شعر درباره ی دوست خوب

  • ی شعر طنز تقدیم به ی دوست خوب

    بعد از افطاری ،همین یکشنبه شب رفته بودم منزل مشتی رجب در حدود هشت یا نه هفته بود همسرش از دار دنیا رفته بود تسلیت گفتم که غمخواری کنم این مصیبت دیده را یاری کنم رفت و ظرفی میوه آورد آن عزیز با ادب بگذاشت آن را روی میز در همین هنگام آمد خا له اش خاله ی هشتاد یا صد ساله اش او زبان بر حرف و بر صحبت گشود من حواسم پیش ظرف میوه بود در میان حرف او گفتم چنین آفرین ، به به ،هلو یعنی همین ناگهان آن پیرزن از جا پرید از ته دل جیغ ناجوری کشید داد زد الاف بودن تا به کی هی به فکر داف بودن تا به کی یک کم آدم باش این هیزی بس است داستان گربه و دیزی بس است مردکِ کم جنبه ی بی چشم و رو تو غلط کردی به من گفتی هلو



  • دوستی - اشعار دوستی - دوست - جملات زیبا درباره دوست

    آ «آری آغاز دوست داشتن است// گرچه پایان راه ناپیداست// من به پایان دگر نیندیشم// که همین دوست داشتن زیباست» فروغ فرخزاد«آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است// با دوستان مروت، با دشمنان مدارا» حافظ«آنان که دوستی و محبت را به‌زندگی خود راه نمی‌دهند،به‌آن ماند که طلوع خورشید را مانع شوند.» سیسرو«آنچه مردم، دوستی می‌خوانند چیزی غیر از نفع شخصی نیست، دوستی خودپرستی انسان است که می‌خواهد از دیگران به عنوان دوستی متمتع گردد.» فرانسوا لارشفوکو«آن کس که در هرجا دوستانی دارد، همه جا را دوست‌داشتنی می‌یابد.» ضرب‌المثل چینی الف «از بس که مهر دوست به دل جا گرفته است// جایی برای کینهٔ دشمن نمانده است» اظهری کرمانی«از جان طمع‌بریدن آسان بود ولیکن// از دوستان جانی مشکل توان بریدن» حافظ«از جهان گرچه بوستان خوشتر// بوستان هم به دوستان خوشتر» مکتبی شیرازی«از خویشاوندان به‌راحتی می‌توان برید، اما رشته دوستی را هرگز.» سیسرو«از سلامتی خود مواظبت می‌کنیم، برای روز مبادا پول ذخیره می‌کنیم، سقف خانه را تعمیر می‌کنیم و لباس کافی می‌پوشیم، ولی کیست که در بند آن باشد که بهترین دارایی یعنی دوست را به صورتی عاقلانه برای خود فراهم کند؟» رالف والدو امرسن«از محبت، نار نوری می‌شود// وز محبت، دیو حوری می‌شود» مولوی«از هرچه بگذری، سخن دوست خوش‌تر است// از یار ناز خوش‌تر و از من نیازها» ادیب پیشاوری«اغلب، دوستان ما از خطرناک‌ترین دشمنان هستند.» آندره ژید«اگرچند، بدخواه‌کشتن نکوست// از آن کشتن آن به که گرددت دوست» اسدی طوسی«اگر دوستان نتوانند از گناهان کوچک یکدیگر چشم‌پوشی کنند، نخواهند توانست دوستی خود را به جایی برسانند.» لابرویر«اگر دوست تو مرتکب خطایی شد از دوستی او صرفنظر مکن زیرا که انسان در معرض خطا است، تا می‌توانی دوست برای خودت آماده کن نه از برای مالت.» فیثاغورس«اگر هر کس همه کس را دوست می‌داشت همه کس صاحب دنیا می‌شد.» فردریش شیلر«این دغل دوستان که می‌بینی// مگسانند دور شیرینی» سعدی ب «با چه کسانی دوست و رفیق می‌باشی تا بگویم چگونه آدمی هستی.» رالف والدو امرسن«برای این‌که دوست پیدا کنی باید خود را لایق و آماده دوستی بار بیاوری.» آندره موروا«بر دوستی که حسود باشد، ایمن نمی‌توان بود.» بزرگمهر«بگذار که دوستی کم کم به اوج خود برسد، اگر این رسیدن برق‌آسا باشد ناگهان از نفس می‌افتد و متوقف می‌شود.» ولتر«بود آینه دوست را مرد دوست// نماید بدو هرچه زشت و نکوست» اسدی طوسی«بهترین دوستان من کسانی هستند که پیشانی و ابروهای آنها باز است.» ویکتور هوگو«بهترین و حقیقی‌ترین دوستانم از تهی دستانند، ...

