دانلود کتاب بارون درخت نشین

  • بارون درخت نشین

    بارون درخت نشین

      بارون درخت نشینایتالوکالینومهدی سحابیاین هم دومین کتاب از سه گانه کالینو است .بارون کوزیمو پسر ارشد بارون روندو است . او در 12 سالگی بنا بر تصمیم ناگهانی که به نظر سماجتی بچه گانه است از خانه قهر کرده و تصمیم می گیرد تا به زندگی خود بر روی درخت ادامه دهد اما این کار لجبازی بچه گانه نیست بلکه در طول زمان حالت هدف دار و اگاهانه ای می یابد و بارون تا اخرین روز عمر پایش به زمین نمی رسد . او فردیست که از جامعه گریزان است اما از سوی دیگر عاشق مردم و اجتماع می باشد . فردی تنها که از مردم می گریزد و در عین حال به آنها پناه می برد .... او خوشبختی انسان را در جمع می داند اما هیچ اجتماع مناسبی نمی یابد و همواره در پی ایجاد ان محیط ارمانیست ......... او به خاطر تنهایی و موقعیت خاص خود با دید بازتر و با حوصله تری به اطراف نگاه می کند و به پیشرفت های زیادی دست می یابد .... احساسات و برداشت های او از موضوعات بکر و بی پیرایه استاصلا نمی دونم چی باید برای توصیف کتاب بگم . باید بخونیدش تا متوجه بشید چه قدر فوق العاده است .... در عین دور از ذهن بودنش ، شخصیت کوزیمو خیلی حقیقی و عمیق ترسیم شده بود واقعا قابل لمس بود درد انسان شیفته محبت و جمعی که همیشه تنهاست و برای این جمع همه جور تلاشی هم می کنه....به خصوص قسمت های مربوط به مرگ مادرش و عاشق شدنش خیلی لطیف بود ...    قسمت های زیبایی از کتاب   عشق فقط زمانی ممکن است که آدم خود خودش باشد ، با همه نیرویش !     برای بهتر دیدن زمین باید کمی از آن فاصله گرفت .     بی شناخت عشق ، تجربه های دیگر به چه کار می آید؟     اگر من بیشتر از دیگران چیز بدانم ، در صورت نیاز انها باید انچه را که بلدم در اختیارشان بگذارم . به نظر من فرماندهی یعنی همین .     عشقش به درختان مانند همه عشق های راستین ، اغلب با سنگدلی و حتی بی رحمی همراه بود .     کارهای برجسته ای که آدمی به پیروی از وسوسه ای درونی می کند باید نا گفته بماند ، همین که آن را به زبان بیاوری و از آن لاف بزنی چیزی بیهوده و بی معنی جلوه می کند و پست و بی مقدار می شود .     مادرمان با آنکه بیش از همه ما با کوزیمو تفاوت روحیه داشت ، تنها کسی است که توانسته است او را همان گونه که هست بپذیرد ، شاید به این دلیل که در پی توجیه او نبود .  



