خداحافظی کربلا

  • خداحافظی

    توجه توجهبسم الله الرحمن الرحیموبلاگ کربلا معلی بنا به دلایلی تا اطلاع ثانوی بروز رسانی نخواهد شد ومجبور به خداحافظی از شما بیننده محترم میباشیم لطفا مارا حلال کنید امیدوارم با درج این مطالب در شناخت دین به شما کمک کرده باشیماللهم عجل لولیک الفرج



  • عکسهای کربلا / خداحافظی

    عکسهای کربلا / خداحافظی

    آسمان بغداد از هواپیما اینجا بهشت است...نجف اشرف لحظه ورودمونه و تنها عکسی که تونستم از گنبد بگیرم حرم مولا این جا بهشت عالم است...نجف اشرف...ایوان طلای حرم حضرت علی(ع) وادی السلام...   قبر آیت الله قاضی در وادی السلام مزار دو پیامبر گرامی هود و صالح در وادی السلام دو مقام امام صادق و صاحب الزمان در وادی السلام اینجا ورودی مسجد سهله است... مسجد سهله لحظه غروب افتاب مقام حضرت ابراهیم اون گنبد ابی رو میبینید؟ ادامه مسجد سهله است که الان در تعمیره افرادی که تونستند مولا رو ببینند داخل اون قسمت مسجد بوده... محراب امام صادق این جا همون مقام صاحب الزمانه که گفتم خیلی با صفاست.... مزار کمیل بن زیاد مسجد حنانه اون ضریح داخل مسجد رو میبینید؟ جایگاه سر امام حسین اونجاست مسجد کوفه خانه حضرت علی (ع) باب الثعبان در مسجد کوفه که جریانشو تعریف کردم اینجا کربلاست...دفعه اولی که از هتل به سمت حرم رفتم...گنبد حرم امام حسینه... اینجا بین الحرمین است.... ببینید جلوی حرم امام حسین ساختمون ساختند و گنبد دیده نمیشه... این میدونیه که سر خیابون هتلمون بود اینجا کف العباس است...محل قطع شدن دست چپ حضرت عباس محل قطع شدن دست راست حضرت عباس تل زینبیه.... القمه...مقام امام زمان (عج)   اینجا کاظمین است...دو گنبد طلای با صفا رو ببینید... اینجا دجله است...سامرا...متاسفانه از لحاظ امنیتی خطرناک بود و عکس دیگه ای نشد بندازم...

  • خداحافظی و کسب حلالیت جهت مسافرت کربلا

    سلامان شا الله فردا راهی سفر عتبات عالیات هستم که حدودا  ۸  روز طول میکشه.به یاد همه تون خواهم بود.هر گونه بدی و خطای عمدی یا سهوی که از بنده سر زده به بزرگواری خود ببخشایید.خداحافظ و به امید دیدار __________________ --------------------------------------------------------------------------------------------- عاقل از عقل مست و جاهل از کردار

  • مقصد،حرم یا حریم کربلا؟(قسمت دوم)

