شعر در مورد موسیقی

  • شعری زیبا در مورد سنتور

    بنال ای ساز غمگین نغمه سر کنز داغ هجر یاران گریه سرکن بیا سنتور، وقت نالیدن توست  کنون هنگام بی سامانی توست  بخوان گرچه صدایت غرق بغض استبخوان گرچه فلک پشتت شکسته استبه یاد پایور، رب النوع سنتور  بزن راز و نیاز، در مایه شور ز راز دل برایم گفتگو کن ز جور شهرآشوبان ، مویه سر کن بزن از پرده عشاق رمزی بگو از داستان مجنون و لیلی حکایت سر کن از مضراب پرویز  به یاد دود عودش اشکها ریز کجا شد خالق دستان و بیداد ز بیداد زمان، فریاد کن فریاد مگر از قاصدک چیزی شنید او؟ که سر بر آستان جانان نهاد او بیا ای ساز غمگین گریه سر کن "همه غمهای عالم را خبر کن"



  • تحقیق در مورد موسیقی و تاثیرات آن

    چکیدهدر این مقاله که عنوان آن «پژوهشی در موسیقی واثرات آن» می باشد، سعی شده هم به لحاظ فقهی و هم به لحاظ علوم تجربی، تحقیق مختصری راجع به موسیقی و اثرات آن انجام گیرد. بحث موسیقی از جمله مباحثی است که با وجود این که دارای قدمت زیادی است ولی درعین حال، جزو مباحث روز بوده و از جمله مسائلی است که مخصوصاً جوانان زیادی را به خود مشغول داشته و بالتّبع سؤالات زیادی پیرامون آن مطرح شده و می شود. موسیقی را از جنبه های مختلفی ازجمله، فقهی، هنری و…می توان بررسی کرد، ولی آن چه بیشتر در این مقاله مدّنظر بوده، نگاه به موسیقی هم از جنبة علوم تجربی وهم ازمنظردین است که درکل، در مورد اثرات موسیقی برجسم و روان انسان، مطلب مختصری به دست می دهد. در مورد اهمّیّت وضرورت چنین بحثی همین بس که این بحث از قدیم الأیّام مطرح بوده ولی بیشتر جنبة فقهی آن مدّ نظر بوده و از جنبة علم تجربی کمتر مورد توجّه واقع شده لذا در این مقاله سعی شده بیشتر به جنبة علم تجربی پرداخته شود.این مقاله در ۵ فصل تنظیم شده که در دو فصل نخست به تعریف موسیقی و انواع آن پرداخته و نیز ارتباط واژة موسیقی با واژة غنا ازنگاه مراجع عظام مطرح شده، سپس دریک فصل مجزّا وطولانی تری به انواع اثرات موسیقی بر جسم و روان که در بخشهای مختلفی ازآن، از روایات وآیات قرآن استفاده شده پرداخته شده است. و امّا فصل چهارم، برای آشنایی با نظرات علما و دانشمندان اسلام وغرب، راجع به موسیقی تنظیم شده ودر فصل آخر نیز بحث مختصری راجع به موسیقی درمانی وصحّت آن انجام شده است و درکل یک بحث نسبتاًجامعی که راجع به موسیقی نیاز بوده عنوان و ارائه گردیده است. کلیدواژه : موسیقی، غنا، تأثیر، جسم، روان.مقدّمهآن چه در این نوشتارآورده شده است پژوهشی است پیرامون موسیقی و انواع آن و اثرات موسیقی بر جسم و روان انسان که البتّه اثرات آن بیشتر مورد توجّه قرار گرفته است.آن چه در این زمینه بیشتر مورد توجّه صاحب نظران بوده است پرداختن به موسیقی ازجنبة فقهی آن بوده است وکمتر به جنبة تأثیرات آن و خصوصاً تأثیرات جسمی آن پرداخته شده است. لذا برآن شدیم تا از جنبة تأثیرات جسمانی و فیزیکی نیز آن را بررسی کرده تا هم از یک زاویة جدید به مسئله پرداخته شود و هم این که به برخی سؤالات جدید مطرح شده پاسخی هر چند مختصر داده شود. همان گونه که بیان شد اگر چه این بحث دارای سابقة طولانی است و از دیر باز مطرح بوده است ولی امروزه نیز جزو مباحث روز، مطرح است وعموم مردم، خصوصا ًجوانان با آن در ارتباط اند وگویا جزءلاینفکّ زندگی ما شده است. از طرفی نیز این هنر به ابزار و وسیله ای برای انتقال فرهنگ و حتّی تغییر فرهنگ جوامع، مبدّل ...

