جمله ای در سوگ عزیز

  • باز هم در سوگ عزیزان

    جناب سرهنگ رشید ناهید از بزرگ مردان خانواده ما بود. ایشان عموی نسبی من نبودند، بلکه از آن جهت که ایشان مرا مانند برادر زاده خود عزیز میداشت ، آن بزرگوار را عمو سرهنگ خطاب میکردم. آخرین بار که بخدمتشان شرفیاب شدم، با مهربانی بسیار فرمودند: بیم داشتم بمیرم قبل از آنکه تو را دوباره ببینم. بعضی از حضار مجلس شنیدند با تبسم های خود به من که آن همه مورد ملاطفت قرار گرفته بودم تبریک گفتند و من شرمسار از آن بودم که روزمرگی و بعد مسافت مانع از آن شده که از برکت وجود دانشمندشان مستفید شوم. گفته آن پیر فرزانه از وداعی ملیح حکایت داشت و به روشی زبانی که منحصر به خودش بود: زبان زیبا گفتن از همه چیز، حتی زیبا گفتن از مرگ  با همه زشتی و تلخیش. در آن آخرین دیدار کسانی دیگر هم حضور داشتند از جمله ، جوانی با ادب و شوخ که نسبتی با پیر ما داشت. متاسفانه او نیز دیگر در میان ما نیست. با آنکه همان یکبار وی را دیدم ، از خبر مرگش عمیقا متاثر و از تالمی که در نبودنش بر پیر ما و خانواده اش مستولی گشت غمگین تر شدم. روحش شاد باد.میدانم از مرگ گفتن اندوهم را بیشتر می کند اما نمی دانم چرا دوست دارم غمگین تر باشم. اصلا میل به آن ندارم چیزی یا کسی یا گفته ای تسلی ام دهد! فقط دوست دارم ساعاتی در خلوت و تنهایی بنشینم و به آثار مثبتی که جناب سرهنگ در زندگی من بیادگار گذاشت بیاندیشم. شاید فرصت مناسبی برای باز آموزی باشد.هنوز ده نصیحت ویل دورانت  را در بایگانی نوشته های قدیمیم دارم که ایشان نقل قول کردند و من نوشتم.در زمان ازدواجم به من اندرزهایی دادند که حقیقتا کارساز بودند و از برکت فهم آنها زندگی به مراتب بهتری دارم و خیلی چیزهای دیگر که در این مجال نمی گنجد.شاید مهم تر از همه تاثیرات آن بزرگ مرد روشهایی باشد که در مطالعه به من آموختند و در سایه آن آموزه ها توانستم مفید تر و هدفمند تر مطالعه کنم. فکر می کنم اگر قرار باشد روزی مجسمه ای برای موضوع مطالعه بسازند تمثال ایشان را باید بسازند. یادم  نیست  او را بدون کتاب دیده باشم. همیشه کتابهایی در دست مطالعه داشت و از آنها یادداشت برمیداشت. شب تا دیر وقت مطالعه می کرد و روز را با مطالعه آغاز میکرد. همیشه در حسرت آن بودم چرا این مرد دست به قلم نمی برد؟ شاید فرصتی برای مرتب کردن مطالبی که گرد آورده اند، نماند. به همه کسانیکه به ایشان ارادت داشتند تسلیت میگویم. روانش شاد و قرین رحمت باد. 



