داستان فرعون و شیطان


 

داستان فرعون و شیطان

 

 

فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد. روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه
انگوری به او داد و گفت اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن. فرعون
یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای
بیندیشد و همچنان
عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد. فرعون پرسید کیستی؟
ناگهان دید که شیطان وارد شد. شیطان گفت خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست.
سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد. بعد خطاب به فرعون گفت من با
این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی
می کنی؟ پس شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه
خدا رانده شدی. شیطان پاسخ داد زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می
آید!!

 

 

 


مطالب مشابه :


اشعار بزرگان

شعر ناب - اشعار بزرگان - گزیده ای از شعرهای معاصر. شعر ناب. گزیده ای از شعرهای




شعر دو کاج - خاطره کودکی ما

شعر ناب - شعر دو کاج - خاطره کودکی ما - گزیده ای از شعرهای گزیده ای از شعرهای معاصر.




داستان فرعون و شیطان

شعر ناب - داستان فرعون و شیطان - گزیده ای از شعرهای معاصر شعر ناب. گزیده ای از




برنده جایزه بهترین شاعر امریکایی

زیباترین عاشقانه ها،شاهکارهای ادبی و اشعار ناب دلاری شعر شاعران معاصر




بازشناسی برخی از جریان های شعر معاصر ایران

کیان - بازشناسی برخی از جریان های شعر معاصر ایران - کیان «شعر ناب




7 مورد گاندی

چند پیاله شعر ناب - 7 مورد گاندی - میکده ی شعرهای معاصر. چند پیاله شعر ناب.




آیا شعر روایی، شعر ناب نیست...!؟

نقد شعر امروز - آیا شعر روایی، شعر ناب نیست !؟ - نگاهی تحلیلی و انتقادی به جریان های شعری و




چند رباعی

شعر و ادب معاصر و کهن - چند رباعی - - شعر و ادب معاصر و من مستی ناب ناب را می




متن کامل شعر باز باران

چند پیاله شعر ناب - متن کامل شعر باز باران - میکده ی شعرهای میکده ی شعرهای معاصر




برچسب :