تربیت فرزند در قرآن

تربیت فرزند در قرآن

51902727288125165023.jpg

چکیده
شخصیت و رفتار هر فردی ریشه در تربیت او دارد. کودکان بسان زمین حاصلخیز و آماده کشتی هستند که هر آنچه در این زمین پاک کاشته شود - چه بذر خوب و چه بذر بد - همان در او رشد می کند.
در این مقاله بر آنیم آنچه از آیات کریمه قرآن که در موضوع تربیت فرزند ذکر شده است را بیان نماییم. و اما نگاهی کوتاه به عناوینی که در این مقاله مطرح شده است:

1- نياز فطرى و طبيعى فرزندان به بازی و سرگرمی های سالم

2- گذشت و چشم پوشی از خطاهای فرزندان در صورت ندامت

3- هدایت اعتقادی فرزندان

4- توصیه فرزندان به رعایت احترام والدین

5- تربیت دینی فرزندان ( سفارش به نماز،امر به معروف و نهی از منکر و صبر)

6- تعلیم آداب اجتماعی به فرزندان (سفارش به خوشرفتاری با مردم، نهی از غرور و تکبر و اعتدال در امور)

7- تعلیم آداب ورود به جايگاه خصوصى پدر و مادر






پیشگفتار


تنها مکتبی که از حین تولد انسان (بلکه قبل از تولد) تا زمان وفات او برنامه زندگی ارائه کرده است، اسلام است. هیچ مکتبی در دنیا غیر از مکتب انبیا (که همه از یک منبع وحیانی سرچشمه گرفته اند) چنین خاصیتی ندارد.

در مکاتب و رژیمهای غیر الهی به مسائل شخصی فرد توجهی نمی شود؛ اینکه در خانه او چه می گذرد، چه همسری بر می گزیند، غذای او حلال است یا حرام، عیش و نوش او، فساد او و... ابداً به این مسائل کاری ندارند ولی باید وقتی وارد اجتماع شد، نظم عمومی و مقرراتی را رعایت نماید. این مکاتب هیچ انگیزه ای برای تربیت انسانی مهذب و آسمانی ندارند. تربیت یک انسان کامل تنها در مکتبهای الهی یافت می شود.

اسلام است که برای انسان از بدو تولد تا زمانی که چهره در نقاب خاک می کشد، برنامه تربیتی ارائه کرده است. اینکه چه غذایی بخورد، با چه همسری ازدواج کند، درآمدش چگونه و از چه راهی باشد، دوستانش چگونه باشند و ... . تمام این برنامه ها و دستورات برای آنست که مکاتب الهی می خواهند به هر اندازه که مقدور است انسان کامل بسازند، استعدادهای الهی و آسمانی او را شکوفا نموده، از فرش به عرش برند و به ترنم این نوا بیدار کنند که:

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
برای این منظور، اسلام عزیز برنامه ها و دستورات زیادی جهت تربیت فرزندان و شکوفایی استعداد های وجودی آنان ارائه کرده است که در قرآن و سنت بیان شده است.

در این مقاله بخشی از تعالیم قرآنی ناظر به موضوع تربیت فرزند ارائه شده است که تقدیم خوانندگان عزیز می شود.

برای اینکه مباحث طولانی و خسته کننده نباشد، این نوشتار در 5 قسمت ارائه می شود.


تذکر:

1- بنده تمام آیات کریمه قرآن را ملاحظه نمودم و آیاتی که مرتبط با موضوع تربیت فرزند بود را گلچین کرده و با شرحی کوتاه در این نوشتار آورده ام.

2- آیاتی که مربوط به بحث حقوق فرزند در قرآن است (مانند آیه 11 نساء که به موضوع ارث فرزندان اشاره می کند یا آیه 233 بقره که موضوع شیر مادر را مطرح می کند)، از موضوع بحث ما (تربیت فرزند در قرآن) خارج است فلذا در این نوشتار به این دسته از آیات اشاره ای نشده است. البته تأثیر شیر مادر در جسم و جان بچه امری انکارناپذیر است، اما بنده آیه ای نیافتم که به صراحت به این مطلب اشاره نماید.