  • بارون درخت نشین ؛ ایتالو کالوینو

    ویژگی اصلی ادبیات لاتین چیست ؟ روایت داستان در قالبی از کلمات ساده و فریبنده که شما را در بطن ماجراهایی قرار می دهد که فقط با کمی تامل می توانی پی به واقعیات نهفته در آن ببری . سردسته ی این نویسندگان بورخس بود که واقعیات را با افسانه در آمیخت و به نتایجی در این زمینه رسید و مکتبی را بوجود آورد که بعدها رئالیسم جادویی نامیده شد . در این حین نویسنده ها به دو گروه تقسیم شدند : گروهی به راه بورخس رفتند و بیش از همه چیز به روایت داستان پرداختند و به سمبل ها روی آوردند که از میان می توان به امبرتواکو و ایتالو کالوینو اشاره کرد که نویسنده های اخیر بیشتر سعی کردند با روَایتی داستانی و ساده از حوادثی  تاریخی و آمیختن آن با واقعیت معجونی زیبا و دل چسب را به خورد خوانندگان دادند . آلنده نیز به این دسته تعلق دارد . اما گروه دوم با تمهیدات مشترک این مکتب به مسائل سیاسی پرداختند . در راس این نویسندگان مارکز ، کورتاسار و یوسا ست که ادبیات سیاسی آمریکای لاتین را بوحود آوردند . در این میان نویسندگانی چون ساراماگو سبک خاص خود را دارند و در این تقسیم بندی ها نمی گنجند . او نیز همان طور که در گذشته مورد بررسی قرار دادیم ، شاهکاری چون بالتازار و بلموندا را در این سبک دارد . رئالیسم جادویی اوبیشتر به سورئال نزدیک است . خواندن این رمان از ادبیات ایتالیا برای من که عاشق سینمای روشن فکری ایتالیا هستم ، لذت بخش بود . سینمایی که با سینمای تورناتوره ، فیلم های بی نظیر فلینی ، روشن فکری ها و تصویر و فتوگراف های بی نظیر بوتولوچی والبته داستان پردازی ها و آزادی گرایی های جنسی و ولنگاری های ایتالیایی که در آثار پازولینی رخ نمایی می کند ( به خصوص در قصه های کانتربوری ، دکامرون و سالو ) و البته استاد مسلم همه ی این ها یعنی آنتونیونی ، در تاریخ سینما بی بدیل است .   بارون درخت نشین روایتی کلاسیک از تاریخی ست که آن را بسیار دوست دارم . اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم ، زمان نزاع فیلسوفان فرانسوی ، زمان انقلاب فرانسه ، ناپلئون و نزاع فرقه های مختلف مسیحیت با هم و در کل ، زمان ، زمانه ی تغییر و عبور از گذشته و کم کم گام نهادن در دنیای مدرن بود . اما در این حال ، کسی را می بینیم که از طبقه ی اشراف است و  روزی از روزهای کودکی با یک قهر ساده به روی درخت می رود و هرگز به روی زمین بازنمی گردد.حتی به هنگام مرگ نیز به زمین بازنمی گرددو با بالونی به آسمان می رود و بازنمی گردد . این روایت زیبا همان طور که گفتم باز هم شاخصه ی اصلی ادبیات لاتین است که این بار در قالب ادبیات ایتالیا خودنمایی می کند . او به روی درخت می رود و زندگی از را از دریچه ای دیگر ادامه می ...

  • بارون درخت نشین / ایتالو کالوینو / ترجمه ی مهدی سحابی

        گاهی وقتها ادم ها ملزم به انجام و رعایت کارهایی میشوند که هیچ علاقه ای به ان ندارند و تنها برای این که هنجار شکن شناخته نشوند و در جامعه خود سرکوب نشوند تن به انجام ان میدهند.اما گاهی وقتها همین ادمها تحملشان سر می اید و دست به شورش میزنند.   کوزیمو پسر بارون ارمینیوس لاوروس دو روندو که به خاطر زندگی در خانواده ای سنتی گرفتار قید و بند هایی دست و پا گیر و گاهی ازار دهنده شده است سرانجام در سن دوازده سالگی به نشانه اعتراض به خانواده دست به اقدامی به ظاهر غیر عملی میزند . او تصمیم میگیرد بالای درخت برود وتا اخر عمر انجا بماند و هرگز پایین نیاید.   کوزیمو در بالای درخت به دنبال ازادی و داشتن زندگی بی قید و بندی میرود که البته به مرور زمان باعث تغییر نگرش او نسبت به دنیا میشود. نگرشی که شاید به سبب دور بودن از زمین و داشتن دیدی وسیع تر به ان دست میابد . البته زندگی در بالای درخت باعث دور بودن کوزیمو از اجتماع خود نمیشود حتی او را به فردی فعال تبدیل میکند.    ایتالو کالوینو نویسنده ی مشور ایتالیایی بارون درخت نشین را به عنوان یکی از قسمت های سه گانه (نیاکان ما) که شامل کتاب های  ویکنت شقه شده ، بارون درخت نشین و شوالیه نا موجود  است نوشته . این کتاب از انتشارات نگاه است.     

  • مسخ، فرانتس کافکا، ترجمه ی صادق هدایت

    هیچ چیز آنقدر خرف کننده نیست که آدم صبح به این زودی بلند بشود. انسان احتیاج به خواب دارد.   اگر پایبندِ خویشانم نبودم، مدت ها بود که استعفای خودم را داده بودم.   تصمیم نومیدانه هرگز ارزش تأمین متین و منطقی را ندارد. عموماً در چنین مواردی نگاه خود را به پنجره می دوخت تا از آن درس تشویق و امیدواری بگیرد. اما در این روز کوچه هیچ جوابی به او نمی داد... .   آیا ممکن نیست که روزی چنین بدبختی به این مرد روی بدهد؟   صبح وقتی که درها بسته بود، همه اهل خانه می خواستند به اتاقش هجوم بیاورند و حالا که درها باز بود کسی نمی آمد او را ببیند.   گاهی با فکر مضطرب و امیدهای مبهم می گذرانید و همیشه نتیجه می گرفت که موقتاً وظیفه اش این بود که آرام باشد و ملاحظه بکند، و به این وسیله، وضعیت ناگواری را که بر خلاف میلش ایجاد شده بود به خویشاوندانش قابل قبول بنماید.   اگر گره گوار فقط می توانست با خواهرش حرف بزند و از آنجه برایش می کرد، تشکر بنماید، بهتر می توانست خدمات او را تحمل بکند، ولی محکوم به سکوت بود و درد می کشید.مسخفرانتس کافکا، ترجمه ی صادق هدایت