    به نام خدا می گن خاطره ها رو باید زود نوشت ، تا فراموش نشن ، اما من دلم می خواد بعضی خاطره ها رو دیر بنویسم ، آخه فهمیدن اون حسی که داشتم ، برای خودم هم سخته ، چه برسه برای قلم ضعیفم که قراره راوی اون حس و حال باشه ....... شاید برای همین بود که حرف های هویزه رو بعد از 5 ماه نوشتم ، حرف های جمکران رو بعد از راهیان نور ، حرف های سفر راهیان نور چند ماه طول کشید ......... از شلمچه وقتی نوشتم که فهمیدم قراره راهی کربلا بشم ......... از چزابه و فکه فقط با حال قبل از کربلا می شد نوشت ، از شرهانی با حال بعد از کربلا............ اما نمی دونم از خود این سفر کی می تونم بنویسم ، دلم هوای نوشتن کرده ، هر چند آماده نوشتن از کربلا نیست ..........تاروز های آخر به کسی از رفتنم حرفی نزدم ، می ترسیدم باز قسمتم نرفتن باشه .... اما دیگه وقت خداحافظی رسیده بود ، یه متن خداحافظی آماده کردم و برای همه دوستام ارسال کردم یه تیکه از جمله شهید آوینی ....کربلارا مپندار شهری در میان شهر ها........... کامل ترش رو هم گذاشتم توی پروفایل هام جای خداحافظی.......... یه بنده خدایی گفت : سوغاتی سفر ، نوشته هاتون هست ، گفتم اگر بتونم بنویسم چشم.......اما یه پیشنهاد بیشتر به دلم بود ...سفرنامه اس ام اسی ........هر چند گوشی ام فارسی نداشت ، اما دوستان به بزگواری خودشون بخشیدند......... نمی خوام بهانه بیارم ، اماسفر با حس قشنگی شروع نشد! شاید به خاطر این بود که می دیدم داریم با رفتن این سفر به هم فخر می فروشیم! با تعداد دفعات رفتن! شاید اگر من هم چند بار رفته بودم، بهتر از بقیه برخورد نمی کردم! تا دم غروب فکر می کردم ، چی باید توی اس ام اس بزنم و بفرستم رو سایت........ موقع اذان که شد ، فقط این شعر یادم اومد که وصف حال اون موقع من بود فرستادم که: گویند رمز عشق را مگویید و مشنوید / مشکل حکایتی است که تقریر می کنند............از کربلای ایران ، شلمچه راهی هستم...چقدر دلم هوای شلمچه رو کرده بود ، اما برای بقیه شلمچه فقط یه ایستگاه بود! ایستگاهی که دلشون نمی خواست حتی اونجا بمونند! آخه جای راحتی نبود ! نصفه شب بود رسیدیم ، تا حالا داخل حسینه نیومده بود ، اما اگر بگم برام آشنا بود ، دروغ نگفتم ....... هر کس دنبال جایی برای گذاشتن ساک ها می گشت و پیدا کردن جا برای استراحت ، اما من چشمم به عکس ها که افتاد دلم لرزید ، نگاه بقیه برام مهم نبود ، اینکه با نگاه پر از تعجب سوال کنن، چرا از این عکس ها عکس می گیرم ؟! دلم می خواست کربلایی های واقعی رو نگاه کنم ، کسایی که کربلا رو فهمیده بودن........... اونجا بوی کربلای 5 میومد............بوی رمز یا زهرا ...............قبل از سفر نوشتم " کوثر رمز شلمچه است ....." دیگه مات موندن بس بود ، بهم گفتن ...

  • خداحافظی

    دوستان جهت اطلاع عرض میکنم سرزمین مقدس عراق زیارتگاه های فراوانی دارد که در ذیل برای اطلاع دوستان تا آنجا که ذهنم یاری کند نام میبرم تا اهمیت این سرزمین اگر بر کسی پوشیده است هویدا گردد. ۱-حرم مطهر حضرت علی (ع) نجف اشرف ۲-قبرستان وادی السلام نجف بزرگترین قبرستان جهان مزار دوپیامبر وبسیاری از بزرگان تشیع ۳-مسجد کوفه محل شهادت حضرت علی (ع) ۴-مسجد سهله در کوفه مقر فرماندهی حضرت مهدی(عج) بعد از ظهور ۵-خانه حضرت علی(ع) کوفه ۶-مرقد حضرت مسلم ابن عقیل(ع) کوفه ۷-مرقد هانی ابن عروه پناه دهنده حضرت مسلم در کوفه ۸-مرقد خدیجه خانم بنت علی(ع) کوفه ۹-مرقد حضرت کمیل ۱۰-مرقد دو طفلان مسلم ۱۱-مرقد حر ابن یزید ریاحی از شهدا کربلا ۱۲-حرم مطهر امام حسین (ع) کربلا ۱۳-حرم مطهر حضرت عباس(ع)کربلا ۱۴-تل زینبیه دیدگاه حضرت زینب (س) کربلا ۱۵- خیمه گاه کربلا ۱۶-قتلگاه کربلا ۱۷-مقام امام زمان (ع) کربلا ۱۸-مرقد حبیب ابن مظاهر از شهدا کربلا ۱۹-مقام حضرت علی اصغر (ع)محل شهادت حضرت علی اصغر(ع) کربلا ۲۰-مقام حضرت علی اکبر(ع)محل شهادت حضرت علی اکبر(ع)کربلا ۲۱-مقام شیر فضه کربلا ۲۲-مقام دست راست حضرت عباس(ع)محل قطع کردن دست راست حضرت عباس(ع) ۲۳-مقام دست چپ حضرت عباس(ع)محل قطع کردن دست چپ حضرت عباس(ع) ۲۴-شهدای دشت کربلا ۷۲ تن ۲۵-مرقد حضرت ابراهیم(ع) مجاب نواده امام هفتم(ع) ۲۶-حرم مطهر امام هفتم کاظمین ۲۷-حرم مطهر امام نهم حضرت جواد(ع)کاظمین ۲۸-حرم مطهر امام دهم امام هادی (ع)سامرا ۲۹-حرم مطهر امام یازدهم حضرت حسن عسکری(ع) سامرا ۳۰-مرقد مادر امام زمان (عج) ۳۱-مرقد عمه امام زمان (عج)ودختر امام دهم سامرا ۳۲-سرداب غیبت امام زمان(عج) ۳۳-مرقد آقا سید محمد(ع) عموی امام زمان (عج) بیرون از سامرا ۳۴-مرقد میثم تمار از صحابه رسول الله و حضرت امیر(ع) کوفه ۳۵............... متاسفانه ذهنم بیشتر از این یاری نمیکند اردتمند همه دوستان سخن پایانی        کعبه سنگ نشانی است که ره گم نشود                                                              حاجی احرام دگر پوش ببین یار کجاست            

