پیغام انسان را به انسان باز گفتم ....(مقاله ای در باره زندگی وشعر زنده یاد فریدون مشیری)

                 جستار گشایی:

بی گمان.زنده یاد فریدون مشیری .یکی از برجسته ترین شعرای ماندگار دوران معاصر محسوب می گردد

                               این شاعر «کوچه »های «عاشقانه» چنان جای گاه مناسبی در میان شعر خوانان وبه ویژه جوانان یافته

                               که در زمان قرائت اشعارش .گویی خواننده تجربه ای جدید به دست آورده است .

                             جستار پی آمده کاوشی مختصر در مورد زندگی وآثار جاودان نام .فریدون مشیری میباشد

 

                                                                                                                ناصرعرفانیان مشیری نژاد

 

پیغام انسان را به انسان باز گفتم

شگفتی هنر شعر در این است که با عشقی ابدی و ازلی،شاعر را مفتون خویش می سازد تا آن حد که همه چیز را از شاعر می گیرد؛شاعر ،در این خراب آباد هستی با شور و مستی می سراید و عصاره ی جان خویش را برای آن ایثار می کند و می گذارد.با سرایش هر قطعه شعر،یک تکه از جان و روحش جدا شده در ذرات هنرش می نشیند.هر اثر و هر پدیده هنری که این گونه مالامال از شور عشق و اعتقاد ایمان باشد لایزال و جاودانی است.فریدون مشیری هنرمندی است که خالصانه تمام هستس خود را در راه شعر گذاشت،شاعری است سر شناس با زبانی کاملا مربوط به خودش،با تراکم احساس و عواطف و حالات صد درصد شاعرانه که یکی از ماندگار ترین شاعران معاصر ایران است. عطر و بوی گل های شعر مرحوم مشیری برای همیشه در مشام و ذهن طبقه وسیعی از جامعه ایران و فارسی زبانان عالم باقی خواهد ماند.این نوشته ،به بهانه یاد بودی از این شاعر فقید و گران قدر،نظری خواهد داشت به زندگی نامه او و بررسی شعر مشیری از دیدگاه صاحب نظران.

زنده یاد مشیری در سال 1305 در تهران به دنیا آمد.پدرش ابراهیم مشیری در وزارت پست و تلگراف و تلفن کار می کرد،پدربزرگش(میرزا محمود خان مشیری)رییس اداره کل سیم کشی و تعمیرات وزارت بود،که برای سیم کشی تلگراف در مناطق کردستان و همدان خدماتی انجام داده بود.ابراهیم مشیری (پدر فریدون)از خانواده افشار بود که اجدادش به نادر شاه افشار می رسیدند،وی در همدان متولد شد و در بیست سالگی به تهران آمد و حدود چهل سال در وزارت پست و تلگراف و تلفن خدمت کرد تا اینکه در سال 1360 به رحمت ایزدی پیوست.(1)

مادر فریدون مشیری نوه(امین الامرا)از خانواده ظهیرالدوله کرمانی بود،نامش خورشید و لقبش(اعظم السلطنه)بود،وی در سن39 سالگی به علت بیماری قلبی درگذشت.فریدون در آن زمان 19سال داشت و مرگ مادر تاثیری عظیم بر او و شعرش گذاشت.(2)

فریدون دوران تحصیل خود را در شش سالگی با ورود به دبستان ادب آغاز کرد،وی در این مدرسه با سیاوش کسرایی هم کلاس بود.

او تا کلاس دوم در تهران بود.بعد به علت ماموریت پدرش به مشهد رفت و درسش را تا کلاس هشتم در مشهد ادامه داد.در مشهد ابتدا به دبستان همّت رفت و بعد از آن وارد دبیرستانی شد که مدیرش(علی اکبر شهابی)از اساتید ادب خراسان بود.پس از بازگشت به تهران یکی دو سالی در دارالفنون درس خواند و بعد به دبیرستان ادیب رفت و پس از آن به دلیل مشکلات خانوادگی در مدرسه فنی(وزارت پست و تلگراف و تلفن)به تحصیلش ادامه داد.(3)

فریدون،ناگزیر بود هم کار کند و هم درس بخواند.به همین دلیل در سال 1324 در سن 19 سالگی در وزارت پست و تلگراف و تلفن استخدام شد و در واقع کار پدر و پدربزرگش را پی گرفت.پدربزرگش (میرزا محمود خان)در زمان قاجار خدمات زیادی انجام داده بود و (ناصرالدین شاه)به وی لقب(مشیر)داده بود که از آن به بعد میشود نام خانواده (مشیری)،یعنی طرف مشورت.(4)

فریدون در آغاز استخدام در اداره ی کل خط مشغول به کار شد و بعد از سه،چهار سال به روابط عمومی منتقل شد و فعا لیت خود را آنجا ادامه داد.