3- تا جایی که بنده یافتم، در قرآن کریم تنها در مورد 4 نفر به روابط پدر و فرزند از حیث تربیتی اشاره شده است:
الف) حضرت یعقوب و فرزندانش که در سوره یوسف به تفصیل آمده
ب) حضرت نوح و فرزندش (هود / 42 و 43)
ج) حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل (صافات / 101 و 102)
د) لقمان حکیم و فرزندش (لقمان/13 تا 19)

قرآن کریم این روابط را در سه مورد اول، به صورت عملی و در مورد چهارمی، به صورت تئوری و آموزشی گزارش می دهد؛ به دیگر سخن، قرآن کریم درباره سه مورد اول از یک جریان و حادثه و چگونگی رفتار بین پدر و فرزند خبر می دهد و آموزه های تربیتی را در قالب داستان بیان می کند، اما در مورد چهارمی (لقمان و فرزندش)، بایدها و نبایدها را از بیان لقمان و سفارشات او به فرزندش حکایت می کند.

4- ظاهرا در مورد روابط مادر و فرزند از حیث تربیتی در قرآن کریم به موردی تصریح نشده است. در این مورد دو مثال در قرآن کریم قابل ذکر است: مریم مقدس و حضرت عیسی (سوره مریم/24) و مادر موسای کلیم (قصص/10) اما در هیچیک جنبه های تربیتی مرتبط با موضوع بحث این نوشتار مطرح نشده است.

5- سعی شده که از موضوع بحث(تربیت فرزند در قرآن) خارج نشده و تنها مطالبی ارائه گردد که از خود آیات به طور مستقل و بدون مراجعه به احادیث بدست می آید.

نياز فطری و طبيعى فرزندان به بازی و سرگرمی های سالم

قالُوا يا أَبانا ما لَكَ لا تَأْمَنَّا عَلى‏ يُوسُفَ وَ إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ قالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ قالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذاً لَخاسِرُونَ (1)

(برادران نزد پدر آمدند و) گفتند پدر جان! چرا تو درباره يوسف به ما اطمينان نمى‏كنى در حالى كه ما خير خواه او هستيم؟ او را فردا با ما بفرست تا غذاى كافى بخورد و بازى و تفريح كند و ما حافظ او هستيم. (پدر) گفت من از دورى او غمگين مى‏شوم و از اين مى‏ترسم كه گرگ او را بخورد و شما از او غافل باشيد. گفتند: اگر او را گرگ بخورد با اينكه ما گروه نيرومندى هستيم، ما از زيانكاران خواهيم بود.

در این آیات، يعقوب پيامبر در برابر استدلال فرزندان نسبت به نياز يوسف به گردش و تفريح، هيچ پاسخى نمی دهد و عملاً آن را می پذیرد. اين خود دليل بر آن است كه داشتن بازی و سرگرمی سالم برای فرزند، یک نياز فطرى و طبيعى است و نباید از آن جلوگیری کرد.

قرآن کریم در آیه دیگری هم به بازی و مسابقه فرزندان یعقوب با یکدیگر تصریح می کند. (قالُوا يا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِق‏ (2) گفتند: اى پدر ما رفتيم و مشغول مسابقه شديم‏)

کوتاه سخن اینکه نباید در این مورد سخت گیری نموده و به بهانه های غیرموجه مانع بازی و سرگرمی های سالم و کودکان و نوجوانان شد. (3)



گذشت و چشم پوشی از خطاهای فرزندان در صورت ندامت

قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (4)

گفتند: پدر، از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه كه ما خطاكار بوديم. گفت به زودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى‏طلبم كه او غفور و رحيم است.

يوسف در برابر اظهار ندامت برادران گفت يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ (5)، خداوند شما را بيامرزد، ولى يعقوب به هنگامى كه آنها نزد او اعتراف به گناه و اظهار ندامت كردند و تقاضاى استغفار نمودند، مى‏گويد: بعدا براى شما استغفار خواهم كرد و ظاهرا همانگونه كه در روايات وارد شده هدفش اين بوده است كه انجام اين تقاضا را به سحرگاهان شب جمعه كه وقت مناسبترى براى اجابت دعا و پذيرش توبه است، به تاخير اندازد. (6)

یک قاعده و مطلب کلی اینست که فرزندان باید بیازمایند تا راه را از چاه، و صواب را از ناصواب تشخیص دهند. یک کودک یا نوجوان یا جوان برای کشف نیازها،استعدادها و تواناییهایش ناگزیر از آزمون و خطاست فلذا خطا و اشتباه او نیز امری اجتناب ناپذیر است و باید با دادن فرصتهای دوباره زمینه شکوفایی و پیشرفت آنها را فراهم ساخت.


