اوصاف امام علی (ع) در شعر فارسی

حضرت علي (ع) از چنان عظمت و مقام والاي معنوي و روحي برخوردارند كه هيچ قلمي توانايي توصيف و بيان اندكي از عظمت بسيار ايشان را ندارد، ايشان در دانش و انديشه، شجاعت و جوانمردي، عفو و بخشش، اخلاص و صفا و ساير صفات كمالي بعد از پيامبر اكرم (ص) در تاريخ بشر بي‏نظير و بي‏همتايند.
نزديك شدن به چنين عظمت هراس‏آوري را تنها نيروي عشق ميسر مي‏سازد و هر نوع وصفي از حضرتشان به گونه‏يي بيانگر عشق شاعران به فضيلت و انسانيت است، هرچند كه آن حضرت از توصيف بي‏نيازند، گويندگان با وصف ايشان، به‏شكلي خود را وصف كرده‏اند، چرا كه به قول مولانا:

مادح خورشيد مداح خود است
كه دو چشمم سالم و نامرمد است
(مولوي 1365: ج 3، ص 3)
به هر حال، در اشعاري كه به ستايش ايشان اختصاص يافته است چند صفت برجستگي بيش‏تري دارد و با بسامد بالايي در شعر فارسي تكرار شده است. در ادامه به طبقه‏بندي هر يك از اين اوصاف و شرح مختصري پيرامون هر يك بسنده مي‏كنيم:
3.1. علم و معرفت
ابن‏ابي‏الحديد در شرح نامه سي‏وپنجم، از نامه‏هاي نهج‏البلاغه مي‏گويد:
بزرگ است پروردگار عالم، كه جهاني از حكمت و فصاحت و بلاغت و فضيلت را در وجود مردي جاي داده است (عقيقي بخشايشي: ص 91). دانايي و معرفت ايشان كه جلوه‏گاه اصلي آن‏را مي‏توان در نهج‏البلاغه يافت، از تنوعي چشمگير برخوردار است و گستره تمام مسائلي را كه در برابر انسان قرار دارد، دربرمي‏گيرد. بيان ايشان از چنان جامعيت و شمولي برخوردار است كه هرگز دست زمان ياراي كهن كردن آن را ندارد و به‏راستي سخن ايشان مصداق «دون كلام الخالق و فوق كلام المخلوق» است. فوءاد كرماني وجود حضرت را به كتاب دانش مانند مي‏كند كه هرچه بود و خواهد بود در آن قابل دريافت است:

به كتاب علم تو مندرج بود آنچه كانَ و مايكون
تويي آن مصدر ما خلق كه من الظواهر و البطون
بود اين عوالم كن فكان، اثر فعال تو يا علي
(فوءاد كرماني: ص 88)
و آن حضرت را جامع تمام علوم و مشرق معرفت مي‏داند:

احدي نيافت ز اوليا چو تو اين شرافت و منزلت
همه خاندان تو در صفت چو تواند مشرق معرفت
شده ختم دوره علم و دين به كمال تو يا علي
(ص 87)
توصيف آن حضرت به دانايي به گونه‏هاي زير در شعر فارسي آمده است:

گاه حضرت را به مطلق علم وصف كرده‏اند:
علم همه عالم به علي داد پيمبر
چون ابر بهاري كه دهد آب به گلزار
(دبير سياقي 1370: ص 136)

بوبكر سيرت است و «علي علم» تا ابد
من در دعا بلالش و در حكم قنبرش
(خاقاني 1368: ص 221)
بهر اثبات امامت گر بود قاضي عدل علم وجود و عفت و مرديش بس باشد گوا
(ابن يمين فريومدي 1363: ص 10)

زهي چشم و زهي علم و زهي كار
زهي خورشيد شرع و بحر ذخّار
(عطار 1368: ص 27)
و گاه از ايشان با عنوان عقل و ديده ياد كرده‏اند:

اي علي كه جمله عقل و ديده‏يي
شمه‏يي واگو از آنچه ديده‏يي
(مولوي 1365: ج 1، ص 230)
همچنين آن حضرت را معدن و درياي علم دانسته‏اند:

حجت قاطع، امام حق، اميرالموءمنين
بحر دانش، كان مردي، لطف رب‏العالمين
(سلمان ساوجي 1367: ص 326)

گوهر درياي عرفان، برج علم و كان جود
رهنماي رهروان و پيشواي اتقيا
(شاه نعمت‏الله ولي 1370: ص 588)
براي ايشان وصف «درِ شهر علم» نيز به دفعات در شعر فارسي آمده است. اين وصف حضرت علي (ع) ناظر به حديث نبوي: انا مدينة العلم و علي بابها است.

