دانشگاه علمی کاربردی ایوانغرب

  • روح الله عبدخانی ،چهره اقتصادی استان نیز وارد عرصه خواهد شد

     در ادامه بررسی انتخابات میان دوره ای حوزه شمال استان در این یادداشت کوتاه ،بطور اجمالی وضعیت روح الله عبدخانی ،چهره اقتصادی استان و یکی از جوانترین کاندیداهای انتخابات را مورد مداقه قرار خواهیم داد ،امید است نوشتن این یادداشت ها که ورای تمام حب و بغض های سیاسی و قومی ،صرفا جهت آشنایی مردم با نمایندگان احتمالی خود در مجلس است بتواند به مردم استان برای شناخت بیشتر کاندیداها کمک کند،مطمئنا نماینده مجلس شورای اسلامی علاوه بر اینکه از پتانسیل بالایی که در جهت مطرح کردن مشکلات استان در مجلس و حتی تلاش جهت حل آن ها از طریق تقنین برخوردار است ،چکیده ای از فرهنگ،شعور ،و ذائقه سیاسی فرهنگی مردم یک استان در مجلس است و هر چقدر نماینده ای باسوادتر و باشعور تر باشد ،نشان دهنده ،فرهنگ بالای مردم حوزه انتخابیه اش است و همچنین بالعکس ومثلا اگر نماینده از از یک حوزه انتخابیه راهی مجلس شورای اسلامی شود ولی بجای اینکه صدای رسای مردمش باشد صرفا دنبال ثروت اندوزی ،پایتخت نشینی و... باشد بیش از هر چیز مردمی مقصرند که با رای غلط خود ،جاده صاف کن امیال وی بوده اند اگر در تعریف نسل سوم انقلاب، از تقیسم بندی بر اساس افکار و آرمان ها خودداری کرده و صرفا به تقسیم بندی سنی اکتفا کنیم ،عبدخانی را باید یکی از جوانان نسل سومی انقلاب (58تا68)دانست که با طی کردن مراحل عالیه تحصیلی  اکنون قصد خدمت به هم استانی های مظلوم خود را دارد ،هم استانی هایی که در روزگاز کنونی اسم استان ها همواره مترداف با کلماتی شومی چون خودسوزی،ریزگردها ،بالاترین نرخ بیکاری و.... شده است و زدودن این عناوین شوم، نیازمند کاری پرتلاش و زمان بر است که نماینده مجلس شدن صرفا آغاز این راه است روح الله عبدخانی که متولد اردیبهشت ماه 1358 می باشد ،با رویکردی اقتصاد محور و همچنین اتخاذ شعاری تماما اقتصادی یعنی توسعه اشتغال و کار آفرینی وارد عرصه انتخابات مجلس نهم شد ولی نتوانست رای لازم برای حضور در دوم انتخابات را بدست بیاورد . نگاه کوتاه به رزومه عبدخانی موید سابقه و تجربیات علمی و عملی فروان وی در خصوص مباحث تخصصی اقتصاد است .عبدخانی که مدرک کارشناسی اقتصاد بازار یابی دارد و هم اکنون در دانشگاه نیز تدریس می کند در زمینه تالیف کتب اقتصادی و نیز مقالات تخصصی ید طولایی دارد که سوابق زیر عینا به نقل از پایگاه هوادارا وی در این یادداشت درج می شود مشاور و تحلیلگردر امور اقتصادی و مالی(صنعت،کشاورزی،خدمات و بازرگانی)*مدرس اقتصاد ، كارآفريني و بازاریابی دانشگاه از سال 85 تا کنون *تحلیلگر بازارهای  هدف(داخلی و بین المللی) *مدیر عامل بنیاد توسعه کارآفرینی و ...