پاورقی:

------------------------------------------
1-یوسف /11 تا 14
2-یوسف/16
3-تفسير نمونه،ج‏9/ص334(با تلخیص و تصرف)
4-یوسف/ 98و97
5-یوسف/92
6-تفسير نمونه،ج‏

هدایت اعتقادی فرزندان

وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ (1)

به خاطر بياور هنگامى را كه لقمان به فرزندش - در حالى كه او را موعظه مى‏كرد-گفت: پسرم، چيزى را شريك خدا قرار مده كه شرك ظلم عظيمى است.

در این آیه و چند آيه بعد از آن، سخن از لقمان حكيم و بخشى از اندرزهاى مهم اين مرد الهى به فرزندش در زمينه توحيد و مبارزه با شرك و نیز بیان مسائل مهم اخلاقى می باشد. اين اندرزهاى دهگانه كه در طى شش آيه بيان شده، هم مسائل اعتقادى را به طرز جالبى بيان مى‏كند و هم اصول وظايف دينى و هم مباحث اخلاقى را.

قرائن نشان مى‏دهد که لقمان پيامبر نبود، بلكه مردى بود وارسته و مهذب كه در ميدان مبارزه با هواى نفس پيروز شده، و خداوند نيز چشمه‏هاى علم و حكمت را در قلب او گشوده بود.

حكمت لقمان ايجاب مى‏كند كه قبل از هر چيز به سراغ اساسى‏ترين مساله عقيدتى برود و آن مساله" توحيد" است، توحيد در تمام زمينه‏ها و ابعاد، زيرا هر حركت تخريبى و ضد الهى از شرك سرچشمه مى‏گيرد، از دنيا پرستى، مقام پرستى، هوا پرستى، و مانند آن كه هر كدام شاخه‏اى از شرك محسوب مى‏شود. اساس تمام حركتهاى صحيح و سازنده، توحيد است. (2)

از دیگر آیات ناظر به موضوع هدایت اعتقادی فرزندان می توان به آیات 132 و 133 بقره اشاره نمود که وصیت و سفارش ابراهیم(ع) و یعقوب(ع) به فرزندانشان برای یکتاپرستی و دوری از شرک را یادآر می شوند. جالب اینکه یعقوب(ع) حتی در بستر بیماری و در آخرین روزهای عمرش، از هدایت اعتقادی و نظارت بر باورهای آسمانی فرزندانش غفلت نمی کند. (3)


چند نکته:

1- از بهترين راه‏هاى تربيت صحيح فرزند، گفتگوى صميمى با اوست. «وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ»

2- از رسالت‏هاى پدر نسبت به فرزند، موعظه است. «قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ»

3- فرزند، به نصيحت نياز دارد. «وَ هُوَ يَعِظُهُ»

4- با نوجوان بايد با زبان موعظه سخن گفت، نه سرزنش. «وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ»

5- موعظه بايد با محبّت و عاطفه همراه باشد. «يا بُنَيَّ» (4)




توصیه فرزندان به رعایت احترام والدین

وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى‏ وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِي عامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (5)

و ما انسان را درباره‏ پدر و مادرش سفارش كرديم، مادرش او را حمل كرد در حالى كه هر روز ناتوان‏تر مى‏شد (و شير دادن) و از شير گرفتنش در دو سال است (به او سفارش كرديم كه) براى من و پدر و مادرت سپاس گزار، كه بازگشت (همه) فقط به سوى من است.

و اگر آنها تلاش كردند چيزى را كه بدان علم ندارى شريك من قرار دهی، از آنها فرمان مبر، ولى با آنان در دنيا به نيكى رفتار كن، و راه كسى را پيروى كن كه به سوى من باز آمده است، پس بازگشت شما به سوى من است و من شما را به آنچه عمل مى‏كرديد آگاه خواهم ساخت.


در این دو آيه خداوند سبحان همه انسانها را به احترام و رعایت حقوق والدین سفارش می کند و تشکر از آنها را در کنار شکر خود یادآور می شود و بدین وسیله اهمیت این موضوع را به همگان گوشزد می کند.
در آیات زیادی از قرآن به احترام والدین خصوصا مادر (6)، تأکید فراوان شده است.(7)

اين مساله از نظر علمى ثابت شده و تجربه نيز نشان داده كه مادران در دوران باردارى گرفتار وهن و سستى مى‏شوند، چرا كه از تمام مواد حياتى وجود خود، بهترينش را تقديم جنین خویش مى‏ کنند. به همين دليل مادران در دوران باردارى گرفتار كمبود انواع ويتامينها مى‏شوند كه اگر جبران نگردد ناراحتيهايى براى آنها به وجود مى‏آورد. اين مطلب در دوران رضاع و شير دادن نيز ادامه مى‏يابد، چرا كه شير، شيره جان مادر است لذا در ادامه مى‏ فرماید: پايان دوران شيرخوارگى او دو سال است. (8)