  • واقعه کربلا به روایت تصویر

    واقعه کربلا به روایت تصویر

  • الی کربلا ( به سمت کربلا )

      بعد از ظهر یه روز کاری خسته کننده است و تلفن زنگ می خوره و بعد از حال و احوال مقدمات: گذرنامه داری ؟ آره اعتبار داره ؟ آره برای اربعین کربلا میری ؟ آره زود امروز ثبت نام کن که سهمیه مون از دست میره ، الان شماره کاربری و پسورد برات میفرستم . قطع که می کنه من منگ از این تماس هستم . گفت اربیعن برم کربلا ؟ با عیال تماس می گیرم و اول از همه موافقت اش و زمان بندی رفتن رو با هم بررسی میکنیم . با نام کاربری و پسوردی که دادن ثبت نام میکنم و تازه به این فکر میکنم که قضیه از چه قراره و می پرسم ؟ به هیئت ما یه سهمیه دادن و بین چند تا از دوستان چرخیده و هرکدوم بنا به مشکلی که داشتن ( در س ،امتحان ، کار و ... ) نتونستن برن . نفر آخری هم که قرار بوده بره هنوز گذرنامه اش نرسیده و خلاصه قسمت من شده که اربعین کربلا باشم . چند روز توی هپروت رفتن هستم و این سوال که چی شد که من انتخاب شدم . اون هم امسال و وسط این همه کار و آشفتگی و قسط و قرض و ... اون هم با یه کاروان 800 نفری از سرار کشور که قرعه انتخاب به نام من افتاده . همه اش میترسم که نکنه نتونم برم . توی پیاده رو و حین عبور از جوب پام برا هزارمین بار می غلطه و تاندوم مچ ام کشیده میشه و ترس من چند برابر که مبادا دم رفتن و به هزار علت از رفتن باز بمونم . چون قراره از نجف تا کربلا رو پیاده روی کنیم چند باری پیاده از خونه تا محل کار میرم و برمی گردم حدود یک ساعتی میشه .   جمعه خانواده رو میبرم اصفهان تا در نبود من اونجا باشن . صبح جمعه با رفیق همپا میریم کوه و موقع خداحافظی گریه می کنه که یاد من هم باش  و تحیر من بیشتر میشه که توی این همه خاطر خواهِ دل شکسته چرا من ؟ به دنبال دلار می گردم و .... برا ی خداحافظی پیش یکی از دوستان میرم و اونجا دلار هم جور میشه تا مبادا من لنگ بمونم . سنگینی بار این همه سلام عاشقای ارباب روی دوشم سنگینی می کنه . متحیر و سر گشته ام .  شنبه شب توی راه بودم و از صبح سردرد کم خوابی دارم . وسایل ام رو جمع میکنم و توی ساک و کوله میگذارم .شنبه اس و کارم زیاد و باید برای رفتن هم آماده بشم . با دوستان و سرپرست اتوبوس خودمون برای ملحق شدن به گروه بعد از ظهر در شهر بهار هماهنگ می کنم . رفیق هم هیئتی که گذر نامه اش برا رفتن آماده نشده بود و من جایگزین اون شدم با یه کاروان دیگه و حتی زودتر از من حرکت می کنه و چون سفارش تعدادی کتاب زیارت نامه داده سر مرز با من برای گرفتن و بردن اونها هماهنگ میکنه . من باید بمونم تا کتابچه ها از چاپخانه برسه و بعد راهی بشم . ساعت دو و نیم با دوستان ترمینال سردشت اراک قرار حرکت داریم . با همکاران خداحافظی می کنم و سر ساعت اونجام و منتظر تا کتابچه ها برسه . ...