ابتدا کفیل اداره انتشارات و بعد رئیس اداره ی انتشارات و سپس کفا لت اداره ی روابط عمومی را به عهده می گیرد.در سال 1350 که شرکت مخابرات ایران شکل گرفت به عنوان رئیس روابط عمومی مخابرات انتخاب می شود.(5)

جاودان یاد مشیری،در سال 1333در سن 28 سالگی ازدواج می کند که حاصل این ازدواج یک دختر به نا بهار ویک پسر به نام بابک است

ان مرحوم دوسال از تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته ادبیات گذراند وچون به نویسندگی علاقه سخت داشت رشته اش را تغیر داد ودر رشته روزنامه نگاری مشغول به تحصیل شد او سال ها در مجله (سخن )،(سپیدوسیاه)،(روشنفکر )عضوهیات تحریریه ومسئول صفحات ادبی وفرهنگی بود،.او در خاطرات این ایام می گوید (در دفتر مجله )((روشنفکر ))بودم .دختری جوان وخجول باقیافه ای شرمگین نزد من آمد .دیدم کاغذی تقریبا مچاله شده در دست دارد .گفت (من شعر می گویم آورده ام چاپ کنید )با حیرت شعر را گرفتم ونخستین بار نام (فروغ فرخزاد )را در زیر آن دیدم ،آن شعر را چاپ کردم ،بعدها بارها به این کار کوچک اشاره کرد وسپاس گزاری(6) .از کارهایی که مرحوم مشیری در روابط عمومی (وزارت پست وملگراف وتلفن )انجام داد یکی هم نشریه هفتگی (یادداشت هفته )بود که در خاطرات آن زمان می گوید ،در این نشریه هفتگی همه نوع مطلب تهیه می شد ،یکی از شماره های آن روزی با مستخدم اداره مصاحبه ای انجام دادم ودر آن چهره یک آدم خسته زحمت کش رادر نشریه آوردم ،این روز نامه نگار قدیمی همیشه به مسئولیت اجتماعی میهنی خود توجه داشته است .

وی در یادداشت دیگری در این نشریه می نویسد ،در جلسه ای شرکت کرده بودم که کمتر لغات فارسی می شنیدم .به عنوان مثال ،به جای اطلاعات گفته می شد (اینفورمیشن) به جای (شش خط )

گفته میشد( سیکس لاین)و...  مدیر عامل مخابرات مرا خواست و گفت تحصیل کرده های مخابرات از شما گله کرده اند .تا حدودی شما آنها را دست انداخته اید .گفتم به هیچ وجه چنین نیست ومطلب یک طنز بود برای پاسداری از زبان فارسی .(7)

فریدون مشیری در مصاحبه ای که در سال 1376 بعد از بازگشت به ایران از سفر خارج انجام داده است (این مصاحبه بعد از فوت مشیری برای نخسین بار در مجله دوم سینما جهان ،شمار 31 ،سه شنبه ،یک آبان 1380 ،چاپ شده ).می گوید ..من دقیقا از ده سالگی شعر می گفتم ،یعنی در 10 سالگی شعرهای کوتاه می سرودم که به اعتقاد خودم کلام منظوم بود . یادم هست پدرم برایم شاهنامه می خواند وهمین طور از سعدی وحافظ می خواند ومن حفظ می کردم .طبیعی است بچه ای که مقداری شعر حفظ کرده حتی اگر از روی شیطنت هم بوده باشد کارش به مشاعره می کشد .به خاطر دارم که حتی در زنگهای انشاء مشاعره می کردیم ومن یک تنه همه کلاس را حریف بودم .به گفته خودش ،در سال های کودکی شعرهای فراوانی را از شعرای گذشته ،چون حافظ ، سعدی، فردوسی، نظامی ، مولوی ، قاآنی و....دیگران حفظ داشته و با آنها زندگی می کرده است .او از ابتدای کودکی عاشق مطالعه بود .می گوید در واقع من در میان کتاب وکتابخوانی به دنیا آمده ام ورشد کرده ام یعنی  علاقه من به مطالعه وحشناک بود .به حدی که یادم هست کاغذی که در آن پنیر می گذاشتند ومی فروختند برزمین افتاده بود به صورت سروته .یعنی به حالت عادی هم نبود که بخوانم ولی علاقه ام به خواندن طوری بود که در همان محل نسشتم ،آن را همانگونه بر عکس می خواندم .(8)