مادر در اين 33 ماه (دوران حمل و دوران شيرخوارگى) بزرگترين فداكارى را هم از نظر روحى و عاطفى و هم از نظر جسمى و هم از جهت خدمات در مورد فرزندش انجام مى‏دهد. جالب اينكه در آغاز به احترام و تکریم پدر و مادر سفارش می کند اما به هنگام بيان زحمات و خدمات، روى زحمات مادر تکیه مى‏ کند تا انسان را متوجه ايثارگريها و حق عظيم او نماید. (9)

از آنجا كه توصيه به نيكى در مورد پدر و مادر، ممكن است اين توهم را براى بعضى ايجاد كند كه حتى در مسایل عقیدتی و كفر و ايمان بايد با آنها مماشات كرد، در آيه بعد مى‏افزايد: «و هر گاه آن دو، تلاش و كوشش كنند كه چيزى را شريك من قرار دهى كه از آن آگاهى ندارى، از آنها اطاعت مكن». (10)
هرگز نبايد رابطه انسان و پدر و مادرش، مقدم بر رابطه او با خدا باشد و هرگز نبايد عواطف خويشاوندى، حاكم بر اعتقادات مذهبی او گردد. وظيفه فرزندان اين است كه هرگز در برابر اين فشارها تسليم نشوند و استقلال فكرى خود را حفظ كرده، عقيده توحيد را با هيچ چيز معاوضه نكنند.

باز از آنجا كه ممكن است اين فرمان، اين توهم را به وجود آورد كه در برابر پدر و مادر مشرك، بايد شدت عمل و بى حرمتى به خرج داد، بلافاصله‏ اضافه مى‏كند كه عدم اطاعت آنها در مساله كفر و شرك، دليل بر قطع رابطه مطلق با آنها نيست بلكه در عين حال با آنها در دنيا به طرز شايسته ‏اى رفتار كن.

از نظر دنيا و زندگى مادى با آنها مهر و محبت و ملاطفت كن و از نظر اعتقاد و برنامه ‏هاى مذهبى تسليم افكار و پيشنهادهاى آنها نباش. لذا در ادامه مى‏ افزايد: و راه كسانى را پيروى كن كه به سوى من باز گشته ‏اند؛ راه پيامبر و مؤمنان راستين. چرا كه بعد از آن بازگشت همه شما به سوى من است و من شما را از آنچه در دنيا عمل مى‏كرديد، آگاه مى‏ سازم و بر طبق آن پاداش و كيفر مى‏دهم. (11)


پاورقی:

------------------------------------------
1-لقمان/13
2-تفسير نمونه،ج‏17/ص 35
3-بقره/133
4-تفسير نور،ج‏9/ ص 244
5-لقمان/14و15
6-لقمان/14 ، احقاف/15
7-بقره/83 ، نساء/36 ، انعام/151 ، إسراء/23 ، مریم/14 ، عنکبوت/8 ، انسان/14
8-در آیه 223 بقره نیز می فرماید: وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ(بقره/ 233) مادران فرزندانشان را دو سال تمام شير مى‏دهند. (البته منظور دوران كامل شيرخوارگى است، هر چند ممكن است گاهى كمتر از آن انجام شود)
9-بعضى از مفسران در اينجا به نكته‏اى توجه كرده‏اند كه در قرآن مجيد تاكيد بر رعايت حقوق پدر و مادر كرارا آمده است، اما سفارش نسبت به فرزندان كمتر ديده مى‏شود (جز در مورد نهى از كشتن فرزندان كه يك عادت شوم و زشت استثنايى در عصر جاهليت بوده است). اين به خاطر آن است كه پدر و مادر به حكم عواطف نيرومندشان كمتر ممكن است فرزندان را به دست فراموشى بسپارند، در حالى كه زياد ديده شده است كه فرزندان، پدر و مادر را مخصوصا به هنگام پيرى و از كار افتادگى فراموش مى‏كنند.
10-تعبير به جاهداك اشاره به اين است كه پدر و مادر گاه به گمان اينكه سعادت فرزند را مى‏خواهند، تلاش و كوشش مى‏كنند كه او را به عقيده انحرافى خود بكشانند، و اين در مورد همه پدران و مادران ديده مى‏شود.
11-تفسير نمونه،ج‏17/ص 39



تربیت دینی فرزندان ( سفارش به نماز، امر به معروف و نهی از منکر و صبر)


يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور (1)

پسرم! نماز را بر پا دار، و امر به معروف و نهى از منكر كن، و در برابر مصائبى كه به تو مى‏رسد با استقامت و شكيبا باش كه اين از كارهاى مهم و اساسى است.