  • سوگ در کودکان و نگرش های رایج پیرامون آن

      کودکان درجات مختلفی از سوگ را در زندگی روزمره خود تجربه می کنند، تنها مرگ یک والد یا اقوام نزدیک نیست که کودک را با پدیده سوگ مواجه می کند بلکه وقایع بیشمار دیگری هست که گرچه از نظر ما کوچک و بی اهمیت است ولی برای بچه ها مصادف با یک ازدست دادن قابل توجه و مهم است . از آنجا که کودکان در کلامی کردن هیجانات درونی خود ممکن است توانمندی کافی را نداشته باشند، همین امر درک یک کودک سوگوار و کمک به او را از سوی بزرگسالان با مشکل مواجه می کند. بخشی از پدیده هایی که بچه ها را با واکنش سوگ مواجه می کند شامل موارد زیر است:   * مرگ  : مرگ والدین ، اقوام ، دوستان و آشنایان در نتیجه مرگ طبیعی ، تصادف ، بیماری ، قتل ، خودکشی ، که می تواند فشارهای روانی حاشیه ای نیز علاوه بر مرگ عزیز از دست رفته همراه آن باشد. لازم است در اهمیت این موضوع بدانیم که  4% کودکان ونوجوانان قبل از  18  سالگی مرگ یکی از والدین را تجربه کرده اند واگر سایر اعضای خانواده و دوستان رانیز به آن اضافه کنیم ، این رقم افزایش خواهد داشت  .   * مرگ حیوانات خانگی  : فقط مرگ انسانها نیست که کودک را متاثر می کند، مرگ حیوان مورد علاقه کودک نیز می تواند در او واکنش سوگ ایجاد کند ، حتی مرگ یک ماهی قرمز شب عید که کودک فقط دو سه بار در تنگ او ، خرده نان ریخته است.   * طلاق  : بسیاری از کودکان قبل از پایان مدرسه تجربه طلاق والدینشان را داشته اند و تقریبا نیمی از بچه های طلاق ارتباطشان را بایکی از والدین از دست می دهند  .   * نقل مکان و مهاجرت  : به طور متوسط قبل از پایان دبیرستان  4  نقل مکان و جابجایی در خانواده صورت می گیرد. جالب است بدانیم که با هر تعویض منزل ، جدایی از دوستان ، همسایه ها ، مدرسه و اتاقی که کودک به آن انس و عادت داشته و ... نیز رخ داده است و همه اینها در شرایطی است که بدانیم کودکان تنها کسانی هستند که در تصمیم گیری های روزمره زندگی نظر و مشارکت آنها خواسته نمی شود و کمترین اطلاعات به آنها داده می شود.   * در معرض تهاجم بودن  : یک کودک تا قبل از  14  سالگی شاهد  18000  مرگ در تلوزیون بوده ، مرگ هایی که اکثرا به شکل قتل های تهاجمی رخ داده است . (البته این عدد در مورد تلویزیون ما احتمالا کمی فرق می کند !) . ⅓ بچه های  17- 10  ساله یا قتل کسی را دیده اند، یا کسی را میشناسند که کشته شده است  .   * نبود یک یا دو والد  : به دلایلی غیز از طلاق مثلا به دلیل بیماری ، زندانی شدن ، اعتیاد و  ...   * آزار جنسی  : تا سن  18  سالگی ⅓ دختران و  7/1  پسران به نحوی اذیت و آزار جنسی را تجربه می کرده اند.   * گم کردن و از دست دادن وسایل شخصی و اسباب بازی: گاه یک اسباب بازی کوچک و بی اهمیت از دید ...

  • تجربه مقابله با سوگ (مرگ عزیزان)