  • ویکنت دو نیم شده

    ویکنت دو نیم شده

      ویکنت دو نیم شدهایتالوکالوینوپرویز شهدیویکنت مداردو برای جنگ با ترک ها راهی میدان نبرد می شود اما در آنجا زخمی شده و بدنش دو نیمه می شود . هر نیمه توسط افراد مختلفی درمان شده و به زادگاه ویکنت بر می گردند . یکی از این نیمه ها حاوی تمامی خوبی ها و خیرهای ویکنت و دیگری حاوی همه بدی ها و شرهای اوست . داستان نشان می دهد که خوبی و بدی مطلق محبوبیت فرد را از بین می برد . یعنی من و تو به عنوان یک انسان واقعی یک ادم کاملا سفید یا سیاه را نمی توانیم دوست داشته باشیم محبوب ما باید خاکستری باشد انسانی معمولی با خوبی و بدیخیلی عالی بود . هم ساده و روون بود هم موضوعش برای من خیلی جدید و جذاب بودکالوینو تریلوژی یا سه گانه ای با نام " نیاکان ما " دارد که شامل 3 کتاب بارون درخت نشین ، ویکنت دو نیم شده و شوالیه ناموجود می شود .     قسمت های زیبایی از کتاب   منتظر ماندن از خصوصیات بشر است . آدم درست کار با اعتماد منتظر می ماند و نادرست با ترس .     زیبایی ، خرد و عدالت فقط در چیزی وجود دارد که قطعه قطعه شده است .

  • خشم و هیاهو، ویلیام فاکنر، ترجمه ی صالح حسینی

    عمری کار پر عذاب و عرق ریزی روح آدمی، نه به قصد کسب افتخار و آز آن کمتر مال بلکه به این قصد که از مصالح روح آدمی چیزی آفریده شود که پیش از آن وجود نداشته است.   چه می شد اگر کاری چنان وحشتناک انجام داده بودیم که همه از جهنم می گریختند و فقط ما می ماندیم   مسئله آن وقتی نیست که بفهمی هیچ چیز نمی تواند یاریت کند -نه مذهب، نه غرور، نه هیچ چیز دیگر- مسئله آن وقتی است که بفهمی به یاری نیازی نداری.    وقتی قصد انجام کاری را نداری، بدنت سعی می کند غافلگیرانه به انجام آن بکشاندت.    پدرم می گفت ساعت ها زمان را می کشند. می گفت زمان تا وقتی چرخ های کوچک با تق تق پیش می برندش مرده است؛ زمان تنها وقتی زنده می شود که ساعت باز ایستد.   چه می شد که چیزی می داشتم تا سایه ام را توی آب فرو کنم و آن قدر نگهش دارم تا غرق شود.   پدرمان می گفت که انسان مساوی است با حاصل جمع بدبختی هایش. پدرمان می گفت: ممکن است گمان ببری که روزی عاقبت بدبختی خسته می شود، اما آن وقت خود زمان مایه ی بدبختی ات خواهد شد.   وقتی آدم پا به میدان دنیا می گذارد مجبور است سهم خودش را به بهترین راهی که بلد است به دست بیاورد چون حالیش می شود که دیگران هم همان کار را می کنند و کلاهش پس معرکه می ماند.   انگار در این هوا حتی صدا هم در می ماند، گویا هوا از کوله بار صداها از پا در آمده بود.   آن ها هم این خصوصیت آدم های بالغ را پیدا کردند که تظاهر خاموش به برتری متقاعدشان می کند. به گمانم آدم ها، که این قدر خودشان و دیگران را با کلمات فرسوده می کنند، دست کم در این مورد همداستانند که دم فرو بستن نشانه ی عقل است. جاده آرام و خلوت پیش می رفت.   بگذار به روش خودش عمل بکند. بخواهی نخواهی دارد همان جوری عمل می کند.   دست ها با ساییده شدن می توانند ببیند و نادیده را توی ذهن شکل بدهند   هر آدمی داور فضایل خودش است و بهتر آن است که هیچ کس برای تندرستی کس دیگری نسخه ننویسد.   از هر چی بگذریم، به نظر من پول ارزشی ندارد. ارزشش به چه جور خرج کردنش است. مال هیچ کس نیست، پس این چه کاری است که آدم بخواهد آن را جمع کند.   آدمی که نتواند خرش را حفظ کند، باید پیاده گز کند.   آن وقت ها بچه بودم. وقتی مردم می گفتند که کاری را می کنند، باور می کردم. حالا دیگر یاد گرفته ایم چی بکنم.   خوشحالم که از آن وجدان ها ندارم که مجبور باشم دائما مثل توله سگ مریض ازش مراقبت کنم!!.   تنها یک چیز هست که آن روی سگم را بالا می آورد، آن هم آدم ریا کار است. آدمی که فکر می کند هر چی را که ازش سر در نمی آورد حتما حقه بازی است و در اولین فرصتی که گیرش بیاید اخلاقا وظیفه خودش می داند چیزی را که گفتنش به او مربوط نیست ...