در آن زمان کسی نمی دانست که این کودک روزگاری یکی از بزرگترین شاعران خوب ایران خواهد شد وچنان آثاری از خودش به جاخواهدگذارد که باعث حیرت همگان می شود

فریدون مشیری در نخستین سروده های خود که در قالب چهار پاره بود ،شعر غنایی وعاشقانه می سرود .در شعر او درد و غم رقیق به هم آمیخته به سرخوردگی ها وناکامی های دنیا جوانی نزدیک شده بود .شعر او تا حدود دهه 50 بر همین منوال بود ،با این تفاوت که در محتوا ولفظ او نوعی پختگی وکمال فکری وفلسفی با گوشه چشمی به مسائل خاص اجتماعی خود نمایی می کند .شعر های مشیری به گوش همه آشنا است چون ، برای او شعر پایگاهی است برای انجام وظیفه ،مشیری شاعری اجتماعی است واگر بخواهیم بین شعر وعشق رابطه نزدیک ودوری ناپذیردر نظر بگیریم مشیری از آن دسته از شاعران است که در پایگاه شعر کمتر به عشق (شخصی)توجه می کند او شعر را برای اندیشه اجتماع می سراید .باید توسط شاعر به شعر بدل شود وپس از آن توسط خواننده به اندیشه ی اجتماعی،تاکارپوششو پیرایه به یمنعاطفت شاعر وکشف وجذب آنبه همت قبول خاطرخواننده ی  شعر سامان گیرد .این تبدل در شعر مشیری به قاعده وبه هنجار وبه وهنجارشکل گرفته است(9) . شعر او شعر زندگی ،شعر انسانیت ،شعر عشق ،شعر غم ورنج ،شعر دوست داشتن وزیستن است ،به قول خودش ،سه نسل را به دنبال خودش کشانده است .سه نسل باشعر (کوچه )فریدون مشیری ،روزگار عاشقانه خود را ترنّم بخشیده، ماندگار کرده اند(10) وهنوز هم نسل های آینده باشعر او زندگی خواهد کرد .خواننده شعرهای مشیری بیشتر چیزهای که در این عصر وزمانه گم کرده است ،در شعرهای مشیری می یابد .صفا ، مهر، محبت ، دوستی ، لطافت ،گرمی ،و احساس را دکتر شفیعی کدکنی استاد توانمند معاصر ،در توصیف شخصیت فریدون مشیری وشعر او ،شعرای معاصر ایران را به شش گروه تقسیم می کند

ومی گوید یک صف شاعرانی است که من با آنها گریسته ام یک صف گویندگانی است که با آنها شادمانی داشته ام ،یک صف ،صف شاعرانی است که شعرشان مثل چتری است که روی سرت می گیری تا از رگبار لجنی که روز گار بر سرو روی آدمی زادگان پشنگ می کند ،خود را محافظت کنی ،یک صف هم صف شاعران است که به تحسین سرو وضع هنرشان یا بعضی لحظه ها وتجربه های خصوصی شان می پر دازند ،یک صف هم شاعرانی است که هر وقت نامشان را می شنوی یا دیوانشان را می بینی ،باخودت می گویی :حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم یک صف یک نفره هم هست که ظاهرا در میان معاصران دومی ندارد وآن صف «مهدی اخوان ثالث»است فریدون مشیری در نظر من همان صف شاعرانی است که من با آنها گریسته ام شاعرانی که مستقیما با عواطف آدمی سرو کار دارند ....او در تمام عمرش در همین صف ایستاده است وآن را عوض نکرده است ،یکی از امتیازات فریدون بربسیاری از شاعران هم نسلان او در این که شعرش با گذشت زمان افت نکرده ،بلکه ...تنوع وجلوه ی بهتری یافته است .(11)

استاد شفیعی کدکنی در جای دیگری در باره مرحوم مشیری می گوید مشیری می کوشد که شعر هایش را به طبقه وسیع تری از جامعه ی ما که اکنون حوصله ی جست وجو وکوشش برای گشودن زمزمه های شعر شاعران تندرو وافراطی ندارد وهنوز موازین پسندش کم وبیش از شعر سنتی سر چشمه می گیرد عرضه کند ودر این راه توفیقی یافته که نصیب کمتر شاعری از معاصران ما شده است .