    جلال مرادی روان شناس بالینی فقدان ، رویدادهایی از قطع رابطه  گرفته تا جدایی و مرگ عزیزان را شامل می شود. با توجه به اینکه از دست دادن عزیز ناراحت کننده است، پذیرفتن آنها به عنوان مسائل واقعی و طی فرایند سوگواری به نحوی مناسب، بسیار کمک کننده خواهد بود. مهارت مقابله ای  1: فقدان را به عنوان تجربه که ارزش سوگواری دارد، بپذیرید. مقابله با فقدان سوگ به معنای متمرکز شدن بر آن و برگرداندن آن به حالت اول نیست. باید ما یاد بگیریم که فرایند سوگواری را طی کنیم (لیندمن   1944). سوگ فرایندی فعال است که در جریان آن احساسات گوناگونی را تجربه می کنید. پس زمانی را به انجام تکالیف خاص، اختصاص دهید. مهارت مقابله ای  2: تجربه سوگ را بپذیرید و برای طی کردن مراحل سوگواری آماده باشید. تجربه سوگ فقدان، بر احساسات، جسم و افکار و رفتار شما تاثیر می گذارد. در حین سوگ امکان دارد:  تجربه های احساسی همچون غمگینی( قبل پذیرش مرگ عزیز )، خشم (احساس ناکامی و برخی مواقع خشم نسبت به خود و دیگران )، احساس گناه (ناتوانی نسبت به کنترل این فقدان)، اضطراب(در خصوص این که نتوانید سوگ را تحمل کنید) ، تنهایی( احساسی پیچیده مرکب از غمگینی و اضطراب)، خستگی (احساس خستگی و فرسودگی)، شوک (به دلیل ناگهانی و غیر منتظره بودن)، و تسکین و آرامش (تجربه ای توام با غمگینی و تسکین خاطر ورهایی) را به دنبال داشته باشد. نباید وجود توام این نوع احساسات متفاوت ، باعث احساس گناه یا نگرانی در شما شود. واکنش های جسمی : احساساتی که بعد از فقدان به انسان دست می هد به طور معمول بر جسم او نیز تاثیر می گذارد. این واکنش ها عبارتند از: احساس خالی بودن معده، سفتی عضلات ، حساسیت زیاد به صدا،  تنگی نفس، ضعف عضلات ، خشکی دهان و ضعف عمومی و... . افکار:  احتمالاً افکاری به ذهن شما خطور می کند و از این که متوجه می شوید  دیگران نیز چنین افکاری دارند ممکن است تعجب کنید. این افکار شامل: ناباوری (عدم پذیرش واقعیت)، سردرگمی (احساس گیجی و آشفتگی)، اشتغال ذهن (آرزوی بازگشت به گذشته)، خیال پردازی (پرداختن به خصوصیات خوب رفتاری فرد و بازگشت به گذشته) ؛ می باشد. رفتار: تجربه سوگ بر برخی رفتار ها نیز تاثیر می گذارد. اگر بتوانید این تغییرات رفتاری را پیش بینی کنید ، دیگر نگرانی شما افزایش نخواهد داد. خواب(اختلال در خواب)، خورد و خوراک (پرخوری یا بی اشتهایی)، گوشه گیری اجتماعی (خلوت کردن با افکار و احساسات خود)، رویا دیدن ، فعالیت (احساس بی تفاوتی ، بی حالی و بیقراری و بی حوصلگی) ، گریه کردن ( در حضور جمع  یا به تنهایی) ، از جمله این رفتار هاست که شناخت آنها برای گذر از سوگ مفید خواهد بود.  مهارت مقابله ای  ...

  • در سوگ لیلا، گریستن...!

    در سوگ لیلا، گریستن...!