نماز مهمترين پيوند معبود با خالق است و امر به معروف و نهى از منكر مهمترين دستور اجتماعى.
از طرفی در همه كارهاى اجتماعى مخصوصاً در برنامه امر به معروف و نهى از منكر، مشكلات فراوانى وجود دارد و سلطه‏جویان و گنهكاران آلوده و خودخواه، به آسانى تسليم نمى‏شوند و حتى در مقام اذيت و آزار و متهم ساختن آمران به معروف و ناهيان از منكر بر مى‏آيند كه بدون صبر و استقامت و شكيبايى هرگز نمى‏توان بر اين مشكلات پيروز شد. (2)



تعلیم آداب اجتماعی به فرزندان (سفارش به خوشرفتاری با مردم، نهی از غرور و تکبر و اعتدال در امور)


وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ وَ اقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِير (3)

(پسرم!) با بى اعتنايى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمين راه مرو كه خداوند هيچ متكبر مغرورى را دوست ندارد. (پسرم!) در راه رفتن اعتدال را رعايت كن، از صداى خود بكاه (و هرگز فرياد مزن) كه زشت‏ترين صداها صداى خران است. (4)

ناگفته پيدا است كه منظور لقمان، تنها مسأله روى گرداندن از مردم و يا راه رفتن مغرورانه نيست، بلكه منظور مبارزه با تمام مظاهر تكبر و غرور است، و از آنجا كه اين گونه صفات - قبل از هر چيز - در حركات عادى و روزانه نمود پیدا می کند، آنها را ذکر نموده است.


نکته:

در سفارش‏هاى لقمان به فرزندش، نُه أمر و سه نهى آمده است:

نه أمر:
1- نيكى به والدين 2- تشكر از خدا و والدين 3- مصاحبت همراه با نيكى به والدين 4- پيروى از راه مؤمنان و تائبان 5- برپا داشتن نماز 6- امر به معروف 7- نهى از منكر 8- اعتدال در حرکت 9- پايين آوردن صدا در سخن گفتن

و امّا سه نهى:
1- نهى از شرك 2- نهى از روى گردانى از مردم 3- نهى از راه رفتن با تكبّر. (5)


نکته:

از آنجا که در آیاتی از قرآن کریم به داستان نوح و فرزندش، و نیز داستان ابراهیم و فرزندش اشاره شده، این آیات را آورده و به ذکر چند نکته کوتاه از آنها که مرتیط با موضوع بحث است، اشاره می کنیم:

وَ هِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبالِ وَ نادى‏ نُوحٌ ابْنَهُ وَ كانَ فِي مَعْزِلٍ يا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنا وَ لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرِينَ قالَ سَآوِي إِلى‏ جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْماءِ قالَ لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ وَ حالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ (6)

و آن (كشتى) آنها را از لابلاى امواجى همچون كوه پيش مى‏برد. (در اين هنگام) نوح، فرزندش را كه در گوشه‏اى قرار داشت صدا زد (و گفت:) اى پسرم! (ايمان بياور و) با ما سوار شو و با كافران مباش. (پسر نوح) گفت: بزودى به كوهى پناه مى‏برم تا مرا از آب حفظ كند. (نوح) گفت: امروز جز (براى افراد مؤمن) و كسانى كه مورد رحم قرار گرفته‏اند، هيچ حافظ (و پناهگاهى) در مقابل قهر الهى نيست. (در اين هنگام) موجى ميان آن دو جدايى انداخت و او (پسر نوح) غرق گرديد.


چند نکته:

1- والدين نسبت به سرنوشت فرزندان خود مسئولند. «يا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنا»

2- همنشينى با كافران، حتّى پسر پيامبر را نيز از آئين حقّ جدا مى‏سازد. «لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرِينَ» سعدى مى‏گويد: پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوّتش گم شد

3- سالم بودن خانواده به تنهايى كافى نيست، محيط كفرآلود هم مايه‏ بسيارى از انحرافات مى‏شود. «لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرِينَ» (7)



فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى‏ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ماذا تَرى‏ قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ (8)

پس ما او را به نوجوانى بردبار مژده داديم. پس چون نوجوان در كار و كوشش به پاى او رسيد، پدر گفت: اى فرزندم! همانا در خواب (چنين) مى‏بينم كه تو را ذبح مى‏كنم پس بنگر كه چه مى‏بينى و نظرت چيست؟ فرزند گفت: اى پدر آنچه را مأمور شده‏اى انجام ده كه به زودى اگر خدا بخواهد مرا از صبر كنندگان خواهى يافت.


