان ها باشد البته اگر کسی آستین همت بالا بزند و چیزی متفاوت با آنچه ده نمکی ها ارایه میدهند خلق کند.

 

 

7- ادبیات جنگ را تا چه حد دنبال می کنید؟ می خواهم نظرتان را درباره ی روند داستان نویسی جنگ در ایران بدانم.

ج   راستش من افراد زیادی را از نویسندگان جنگ نمی شناسم و آثارشان را دنبال نکرده ام. اما به شدت معتقدم اسطوره پروری های اغراق آمیز سم مهلک برای ادبیات پایداری است.ما در غالب داستانهای این حوزه با آدم هایی مواجهیم که بدون استثنا نمازشان را سر وقت و در مسجد می خواندند و محال است عاشق زنی بشوند و در کل با آدمهایی ماورایی روبرو هستیم. این یک آسیب است. ما الان به رمان هایی نیاز داریم با کاراکترهایی از جنس آدمیزاد که در زندگی شان قهر باشد آشتی باشد عشق باشد ورع باشد. ما نیاز داریم با این رمانها و شخصیت هاشان زندگی کنیم به دلهایشان نفوذ کنیم . شک و تردیدشان اخلاصشان شجاعتشان و حتی ترس شان را لمس کنیم.

 

8- «آن بیست و سه نفر» گواهی از نویسنده ای می دهد که بر ساختار خاطره واقف است و به دنبال حرف نو هم در ساختار کارش هست. این توانایی از کجا حاصل شده است؟

ج    نمیدانم. واقعیتش این است اگر چه تحصیلات آکادمیک من در رشته ادبیات انگلیسی بوده و تا حدودی اصول داستان نویسی کلاسیک را خوانده ام اما فکر میکنم داستانخوانی های نوجوانی و جوانی و سر و کله زدن با واژه ها در عرصه مطبوعات به کمکم آمده باشد . اگر آمده باشد.

 

9- آیا به این فکر کرده اید، که خاطراتان و تجربه زیستی خود را به رمان تبدیل کنید تا ماندگاری بیشتری داشته باشد؟

ج   این سوالی است که من زیاد با آن مواجهم به ویژه از سوی اصحاب قلم و جماعت رمان خوان ولی راستش جرات نمیکنم به این مقوله وارد بشوم. شاید یک روز این اتفاق بیفتد.

 

10- در میان داستان نویسان شاخص ادبیات جنگ کدام شان را بیشتر دنبال کرده اید و کار کدام یک را بیشتر پسند می کنید؟

قشنگترین داستان جنگ را از منصور علیمرادی همشهری خودمان و صاحب رمان تاریک ماه خوانده ام.شاید اولی و آخرین داستان جنگی منصور باشد . اسمش هست مهندس برق کشانی . اولین داستان مجموعه زیبای هلیل. قلم بابک طیبی هم در "از پله صدای دف می آید"دوست دارم. همچنین جنگ نوشته های مرتصی سرهنگی را.

 

11- مستندی درباره «آن بیست و سه نفر» ساخته و نمایش داده شده است. این مستند را در میان آثار تولید شده در این حوزه چگونه ارزیابی می کنید؟

ج زحمت ساخت این مستند را دوست خوبم مهدی جعفری کشیده اند. متاسفانه این مستند قوی هنوز بطور کامل از شبکه های پر بیننده سیما پخش نشده. کار مهدی جعفری سوای بحث هنری اش از آن جهت بی مانند است که توانست حماسه بیست و سه نفر را زنده کند.

 

12- از آنجا که این کتاب پیانسیل فوق العاده ای برای تبدیل شدن به سینما را دارد آیا با شما پیشنهادی برای تبدیل شدن این کتاب به فیلم داده شده است؟

ج   بله. فیلمنامه کار هم به همت مهدی جعفری با کمک یکی از فیلمنامه نویسان خوش قلم نوشته شد. من و آقای دکتر ساردویی که از اعضای گروه بیست وسه نفر هستند هم به عنوان مشاوز فیلمنامه نظرمان را اعمال کردیم اما تهیه کننده یکباره از زیر کار شانه کشید و قضیه فعلا مسکوت مانده.

 

13- آیا از ابتدا پیشنهاد  شما برای این کتاب، ساختار خاطره گونه بود یا پیشنهاد ناشر بود

ج   نه خیر. هر چه هست سلیقه خودمبوده.

 

14- «آن بیست و سه نفر» از آن دست کتاب هایی است که خواننده را خیلی زود درگیر خودش می کند و یک نفس جلو می رود. استقبال از این کتاب چگونه بوده است؟

سه ماه از انتشار کتاب می گذرد و چاپ اول کتاب تقریبا به فروش رفته. فکر میکنم این نشانه خوبی باشد

 

15- بازخوردها بعد از انتشار کتاب چگونه بوده است؟

 

ج  بدون اغراق عرض کنم تقریبا همه کسانی که می شناسم می گویند کتاب را در دو یا سه بار دست گرفتن تمام کرده اند

 

16-  آیا می توان گفت «آن بیست و سه نفر» آغازی است برای کارهای ماندگار دیگری از شما؟ به طور دقیق می خواهم بدانم ایده های دیگری هم برای نوشتن دارید؟

 

ج  انشاالله. بیست و سه نفر خاطرات 8 ماه از 8 سال اسارت من و دوستانم است. 7 سال و نیم دیگرش هنوز روی زمین مانده


مطالب مشابه :


جشن هنرمندان برای حمایت از ایتام و معلولین استان یزد

جشن هنرمندان برای حمایت از ایتام و معلولین عضو موسسه ادبی مطالبی در مورد متن




مصاحبه با روزنامه فرهیختگان

متن مصاحبه من با روزنامه فرهیختگان در مورد نوشتن.شعر،متن ادبی و در طول روز




نشست خبري رئیس اداره بهزیستی چناران با اصحاب رسانه:

جامعه معلولین در ادامه نمايندگاني از موسسات خيريه در مورد مراكز خود شعر و متن ادبی.




lمصاحبه با معلولین موفق

پس از اخذ مدرک لیسانس بیمه جهت ادامه تحصیل در رشته مورد در حوزه معلولین متن ادبی.




برچسب :