راز این توفیق را در سه خصوصیت شعر مشیری می توان جست ، نخستین آنها ، زبان نرم وهموار وساده ی او است شعر او به یک بارخواندن تمام زیبایی ها و رازهای خود را به خواننده می بخشد، سعدی  هم زیبا یی ها وهنرهای  شعرش رادریک لحظه به خواننده عرضه می دا رد،به نظر من،مشیری به سعدی نزدیک است وقلمرو پسند خواننده است ،مضامین شعرش حوادثی است که برای همه کس ممکن است روی دهد اما،همه کس نتواتند آن را شاعرانه بیان کند،این کار توفیقی است برای او.(12)

شعر، ازنظرمرحوم مشیری، کشف نکته ، راز ویا بیان حیاتی از جهان هستی، انسان و یا روابط این ها با یکدیگر وهم چنین تبلور جلوه های گوناگون عواطف واحساسات انسانی است. مشیری، درباره ی زندگی، عشق، مرگ ومسائل در برگیرنده ی این عوامل از ازل تا  ابد وهزاران رمز و راز دیگر، می گوید: شاعر کسی است که بیش ازهمه می تواند به ذات جهان هستی طبیعت ، موجودات و اشیا نزدیک شود وگاه با آن یکی گردد. ازدرون سنگ آسمان راببیند و از آسمان درون سنگ را علاوه براین رمز و راز وحالت و کیفیت ، آنچه راکشف کرده یا دریافته به مناسب ترین شکل بیان کند، وی میگوید:شعرباید، شوری، حالی، تاثیری، نیرویی، غروری، درذهن ،درجان ودر وجود من برانگیزد، باید مراشگفت زده کند، مست کند، بیدارکند، کشف شاعر باید مرا از من برباید.(13)

(ازبدو پیدایش شعر، تا این زمان، بسیاری بوده اند شاعرانی که کوشیده اند دردل مردم خود جاکنند ، کوشیده اند مطالب و مسایلی رادر شعر آورندکه «پسند مردم» درآن نهفته باشد وخیلی زود سرزبان ها بیافتند،  اما تلاش شان نتیجه نداده است چراکه، شعرشان فاقد روح بوده ، شورنداشته، کلمات زیبا ولی بی جان بوده به عبارت دیگر، خاستگاه شان دل نبوده است.(14)

امروزه پسند مردم «شعر» رابیشتر در هیاتی واقعی می پذیرد، یعنی بازگویی واقعیت ها باکلامی فاخر، سخته وپخته ، (اما قرن های متمادی است که بسیاری از شاعران، عرصه ادب را تبدیل به عرصه ی زورآزمایی کلامی کرده اند.دشوارگویی را پیشه ساخته اند و با توسل به واژه های پیچیده،سطحی ترین مسایل را به صورتی بغرنج ونامفهوم ارایه میکنند)(15)

مشیری همواره یکی از ظریف ترین شاعران در ارایه ی«تصاویر شکننده وناب طبیعی»بوده وگاه در بیان این تصاویر، به نازکای اندیشه می پردازد که محقق واقعی را وادار می کند تا او رادر ردیف شاعران عاطفی سبک هندی، ازنظرگاه حوصله بیانی، قلمداد کند.این نازک خیالی زنانه را بعدها به شیوه هایی دیگر در آثار سپهری می بینیم ، حالا به چند تصویر وحرکت بیانی که به خاطر پرتاب های ذهنی باشیوه و سبک هندی، بیدل عبدالقادر دهلوی، صائب تبریزی و... سخت مماس وهم جوار است ،اشاره می کنم :همه تن چشم شدم ،خیره به دنبال توگشتم،در نهان خانه جانم ، گل یادتودرخشید، خوشه ی ماه فرو ریخته در آب ، شاخه ها دست برآورده به مهتاب.(16)