كه من شهر علمم عليم در است
درست اين سخن گفت پيغمبر است
(فردوسي 1374: ج 1، ص 19)

شو مدينه علم را در جوي و پس در وي خرام چون نمي‏داني كه شهر علم را حيدر در است
تا كي آخر خويشتن چون حلقه بر در داشتن خوب نبود جز كه حيدر مير و مهتر داشتن
(سنايي 1362: ص 198)

مالك ملك سلوني، باب شهرستان علم
سالك اطوار لم اعبد شه تخت رضا
(خواجوي كرماني 1369: ص 134)

چون تو بابي آن مدينه علم را
چون شعاعي آفتاب حلم را
(مولوي 1365: ج 1، ص 231)
شاعران از دانايي و معرفت آن حضرت با پرداختن به موارد زير ياد كرده‏اند:
1. سخن:

اي مقالت مثل ما قال النبي خير المثال
وي كلامت بعد قرآن مبين خيرالكلام
(محتشم كاشاني 1370: ص 175)

تو همان تجلي ايزدي كه فراز عرشي و لامكان
دهد آن فوءاد و لسان تو ز فروغ لوح و قلم نشان
(فوءاد كرماني: ص 89)
2. راي:

راي او خورشيد تابان خصم او خاشاك ره
كي شود از مشت خاشاكي مكدّر آفتاب
(شاه نعمت‏الله ولي 1370: ص 50)
3. دل روشن و بصيرت پايان‏ناپذير آن حضرت:

شد ز روشن‏دل او روز مخالف تاري
شد ز تيغ كج او دين خداوندي راست
(بهار 1368: ص 58)
به علاوه، در شعر شاعران برخي از كلمات به عنوان نماد دانايي آن حضرت به كار رفته است كه از آن جمله مي‏توان به موارد زير اشاره نمود:
1. سلوني: كلمه سلوني برگرفته از كلام خود آن حضرت است كه فرمودند: سلوني قبل ان تفقدوني.

كي رسيدش ار نبودي افضيلت وصف او در بيان رهنموني آمده
از سلوني دم زدن در بارگاه مصطفي صاحب سرّ سلوني آمده
(عطار 1371: ص 26)

مالك ملك سلوني باب شهرستان علم
سالك اطوار لم اعبد شه تخت رضا
(خواجوي كرماني 1369: ص 134)
2. لو كشف: اين كلمه نيز از بيان خود آن حضرت كه فرمودند: «لو كشف الغطا ما ازددتُ يقيناً» اقتباس شده و نمادي از دانايي بي‏حد و حصر آن حضرت شمرده شده است.

كاشف سر خلافت رازدار لو كشف
قاضي دين نبي مسندنشين هل اتي
(ص 134)

تويي آنكه در همه آيتي نگري به چشم خداي‏بين
تويي آنكه از كشف الغطا نشود تو را زياده يقين
(فوءاد كرماني ص 87)
3. جام گيتي‏نما: ويژگي‏هاي اصلي جام جهان‏نما آن است كه تمام حوادث و وقايع را مي‏تواند در خود منعكس نمايد. اين كلمه در شعر فارسي نماد دانايي و روشندلي شمرده است.

جام گيتي‏نما علي ولي
معني انما علي ولي
(شاه نعمت‏الله ولي 1370: ص 33)
4. قلب قرآن:

او چو قلب آل ياسين آمده قلب قرآن، قلب پر قرآن اوست
قلب قرآن ياوسين زين آمده وال من والاه اندرشان اوست
(عطار 1373: ص 35)
به علاوه، شاه نعمت‏اللّه با توجه به دانايي آن حضرت، ايشان را محرم كبريا(1370: ص 33) محرم راز رسول (ص 588) و مخزن اسرار اسماي الله (ص 32) دانسته و هفت دريا را در قياس با درياي بي‏كرانه علم آن حضرت اندك شمرده است (ص 33).
3. 2. شجاعت
جرج جرداق پس از بيان موارد متعددي از شجاعت‏ها و دلاوري‏هاي آن حضرت، مي‏گويد كه: علي (ع)، با همه نيروي شگرف و شجاعت فوق‏العاده‏يي كه داشت، در هيچ موقعيتي به ظلم دست نيالود. همه راويان و تاريخ‏نويسان، در اين قول اتفاق‏نظر دارند كه علي (ع) تا وقتي كه به‏راستي مجبور نمي‏شد، هرگز به كارزار نمي‏رفت. او تا آنجا كه مي‏توانست سعي مي‏كرد تا از راه‏هاي مسالمت‏آميز، اختلافات خود را با دشمن خود، برطرف سازد و بدين‏گونه حتي‏المقدور از خونريزي جلوگيري كند. او هميشه اين سخن را به فرزندش حسن (ع) مي‏گفت كه: «هرگز كسي را به مبارزه دعوت مكن» و بدين‏سان، همواره از نبرد، مگر در صورت ضرورت و ناچاري، پرهيز داشت. و اين است معناي شجاعت و قهرماني واقعي (عقيقي بخشايشي: ص 36).
از جمله اوصافي كه براي بيان شجاعت آن حضرت مورد تأكيد شاعران قرار گرفته است، صفت شير خدا است. كه به علت كثرت استعمال، كنايه از ذات شده است و به محض شنيده شدن، تنها حضرت علي (ع) به عنوان مصداق آن در ذهن خواننده شكل مي‏گيرد. تعبير شير خدا به گونه‏هاي شير حق، شير يزدان، شير رباني، شيرمرد عالم، اسدالله و مطلق شير مورد استفاده شاعران واقع شده است:

آن كيست بر اين حال كه بودست و كه باشد
جز شير خداوند جهان حيدر كرار
(دبير سياقي 1370: ص 136)

چون علي فزت و رب الكعبه گفت
ناقة‏الله شير حق را برگرفت
(عطار 1373: ص 35)

ساقي كوثر امام رهنما
ابن عم مصطفي شير خدا
(عطار 1371: ص 26)

شير خدا و صفدر ميدان و بحر جود
جانبخش در نماز و جهانسوز در دعا
(سعدي 1365: ص 702)

مقتداي سروران ملك دين جفت بتول
پيشواي رهروان راه حق شير خدا
(خواجو 1369: ص 133)

شاه مردان چون خليل‏الله به صورت بت‏شكن
شير يزدان از رسول‏الله به معني يادگار
(ص 133)

در شجاعت شير ربانيستي
در مروت خود كه داند كيستي
(مولوي 1365: ج 1، ص 299)

از علي آموز اخلاص عمل
شير حق را دان منزه از دغل
(همان)

تمثال روح، صورت جان معني خرد
همسال عشق، شير خدا، مير كامياب
(قاآني 1363: ص 137)

آهوي چشم تو اي شوخ دل من بفريفت
مگر اين دل نه دل مدحگر شير خداست
(بهار 1368: ص 57)

علي آن شير خدا شاه عرب
الفتي داشته با اين دل شب
(شهريار، 1370)
و بارها به وصف ذوالفقار به عنوان نماد شجاعت آن حضرت پرداخته‏اند:

علي يدي كه به ملك يزيديان قلمش
همان كند كه به‏دين ذوالفقار نصرت ياب
(خاقاني 1368: ص 49)

مهر او از آسمان لافتي الاّ علي
تيغ او از گوهر لاسيف الا ذوالفقار
(خواجو 1369: ص 133)

حيدر صفدر كه در رزم از تن شير فلك
جان برآرد چون برآرد تيغ خونريز از نيام
(محتشم كاشاني 1370: ص 174)

شد ز روشن دل او روز مخالف تاري
شد ز تيغ كج او دين خداوندي راست
(بهار 1368: ص 58)

شهسواري كه به برق شمشير
در دل شب بشكافد دل شير
(شهريار 1370: ص 325)
و نتيجه شجاعت آن حضرت را پيروزي و تقويت اسلام دانسته‏اند:

اسلام شد مشيد و دين گشت استوار
از بازوي يدالله و از ضرب ذوالفقار
(قاآني 1363: ص 111)

دادي رواج شرع نبي را ز قتل عمرو
كاو را ز پا فكندي و دين گشت پايدار
(ص 112)