  • زندگینامه ایتالو کالوینو

    زندگینامه ایتالو کالوینو

    ایتالو کالوینو 15 اکتبر ۱۹۲۳ در سانتیاگو دِلاس وگاس در کوبا به دنیا آمد.وی نویسنده، خبرنگار، منتقد و نظریه‌پرداز ایتالیایی است که فضای انتقادی آثارش باعث شده او را یکی از مهم‌ترین داستان نویس‌های ایتالیا در قرن بیستم بدانند. کالوینو ۱۹ سپتامبر ۱۹۸۵ بر اثر خونریزی مغزی در سیه‌نا ایتالیا درگذشت. وی تا پنج سالگی در کوبا ماند، سپس به همراه پدر و مادرش که هر دو گیاه‌شناس بودند به ایتالیا رفت و بیشتر زندگی خود را همان‌جا سپری کرد.کالوینو تا هجده سالگی در سان‌رمو ماند، سپس، در سال ۱۹۴۱ به تورین رفت. در سال ۱۹۴۳ به نهضت مقاومت ایتالیا و بریگاد گاریبالدی، و پس از آن به حزب کمونیست ایتالیا پیوست،کالوینو در سال ۱۹۵۰ به اتحاد جماهیر شوروی سفر کرد.در دههٔ پنجاه کالوینو به نوعی تخیل ادبی‌تر نزدیک به حکایت‌های پندآمیز گرایش پیدا کرد که در آن هجو اجتماعی و سیاسی با تفننی طنزآمیز همراه است. چند کتاب از جمله شوالیهٔ ناموجود و مورچهٔ آرژانتینی را منتشر کرد و با نشریات کمونیستی و مارکسیستی همکاری کرد، تا این که در سال ۱۹۵۷ به شکل غیرمنتظره‌ای از حزب کمونیست کناره‌گیری کرد و نامهٔ استعفایش در نشریهٔ «لونیتا» چاپ شد. کتاب بارون درخت‌نشین هم در همین سال منتشر شد.کالوینو با دعوت بنیاد فورد به آمریکا سفر کند و شش ماه آنجا بماند. کالوینو چهار ماه از این شش ماه را در نیویورک گذراند و به گفتهٔ خودش کاملاً تحت تأثیر دنیای جدید قرار گرفت. در این مدت با ایستر جودیت سینگر هم آشنا شد، که چند سال بعد در سفری به کوبا، در هاوانا با او ازدواج کرد. کالوینو در این سفر به زادگاهش کوبا نیز رفت و با ارنستو چه گوارا هم دیدار کرد.در دهه ۱۹۵۰ میلادی مطالعه بر روی افسانه‌های ایتالیایی را آغاز می‌کند که حاصل آن چاپ کتاب (افسانه‌های ایتالیایی) و همچنین تریلوژی معروف او: ویکنت شقه شده، شوالیه ناموجود، بارون درخت نشین اوج خلاقیت و پرواز فکری کالوینو در آثار تخیلی‌اش خواننده را حیران می‌کند.در سال ۱۹۸۱ نشان افتخار فرانسه به او اعطا شد. کتابهای ایتالو کالوینو: راه لانهٔ عنکبوت ، شوالیه ناموجود ، ویکنت دوشقه ، افسانه‌های ایتالیایی، شاه گوش می‌کند ، اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری، کمدی‌های کیهانی، بارون درخت‌نشین، شش یادداشت برای هزارهٔ بعدی، چرا باید کلاسیک‌ها را خواند و... مطالب مرتبط:داستانهای ایتالو کالوینو