«نادر نادرپور» دربارهی اشعار مشیری گفته است، اشعارمشیری از صفات وحالات خصوصی اوجدا نیست ،شعر او از لحاظ بیان ، پاک و صیقل خورده است و کلماتی پخته و سنجیده دارد. مشیری به زبانی ساده سخن می گوید وقدرت آن را دارد که مفاهیم  بغرنج را در الفاظ آسان بگنجاند ، نیازی به قلمبه گویی درخود احساس نمی کند ونمی کوشد تا با سخنان عجیب و غریب وتعبیرات دور از ذهن و الفاظ و اوزان متروک خواننده ی شعرش را به حیرت دچار کند و به شیوه ی پیروان اسنوبیسم بر اهمیت خود بیفزاید ، لذا اوزان گزیده ی او اغلب با ذهن مردم مانوس است.(17) در طبع آزمایی هایی که مشیری درقالب نیمایی انجام داده، توانسته است در روح و احساس و ذهن نسل جوان آن روز تاثیری شگرف برجای بگذارد و درطی سفر طولانی و آرام خود توانسته است خود را یکی از دوسه چهره ی درخشان همان نسل نخست شعر نیمایی معرفی و به ثبت برساند.

این دعا را می توانیم درگفتار بزرگانی چون دکتر زرین کوب، استادشهریار، دکترشفیعی کدکنی، اخوان ثالث واغلب صاحب نظران معاصر بیابیم.

استاد شهریار در قسمتی از نامه ای که در کتاب شعر تشنه ی توفان مشیری آورده شده است، می گوید(پیش رفت هنر و نمو قریحه ی شما نسبت به این مدت ناچیز حقا  مایه ی اعجاب و شگفتی است، آنچه نزد شماست، هنر واقعی ، و از هر تعریف و توصیفی بی نیاز است ، من چه می نویسم اظهار نظر صادقانه ای بیش نیست . من وقتی شعرخوبی را می خوانم به نظرم می آید که کلمات به شکل مرغان زیبا و تیز بال پر باز کرده ... معانی و مفاهیم را در آغوش می گیرند ، از تماشای این تابلو که هر شعر بلندتر باشد ، روشن تر و وسیع تر است ، حالتی که گوینده در حین سرودن شعر داشته در من هم که خواننده آن را اثر هستم بیدار می شود-هرچه این حالت عمیق تر و زلال تر باشد مقام شعر در نظر من بالاتر می رود این کیفیت را در آثار شما کاملا درک می کنم مخصوصا لفظ ، که محل تجلی و در حکم وسایل مخابرات شعر است و هم او است که در وهله اول باید از خواننده جلب نظر کند در آثار شما بسیار محکم و حسابی است .)(18)

همچنین «س.ح.الهامی»که روزگاری سردبیر مجله روشنفکر بود میگوید :من مشیری و صفا و صداقت او را دوست دارم و چون او را از نزدیک می شناسم هربار شعرش را می خوانم همه آن چیزهایی راکه در مشیری سراغ دارم در شعرش می یابم و این خصوصیتی است که در مشیری می پسندم ، فریدون ، هرگز در شعرش و به شعرش دروغ نمی گوید ، شعر او، آینه وجود خود او است ، او براستی وقتی از دورانی که به علت ماموریت پدرش در شهر مشهد به سر برده ، حرف می زند و از «مرگ انسانیت» و«اشک یتیمان ویتنامی» و سرنوشت بشری که سرانجام باید به کوهها وغارها پناه ببرد شکوه می کند ، همان مشیری صمیمی و حساسی است که در اشک گذرگاه تاریخ ، خوشه اشک و کوچ چهره می نماید .)(19)

نشیب وفرازهای گونه گون سیاسی و تاریخی ، بی گمان، در روح و روان پر احساس مشیری تاثیر بسزایی داشته است ، او در قبال تعهدات و اندیشه های اجتماعی خودش بعد از کودتای1332درقطعه ای می سراید:توفان سهمناک به یغما گشود دست

می کند و می ربود و می افکند ومی شکست

لختی تگرگ فرو ریخت ، زان سپس

توفان فرونشست،

اشفته زلف سنبل ، افتاده نسترن

لادن شکسته ، یاس به گل خفته در چمن

گلها ، شکوفه ها همه بر خک ریخته

که بعد از قریب به یک ربع قرن احمد شاملوهمین مضمون وتصویر را با زبان مستحکم و موجزخویش در شعرنازنین می آورد کتاب قناری بر سوسن و یاسمن ، شاعران معاصردر دهه 30و40تلقینی از شعر نیمایی و شعرکلاسیک و بوجودآورده اند، به گونه ای که در آن دوران ، بیشترین تاثیررا در قشر شعرخوان وجوان ایرانی گذاشت .علاقمندی و گرایش شاعران و روشنفکران این دوره به موضوعاتی اجتماعی و توجه به مسائل سیاسی برون مرزی و جریانهای حاد جهانی مثل جنگ جهانی ، تاثیر بسیارشگرفی در اثارشان گذاشته بود.