چند نکته:

1- از نشانه‏هاى فرزند خوب، كمك به پدر در كار و تلاش است. «مَعَهُ السَّعْيَ»

2- در خانواده گفتگوى پدر با فرزندان، باید عاطفى و محترمانه باشد. «يا بُنَيَّ، يا أَبَتِ»

3- در راه خدا، بايد از همه‏ دلبستگى‏ها حتى دلبستگى به فرزند دست كشيد. (فرزندى كه حدود يك قرن در انتظارش بوده و با دعا و تضرّع او را از خداوند گرفته است، اكنون كه رشد كرده و بازويى براى پدر پيرش شده است، بايد با دست خودش او را ذبح كند) «أَنِّي أَذْبَحُكَ»

4- براى رشد و شخصيّت دادن به فرزندان خود، با آنان مشورت كنيد و از آنان نظر بخواهيد. «فَانْظُرْ ماذا تَرى‏» (9)




پاورقی:
------------------------------------------
1-لقمان/17
2-تفسير نمونه، ج‏17/ ص 53
3-لقمان/18و19
4- «تصعير»، نوعى بيمارى است كه شتر به آن گرفتار مى‏شود و گردنش كج مى‏شود. لقمان به فرزندش مى‏گويد: تو بر اساس تكبّر مثل شترِ بيما، گردنت را با مردم كج نكن.
«مرح»، به معناى شادى زياد است كه در اثر مال و مقام به دست مى‏آيد.
«مختال» به كسى گويند كه بر اساس خيال و توهّم خود را برتر مى‏داند، و «فخور» به معناى فخرفروش است.(تفسير نور، ج‏9/ ص 261)
5-تفسير نور، ج‏9/ ص 269
6-هود/42
7-تفسير نور، ج‏5، ص/ 323
8-صافات /101 و 102
9-تفسیر نور ، ج10/ ص

تعلیم آداب ورود به جايگاه خصوصى پدر و مادر

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ وَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حِينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَ لا عَلَيْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلى‏ بَعْضٍ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (1)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد بايد بردگان شما و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيده‏اند در سه وقت از شما اجازه بگيرند: قبل از نماز صبح، و در نيمروز (2) هنگامى كه لباسهاى (معمولى) خود را بيرون مى‏آوريد، و بعد از نماز عشاء، اين سه وقت خصوصى براى شماست، اما بعد از اين سه وقت گناهى بر شما و بر آنها نيست (كه بدون اذن وارد شوند) و بر گرد يكديگر طواف كنيد (3) (و با صفا و صميميت به يكديگر خدمت نمایيد) اينگونه خداوند آيات را براى شما تبيين مى‏كند و خداوند دانا و حكيم است.

و هنگامى كه اطفال شما به سن بلوغ رسند بايد اجازه بگيرند، همانگونه كه اشخاصى كه پيش از آنها بودند اجازه مى‏گرفتند. اينچنين خداوند آياتش را براى شما تبيين مى‏كند و خدا دانا و حكيم است.

در آيات مورد بحث به مساله إذن گرفتن كودكان بالغ و نابالغ به هنگام ورود به اطاقهايى كه مردان و همسرانشان ممكن است در آن خلوت كرده باشند می پردازد. (4)

بديهى است اين دستور متوجه اولياى اطفال است كه آنها را وادار به انجام اين برنامه كنند، چرا كه آنها هنوز به حد بلوغ نرسيده‏اند تا مشمول تكاليف الهى باشند و به همين دليل مخاطب در اينجا اوليای فرزندان هستند.

اطلاق آيه هم شامل كودكان پسر و هم كودكان دختر مى‏شود، و كلمه الذين كه براى جمع مذكر است، مانع از عموميت مفهوم آيه نيست زيرا در بسيارى از موارد اين تعبير به عنوان تغليب بر مجموع اطلاق مى‏گردد؛ به عنوان نمونه در آيه وجوب روزه تعبير به" الذين" شده و منظور عموم مسلمانان است. (5)

این آيه از كودكانى سخن مى‏گويد كه به حد تميز رسيده‏اند و مسائل جنسى و عورت و غير آن را تشخيص مى‏دهند، زيرا دستور اذن گرفتن دليل بر اين است كه آن کودکان این اندازه مى‏فهمند كه اذن گرفتن يعنى چه؟ (6) اینان در سه وقت مذکور باید قبل از ورود به مکان مورد بحث از والدین خود اجازه بگیرند.