  • دوست خوب بودن

      دوست خوب بودن مسئولیتی بزرگ است. برای ایفای این مسئولیت باید وفادار، روراست (نه خیلی زیاد)، صمیمی، قابل اعتماد، قابل اتکاء، مهربان (کاملاً بدیهی است)، دلپذیر، دارای سعه‌ی صدر، اجتماعی (اگر نخواهید اجتماعی باشید، داشتن دوست چندان فایده‌ای ندارد)، پاسخگو، پذیرا و بامحبت باشید. همچنین باید به مراتب، بخشنده و آماده‌ی کمک و همدردی باشید. درعین‌حال، نباید مورد سوء‌استفاده قرار گیرید یا کلاه سرتان بگذارند. همچنین شاید به کرات ناگزیر شوید صراحت لهجه داشته باشید و با این خصوصیت، دوستی را به مخاطره بیندازید. به‌همین ترتیب، موقعیت‌هایی پیش می‌آید که لازم است زبان خود را نگاه دارید و عقایدتان را برای خودتان حفظ کنید. آن‌ها دوستان شما هستند، نه شبیه‌سازی‌شده‌ی شما و کارها را به‌گونه‌ای متفاوت انجام می‌دهند. شما باید مشاور، اعتراف‌پذیر، کشیش، یاری‌دهنده، همراه، دوست، طرف اعتماد و رفیق باشید. شما باید عرضه‌کننده‌ی شور و شوق، ایثار، استواری، خلاقیت، علاقه، عاطفه و سائقه باشید. این همه‌ی کاری است که باید انجام دهید. آن‌ها باید چه کار کنند؟ در یک دنیای آرمانی، همین کارها را. چنانچه نتوانند هریک از این وظایف را به انجام برسانند، شما همچنان باید دوست، بخشنده، حمایت‌گر و همراه باقی بمانید.برگرفته از كتاب:تمپلر، ریچارد؛ راه و رسم زندگی بهتر؛ برگردان عباس مخبر

  • چند شعر درباره ی دوست

    چند شعر درباره ی دوست   دوستی با مردم دانا چو زرین کوزه ای است                                                        نشکند اگر بشکند بازش توان ساخت دوستی بامردم نادان سفالین کوزه ای است                                                       بشکند ور نشکند باید به دور انداخت   اندازه نگه دار که انداز نکوست                                         هم لایق دشمن است وهم لایق دوست   ای دوست برجنازه ی دشمن چوبگذری                          شادی مکن!که به سرت این ماجرا رود

  • درباره ی شعر

    درباره ی شعر

    و کدامین شعر بهین شعر خواهد بود؟ یک شعر خوب شعری نیست که ردیف و قافیه و وزنش خوب باشد. یک شعر خوب شعری نیست که الفاظ آبدار و صنایع ادبی در آن به کار برده شده باشد. یک شعر خوب شعری نیست که شاعری بزرگ آن را سروده باشد. یک شعر خوب شعری نیست که لزوما در قالب غزل باشد... شعر خوب شعری است که با خواندنش آب شوی...شعر خوب شعری است که با خواندنش در خواب شوی.... شعر خوب شعری است که با خواندنش-ترجیحا شبانه باشد- از گریه خیس خیس خیس شوی...شعر خوب شعری است که هر حرکت زیر و زبر کلماتش دل تو را بالا و پایین ببرد...تو را خراب کند...آتشت بزند...ویرانت کند... شعر خوب شعری است که بهترین دوست تو  آن را سروده باشد...شعر خوب شعری است که تو با خواندنش شعر را نبینی و یار عزیز! و ماه دلبندت را ببینی... گیسوی تــو می کشــد به زنجیرپرهیـز و گریـز و عقل و تدبیررفتی دو ســه ماهــه باز گردینی گرد جهــان به نـاز گردی.......................ایام خوش آن بود که با دوست بسر رفت     با دوست بسر رفت و مرا نام و خبر رفتشب آمد و پوشید  فضا را و سحر رفتچشمم به غم آمیخته گشت و ...