فریدون مشیری نیز یکی از شعرای همین دوران بود که بدور از جریانات گفته شده نمیتوانست باشد، چنانکه شعرمرگ انسانیت او الهام گرفته ازهمین مضامین جهانی است.

زنده یاد فریدون مشیری را می توان در زمره خنیاگران تغزل اجتماعی قلمداد کرد ، او شاعر فریادهای در گلوشکسته است . شاعری است خزان زده اما بهار را باور دارد و دل در گرو رستاخیزخزان بسته است.

این شاعرگرانقدر از آبرودهندگان به شعرنو است.چون در نزاع نخستینه وهنوز ادامه دارشعرنو و کهن ، کهن پردازان ، نو پردازان را متهم به سخن شناسی و شعر مدانی و بی خبری از عروض و قافیه می کردند ، دراین برهه بویژه سال های سی بود که مشیری وهم گروهانش ، نشان دادند که سخن شناس و سخن ورزند و شعرنو با بال های توانای آنها از فراز خندق هایل این اتهام ، پرواز کرد و به اوج های جاودانه در تاریخ شعر فارسی دست یافت.(20)

یکی دیگراز خصیصه های شعر مشیری انسان گرایی است که به عنوان اصلی ترین محور شعر مشیری تلقی می شود،او انسان را به صرف انسان بودنش قابل ستایش و احترام می داند:

ایمان به انسان ، شب چراغ راه من بود !

شبهای بی پایان نخفته ام

پیغام انسان رابه انسان باز گفتم(21)

یکی دیگر از ترفندهای زیبایی آفرینی که مشیری در اشعارش استفاده می کرد صنعت هم حروفی و هم آوایی بود.به عنوان مثال هم آوایی 12مصوت بلند (a) دربند آوای گریه معصومانه خاک . نوای لالایی مادرانه آب را به گوش می آورد:

آب از دیار دریا

با مهر مادرانه

آهنگ خاک میکرد

برگرد خاک می گشت

گرد ملال او رای

از چهره پاک می کرد

شاید به نظر نیاید که هنوز می توان مضمونی کهنه را با بیانی نو مطرح کرد یکی از ویژگیهای شعرمشیری  همین است ، چنان که در شعریوسف با الهام از به چاه افکندن او توسط ، برادرها، بی آنکه نامی از یوسف ببرد، بیانی جدید ارایه می دهد.

دردی اگر داری و هم دردی نداری

باچاه آن را در میان بگذار!

باچاه!

غم روی غم اندوختن دردی است جانگاه!

گفتند این را پیش ازاین امانگفتند،

گرهم رهان در چاهت افکندند ورفتند

آن گاه درد ترا کجا فریادکن،

آه(22)

زنده یاد اخوان ثالث نیز در نقدی که بر کتاب تشنه ی طوفان مشیری می نوسد، می گوید"پیداست که در برگزیدن الفاظ دقت دارد ، غالبا فصیح و پخته می راند، اگر چه در شیوه ی بیان و سنج کلام و تعبیرات گاهی که (به ندرت هم نیست) رگه هایی از شیوه ی تعبیر و استعاره و بیان قدما دیده میشود، امادر تندیس و مرمرین خوش تراش شعر وی از این رگه هاقابل چشم پوشی است"(23)

یکی دیگراز خصیصه های شعرمشیری انسان گرایی است که به عنوان اصلی ترین محور شعر مشیری تلقی می شود،او انسان را به صرف انسان بودنش قابل ستایش و احترام می داند.به هر مجموع شعر"فریدون مشیری"شعری عاشقانه و بدیع، نزدیک به معیارهای شعر کلاسیک است، اما زبان هموار ونرم شاعرانه که از خصیصه های کلام او است، شعرش را در برهه ی زمانی خاصش متمایز میکند.