    روز سوم مرداد بود برابر ۲۵ جولای. من تازه داشتم به حال و هوای بیس کمپ عادت میکردم. صبح از خواب بیدار شدم و دست و صورتم را شستم. آنروز هوا آفتابی بود و من بسیار خوشحال که در هیمالیا هستم. آن روز قصد داشتم برای هم هوایی بیشتر به ارتفاعات پوبدا بروم. این کار را هم کردم و ساعاتی بعد دوباره به بیس کمپ بازگشتم. روز خوبی بود. ناهار را در کنار هم تیمی های خوبم خوردم. خواستم کمی با همسرم کپ بزنم. تلفنم را روشن کردم تا لحظاتی با خانواده خوبم صحبت کنم. با خانواده تماس گرفتم. ناگهان خبر فوت لیلا را به من دادند و همینطور خبر فوت خاله ام. بدنم سرد شد٬ چشمانم پر شد از اشکهایی که دوست نداشتم سرآزیر شوند٬ ته دلم خالی شد و... باورم نمی شد. با صدای نه چندان بلند و با زبان شیرین پارسی٬ که هیچ کس در بیس کمپ آن را نمی فهمید فریاد های٬ نــــــــــــــــــه... باورم نمی شه... آخه مگــــــــــه میشه... وای خدای من... چـــــــی کار کنم خدا...٬ ای کاش هیچ وقت این تماس را نمیگرفتم. به ناگه در چادر اجتماعات زدم زیر گریه. گریه ای که همه را متعجب کرده بود. آری... من گریه میکردم. گریه ای ناخواسته ولی از اعماق وجودم. حال خوبی نداشتم و اصلا سعی نمی کردم خودم را کنترل کنم. در واقع نمی توانستم. با نگرانی به چادرم برگشتم. اصلا باورم نمیشد. با خودم گفتم شاید این یک شوخی بد بود یا شاید هم یک خبر اشتباه. با عجله به عرفان فکری یک اس ام اس فرستادم . او جواب نداد. یاد شعر زنده یاد اخوان ثالث افتادم که میفرماید: سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت. سرها در گریبان است. کسی سربر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را. نگه جز پیش پا را دید نتواند. که ره تاریک و لغزان است. وگر دست محبت سوی کس یازی به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است. اینجا مجبور شدم یک اس ام اس به مربی عزیزم شهرام عباس نژاد فرستادم. دقایقی طول نکشید که جواب اس ام اسم را داد. متن جواب شهرام عزیز این بود: متاسفانه خبر درست است و او بعد از صعود حدود ۳۰۰ متر سقوط کرده... و تو به یاد لیلا قوی صعود کن و با احتیاط فرود بیا. دست حق به همراهت یا علی... این تنها جمله ای بود که میتوانست کمی٬ روحیه از دست رفته مرا باز گرداند. همین لحظات پر آشوب بود که ناگهان عرفان فکری دوست عزیزم با تلفن همراهم تماس گرفت و مختصری شرح واقعه داد. به ناچار از او هم کمی امیدواری به دست آوردم. هم چادرم Simon از کشور انگلستان از اوضاع روحیم پرسید و بعد از اینکه به او توضیح دادم که چه اتفاقی افتاده او که دوست خوبی برایم بود به من امید داد و من توانستم کمی شرایط روحیم را کنترل کنم. لحظات بسیار غم انگیزی بود و من باید روحیه پولادینی می داشتم. کلی ...