  • موسیقی

      موسیقی<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />   در مورد استفاده از موسیقی باید توجه داشت که از شعر، ریتم و آهنگ مناسب برخوردار باشد.موسیقی مبتذل که خواننده ، آهنگ و یا شعر آن مناسب با مجالس لهو و لعب باشد، زمینه ساز آشفتگی روحی و تحریک و انحراف جنسی خواهد بود. از عوارض موسیقی مطربی و غنایی می توان به موارد زیر اشاره کرد: خفت،سبکی و سستی به همراه غم و شادی افراطی که مجموعاً موجب ضربات روحی و تحریکات جنسی در آدمی می گردد. علاوه بر هشدار هایی که پیشوایان دینی نسبت به استفاده از موسیقی داده اند، امروزه نیز دانشمندان بر این مطلب واقف اند که ضررهای روحی و جسمی موسیقی غنائی ، بسیار قابل توجه است. برخی از آنها عبارتند از : تضعیف اراده و اعصاب ، افسردگی ، اتلاف وقت  ،کوتاهی عمر ، بی تفاوتی نسبت به ناموس، ضعف قوای بینایی و شنوایی، عامل فحشاء و خودکشی ، مرض مانی (نوعی جنون که درجات متعددی دارد) ، مرض سیکلوتیمی ، فشار خون و .... روان شناسان و دانشمندان اسلامی در مورد موسیقی مبتذل و آثار مخرب آن آورده اند: "موسیقی با نواهای حزن آمیز و یا آهنگهای نشاط انگیز، خودگاهی آنچنان تعادل بین اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک را از بین می برد که اصول زندگی حیوانی یعنی جذب ، دفع، هضم، ترشحات، ضربان قلب، فشارخون و مایعات دیگر را مختل کرده و شخص را به امراض فراوانی نزدیک می سازد. آهنگ شورانگیز موسیقی ، در اثر تحریک اعصاب نباتی گاهی آنچنان موجب اغتششات روانی شده که شخص را وادرا به فعالیتهای بی موقع و خوشی های ناگهانی مانند خنده های بی جا، پرحرفی، عصابنیت ، گفتن سخنان مسخره آمیز و... می نماید و در اثر ادامه این عمل ممکن است کم کم شخص به مرض هایی که نوعی از جنون است، مبتلا گردد" . کانت، فیلسوف مشهور آلمانی می گوید: موسیقی ، اگر از همه هنرها مطبوع تر باشد ، ولی چون به بشر نمی آموزد، از تمام هنرها پائین تر است. بنابراین نباید به صرف هنری دانستن موسیقی ، جوانان خود را در این حیطه آزاد گذاشته و حتی آنها را تشویق کنیم. برخی ممکن است گمان کنند که موسیقی به تعقل و تفکر فعالیتهای علمی ضرر نمی رساند و بلکه در این راه موجب تقویت می شود. باید گفت ، نه تنها دانشمندان علوم تحقیقی از موسیقی برای پیشبرد کارهای خود استفاده نکرده اند ، بلکه آن را به دلیل مخالف بودن با فعالیتهای علمی مغز ، از تعقل و اندیشه جدا کرده اند. علاوه بر این پیشوایان دینی که به تمام سطوح شخصیت انسان آگاهند، موسیقی غنایی را تجویز نمی کنند. برخی بر این باورند که موسیقی باعث تحرک بیشتر برای انجام کار و فعالیت می گردد. از همین رو همواره به استفاده آن در هنگام کار تاکید دارند. ولی ...