مشیری علاوه بر شعرهایی که سروده است و در کتاب های مختلف به چاپ رسیده ،تعداد زیادی ترانه سرایی کرده و سال های زیادی با رادیو هم کاری داشته است .اوتعریف می کند ، ماجرای ترانه سرایی من به دو شکل بوده است ،یکی این که شعر ی سروده ام و بعدا به روی آن شعرآهنگی ساخته شد وبه صورت ترانه در آمده است .به عنوان مثال آقای فریدون شهبازیان روی شعر "پرکن پیاله را"آهنگی ساختند که اقای شجریان خواندند، یا آقای فرهاد فخرالدینی بر روی چندین شعر من آهنگ ساخته اند ،از جمله معروف ترین آن ها شعری است که برای مرحوم بنان سرودم به نام "یاد یارمهربان "و به نوعی در برخی مصراع ها ابیات آن ، قطعاتی از آوازهای بنان گنجانیده شده بود ، وآقای فخرالدینی هم انصافا  کوشش زیبایی به خرج داداند ونوع موسیقی را براساس آهنگ همان آوازها ساخته و پرداخته کردند. اما مواردی بوده که برای ترانه شعر سروده ام برای نمونه به خاطر آقای محمد نوری شعر ترانه هایی مانند«دلاویزترین »ویا « جاودانه باعشق» راگفتم ولی با وجود همه ی این اشعار هیچ گاه به طور حرفه ای ترانه سرایی نکرده ام . به هر حال ترانه سرایی خود یک حرفه است و برخی به طور حرفه ای آن رادنبال می کنند.

حضور مشیری دررادیو طی دو دوره انجام گرفته است، یک بار تا سال 1340و  بار دیگر ازسال1350-1357، او در طول هم کاریش با رادیو می گوید متن بسیاری از برنامه های گلچین تازه را من می نوشتم که آقای (هوشنگ ابتهاج) هم درآن موقع مدیر برنامه بودند حدود112برنامه ی گلچین ، و صدوشصت و چهار وخرده ای گل های رنگارنگ که گوینده اش هم روشنک بود، من با آقای شجریان از سال های قبل از انقلاب در رادیو همواره هنگام ضبط برنامه های شجریان حضور داشتم که سروده های من را درست بخوانند تا معنای واقعی اش در بیاید.(24)

مرحوم مشیری یکی از پرکارترین شاعران زمانه ی خودش بود. بااین که از اول فروردین 1357باتقاضای شخصی، خودش را از کارهای اداره بازنشسته کرد ولی تاآخرین روزهای عمرش روزانه 18ساعت کار میکرد.

بازنشستگی و خستگی برایش معنا نداشت ،او می گفت با آن که پیرشدم و سال خورده برخلاف ان چه در تبلیغ تلویزیون ،سال خوردگان رابا برگ های پاییز مقایسه می کنند به نظر من نباید آدم هاخودشان را بازنشسته کنند.(25)

یادآوری این مطالب خالی از لطف نیست که مرحوم مشیری در هفته ی دولت "شهریور ماه سال 1379"به عنوان بازنشسته ی نمونه ی وزارت پست و تلگراف و تلفن در زمینه تالیفات ،تحقیقات وتربیت فرزندان صالح برگزیده و موفق به دریافت لوح تقدیر و سکه ی بهار آزادی از جشنواره شهید رجایی شد.(26)

سرانجام فریدون مشیری این شاعر بزرگ و گران قدر پس از یک عمر تلاش و کار فرهنگی پس از چند سال تحمل بیماری روز سه شنبه ،چهارم آبان 1379درسن 74سالگی دار فانی را وداع گفت و در قطعه ی هنرمندان بهشت زهرابه خاک سپرده شد. مراسم بزرگداشت هفتمین روز درگذشت شاعر وپژوهش گر معاصر زنده یاد مشیری در روز یازده آبان 1379باحضور  وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی آن زمان ، جمع کثیری از چهره های نام دار علمی،فرهنگی و هنری کشور ،علاقمندان و دانش جویان در خانه ی هنرمندان برگزار شد،دراین مراسم وزیرارشاد با اشاره به آیه ی 14سوره ی اسراء"بخوان نامه ات را امروز تو خود برای حساب کشیدن ازخود پسندی "گفت ، زندگی هرانسان یک کتاب خواندنی است و هر روز که می گذرد یک برگ از کتاب زندگی نوشته می شود.(27)