ذوالفقار كج چنين گويد به عالم
راست از دست خدا شرع مبين شد
(فروغي بسطامي: ص 69)

شد ز روشن دل او روز مخالف تاري
شد ز تيغ كج او دين خداوندي راست
(بهار 1368: ص 58)
و مهم‏ترين مصداق‏هاي شجاعت حضرت علي (ع) را در فتح قلعه خيبر، جنگ با مرحب، عمرو، عنتر، و زره از پيش بستن ايشان دانسته‏اند:

قلعه‏گير كشور دين حيدر درنده حي
دسته‏بند لاله عصمت وصي المصطفي
(خواجو 1369: ص 134)

به رتبت ساقي كوثر به مردي فاتح خيبر
به نسبت صهر پيغمبر ولي والي والا
(هاتف اصفهاني 1375: ص 58)

فاتح خيبر كه گر بودي زمين را حلقه‏يي قاتل عنتر كه بر يكران چو مي‏گردد سوار
در زمان كندي و افكندي در اين فيروزه بام مي‏فرستد خصم را سوي عدم در نيم‏گام
(محتشم كاشاني 1370: ص 142)

زان ضربتي كه بر سر مرحب زدي هنوز دادي رواج شرع نبي را ز قتل عمرو
آواز مرحباست كه خيزد ز هر كنار كاو را ز پا فكندي و دين گشت پايدار
(قاآني 1363: ص 23)

مردي كه در مصاف زره پيش بسته بود
تا پيش دشمنان نكند پشت بر غزا
(سعدي 1365: ص 702)

گفت اگر در رويم آيد صد سپاه
كس نبيند پشت من در حربگاه
(عطار 1373: ص 34)
و سرانجام منشاءَ قدرت او را قدرت حق دانسته‏اند:

پنج عنصر حيدر كرار دارد
قدرت حق زانكه با خاكش عجين شد
(فروغي بسطامي: ص 69)
3. 3. جوانمردي
مروت و جوانمردي آن حضرت، ارتباطي ناگسستني با شجاعت ايشان دارد. درواقع، آنچه شجاعت ايشان را برتر از شجاعت تمام شجاعان قرار داده است، بهره داشتن آن حضرت از گذشت و جوانمردي است كه جلوه‏هاي آن را مي‏توان به هنگام دست يافتن به دشمني سرسخت چون عمروبن عبدود و حتي به هنگام مجازات كسي مشاهده كرد كه به زندگي شكوهمند ايشان پايان داد.
مولانا درك مروت حضرت علي (ع) را براي بشر دسترسي‏ناپذير مي‏داند و مي‏گويد:

در شجاعت شير ربانيستي
در مروت خود كه داند كيستي
(مولوي 1365: ج 1، ص 229)
سعدي حضرت را ديباچه مروت معرفي مي‏كند:

ديباچه مروت و ديوان معرفت
لشكركش فتوت و سردار اتقيا
(سعدي 1365: ص 702)
و خواجو حضرت را گوهر جام فتوت مي‏داند:

معني درس الهي خاتم دست كرم
گوهر جام فتوت روح شخص لافتي
(خواجو 1369: ص 134)
و شاه نعمت‏الله براي وصف مروت آن حضرت از مرد مردان بهره مي‏گيرد:

مرد مردانه شاه مردان علي
در همه حال مرد مردان است
(شاه نعمت‏الله ولي 1370: ص 6)
به علاوه، مصداق عيني مروت او را، مولانا در برخورد بزرگوارانه‏اش با عمروبن عبدود پس از پيروزي بر وي دانسته است و شهريار در برخورد آن حضرت با ابن ملجم:

به جز از علي كه گويد به پسر كه قاتل من
چو اسير توست اكنون به اسير كن مدارا
(شهريار 1370: ص 98)
شاعران پارسي‏گو اغلب از عبارت «لافتي الا علي لاسيف الا ذوالفقار» به عنوان نماد مروت آن حضرت ياد كرده‏اند و تركيب‏هاي گوناگوني با آن ساخته‏اند، از جمله:

لافتي الا عليش از مصطفاست از دو دستش لافتي آمد پديد
وز خداوند جهانش هل اتي ست وز سه قرصش هل اتي آمد پديد
(عطار 1373: ص 35)

مهر او از آسمان لافتي الا علي
تيغ او از گوهر لاسيف الا ذوالفقار
(خواجو 1369: ص 133)