  • ایلام شناسی -ایلام

    ایلام در عهد باستان به ‹‹اریوجان›› معروف بود. اما ایلام کنونی در سال 1308 شمسی در منطقه‌ای که حسین آباد نامیده می‌شد از نو احداث گردیده و یک سال بعد با توجه به سابقه تاریخی و تصویب فرهنگستان ایران به نام ‹‹ایلام›› نام گزاری شده‌است. شهر ایلام در حصاری از کوه‌ها و ارتفاعات جنگلی استقرار یافته و آب و هوایی معتدل کوهستانی و بهاری دلپذیر دارد. از سه قرن پیش حکومت خود مختار والیان در منطقه ایلام و پشتکوه برقرار بوده‌است. از معروف‌ترین این والیان می‌توان از حسین خان، غلامرضا خان و حسین قلی خان ابوقداره نام برد. این افراد با یک سلسله روابط خاص به حکومت مرکزی ایران وابسته بودند و سالانه به میزان معینی مالیات و تعدادی تفنگچی در اختیار حکومت مرکزی قرار می‌دادند. آنان بدین وسیله از شاهان قاجار حکم والی گری منطقه را دریافت می‌کردند و به صورت خود مختار بر عشایر منطقه حکومت می‌راندند. مرکز حکم فرمایی والیان تحت تاثیر حیات اجتماعی منطقه مکان ثابتی نداشت. بنابراین قشلاق عشایر در زمستان‌ها در باغشاهی عراق و یا در حسینیه بین النهرین واقع بود و تابستان‌ها برای ییلاق در هلیلان و یا حسین آباد (ایلام امروزی) به سر می‌بردند. هزینه نگهداری و امور این افراد از مالیات‌ها و باج‌های متعددی فراهم می‌گشت که به بهانه‌های مختلف از مردم منطقه اخذ می‌شد. آخرین والی منطقه در سال 1309 شمسی توسط رضا شاه سرکوب و به عراق پناهنده شد. از آن پس حسین آباد با نام جدید ایلام در تقسیمات کشوری جای گرفت. در حال حاضر شهر ایلام به عنوان مرکز سیاسی - اداری استان ایلام از شهرهای توسعه یافته باختر کشور است و به لحاظ دارا بودن تفرجگاهی جنگلی و آثار تاریخی و باستانی متعدد از زیباترین شهرهای استان نیز محسوب می‌شود.  دانشگاه‌ها دانشگاه آزاد اسلامی واحد ایوان دانشگاه پیام نور واحد ایوان دانشگاه علمی کاربردی واحد ایوان دانشگاه ایلام دانشگاه علوم پزشکی ایلام دانشگاه باختر ایلام دانشگاه آزاد اسلامی ایلام دانشگاه پیام نور ایلام دانشگاه جامع علمی-کاربردی ایلام  مردم اکثر ساکنان ایلام مسلمان بوده و پیرو مذهب شیعه دوازده‌امامی هستند. زبان رایج مردم ایلام کردی فیلی است.[۲][۳] طوایف و ایلات مختلف نیز در تمامی شهرستانهای استان با تفاوت اندک در ادای الفاظ و کلمات به این گویش کردی تکلم می‌کنند.[۴] ایلام از مناطق مرزی کشور است که امروزه با راه‌اندازی صنایع پتروشیمی و گاز در اطراف آن و پیشرفت‌های به‌دست آمده در دانشگاه ایلام -که دارای حدود ۷۰۰۰ دانشجو است- و راه‌اندازی رشته‌های مهندسی مانند برق، مکانیک، کامپیوتر، عمران، معماری و... باعث ...

  • سرپرست جدید دانشگاه آزاد ایلام معارفه شد

     خبرگزاری مهر: طی مراسمی حجت الاسلام سیدمحمدرضا حسینی نیا به سمت سرپرست جدید دانشگاه آزاد اسلامی ایلام معارفه شد.   دراین مراسم باحضورمسئولان دانشگاه آزادمرکزی کشورومسئولان دانشگاهی وکشوری ودانشجویان درسالن بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس ایلام برگزار شد.مدیرکل انتصابات دانشگاه آزاداسلامی در این مراسم عنوان کرد:جذب 10هزارعضوهیأت علمی متعهد ومتخصص دردانشگاه آزادانجام می شود.بنی اسد با اعلام این خبر افزود:توسعه علمی دانشگاهی با جذب این تعداد دکترین متعهد ومتخصص میسرخواهدشد.وی توسعه پژوهشهای کاربردی راازاولویتهای دانشگاه آزادارزیابی کردوافزود:باید دانشگاه باید به سمت وسویی برودکه رشته های انسانی درجهت رشته های انسانی اسلامی حرکت کنند.وی جذب حداکثری دانشجوراازدیگربرنامه های دانشگاه آزاداسلامی عنوان کردوتصریح کرد:یکی ازابتکارهای ریاست دانشگاه آزاداسلامی تشکیل شورای استعداد یابی برای انتخاب رؤسای دانشگاه آزاد درکشور است.اسد اظهار داشت:ازاین پس هیچ کسی بیشترازچهارسال رئیس دانشگاه آزاد واحدی نخواهدماندمگردرمواردی که توانایی اوبیشترازدیگران باشد.دراین مراسم حجت الاسلام سیدمحمدرضاحسینی نیابه عنوان سرپرست دانشگاه آزادواحدایلام منصوب شدوازتلاشهای عادل نوروزی رئیس اسبق دانشگاه آزادواحدایلام تقدیروتشکربعمل آمد.حجت الاسلام حسینی نیاپیش ازاین مسئول نهادمقام معظم رهبری دردانشگاه آزادایلام بودند.