  • درباره ی تامپسون و تامسون

    تامسون و تامپسون (در نسخهٔ انگلیسی و فارسی با نام تامسون و تامپسون) دو شخصیت خیالی ماجراهای تن تن و میلو هستند. در این مجموعه، ایشان دوکارآگاه کودن اداره پلیس هستند که با تن‌تن، کاپیتان هادوک و پروفسور تورنسل آشنایی و دوستی دورادوری دارند. معلوم نیست که دوپونت و دوپونط باهم نسبت فامیلی دارند یا نه، ولی دست کم در دو جلد از داستان‌های تن‌تن از این دو نفر به عنوان دوقلو و برادر یاد می‌شود. دوپونت و دوپونط اغلب به خاطر قیافه کاملاً مشابهشان با یکدیگر اشتباه گرفته می‌شوند و تنها راه شناخت دوپونت و دوپونط از روی تاب سبیلشان هست.هرژه در ابتدا اسم خاصی برای دوپونتها انتخاب نکرده بود و در عوض با شماره آنها را معرفی می‌کرد به این صورت که شماره یکی شان X-۳۳ و دیگری X-۳۳A بود. البته در نسخه سیاه و سفید ماجراهای تن‌تن که ابتدا در یک روزنامه بلژیکی چاپ می‌شد بدین گونه‌است. اما اولین حضور دوپونتها به صورت فعلی در سیگارهای فرعون، یعنی چهارمین داستان از مجموعه کتابهای تن‌تن بوده و از آن به بعد تقریباً در تمام داستان‌های تن‌تن، دوپونت و دوپونط نقشی در ماجراها داشتند. (البته به جز تن‌تن در تبت و پرواز شماره ۷۱۴)دوپونت‌های کارآگاه همیشه در قضاوت هایشان دچار اشتباه می‌شوند و این باعث پدید آمدن طنز در مجموعه داستان‌های تن‌تن می‌شود.در نسخه انگلیسی تن تن و برخی از ترجمه های فارسی (که از روی نسخه انگلیسی انجام شده)، از این دو کارآگاه با اسامی تامسون و تامپسون نام برده شده است.fa.wikipedia.org/wikitintin.wikia.com/wiki/Category:Characters‎