لافتي الا علي لاسيف الا ذوالفقار
اين سخن را از سر صدق و صفا بايد زدن
(شاه نعمت‏الله ولي 1370: ص 27)

آفتاب آسمان لافتي
نور رب العالمين يعني علي
(ص 32)

همايون روز نوروز است امروز و به فيروزي
بر اورنگ خلافت كرده شاه لافتي مأوا
(هاتف اصفهاني 1375: ص 58)
3. 4. ولايت
در شعر فارسي مقام ولايت به علي (ع) تخصيص يافته است و پيوسته آن حضرت را به صفت ولايت وصف كرده‏اند:

ختم شد بر تو ولايت چون نبوت بر رسول
شير يزدان ابن عم مصطفي جفت بتول
(سلمان ساوجي 1367: ص 326)

سرو بستان امامت، دُرّ درياي هدي
شمع ايوان ولايت، نور چشم اوليا
(خواجو 1369: ص 134)

هر قطره‏يي ز فيض محيط ولايتش
صد چشمه حباب و دو صد حوض كوثر است
(شاه نعمت‏الله ولي 1370: ص 5)

ولي حضرت عزت، قسيم دوزخ و جنت
قوام مذهب و ملت، نظام‏الدين والدنيا
(هاتف اصفهاني 1375: ص 59)

ولي ايزد يكتا كه به پيش در او
آسمان همچو غلامان رهي پشت دوتاست
(بهار 1368: ص 57)
در شعر فارسي هرجا كه علي (ع) را با صفت شاه و پادشاه وصف نموده‏اند، با توجه به معناي نمادين شاه، به ولايت ايشان اشاره كرده‏اند:

و آن ندانم هيچ كس را از نبي چون بگذري
جز علي مرتضي را پادشاه اوليا
(ابن يمين فريومدي 1363: ص 11)

تويي آن‏كه تكيه سلطنت زده‏يي به تخت موءيدي ز شكوه شأن تو بر ملا، جلوات عِزّ و ممجدي
به فراز فرق مباركت شده نصب تاج مخلدي متصرف آمده در يدت ملكوت دولت سرمدي
تو نه آن شهي كه ز سلطنت بود اعتزال تو يا علي
(فوءاد كرماني: ص 88)

شاه مردان چون خليل‏الله به صورت بت‏شكن
شير يزدان از رسول‏الله به معني يادگار
(خواجو 1369: ص 133)

شاه مردان پادشاه ملك دين
سرور خلد برين يعني علي
(شاه نعمت‏الله ولي 1370: ص 32)

شهنشاه غضنفر فر، پلنگ‏آويز اژدر در
اميرالموءمنين حيدر علي عالي والا
(هاتف اصفهاني 1375: ص 58)
به‏علاوه، آنجا كه حافظ از اميرالموءمنين با عنوان شحنه نجف ياد مي‏كند نيز ممكن است اشاره به مقام ولايت ايشان داشته باشد:

حافظ اگر قدم زني در ره خاندان به صدق
بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
(حافظ 1371: ص 252)
3. 5. سخاوت
وجود مبارك حضرت علي (ع) خود برترين عطيه ايزدي است.

اي برترين عطيه ايزد كه امر تو
بر رد منع حكم قضا دارد اقتدار
(قاآني 1363: ص 229)
شاعران آفرينش هستي را نتيجه جود آن حضرت دانسته‏اند:

تويي آن‏كه هستي ما خلق شده بر عطاي تو مستدل
ز محيط جود تو منتشر قطرات جان، رشحات دل
(فوءاد كرماني ص 88)

جودش وجود داد به عالم از آن سبب
عالم به يمن جود وجودش مصور است
(شاه نعمت‏الله ولي 1370: ص 47)

و آن حضرت را درياي سخاوت ناميده‏اند:
ابن عم مصطفي بحر سخا بدر الدجي
(محتشم كاشاني 1370: ص 141)

گوهر درياي عرفان بحر علم و كان جود
رهنماي ره روان و پيشواي اتقيا
(شاه نعمت‏الله ولي 1370: ص 588)