  • پیچ های قاتل و مدیران غافل / گزارشی از یک تصادف هولناک در مسیر قلاجه

    پیچ های قاتل و مدیران غافل / گزارشی از یک تصادف هولناک در مسیر قلاجه

    پایگاه خبری تحلیلی اسلام آباد غرب: صدای آزادی نوشت: یکی از مجروحان حال وخیمی دارد. جوانی به مددش می آید و در غیاب گروه های امداد بر قفسه ی سنیه اش مدام فشار های پی در پی می آورد که تنفسش به جریان بیفتد. وی در صندلی جلو کنار راننده نشسته بود. شاهدان صحنه ی تصادف می گویند: « او را به سختی از ماشین توانسته اند بیرون بکشند» چرا که پرایدشان از آن سمت بشدت تمام آسیب دیده بود...   جلیل آهنگرنژاد: آخرین لحظات غروب آفتاب آخرین پنج شنبه ی مرداد 93در آخرین پیچ «قلاجه»ماشین های زیادی ازدحام کرده اند. یعنی آخرین پیچی که به دو راهی گیلان غرب و ایوان غرب ختم می شود. این مسیر یکی از حادثه خیز ترین پیچ های قلاجه است.جلوتر که می رسیم، متوجه یک تصادف می شویم. دو ماشین سواری در دو طرف جاده افتاده اند و نیز جمعیتی که حیران و سرگردان و گاه بهت زده تنها تماشاچی صحنه های درد آوری هستند. از ماشین که پیاده می شویم. نگرانی ها بیشتر و بیشتر می شود. کسی می گوید:«چرا از آمبولانس و پلیس خبری نیست؟» و چند نفر دیگر با او همصدا می شوند. مرد بلند بالایی که صورت خونینش نشان از حضور در عمق فاجعه دارد، سرگردان و ویلان روی سر دو مجروحی است که باز مانده ی تصادف اند. کسی می گوید:«پدرِ این دو جوان است و راننده ی ماشین». یکی از مجروحان حال وخیمی دارد. جوانی به مددش می آید و در غیاب گروه های امداد بر قفسه ی سنیه اش مدام فشار های پی در پی می آورد که تنفسش به جریان بیفتد. وی در صندلی جلو کنار راننده نشسته بود. شاهدان صحنه ی تصادف می گویند: « او را به سختی از ماشین توانسته اند بیرون بکشند» چرا که پرایدشان از آن سمت بشدت تمام آسیب دیده بود. جمعیت همچنان بیشتر و بیشتر می شود. کنار این جوان، جوانی دیگر روی زمین افتاده است. از بینی اش به شدت خون می آید. تظاهر می کند که مشکلش جدی نیست. به همین خاطر دیگران نیز او را جدی نمی گیرند. از او می پرسم چطور شد که این تصادف رخ داد؟ با حالتی خیلی جدی می گوید:«تصادف چوه ؟تصادف نکردیمه. اوه ماشین تر بیو»تصادف چه ؟ تصادف نکرده ایم. ماشین دیگه ای بود که تصادف کرد) متوجه می شوم که حالش عادی نیست. اما یکی دو نفر با جر و بحث سعی دارند که به او بفهمانند که تصادف کرده است و...  به سمت دیگر جاده می روم. پژو پارس که از سمت قلاجه آمده پس از برخورد با پراید به سمت مخالف جاده رفته و به لایه ی بلند خاکی کنار جاده خورده است. جوان لاغر اندامی که خود را «ارشدی» معرفی می کند، راننده ی ماشین است. در چند متر بالاتر از ماشینش زانو در بغل گرفته و مات و حیران این همه جمعیت و صحنه های دلخراش است. می گوید امروز از تهران آمده و می خواسته به ایوان برسد. اما انگار تقدیرنخواسته ...