  • شناخت موسیقی کلام در نثر و شعر سپید:

    مقاله ای در باب " شناخت موسیقی کلام در نثر و شعر سپید": هدف از نگارش این مقاله :( و سخنی با دوستان شاعر)با درود خدمت همه ی دوستان و شاعران عزیزی که عمیق می اندیشند ؛ حقیر در مقاله ای تحت عنوان (زلال انقلابی در وجه درونی شعر ) مطالبی را در مورد شعر سپید و نثر شاعرانه بیان نموده بودم که ظاهرا به مزاق برخی دوستان خوش نیامده و حقیر را مورد حمله قرار داده اند . همه ی دوستان می دانند که این بنده ی حقیر همواره دوستدار شعر نو هم در قالب نیمایی و هم در قالب سپید بوده ام و خود نیز سروده های بسیاری در این دو قالب زیبا و دلنشین دارم و همواره نسبت به بنیانگزاران شعر نو ( جناب علی اسفندیاری) (نیما ) و جناب  احمد شاملو (ا. بامداد )  ارادت خاصی داشته و دارم و همیشه شاگرد مکتب این بزرگان بوده و هستم  اما حرف من با دوستان ناشاعری بوده که هر نثر گونه ای را بعنوان شعر نو  آن هم شعر سپید به نگارش در می آورند و بدون هیچ منطق و استدلالی هر کجا که خودشان صلاح دانستند جمله ها را قطع کرده و سطر سطر در زیر هم می نویسند و به عنوان شعر  سپید در سایت ها ی بقولا شعری و مجلات به ظاهر ادبی تحت عنوان شعر سپید منتشر می کنند . تمام حرف من این است ، که هدف نیما و شاملو چیز دیگری بوده نه اینکه هر محملی که به ذهن متواطر گردید را بعنوان شعر تلقی نمائیم . در این مدتها بارها از دوستان به اصطلاح طرفدار شعر سپید خواستم که تعریفشان را از شعر سپید و مرز بین شعر سپید و نثر شاعرانه  بیان کنند اما دریغ ؛بی جواب ماندم و فقط با احساست  برایم کامنت گذاشتند که  شاعر آزاد است و هر جور که دلش خواست و در هر قالب و سبکی که طبعش رضایت بدهد شعر می سراید و این تعاریف و قواعد ادبیات دست و پا گیرند . و این جواب ها واقعا دل هر دوستدار ادبیات را به درد می آورد . در دوره ی معاصر بنیانگزاران شعر  نو بسیاری از این قیود را که در شعر کلاسیک وجود داشته ، رابراداشته اند هر چند که همینجا هم بسیاری حرف و حدیث وجود دارد اما  دیگر بس است چه می خواهید بر سر این ادبیات بیاورید ؟ برخی دوستان پا را فراتر از این نیز نهاده و هر چه می نویسند را شعر می پندارند و همین است که امروزه تا دلتان بخواهد شاعر داریم اما دریغ از آثاری ماندگار  تمام دارایی ما طی این یک قرنی که از شعر نو گذشته شاید  به اندازه ی ده شاعر مطرح در این مبحث نتوانیم بیابیم و در شعر سپید که دیگر بجز شاملو و یکی دو نفر دیگر دریغ از حتی یک اثر ماندگار ...خدمت همه ی شما  دوستان عزیز عرض می کنم که : این حقیر هر آنچه که دارم به یمن آموزگاران پر تلاشی چون شفیعی کدکنی و شاملوی بزرگ است . و باید بپذیریم بعد از حماسه ی بزرگ فردوسی و تلاش او برای بر افراشته ...