  • بررسی شعر «دوست» از سهراب سپهری

    بررسی شعر «دوست» از سهراب سپهری محمدرضا نوشمند   I should be glad of another death T.S. Eliot دوست   بزرگ بود و از اهالی امروز بود و با تمام افق های باز نسبت داشت ولحن آب و زمین را چه خوب می فهمید.   صداش به شکل حُزن پریشان واقعیت بود. و پلک هاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد. و دست هاش هوای صاف سخاوت را ورق زد و مهربانی را به سمت ما کوچاند.   به شکل خلوت خود بود و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را برای آینه تفسیر کرد. و او به شیوه ی باران پر از طراوت تکرار بود. و او به سبک درخت میان عافیت نور منتشر می شد. همیشه کودکی باد را صدا می کرد. همیشه رشته ی صحبت را به چفت آب گره می زد. برای ما، یک شب سجود سبز محبت را چنان صریح ادا کرد که ما به عاطفه ی  سطح خاک دست کشیدیم و مثل لهجه ی یک سطل آب تازه شدیم.   و بارها دیدیم که با چقدر سبد برای چیدن یک خوشه ی بشارت رفت.   ولی نشد که روبروی وضوح کبوتران بنشیند و رفت تا لب هیچ و پشت حوصله ی نورها دراز کشید و هیچ فکر نکرد که ما میان پریشانی تلفظ درها برای خوردن یک سیب چقدر تنها ماندیم.   مشهور است که شعر «دوست» را سهراب پس از درگذشت «فروغ فرخزاد» نوشت، و تا نباشد چیزکی، منتقد نگوید چیزها! ولی من نمی خواهم این شعر را با تکرار نام فروغ و محدود کردن نام دوست با نام او بررسی کنم. حتی مایل نیستم به داستانی بپردازم که «الیوت» در شعرش آورده است تا به جمله ای برسد که سهراب شعرش را با آن آغاز می کند. یک شعر را از چندین زاویه می شود دید و بررسی کرد، امّا گاهی شعر طوری صمیمانه حرف می زند که خوب نیست آدم خیلی رسمی به حرفهایش گوش بدهد. در مجلس ختم و عزای یک دوست کسی برای  عزاداری که با ناله و شیون از خوبی های دوستِ از دست رفته حرف می زند و آه  می کشد، «احسَنت» «احسَنت» نمی گوید. که یعنی «بله، در وصفِ دوست عجب تلمیح زیبا و بجایی در اینجا آورده ای!» اگر شنونده به همان حسّی رسیده باشد که باعث شده آن شخص با چنین زبانی سوگواری کند، او هم کنترل احساسش را از دست می دهد و بی ریا ناله و زاری می کند. دلم نمی خواهد در بررسی این شعر، معناگریز و بی احساس باشم. بیش تر دلم می خواهد خواننده ی این متن به حسّ و دردی برسد که سهراب را وادار به نوشتن این سوگنامه کرد. با فهمیدن حرفهای سهراب، شاید بشود تا حدودی به عمق اندوهش در فقدان دوست پی برد و با او در غم از دست دادنش همدردی کرد. سهراب در ابتدای شعرش جمله ای را از «الیوت» نقل می کند که حالتی شرطی دارد و حاکی از وضعیتی است که امکان پذیر نیست، ولی گوینده به این فکر می کند که خیلی خوشحال می شداگر چنین چیزی ممکن می بود. معنای جمله ی الیوت این است: «از مرگی دیگر خوشحال خواهم شد (اگر بشود).» بدون رجوع ...

  • یه شعر درباره ی پرسپولیس

    تو دنیای زمین و توپ رنگی.......................... یه پرسپولیس داریم به چه قشنگیاسم قشنگش روی تخت جمشید...................... از اون قدیم ندیما می درخشیدرنگه آتشه غیرت پیراهنش.................................... ... میاره افتخار برای میهنشطرفداراش سر به فلک میکشن....................................عا شق رنگ مثل آتیشندفاع محکمش مثل یه سد.....................................هر کسی از جونش نذاره رددروازباناش مثل پادشاهن.................................... .....شاهینن و بدون اشتباهنآقای گل همیشه از قرمزاس.....................حساب سرخ از همه ی لیگ جداستیه پرسپولیس با یه دنیا عاشق...............................یه دشت غرق گلای شقایققصه ی سرخا پر افتخار...................................... .از بس که گل زدن همش بهارهر کس که پرسپولیس و خوب شناخته.............واسش ترانه خونده یا که ساختهتیم بزرگمون از اون قدیما........................................ ..سر بوده از قوی ترین تیماحرف قشنگش باشه هر زمانی............................می پیچه عطر خوش قهرمانییه سر و گردن از همه بهتر.....................................پر� �پولیس از همه تیما سرتو تاریخش اسمای نامی داری............................در هر جای دنیا بری حامی دارهسنگم که از آسمون بیاد......................................هو ادار میاد به عشق دیدن یارما تیم صدر جدولیم همیشه...............................خدا میدونه قهرمان کی میشههر جا که پرسپولیس میشه برنده........................میشکفه کلی گل سرخ خندهبه غیرت بازیکناش مینازه...................................... ..فردارو با تعصبش می سازهاسیر نا داوری ها نمیشه ..................................... باز اول درست مثل همیشهاز تیممون می خوایم که با اقتدار...............................بره روی سکوی یک افتخاریه پرسپولیس و یه عالم ستاره............................. که کلی عاشقم هواشو دارهالهی قهرمان عالم بشه................................... سایه باختن از سرش کم بشهامسال به هیچ کس امتیاز نمیده........................پرونده ی مساوی هاش سفیدهبا تشویقای گرم و لطف خدا................................... امسال میشه قهرمان آسیاپرسپولیس امسال همه رو می بره.......................نشون میده که همیشه سرورعشقش همیشه تو قلبمون زندس.......................... قرمز ما هر جا باشه برندستقویم لیگ و هر کی می نویس..............................بدون که جام مال پرسپولیس