  • کردی کلهری

    شهرستان ایوان با دارا بودن قدمتی چند هزار ساله همچون نگینی در تاریخ کرد می درخشد.مردمان این دیار در زمان باستان دین زرتشتی داشتند که هم اکنون آتشکده سیاهگل یکی از مکان های بسیار مهم و قدیمی شهرستان ایوان است. ایوان که در زبان کردی به صورت ئه یوان نوشته می شود اسامی متفاوتی برایش ذکر کرده اند،مثل:باخ(باغ)شاه،ایوان و جوی زر. دلیل نام گذاری این شهرستان به باخ شاه این است که در زمان پهلوی رضا خان به ایوانغرب می آید و در این شهر به دلیل وجود باغات فراوان و همچنین آب و هوایی بسیار خوب رضا خان اسم باغ شاه را بر روی این شهر کهن می گذارد. اسم جوی زر هم به دلیل رودی بود که در وسط آن رد می شد که متاسفانه الان این رود خشک شده است و تنها رود شهرستان ایوان رود کنگیر است که از کوه مانشت سرچشمه می گیرد. و ایوان هم به دلیل اینکه این شهر دروازه ایلام بوده و تنها راه ارتباطی ایلام با سایر شهر های کرد نشین شمالی بوده است و همچنین به دلیل اسم قدیمی است که برایش انتخاب کرده اند. شهرستان ایوانغرب با داشتن دو شاعر بزرگ کرد یعنی شاکه و خان منصور جایگاهی بس رفیع در میان شهرهای کرد دارا می باشد. شاکه اهل روستای خوران ایوانغرب و خان منصور هم خان ایوانغرب که مستقیما از دولت مرکزی فرمان می گرفته است. همچنین افتخار دیگر ایل کلهر و به خصوص شهرستان ایوانغرب این است که در زمان اسکان عشایر در زمان رضا خان دولت مرکزی نتوانست عشایر کرد نشین ایوانغرب را اسکان دهد و مردان این دیار همان زندگی عشایری خود را بدون کوچکترین مشکلی ادامه می دادند. همان طور که می دانید فرهاد  بیستون کن معروف(فرهاد کرد کلهر بوده)مدتی را در شهرستان ایوانغرب زندگی کرده است و طاق معروف شیرین و فرهاد که جزو آثار ملی است دلیلی بر این مدعاست. زمانی که ایوانغرب شهر بوده و خان و خان بازی می کرده سایر شهر ستان های اطراف ایوانغرب شهر نبوده اند ولی متاسفانه در این اواخر به طور کاملا جدی سد راه پیشرفت این شهرستان بوده اند تا جایی که این شهرستان از سایر شهرستان های همجوارش عقب مانده است. شهرستان گیلانغرب که آن ها هم به زبان کردی کلهری صحبت می کنند در ابتدا یک عده بسیار کمی بودند که ایوانی های مهاجر به آنجا رفته و شهرستان گیلانغرب را ساخته اند به طوری که این دو شهرستان یعنی ایوانغرب و گیلانغرب کاملا با هم فامیل هستند و زبان،گویش،آداب و رسوم و فرهگ این دو شهرستان کاملا شبیه هم است. 

