شعری بسیار زیبا در وصف امام حسین(ع)

خواب دیدم خواب اینکه مرده ام

خواب دیدم خسته و افســرده ام

روی من خروارها از خاک بود

وای قبر من چه وحشتناک بود

تا میان گور رفتــم دل گرفت

قبر کن سنگ لحد را گـل گرفت

ناله می کردم ولیکن بی جواب

تشنه بودم تشنه یک جـرعه آب

بالـش زیر ســرم از سنــگ بود

غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود

خسته بودم هیچ کس یارم نـشد

زان میان یک تن خریدارم نشد

هرکه آمد پیش حرفی راند و رفت

سوره حمـدی برایم خواند و رفت

نه شفیقی نه رفیقی نه کسی

ترس بود و وحشت و دلواپسی


آمدند از راه نـزدم دو ملک

تیره شد در پیش چشمانم فلک

یک ملک گفتا بگو نام تو چیست

آن یکی فریـاد زد رب تو کیست

ای گنهکار سیه دل بسـته پر

نام اربابان خود یک یک ببر

در میان عمر خود کن جستجو

کارهای نیک و زشتت را بگو

ما که مامــوران حـق داوریم

اینک تو را سوی جهنم می بریم

دیگر آنجا عذر خواهی دیـر بود

دست و پایم بسته در زنجیر بود

نا امید از هر کجا و دلفکار

می کشیدندم به خفـت سوی نار

ناگهان الــطاف حق آغاز شد

از جنان درهای رحمت باز شد

مردی آمد از تبار آسمان

نور پیشانیش فوق کهکشان

چشمهایــش زندگانی می سرود

درد را از قلب آدم می زدود

گیسوانش شط پر جـوش و خروش

در رکابش قدسیان حلقه بگوش

صورتش خورشید بود و غرق نور

جام چشمانـش پر از شرب طهور

لب که نه سرچشمه آب حیـات

بین دستش کائنات و ممکنات

خـاک پایـش حســرت عرش بریـن

طره یی از گیسویش حبل المتین

بر سرش دستار سبزی بسته بود

بر دلم مهرش عجب بنشسته بود

در قدوم آن نگار مه جبین

از جـلال حضرت عشـق آفرین

دو ملک سر را به زیر انداختند

بال خود را فــرش راهش ساختند

غرق حیرت داشتند این زمزمه

آمده اینجا حسیــــن فاطمه

صاحب روز قیامت آمده

گویی بهر شفـاعت آمده

سوی من آمد مـرا شرمنده کرد

مهربانانه به رویم خنده کرد

گفت آزادش کنید این بنـده را

خانه آبادش کنید این بنده را

اینکه اینجا این چنین تنها شده

کام او با تــربت مـــن وا شده

مادرش او را به عشقم زاده است

گریه کرده بعـد شیرش داده است

بارها بر من محبـــت کرده است

سینه اش را وقف هیئت کرده است

اینکه می بینید در شور است و شین

ذکر لالائیش بوده یا حســــــین(ع)

دیگران غرق خوشـــی و هلهله

دیدم او را غرق شور و هروله

با ادب در مجلس مــا می نشست

او به عشق من سر خود را شکست

سینه چاک آل زهرا بوده است

چای ریز مجلس مـا بوده است

خویش را در سـوز عشقم آب کرد

عکس من را بر دل خود قاب کرد

اسم من راز و نیازش بوده است

خاک من مهـر نمـازش بوده است

پرچم من را بـدوشش می کشید

پا برهنه در عزایم می دوید

اقتدا به خواهرم زینب نمود

گاه میشد صورتـش بهرم کبود

بارها لعن امیــه کرده است

خویش را نذر رقیه کرده است

تا که دنیا بوده از من دم زده

او غـــذای روضه ام را هم زده

اینکه در پیش شما گردیده بد

جسم و جانش بوی روضه می دهد

حرمت من را به دنیا پاس داشت

ارتباطی تنگ با عبـــاس داشت

نذر عباسم به تن کرده کفن

روز تاسوعا شده سقــای من

گریه کــرده چون بـرای اکبـرم

با خود او را نزد زهرا می برم

هرچه باشد او برایم بنده است

او بسوزد صاحبــش شرمنده است

در قیامت عطر و بویش  میدهم

پیــش مردم آبرویش میدهم

باز بالاتر به روز سرنوشت

میشود همسایه من در بهشت

آری آری هرکه پا بست من است

نامه ی اعمال او دست من است


مطالب مشابه :


اشعار زیبا درمورد امام زمان

اشعار زیبا درمورد امام زمان - اشعاري در مورد امام زمان مطالب کامل درباره سال 2012




گلچین اشعار زیبا در باره امام حسین (ع)

این شعر بسیار زیبا چند رباعی و سرود در باره امام زمان گلچین اشعار زیبا در باره امام




شعری بسیار زیبا در وصف امام حسین(ع)

شعری بسیار زیبا در وصف امام حسین یعنی امـــام زمـــــان اشـــــــــــعار




اشعار بسیار زیبا در وصف امام زمان ( عج ) و جمعه آخر سال

اشعار بسیار زیبا در وصف امام زمان اشعار بسیار زیبا در وصف امام زمان درباره وبلاگ




برچسب :