  • عدم تنوع در موسیقی و شعر ترکمن

    تکرارو عدم تنوع  در هر چیزی خستگی و دلزدگی را به دنبال خود  دارد همین مسئله در قضیه موسیقی و شعر ترکمن رخ داده است ،موسیقی ترکمن دیر زمانی است که از آن حالت  سابق خود یعنی آفرینندگی ،نشاط آوری و ارائه کار نو خارج شده و به یک حالت جمود و کپی برداریهای ناصحیح از آثارموسیقی گذشتگان و تحمیل اشعار عارفانه روی آهنگهای شناخته شده عشقی و بالعکس رسیده  است . همین مسئله در مورد موسیقی به اصطلاح پاپ ترکمن (در ترکمنستان)نیز اتفاق افتاده و اغلب کارها  کپی برداریهای غلط از روی آهنگهای معروف فارسی یا ترکی می باشد. من نوازنده یا آهنگ ساز نیستم ولی همانند تک تک شما آهنگها را تشخیص می دهم .از شنیدن یک کار خوب لذت می برم و خالق آن اثر را تحسین می کنم و از شنیدن یک آهنگ زیبای قدیمی با یک شعر خوب ولی تحمیل شده به این آهنگ کمی احوالاتم مکدر می شود . امّا در خصوص شعر : به نظر می رسد که شاعران ما بیشتر جنبه اخلاقی مسائل را کش و قوس می دهند و خود را در جایگاه معلم اخلاقی می بینند که دائم باید مردم خودش را امر و نهی کند ،غافل از این که یک  شعر خوب دارای ابعاد مختلف است  و علاوه بر پند و وعظ  باید برانگیزاننده  احساس ، تخیل و تعقل انسان نیز باشد  و علاوه بر آنها از فنون مختلف شعری نیز  بی بهره نباشد  

  • موسیقی؛ موسیقی کودک؛ شعر ؛موسیقی درمانی

    موسیقی؛ موسیقی کودک؛ شعر ؛موسیقی درمانی

      موسیقی   روح انسان است كه زيبايي موسيقي را مي‌فهمد و اين روح است كه مانند يك استاد خبره‌ي زيباشناسي در مورد موسيقي قضاوت مي‌كند  تحقیقات نشان داده که موسیقی های آرام (مانند موسیقی  کلاسیک با تمپوی پایین)، آرامش بخش هستند، احساسی که  از سی دقیقه گوش دادن به چنین موسیقی بوجود می آید معادل آرامشی است که از خوردن یک قرص والیوم حاصل می شود از آنجا که در این نوع موسیقی، شعری وجود ندارد، ملودی، تن آهنگ و ریتم است که تاثیر گذار است و هر دو نیمکره مغز را درگیر جریان خود می کند  بر طبق تحقیقات مشابه، موسیقی ممکن است تاثیر منفی نیز داشته باشد بر حسب اینکه موسیقی خوب یا بد گوش بدهیم، می تواند مانند زهر در بدن عمل کند منبع: سایت پیش دبستانی دارا و سارا       موسیقی کودک۰     طبق قولی که دادم میخوام در اینجا 8 روشی که بعنوان روشهای آموزش موسیقی کودک در دنیا وجود داره رو براتون بذارم:   ۱- کودید مونته سوری : همانطور که گفته شد او یک پزشک بود که به هیچ وجه موسیقی نمی دانست. وی در سال 1907 "خانه کودکان" را برای کودکان 3 تا 7 ساله تاسیس نمود و سعی کرد مسائل آموزشی تربیتی کودکان معلول را مطرح کند و از همین طریق به موسیقی دست یافت. بنابراین، آراء نظرات "مونته سوری" اصلا موسیقیایی نبودند، بلکه تعلیم و تربیتی بودند. مونته سوری معتقد بود کودک باید در فرایند آموزشی خود عامل فعالی باشد یا باید به او عنوان یک عامل فعال در فرایند آموزشی خود نگاه کرد. کودک کسی نیست که فقط در معرض اتفاقات قرار گیرد، بلکه کسی است که باید بوسیله اراده اش اتفاقات را بوجود آورد. به همین خاطر ما باید دائما" ساختمان تجربه مداومی را پی ریزی کنیم، چون کودک در هر لحظه ممکن است حرکت متفاوتی را انجام دهد. پس روش آموزش به خود کودک بستگی دارد.   اولین نتیجه ای که می توان از این روش گرفت این است که فرآگیری کودک بسیار آزاد است و آنرا در هیچ سیستمی نمی توان محدود کرد و به عقیده او اشیاء بهترین مربیان هستند. او محیطی را بوجود آورد که در آن اشیاء همگی واقعی هستند، یعنی هیچ اسباب مصنوعی وجود ندارد. مونته سوری معتقد است کودک را نباید رها کرد بلکه مربی باید گام به گام با او حرکت کند. البته نه اینکه مثل کودکان رفتار کند، ولی حتی الامکان سعی نماید بیاموزد که چگونه با کودک رفتار کند. مونته سوری پس از همکاری با دوست موسیقیدانش "ماچرونی" (Maccriaronni) اساس دوره های آموزشی خود را بر مبنای درک مفاهیم موسیقی بنیانگذاری کرد. ابتدا صدا ها را دسته بندی نمود و با شیوه های مختلف کودکان را آزمود و تمریناتی را در جهت دقیق شنیدن صداها بعنوان برترین نمود آموزش موسیقی ...

