رمان آسانسور 9

خودمو از ديوار اتاقك جدا كردم و به شماره ها نگاه كردم...عددها عوض مي شدن

تا به حال انقدر از ديدن شماره هاي تكراري كه روز چندين بار مي ديدمشون خوشحال نشده بودم

با خوشحالي دستي به صورتم كشيدم و بي صبرانه منتظر شدم به زير زمين برسيم

كه بلاخره اين انتظار تموم شد و در باز شد

زودتر از مرد از اسانسور خارج شدم ....قلبم به شدت كوبيده مي شد به قفسه سينه ام ...

خودمو به مسئول سر د خونه رسوندم و امضا رو ازش گرفتم ..

ديگه نديدم مرد جنازه رو تحويل داد يا نه ....با تمام قدرت به سمت پله ها دويدم

بي خود و بي جهت مي خواست هي اشكم در بياد ....

بين راه ...پام رو پله خوب قرار نگرفت و چون فقط نوك كفشم رو لبه پله بود ..سر خورد و باعث شد... تعادلمو از دست بدم و بيفتم

قبل از برخورد به پله ها دستمو به نرده چسبوندم كه فقط باعث شد زانوم محكم بخوره به لبه پله و جونم در بياد

- واي ...اين چه شانس گنديه كه من دارم ...

با دست شروع كردم به مالش دادن زانوم ...هنوز راه زيادي نيومده بودم..كه با به ياد اوري اينكه سرد خونه در فاصله كمي از من قرار داره

دردو فراموش كردم و از جام بلند شدم ...پام كمي مي لنگيد ..كمي كه از پله ها بالا رفتم درد بهانه ای شد بود براي در امدن اشكام ...

-چرا انقدر من بدبختم ...از ديروز تا به الان 10 كيلو از گوشت تنم اب شده ...مگه چقدر داشتم كه اينام رو اب كردي خدا

 


مطالب مشابه :


دکوراسیون منزل و نحوه چیدمان و تزئینات خانه

تعدادى شمع در اشكال مختلف جمع آورى كنید و در كنار پنجره و روى میز و یا اُپن آشپزخانه قرار




کابینت و آموزش نصب کابینت

// JavaScript Document




سفره اي براي مهماني

بايد چيدمان خونه را روي ميز ناهارخوريم هم نمي تونم مهموني بدم چون به اپن چسبيده




آسانسور 3

به پرونده روي ميز به اشپزخونه .بود و دقيقا رو به روي اپن قرار كه چيدمان خونش باب




محل فرمانروايي سلطان خانه

آشپزخانه اپن در كنار همه چشم بيننده را روي آن متمركز كرده از چيدمان خطي




رمان آسانسور 9

و يه دست مبل چرم سفيد رنگ كه نزديك به اشپزخونه .بود و دقيقا رو به روي اپن چيدمان خونش باب




رمان آسانسور 9

و يه دست مبل چرم سفيد رنگ كه نزديك به اشپزخونه .بود و دقيقا رو به روي اپن چيدمان خونش باب




برچسب :