  • سوگ در کودکان و نگرش های رایج پیرامون آن

    3- باید از صحبت هایی که در بچه ها ایجاد گریه می کند اجتناب کنیم :سوگ ، از دست دادن ، پیر شدن، بیمار شدن ، همه اینها جزئی از زندگی هستند ، بهتر است اجازه دهیم بچه ها با این مقوله ها نیز آشنا شوند ، حرف بزنند ، احساساتشان را بگوسند و افکارشان را بیرون بریزند تا بتوانیم بهترین کمک را در تطابق و سازگاری آنها با فشارهای روزمره زندگی ارائه دهیم .4- بچه های خردسال آنقدر کوچک هستند که سوگ را نمی فهمند:اگر بچه ها آنقدر بزرگ هستند که عشق و محبت را می فهمند ، پس آنقدر هم بزرگ هستند که سوگ و از دست دادن را بفهمند. به علت توانایی محدود کودکان در کلامی کردن احساسات و افکارشان ممکن است اینگونه بندیشیم که آنها دچار سوگ نمی شوند ولی کودکان علایم سوگ را در رفتارشان نشان می دهند. مانند: گوشه گیری ، گریه کردن ، نق زدن ، عصبانیت و خشم ، به آغوش کسی نرفتن ، بهانه جویی کردن ، مشکل خواب و بد غذا شدن و کم شیر خوردن . هر کودکی به طریق خاص و واحدی سوگواری می کند و ما نباید انتظار داشته باشیم که کودکان مانند ما سوگواری کنند .5- اگر خدا می خواست ، او را از ما نمی گرفت :ممکن این فکر برای کودک پیش بیاید ، " من که بیشتر از خدا به مادرم نیاز داشتم ، این خودخواهی است چرا خدا مادرم را از من گرفت " و این موضوع منجر به احساس خشم کودک نسبت به خدا می شود، احساس خشمی که چون با مسائل دینی و اعتقادی او آمیخته شده است با ترس همراه می شود و جرات بروز نمی یابد و کودک باید به تنهایی بار آن را به دوش بکشد . باید در زمان سوگ روی عشق ، محبت و حمایت خدا برای کودک تاکید کنیم : که خدا در این درد و اندوه با توست ، خدا کمکت می کند که بتوانی این اندوه را تحمل کنی ، خدا در این زمان دشوارتو را راهنمایی و کمک خواهد کرد تا اینکه بگوییم خدا عزیز تو را از تو گرفته است .6- تو هنوز بچه ای ، بزرگ که بشوی همه چیز فراموشت می شود:شاید فکر کنیم که چنین توصیه ها و پیش بینی هایی کودک را آرامتر می کند ولی واقعیت این است که در آن لحظه برای کودک هیچ چیز دردناک تر از آن نیست که فکر کند یک روز تصویر عزیز از دست رفته از خاطر او محو خواهد شد و همه چیز را فراموش خواهد کرد . تمام تلاش کودک آن است که خاطره ، یاد و تصویر عزیز از دست رفته را حفظ کند و هیچگاه او را فراموش نکند، فکر فراموشی در او احساس گناه و بی وفایی به وجود می آورد.7- او به یک مسافرت طولانی رفت :وقتی در مقابل پرسش کودک چنین پاسخی را می دهیم ، امکان شکل گیری این سوالات در ذهن کودک هست : " چرا خداحافظی نکرد؟ کجا رفته است؟ کی بر می گردد؟ چرا مرا با خود نبرد؟ آیا ممکن است مادرم هم به مسافرت برود ؟" بنابراین ممکن است مسافرت رفتن هر کس دیگر در کودک ایجاد اضطراب ...

  • ایــــران در ســـــوگ آذربایــــــجان

    متاسفانه امشب 21/5/91  زلزله ای ب قدرت 6.3 ریشتر آذربایجان شرقی را لرزوندتعداد جان باختگان و مجروحین رو ب افزایشه خیلی دردناکه خیلیمردم آذربایجان به خوراک ، پوشاک و خون نیاز مبرم دارنبا ارزوی بهبودی برای هموطنان آذری عزیز :(کاش آنان که چادر بر سرِ دختران این خاک می کشند؛ چادری هم بر سرِ مردمان آذربایجان بکشند ...-----------------------------دست کدامینتان را بگیرم از دور .......... که دستانم کوتاه است ... اما دلم با توست .... ای رفته و مانده .... دلم با توست ای کودک جا مانده ... دلم با توست ....................................... امید دارم انسانهایی باشند که بداد بجه های بی کس برسند...... چون زلزله بیداد میکند و کودکان هنوز کودکی بیش نیستند.محرومیتهای آذربایجان خود را نشان می دهند:ورزقان بزرگترین معدن مس کشور را در اختیار دارد و این شهرستان با وجود داشتن بیش از 110 روستا و دو شهر بیمارستان ندارد و تنها درمانگاه مرکز شهرستان تنها دو پزشک عمومی دارد.تركيه اولين بسته هاى كمك هايش رابه آذربايجان فرستاد ولي تلويزيون داخلى انگار هنوز نگران سوريه است...!!هر کاری می‌کنم دستم به خبر گذاشتن نمیره ، عکس‌ها و خبر‌ها داره زجرم میده