در ادامه آيه هم حكم فرزندان را بيان كرده، و مى‏فرماید: هنگامى كه اطفال شما به سن بلوغ رسیدند (7) بايد در همه اوقات اجازه بگيرند، همانگونه كه اشخاصى كه قبل از آنها بودند اجازه مى‏گرفتند.

از آيه فوق چنين استفاده مى‏شود كه حكم فرزندان بالغ و نابالغ متفاوت است زيرا كودكان نابالغ طبق آيه 58 تنها در سه وقت موظف به اجازه گرفتن هستند (چون زندگى آنها با زندگى پدران و مادران آن قدر آميخته است كه اگر بخواهند در همه حال اجازه بگيرند مشكل خواهد بود و از اين گذشته احساسات جنسى آنها هنوز به طور كامل بيدار نشده است)، اما نوجوانان بالغ طبق اين آيه كه اذن گرفتن را به طور مطلق براى آنها واجب دانسته موظفند در همه حال به هنگام ورود بر پدر و مادر اذن بگیرند.

اين حكم مخصوص به مكانى است كه پدر و مادر در آنجا استراحت مى‏كنند و گرنه برای وارد شدن به اطاق عمومى (اگر اطاق عمومى داشته باشند) مخصوصاً هنگامى كه ديگران هم در آنجا حاضرند و هيچ گونه مانع و رادعى در كار نيست، اجازه گرفتن لزومى ندارد. (8)


یک دستور مهم قرآنی:

براى ريشه كن ساختن يك مفسده اجتماعى مانند اعمال منافى عفت، تنها توسل به اجراى حدود و تازيانه زدن منحرفان كافى نيست؛ در هيچ يك از مسایل اجتماعى چنين برخوردى نتيجه مطلوب را نخواهد داد، بلكه بايد با ايجاد یک محيط سالم اجتماعی و آموزش صحیح احکام اسلامی، زمینه شکل گیری فساد را از بین برد و سپس مجازات را به عنوان يك عامل بازدادنده از گناه مطرح نمود، به همين دليل در سوره نور هم مجازات تازيانه مردان و زنان زناكار را مطرح می کند و هم به مسایل ديگر مانند تشویق به ازدواج سالم، رعايت حجاب اسلامى، نهى از چشم‏چرانى، تحريم متهم کردن دیگران به انحراف جنسی، و اجازه گرفتن فرزندان به هنگام ورود به خلوتگاه پدر و مادر، توجه می کند. اين نشان مى‏دهد كه اسلام از هيچ يك از ريزه‏كاريهاى مربوط به اين مساله غفلت نكرده است.

خدمتكاران موظفند به هنگام ورود در اطاقى كه دو همسر قرار دارند اجازه بگيرند.

كودكان بالغ نيز موظفند در هر وقت بدون اجازه وارد نشوند، حتى كودكان نابالغ كه مرتبا نزد پدر و مادر هستند نيز آموزش داده می شوند كه لا اقل در سه وقت (قبل از نماز صبح و بعد از نماز عشاء و هنگام ظهر كه پدران و مادران به استراحت مى‏پردازند) بدون اجازه وارد نشوند.

با اينكه قرآن صريحا این دستور را در آيات فوق بيان كرده است، اما كمتر ديده مى‏شود كه در نوشته‏ها و سخنرانى‏ها و بيان احكام درباره اين حكم اسلامى و فلسفه آن بحث شود و معلوم نيست چرا اين حكم قطعى قرآن مورد غفلت و بى توجهى قرار گرفته است؟ گرچه ظاهر آيه دال بر وجوب رعايت اين حكم است اما حتى اگر فرضا آن را مستحب هم بدانيم، باز بايد درباره این دستور قرآنی سخن گفته شود و جزئيات آن مورد بحث قرار گيرد.