  • گویش کلهری

    شناسایی کنایات در زبان کردی با تاکید بر گویش کلهری در شهرستان ایوانغرب خورشیدچهر منصور منصوری مقدم کنایه در لغت به معنی پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح، سخنی است که دارای دو معنی نزدیک( حقیقی ) و دور ( مجازی )باشد، به طوری که این دو معنی، لازم و ملزوم یکدیگر باشند، تا شخص با اندکی تامل معنی دوم را که لازمه معنی اول است، ئرک کند. سکاکی کنایه را آوردن لفظی می داند که غرض ازآن، لازم معنای دیگر است با جواز اراده لازم آن معنی(معانی و بیان،ص870). کنایات ، چکیده ی افکار و عقاید ملت ها ست و افکار و عقاید نیز متاثر از اوضاع اجتماعی و فرهنگی است.جملات کوتاهی اند که هر جا پای استلال در گفتگوها و محاورات روزمره سست شود به یاری متکلم می شتابد و مقصود گوینده را در یک جمله کوتاه روشن می سازد و در ذهن خواص و عوام تاثیری زیادی دارد زیرا خواص از آن لطف و زیبایی درک می کنند و عوام به وسیله ی آن به مقصود گوینده نزدیکتر می شوند. کنایات ، یبان کننده خلقیات اقوام و جوامع است،معانی و مفاهیم به کار رفته در آنها در واقع به منزله صحنه های نمایشی می مانند که گویی اقوام و ملل تمام خلقیات خویش را اعم از غم و شادی، پندارها و خرافات، عقاید و سنن را در آن به روی صحنه می آورند و در معرض دید بییندگان و شنوندگان قرار می دهند زیرا محیط و فرهنگ انسان ها با تمام ویزگی ها یشان به صورت کنایه ،ضرب المثل ها و سایر اشکال فرهنگی ، شکل می گیرند.کنایات که بخش عمده ی از فرهنگ شفاهی را تشکیل می دهند یکی از قدیم ترین تراوش های ذهن و اندیشه ی روشن هوشمندان گمنام است که از دور دست های تاریخ به یادگار مانده است و به همین سبب مانند کتیبه ها و سنگنبشته های باستانی، اعتبار و سندیت بی گفت و گو و خدشه ناپذیر دارد(ریشه های تاریخی امثال و حکم ، ص 11). مقاله حاضر حاصل مطالعه ای است توصیفی در ارتباط با گردآوری تعدادی از کنایات در گویش کردی کلهری و برگردان آن به زبان فارسی که در شهرستان ایوانغرب انجام گرفته است. روش انجام تحقیق به صورت میدانی است که در آن از تکنیک های همچون مشاهده و مصاحبه ی باز برای گردآوری متن کنایات، معانی و کاربرد آنها در موقعیت های مختلف استفاده گردید.این مقاله از چندین بخش تشکیل شده است . در بخش اول به علل و انگیزه های انتخاب موضوع، ضرورت و اهداف تحقیق پرداخته می شود. در بخش دوم ملاحظات نظری در ارتباط با موضوع تحقیق آورده می شود. در بخش بعدی مواردی از کنایاتی که گردآوری شده است ذکر می گردد. در نهایت به نتیجه گیری پرداخته می شود.طرح مسئلهدغدغه ی اصلی که نگارننده را به انجام این تحقیق واداشت این بود که، در مشاهده محاورات و گفتگوهای روزمره ...