  • موسیقی در شعر کودک (قسمت2)

    موسیقی در شعر کودک (قسمت2)

    ايساناياکي در رساله موسيقي به مثابه رفتار يک انسان مي گويد: « قطع نظر از اهميتي که معناي دستوري-واژگاني در نهايت پيدا ميکند، مغز بشر در وحله نخست سازماندهي وبرنامه ريزي شده است تا به ابعاد احساسي و آهنگين صداي انسان واکنش نشان دهد.» واکنشهاي جنين در  رحم به محرکهاي صوتي و به موسيقي موجب نخستين استنباط وي ازدنياي ماوراء وجود اوست.نوزاد بعد از تولد ،با شنيدن صداي لالايي مادر احساس آرامش مي کند.در اينجا نيز نقش و کارکرد موسيقي در اولويت است،زيرا در اين دوران نوزاد درکي از معناي لغات ندارد. تبادلات کلامي مرسوم بين مادر ونوزاد در سال اول حيات به وجود مي آيد . دراين نوع مبادله مهمترين مؤلفه هاي زبان ، اجزايي هستند که با حالت و بياني احساسي سر و کار دارند،نه انتقال اطلاعات واقعي .اين رابطه صوتي و کلامي بين نوزاد ومادر مبتني بر موسيقي است و تداعي کننده آن زبان بدوي که نه گفتار است و نه موسيقي .گرايش سرشتي کودک به بازي و بازي هاي آوازي پيوند دارد.او نه تنها بازي را دوست دارد،بلکه واژه ها و کلمات آهنگين را نيز دوست مي دارد .پيوند وسيقي و شعر در زندگي کودک تا دو سالگي بسيار نزديک و جدايي ناپذير است.بعد از لالايي که نقش موسيقي آن براي کودک انکارناپذير است ، در ترانه هاي نوازش و اتلها که وزن شعري آن به پيش از اسلام ميرسد ، آشنا ميشويم که کودک به تقليد از آهنگ کلمات ميپردازد.در اين مرحله با وزني از کملات آشنا مي شويم که در سرتاسر ادبيات کودکان « فرهنگ شفاهي » حاکم مي باشد . اين وزن که بيشتر شبيه ريتمي است که برليو موسيقي شناس آن را ريتم کودکانه ناميده است .اين ريتم هاي کودکانه که بيشتر تحت تأثير هجاها هستند ،در تمام ادبيات شفاهي کودکان چه شعر و چه قصه هاي منظوم که در آنها ترجيع بند وجود دارد حاکم ميباشد و در طي دوران با تغييرات کلمات متلها و ترانه هاي نوازش انعکاس اين وزن يا ريتم را در ترانه کودکان مي شنويم . در اينکه مادران و زنان اولين طراحان اين موسيقي و شعر کودک بوده اند شکي نیست.در حقيقت اين اشعار و موسيقي ويژه کودکان تأکيد بر موسيقي زبان و لهجه گويشهاي مختلف دارد و به زعم نگارنده پاسدار آن نيز مي باشد.  