بر خلاف آنچه بعضى از ساده‏انديشان فكر مى‏كنند كه كودكان از اين مسایل سر در نمى‏آورند و خدمتكاران نيز در اين امور باريك نمى‏شوند، ثابت شده است كه كودكان (تا چه رسد به بزرگسالان)، درباره این موضوع فوق العاده حساسيت دارند و گاهی پیش آمده که سهل‏انگارى پدران و مادران و بر خورد كودكانشان به منظره‏هايى كه نمى‏بايست آن را ببينند، سرچشمه انحرافات اخلاقى و گاه بيماريهاى روانى شده است. (9)


چند نکته دیگر از آیه:

1- والدین باید احکام دینی را به فرزندان بیاموزند. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ»

2- محل خواب والدين بايد جدا و دور از چشم فرزندان باشد، وگرنه نياز به اذن نبود. «لِيَسْتَأْذِنْكُمُ»

3- كودكان بايد پاكدامنى را از محيط خانه بياموزند. «لِيَسْتَأْذِنْكُمُ»

4- تربيت و آموختن آداب اسلامى را قبل از بلوغ كودكان شروع كنيم. «الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ» (10)




پاورقی:

------------------------------------------
1-نور/58 و 59
2-ظهيرة چنان كه راغب در مفردات و فيروزآبادى در قاموس مى‏گويند: به معنى نيمروز و حدود ظهر است كه مردم در اين موقع معمولا لباسهاى رويى خود را در مى‏آورند و گاه مرد و زن با هم خلوت مى‏كنند. (تفسیر نمونه، ج 14/ص 539)
3-واژه طوافون در اصل از ماده طواف به معنى گردش دور چيزى است، و چون به صورت صيغه مبالغه آمده به معنى كثرت در اين امر مى‏باشد، و با توجه به اينكه بعد از آن بَعْضُكُمْ عَلى‏ بَعْضٍ آمده مفهوم جمله اين مى‏شود كه در غير اين سه وقت شما مجاز هستيد بر گرد يكديگر بگرديد و رفت و آمد داشته باشيد و به هم خدمت كنيد.
و به گفته فاضل مقداد در كنز العرفان اين تعبير در حقيقت به منزله بيان دليل براى عدم لزوم اجازه گرفتن در سایر اوقات است، چرا كه اگر بخواهند مرتبا رفت و آمد داشته باشند و در هر بار اذن دخول بخواهند كار مشكل مى‏شود.(تفسير نمونه، ج‏14/ ص540)
4-تفسير نمونه، ج‏14، ص: 537
5-تفسير نمونه، ج‏14/ص539
6-تفسير نمونه، ج‏14، ص: 540
7-واژه حلم به معنى عقل آمده است و كنايه از بلوغ است كه معمولا با يك جهش عقلى و فكرى توام است، و گاه گفته‏اند حلم به معنى رؤيا و خواب ديدن است، و چون جوانان، مقارن بلوغ، صحنه‏هايى در خواب مى‏بينند كه سبب احتلام آنها مى‏شود، اين واژه به عنوان كنايه در معنى بلوغ به كار رفته است.
8-تفسير نمونه، ج‏14، ص: 541
9-تفسير نمونه، ج‏14، ص: 544
10-تفسير نور، ج‏8/ص 209

منابع مقاله تربیت فرزند در قرآن
------------------------------------------

1- قرآن کریم
2- بحارالانوار،ج12
3- بحارالانوار،ج74
4- تفسير نور، ج‏5
5- تفسير نمونه،ج‏9
6- تفسير نمونه،ج‏10
7- تفسیر نمونه، ج 14
8- تفسير نمونه،ج‏17
9- تفسير نور، ج‏5
10- تفسير نور، ج‏8
11- تفسير نور،ج‏9
12- تفسیر نور ، ج10





مطالب مشابه :


سینه هایم را که می فشاردم شیر فوران می کرد

بار بهش شیر دادم در حالی که به همه می دادن نماد نثار کردن در خواب دومتان، مدفوع




تعبیر خواب (حرف خ )

اين خامه به معني يکي از مشتقات شير مطرح است که در خواب در خواب به بچه اي در خواب




تعبیر خواب (حرف ش )

شال تفاوت تعبير هست. در خواب هاي ما بچه ها به پدر آن شخص در خواب ما به شکل شير




قرآن و نقش مادر در تربيت جوانان ‏: بررسى چهره‏هاى جوان در قرآن

يافتند و با دادن نان و غذا به بچه و در خواب ديده كه پدر به «امر» تعبير كرد و پدر




تعبیر خواب (حرف س ) قسمت دوم

در تعبير خواب حکم گم شدن سنجاق به معني از دست دادن همان که سيمرغ در خانه شما مرد يا بچه




داستان حضرت موسي( ع)

رامسيس شبي در خواب را براي تعبير خوابش را براي شير دادن به خانه برد




تربیت فرزند در قرآن

اين مطلب در دوران رضاع و شير دادن نيز همانا در خواب اين تعبير در حقيقت به منزله




راهکار های برای درمان حسادت در کودکان

براي مثال اگر بچه‌اي به ساندويچ تر در خواب و يا شير دادن يا نظافت کودک




برچسب :