  • ایلام ؛آلامتو و یا عیلام چه فرقی می کند وقتی بعد از همگی کلمه محرومیت میآید

    ایلام .......... یا اصلا عیلام و شاید هم آلامتو  !!...... با شنیدن این اسم اولین چیزی که به ذهن شما می اید چیست ؟ (یک قانون نانوشته بیان می کند با شنیدن اسم هر چیزی اولین موضوعی که به ذهن شما خطور کرد ،درست ترین خصلت آن اسم است ) و یا برعکس از آن طرف نگاه کنیم ،اسم استانمان با چه چیزهایی در ذهن شما تداعی گر می شود یعنی با شنیدن دیدن و یا احتمالا لمس کردن و حتی استشمام و یا شاید هم استنشاق !کردن چه چیزی یاد استان ایلام در پس زمینه ذهن شما فعال می شود؟ با دیدن  کوچه ها و خیابان های در حسرت قیر و اسفالت مانده !! ویا دیدن جوانان والبته دیگر باید گفت میانسالان  شغل و حقوق و ازدواج و اینترنت غیر دایل آپ در خواب دیده !! یا لمس کردن شانه های هم استانی ها در صفوف همیشه شلوغ از نان و نانوانی های قدیم تا مرغ و مرغ فروشی های جدید ! و یا شاید هم از اسستشمام و سپس استنشاق کردن ریزگردهای معلق و نامعلق(واقعا اگر منظور از نامعلق معنای فیزیکی آن یعنی جنب و جوش در جهات مختلف و حرکات زیگزاگی است اطلاق واژه معلق به ذرات گردوغبار موجود در آسمان ایلام  درست و بجا است اما اگر مراد از معلق به معنای مفهومی و عرفی آن یعنی نا اطمینانی و تعلیق و عدم مشخص بودن وضعیت آینده است ،به هیچ وجه نمی شود گفت ذرات گردو غبار عراق نامطمئن و معلق با آینده نامشخص اند بلکه این ذرات بسیار هم از آینده خود مطمئن اند! یعنی به محض تشکیل نطفه این ذرات شوم در تالاب هورالعظیم عراق،مقصد بعدی آن ها مشخص است : دهان  حلق و سپس ریه مردمان ایلام پس اصلا معلق نیستند بلکه ذراتی هستند با جای جلوس رزرو شده !)  و شاید هم با شنیدن شیون زنی که خودسوزی کرده یاد ایلام بیفتید و بیفتیم و البته و صد البته بیفتند (مسئولان) مردم استان ایلام بر خلاف سایر موارد در این یک مورد با هم متحد و البته هم نظرند و بدون شک این اتحاد نظر،نه بخاطر تشریک مساعی در حل مشکلات و یا نه بخاطر تلاش و اجماع و یا  فرهنگ داشتن دغدغه گروهی بلکه اجباری و از سر ناچاری است .خوب است از آن طرف هم نگاه کنیم چون بهر حال تعرف الاشیا بالاضداد: رشد اقتصادی ،شکوفایی ،احیای پتروشیمی ، توسعه و آبادانی ،مسئول پاسخگو،کشاورزی مکانیزه ،عدم اختلاس در پتروشیمی و........ بدون هیچ گونه شک و شبهه ای اگر این کلمات از ذهن یک ایلامی بگذرد به هر چیزی و هر موجودی احتمال دارد فکر کند غیر از ایلام و شهرستان های ایلام و مردم ایلام .  قصه تلخ وغریبی است انگار ناف ایلام را با محرومیت و توسعه نیافتگی بریده اند .بی تعارف باید گفت همه دولت هایی آمده اند هر چند انصافا زحمت هم کشیده اند و خوب هم کشیده اند ولی واژه نامیمون و بسیار نامبارک محرومیت ...

  • طنز نامه.........!

    شعر بعد از مرگ زن       مـــــردها کاین گریه در فقدان همســــــــر می کنند بعد مرگ همســـــــر خود ، خاک بر سر می کنند خاک گورش را به کیسه ، سوی منزل مـــی برند دشت داغ سینـــــه ی خـــــود ، لاله پرور می کنند چون مجانین ! خیره بر دیوار و بر در مــــــی شوند خاک زیر پای خود ، از گریه ، هــــــی ! تر می کنند روز و شب با عکــس او ، پیوسته صحبت می کنند دیده را از خون دل ، دریای احمــــــــر مــــی کنند در میان گریه هاشان ، یک نظر ! با قصد خیــــــر بر رخ ناهیـــــــد و مینـــــــــا و صنــــــوبر می کنند بعدٍ چنــــــدی کز وفات جانگــــــــداز ! او گذشـــت بابت تسلیّت خـــــــود ! فکــــر دیگــــــر مـــی کنند دلبری چون قرص ماه و خوشگل و کم سن و سال جانشیـــــــــن بی بدیل یار و همســـــــر می کنند کـــــــــج نیندیشید فکــر همســـــــر دیگر نیَند از برای بچـــه هاشان ، فکر مـــــــادر مـــی کنند ******************* شعر داماد   دوش مادر زن به من پرخاش کردهیکلم با چوب آش و لا ش کرد   گفت : ای داماد ، ای آدم نشوحیف آن دختر که من دادم به تو   من نمی دانستم آدم نیستیلایق لطف دمادم نیستی   هر کسی داماد شد در عمر خویشبی گمان یا خر بُود یا گاومیش   گفتمش : من اول آدم بوده امتاج گل بر فرق عالم بوده ام   بعد از روی جوانی خر شدمپایبند خانه و همسر شدم   آدم اول کم کمک خر می شودبعد از آن ناچار شوهر می شود   هر کسی کو زن گرفت از بی غمینام او دیگر نباشد آدمی   غیر شوی حضرت حوا ، که بودشوهری «آدم» بر او صدها درود   حق تعالی نام او آدم گذاشتچون که این داماد ، مادر زن نداشت ************************ شعر من و بابام   شنبه   می گویم : استادمان گفته دانشجویی که پست الکترونیکی نداشته باشد دانشجو نیست.می گوید : استادتان غلط کرده ؛ مگر ما دانشجو نبودیم ؟!می گویم : پدر جان ! شما که تا سیکل بیشتر درس نخواندید ؛ در ثانی من دو ماه است که تمرین ننوشتم !می گوید : اولا سیکل آن زمان معادل دکترای الان است ، دوما پس این دو ماه چه غلطی می کردی ؟!می گویم : هیچ ! فقط استادمان تمرین ها را برای دانشجو ها می فرستد ، من هم که دانشجو نیستم ! یک شنبه پس از مدت ها جروبحث بالاخره پدر جان رضایت داده تا برای من کامپیوتر بخرد !می گویم : گفتید روی دستگاه مودم هم نصب کنند؟!می گوید : مودم دیگر چه جانوری است ؟!می گویم : همان جانوری که پست الکترونیکی دارد !می گوید : آها !! دوشنبه برنامه شوک از تلویزیون پخش می شود ، در این برنامه دختر جوانی که عکس های مبتذلی از او در اینترنت منتشر شده در حال گریه کردن است و می گوید که من فقط یک پست الکترونیکی داشتم !می گوید : می خواهی آبرویمان را ببری ؟!می گویم : من بیجا ...