ازمرحوم مشیری کتب و مجموعه های بسیاری برجای مانده است:

1-تشنه طوفان (صفی علیشاه ،نوروز 1334)

2-گناه دریا(نیل،1335)

3-نایافته(1336)

4-ابر(شاعر،1340)

5-ابرو کوچه (نیل،1346)

6- بهار را باور کن (نیل،1347)

7-پرواز  با خورشید(صفی علیشاه،1347)

8-برگزیده شعر(چشم انداز شعر امروزبامداد،1349)

10-از خاموشی(سخن،1356)

11-گزینه اشعار(مروارید،1364)

12-مروارید مهر(چشمه ،1364)

13-آه باران(چشمه،1367)

14-از دیارخاموشی (چشمه 1371)

15-3دفتر(چشمه،1372)

16-باپنج سخن سرا(آثار،1372)

17-لحظه ها واحساس(سخن،1376)

18-آواز آن پرنده غمگین(چشمه،1376)

19-دلاویزترین (گزینه اشعار ،چشمه ،1376)

20-یک آسمان پرنده (گزینه اشعار،سمایی ،1376)

 


پی نوشت:

1-ماهنامه ی تمبرشناسی،سال دوم ،شماره 5،شهریور1380.

2-روزنامه همشهری،شماره 2538،سال نهم، یک شنبه 29 مهرماه 1380.

3-همان.

4-همان.

5-ماهنامه تمبرشناسی،همان.

6-روزنامه همشهری ،همان.

7-ماهنامه ی تمبرشناسی،همان.یران

8-مجله دوم سینما جهان ،سال اول،شماره 31،سه شنبه 1آبان سال 1380.

9-روشن ترازخاموشی (برگزیده شعر امروز ایران)چاپ سوم ،بهار 1377.

به انتخاب مرتضی کاخی ،موسسه انتشارات آگاه.

10-به نرمی باران(جشن نامه ی فریدون مشیری)به کوشش علی دهباشی(انتشارات شهاب ثاقب و سخن)چاپ دوم ،1379.

11-کتاب هفته،صاحب امتیاز خانه کتاب،مدیر مسئول احمد مسجد جامعی،شماره ی 365،10آبان1379.

12-چشم انداز شعر امروز،شماره 5(برگزیده ی شعرهای فریدون مشیری)سازمان انتشارات بامداد،سال 1349.

13-روشن تر از خاموشی،همان.

14-کارنامه ی ادبی ایران(چاپ اول ،1362)تالیف فوادفاروقی،موسسه مطبوعاتی عطایی.

15-همان.

16-شرح شوکران،دفتردوم(چاپ اول،1370)سیدعلی صالحی.

17-مجله ی راهنمای کتاب ،شماره ی 5و6(سال چهارم ،1340).

18-چشم انداز شعرامروز،شماره ی 5،همان.

19-همان.

20-به نرمی باران؛مقاله ،بهاءالدین خرمشاهی ،صفحه ی 199.

21-روزنامه حیات نو،مدیر مسئول سیدهادی خامنه ای ،شماره 145،شش آذر1379.

22-به نرمی باران ،همان،صفحه ی 396(مقاله،دکترمهشیدمشیری).

23-کتاب هفته ،همان.

24-مجله ی دوم سینماجهان ،همان.

25-همان.

26-همان.

27-همان.

28-نشریه ی ارتباطات ویژه ی بازنشستگان شرکت مخابرات ایران،شماره ی 4و23.

 

 

 


مطالب مشابه :


شعر مرگ

جوان امروز - شعر مرگ - مرگ: مرگ در قلب من است. مرگ در ذهن من است. مرگ هم راز و هم آواز من است




سالگرد پرواز قیصر امین پور

دفتر شعر جوان گنجور - آثار سخنسرایان




رسیدن خبرمرگ عزیزان به لقمان حکیم

وبسایت آوای فراق - رسیدن خبرمرگ عزیزان به لقمان حکیم - تارنمای کربلایی وحیدشریفی




پیغام انسان را به انسان باز گفتم ....(مقاله ای در باره زندگی وشعر زنده یاد فریدون مشیری)

درقالب نیمایی انجام داده، توانسته است در روح و احساس و ذهن نسل جوان آن شعرمرگ انسانیت




برچسب :