زهي چشم و زهي علم و زهي كار
زهي خورشيد شرع و بحر زخّار
(عطار 1368)
بخشش در حين نماز و كلمات مباركه هل اتي را كه سوره انسان با آن آغاز مي‏شود به عنوان نمادهاي بخشندگي آن حضرت ذكر كرده‏اند. در اين سوره آمده است كه: «يوفون بالنذر و يخافون يوما كان شره مستطيراً. و يطعمون الطعام علي حبه مسكيناً و يتيماً و اسيراً. انما نطعمكم لوجه الله لانريد منكم جزاء و لاشكوراً» (قرآن كريم: انسان/7-9) (آنان كه به نذر خود وفا مي‏كنند و از روزي كه از شرّش دامنگير است بيم دارند. و خوراك را با وجود دوست‏داشتنش به بينوا و يتيم و اسير اطعام مي‏كنند.
[و در دل گويند] ما فقط براي خشنودي خداوند شما را اطعام مي‏كنيم، از شما نه پاداشي مي‏خواهيم و نه سپاسي).
خرمشاهي در حاشيه ترجمه قرآن كريم نوشته است كه اين آيات به تصريح مفسران شيعه و اهل سنت، درباره حضرت علي، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام و فضه خادمه آنان نازل شده است، و سپس سخن زمخشري را بينه از كشّاف نقل كرده است (خرمشاهي 1374: ص 579).
برو اي گداي مسكين در خانه علي زن كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را
(شهريار 1370: ص 98)

شير خدا و صفدر ميدان و بحر جود
جانبخش در نماز و جهانسوز در دعا
(سعدي 1365: ص 702)

آن‏كه در حين صلوة از مال خود دادي زكوة
جز علي كس را نمي‏دانم به نص انما
(ابن يمين فريومدي 1363: ص 10)

لافتي الا عليش از مصطفاست از دو دستش لافتي آمد پديد
وز خداوند جهانش هل اتي وز سه قرصش هل اتي آمد پديد
(عطار 1373: ص 35)

كاشف سرّ خلافت رازدار لوكشف
قاضي دين نبي مسندنشين هل‏اتي
(خواجو 1369: ص 134)
3. 6. عدالت
به رغم آنكه عدالت علي (ع) از برجسته‏ترين ويژگي‏هاي آن حضرت است و نقش‏هاي اجتماعي فوق‏العاده‏يي دارد، در شعر فارسي مورد توجه چنداني واقع نشده است. دليل اصلي اين امر در حقيقت آن است كه خلفاي اموي و عباسي و حاكمان و پادشاهان ستمگر ايران با عملكرد خود جايي براي فهم معنا و ارزش عدالت باقي نگذاشته بودند و ملت ايران و شاعران آن زيستن در محيط خالي از عدل را طبيعي مي‏دانستند و تجربه‏يي از عدالت نداشتند، تا از آن سخني بگويند. با اين حال، مولانا در توصيف عدالت آن حضرت مي‏گويد:

تو ترازوي احد خو بوده‏يي
بل زبانه هر ترازو بوده‏يي
(مولوي 1365: ج 1، ص 244)
و محتشم سروده است كه:

بس كه دست انتقام از قوت عدلت قوي است
لاله رنگ از خون شاهين است چنگال حمام
(محتشم كاشاني 1370: ص 142)
3. 7. رحمت الهي
با توجه به انديشه انسان كامل و نقش وي در هستي، شاعران پارسي‏گو پيوسته حضرت علي (ع) را رحمت الهي بر خلايق دانسته‏اند، چنان‏كه:
به تو گشت خلقت كن فكان كه ظهور نور مشيتي چو تو در مداين علم حق ز شرف مدينه رحمتي
سيلان رحمت حق بود همه از جمال تو يا علي
(فوءاد كرماني)

آن رحمت خداي كه از لطف عام اوست
شيطان هنوز با همه عصيان اميدوار
(قاآني 1363: ص 299)

بر خليل از مهر آن خورشيد رحمت (فروغي بسطامي: ص 70) بدرقه رهت شود همّت شحنه نجف
آتش نمرود باغ ياسمين شد حافظ اگر قدم زني در ره خاندان به صدق
(حافظ، 1371)
زيباترين توصيف از حضرت علي (ع) به عنوان رحمت الهي را مي‏توان در شعر شهريار شاهد بود، آنجا كه مي‏گويد:

علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين به خدا كه در دو عالم اثر از فنا نماند مگر اي سحاب رحمت تو بباري ار نه دوزخ
كه به ماسوا فكندي همه سايه هما را به علي شناختم من به خدا قسم خدا را چو علي گرفته باشد سرچشمه بقا را به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را
(شهريار 1370: ص 98)
و شاعران از آن حضرت به عنوان لطف الهي ياد كرده‏اند:

سايه لطف خدا و عالمي در سايه‏اش
نور رويش كرده روشن ماه انور آفتاب
(شاه نعمت‏الله ولي 1370: ص 3)
يكي از مهم‏ترين جلوه‏هاي رحمت و لطف امام (ع) را با بهره‏گيري از صفت ساقي كوثر براي آن حضرت رقم زده‏اند:

ساقي كوثر امام رهنما
ابن عم مصطفي شير خدا
(عطار 1371: ص 26)

او ساقي حوض كوثر و ما
نوشيم زلال او دمادم
(شاه نعمت‏الله ولي 1370: ص 24)

ساقي كوثر كه تا ساقي نگردد در بهشت
انبيا را ز آب كوثر تر نخواهد گشت كام
(محتشم كاشاني 1370: ص141)

به رتبت ساقي كوثر به مردي فاتح خيبر
به نسبت صهر پيغمبر ولي والي والا
(هاتف اصفهاني 1375: ص 58)
و با توجه به همين جنبه از وجود مبارك آن حضرت، پيوسته از ايشان تقاضاي دستگيري و شفاعت مي‏كنند.

امروز دست‏گير كه از پا فتاده‏ام
آخر نه دست من تو گرفتي در ابتدا
(حلاج 1370: ص 5)

فردا كه هر كسي به شفيعي زنند دست
ماييم و دست و دامن معصوم مرتضي
(سعدي 1365: ص 702)

باري علي چو شافع ديوان محشر است
ارجو شفيع من شود اندر صف حساب
(قاآني 1363: ص 98)

بنگر فوءاد شكسته را به درت نشسته به التجا اگرش براني از آستان كند آشيان به كدام جا
به سخا و بذل تواش طمع، به عطا و فضل تواش رجا زيناه ظل وسيع تو هم اگر رود برود به كجا
(فوءاد كرماني ص 90)
3. 8. عبادت
امام علي (ع) در عبادت و راز و نياز با خداوند نيز همچون ساير ويژگي‏هاي خود، منحصربه فرد و يگانه بودند. براي شكوه از دردهاي خويش و راز و نياز و مناجات، با حضرت حق، شب را برمي‏گزيدند. و در نخلستان‏هاي اطراف شهر، فريادهاي در سينه‏مانده و با كس نگفته‏شان را در دل چاه‏ها سر مي‏دادند و ناله‏هاي جانگداز خويش را با چاه در ميان مي‏گذاشتند. شهريار در اين باره چه زيبا سروده است:

علي آن شير خدا شاه عرب شب ز اسرار علي آگاه است شب شنفته است مناجات علي شاه را ديده به نوشيني خواب فجر تا سينه آفاق شكافت روزه‏داري كه به مهر اسحار شاهبازي كه به بال و پر راز ماه محراب عبوديت حق
الفتي داشته با اين دل شب دل شب محرم سرّ الله است جوشش چشمه فيض ازلي روي بر سينه ديوار خراب چشم بيدار علي، خفته نيافت بشكند نان جوين افطار مي‏كند در ابديت پرواز سر به محراب عبادت منشق
(شهريار 1370: ص 325)
و خواجو با اتكا به حديث لم اعبد رباً لم اره نهايت برداشت خود از عبادت حضرت را به گونه زير بيان كرده است:

مالك ملك سلوني باب شهرستان علم
سالك اطوار لم اعبد شه تخت رضا
(خواجو 1369: ص 134)
و مولانا سجده ماه در برابر چهره زيباي علي (ع) در سجدگاه را مصداق كامل و نهايي زيبايي عبادت آن حضرت دانسته است:

او خدو انداخت بر رويي كه ماه
سجده آرد پيش او در سجده‏گاه
(مولوي 1365: ج 1، ص 229)
اوصاف امام علي (ع) بي‏كران است، چراكه شخصيت آن حضرت از نظر عمق و تنوع صفات پايان‏ناپذير است. و به‏راستي شاعران پارسي‏گو وي را شخصيت بي‏نظير تاريخ بشر دانسته‏اند:

هله‏اي مجلّي عارفان تو چه مطلعي تو چه منظري كه نديده‏ام به دو ديده‏ام چو تو گوهري چو تو جوهري
هله‏اي مولّه عاشقان تو چه شاهدي تو چه دلبري چه در انبيا چه در اوليا نه تو را عديلي و همسري
(فوءاد كرماني ص 86)
ديگر اوصافي كه براي آن حضرت ذكر كرده‏اند به قرار زير است:
نور خدا (شاه نعمت‏الله ولي 1370: ص 4)، نور هدي (ص 588)، نور چشم محققان جهان و ديده بي‏غطا (ص 33)، نور چشم عالم (ص 588)، شمع ايوان ولايت و نور چشم اوليا (خواجو 1369: ص 134)، سرور خلد برين (شاه نعمت‏الله ولي 1370: ص 32)، شاه مردان (خواجو 1369: ص 133)، قسيم دوزخ و جنت (هاتف 1375: ص 59)، معصوم (شاه نعمت‏الله ولي 1370: ص 588)، سرور اوليا (ص 33)، جان عالم (ص 3)، مقصد و مقصود عالم (ص 588)، درخت حقيقت (فوءاد كرماني: ص 87)، حرّ و آزاده (مولوي 1365)، مجلّي عارفان و مولّه عاشقان (فوءاد كرماني: ص 86)، فخر آل مصطفي (سلمان ساوجي 1367: ص 326)، متواضع (ابن يمين 1363: ص 10)، شرف و فخر بني‏آدم (بهار 1368: ص 58)، اميرالموءمنين و امام المتقين (خواجو 1369: ص 133)، خيرالوري (ص 118)، عصاره رسولان (عطار 1373: ص 36)، شهسوار ميدان عشق (حلاج 1370: ص 2)، وصي مصطفي (خواجو 1369: ص 134)، تمثال روح، صورت جان، معني خرد / همسال عشق، شير خدا، مير كامياب (قاآني 1363: ص 97)، حجت قاطع، امام حق، اميرالموءمنين / بحر دانش، كان مردي، لطف رب‏العالمين (سلمان ساوجي 1367: ص 326)، تجلي ايزدي (فوءاد كرماني: ص 88)، روح اعظم، جان عالم، عقل كل (شاه نعمت الله 1369: ص 588)، خورشيد شرع (و) بوّاب جنت (عطار 1368: ص 27).

خواجه حق پيشواي راستين ساقي كوثر امام رهنما
كان علم و بحر حلم و قطب دين ابن عم مصطفي شير خدا

 


مطالب مشابه :


ستایش امام علی (ع) در شعر فارسی

با این حال، بویژه تجلی امام علی (ع) در شعر فارسی قدمتی یا پنجم، درباره‌ی امام علی




شعر در وصف امام علی

ولایت و دوستی با امام علی - شعر در وصف امام علی - ولایت و دوستی با امام درباره وبلاگ. شهادت




اوصاف امام علی (ع) در شعر فارسی

اوصاف امام علی (ع) در شعر فارسی. حضرت علي (ع) درباره وب  حامیان




امام علی (ع) در آیینه ی شاعران پارسی گو

امام علی آیینه شعر فارسی به خصوص در و رفتار آن حضرت درباره ی نحوه ی برخورد




حفظ غدیر به یاری شعر

زندگی نامه امام علی غدیر در شعر فارسی از کسایی مروزی کسی بدهم، جز آن‏که درباره علی حق




ماجرای خواندنی شعر شهریار درباره امام علی(ع)

ماجرای خواندنی شعر شهریار درباره امام علی شاعران فارسی زبان را این شعر «علی ای همای




شعر زیبا درباره مولا علی

مولا علی (ع) می فرمایند : - شعر زیبا امام علی (ع) - ترجمه صوتی فارسی. 40 حدیث نورانی درباره




شعر کاروان کربلا از شهریار

امام حسین علیه السلام شعر درباره ماه سیرت آل علی (ع)




جلوه های امام رضا(ع) در شعر فارسی

جلوه های امام رضا(ع) در شعر فارسی درباره وبلاگ. منوی آسمان امامت وولایت ،حضرت امام علی




معرفی کتاب - حضرت امام علی (ع)

حضرت امام علی علیه السلام شعر : حسین میرزایی ( ملک ) تصویرگر : حامد غفاریان. ناشر : برکات اهل




برچسب :