  • کلاس ششمی ها چه کتابی می خوانند؟

     عناوین کتب درسی به همراه تصاویرکتاب‌های جدیدالتالیف ششم ابتدایی منتشرشد.  خبرآنلاین:ساختار3 ـ 3 ـ 6 که ازامسال باورودششم دبستان به دوره ابتدایی آغازمی‌شودازبرنامه های مهم وزارت آموزش وپرورش است وازامسال دانش آموزان پنجم ابتدایی‌به جای ورودبه اول راهنمایی،بروی نیمکتهای ششم ابتدایی می‌نشینند.دانش آموزان ششم ابتدایی امسال کتاب‌های قرآن،ریاضی،2 کتاب فارسی،مطالعات اجتماعی،تفکروپژوهش،کار وفن آوری،هدیه‌های آسمانی وتربیت بدنی راآموزش خواهنددید.آموزش وپرورش برای درس کاروفن آوری 14 عنوان پودمان درنظرگرفته که به زودی چاپ ودراختیاردانش آموزان قرارمی دهددراین کتاب دانش آموزان ازهمان دوره ابتدایی بامبانی علمی وعملی دروس کاربردی وکاروفناوری آشنامی‌شوند.آموزش وپرورش به دانش آموزان توصیه می‌کندقبل ازآغازسال تحصیلی ازمروروخواندن کتا‌ب‌هاخودداری کنندچراکه کتاب‌هابه نحوی تدوین شده‌اندکه بامعلم معنامی‌یابندومعلمان روشهای آموزشی کتابهارادرکلاس‌های ضمن خدمت می‌آموزندلذااولیاوافراددیگرنمی‌توانندمطالب راهمانندمعلم به دانش آموزمنتقل کنند.

  • از نو شد

      باز تنهـــــــایی .....گرم باشی یا نباشی دلم تنگ است و منگ است و لنگلنگ دیدن آن یا همیشه قشنگز تنگی دل مه خورده ی دل فریبزان نهان چنگی کز شاخه ی سپیده بخورد بر بیدخشکید ریشه ی چند ساله ام بی دریغ از تیغ شبغم غروب گذر کرده ز آتش قلب مغلوبخاکستر نشسته بر بستر ز پوزخند برگآزرد،خاطربید رنگ را در نوردیدفرجام هنگام بهار دل نو شدعمق رخ به چشم دل مظهور به نور شدغم گریان و اشک جریان وماتم گیِه لان به روز حجرانتفرج کوران به باغ اریان افتاده از سیران ز چهره به زیران از نو شد باز پاییــز