  • رابطه میان شعر و موسیقی

    بانگ گردش های چرخ است اين كه خلق          می سرايندش به تنبور و به حلقما همه اجزای آدم بوده ايم                            در بهشت اين لحن ها بشنوده ايمناله ی تنبور و بعضي سازها                                   اندكی ماند بدان آوازهاهیچ ملیتی را نمی شناسیم که از موسیقی بی بهره باشد؛ پس باید بپذیریم که موسیقی پدیده ای در فطرت آدمی است. عواملی که آدمی را به جستوجوی موسیقی می کشانده است، همان کشش هایی است که او را وادار به گفتن شعر می کرده و این پیوند سخت  استوار است؛ زیرا شعر در حقیقت موسیقی کلمه ها و لفظ هاست و غنا موسیقی الحان وآهنگ ها بیهوده نیست. هیچ ملتی را نمی شناسیم که غنای او با نثر باشد زیرا جمع میان شعر و موسیقی جمع میان موسیقی الحان است. ارسطو شعر را زاییده ی دو نیرو می داند که یکی غریزه ی کلمات است و دیگری خاصیت درک وزن و آهنگ.می توان تصور کرد که در ابتدا این دو جدا از یکدیگر رشد کرده و سپس به یکدیگر پیوسته اند، اما بهتر این است که بگوییم در آغاز با هم بوده وسپس از یکدیگر جدا شده اند. در این ارتباط، به نظر می آید که در آغاز اصواتی بوده است ولی معنی نداشته، سپس انسان کوشیده است که جای آنها را با کلمات مفهوم ودارای معانی پر کند از این رهگذر شعر بوجود آمد.میان روح آدمی وشعر و موسیقی رابطه ای قوی وجود دارد؛ چرا که روح ما از هماهنگی برخوردار است واگر موزون نباشد بیمار است و بیماری روح را با شعرو موسیقی است که می توان شفا بخشید. اما هنرمند بودن موهبت خاصی است که تنها افراد حساس از آن برخوردارند؛ شاعر باید خوب ببیند و خوب حس کند.هنر موسیقی که ماده ی آن صدا و آهنگ است ابعاد ندارد و جنبه ی روحی آن بی نهایت قوی است، چون حس شنیدن از حس دیدن روحی تر است و به علاوه در موسیقی  حرکات و جنبش های روحی٬ روح ما را به حرکت در می آورد و از جانب دیگر برای فهم یک مجموعه متناسب موسیقی حافظه لازم است، چه تمام آن٬ در آن واحد به گوش نمی رسد و برای لذت بردن از آن باید مجموعه را جزبه جز پیروی کرد؛ پس جنبه ی روحی موسیقی بر جنبه مادی آن غلبه دارد. واز موسیقی برتر، هنر شعر است که آخرین مرحله هنرهاست و ماده ی آن سخن است؛ یعنی لطیف ترین ٬عالی ترین و معقول ترین آثار انسانی است وصورت وروح آن از تمام هنر ها بیش تر و جامع تمام هنرهاست.شعر یک هنر جسمانی است که اصل آن روحی است، نیروی الهامی که در آن است به سان موسیقی قوی است، به سان مجسمه وضوح دارد وآشکار است.شعر، معانی روحی را آشکارا بیان می نماید و احساسات نهانی را همان گونه که شخصیت ها و مناظر را نشان می دهد، بیان میسازد. واسطه شعر تصور است، نه صدا مانند موسیقی و تصور واسطه بدن و روح ...

  • دانلود ساقی نامه و توضیحاتی چند در این مورد

    دانلود ساقی نامه و توضیحاتی چند در این مورد

    ساقی‌نامه به نقل از دهخدا «نوعی شعر مثنوی در بحر متقارب [مثمن مقصور یا محذوف] است [وزن و گویش حماسی دارد] که در آن شاعرخطاب به ساقی کند و مضامینی در یاد مرگ و بیان بی‌ثباتی حیات دنیوی و پند و اندرز و حکمت و غیره آورد. با اینکه این نوع شعر را به علت ذکر باده و جام با سایراشعار خمریه مناسبتی است اما دو شرط اینکه مثنوی باشد و در بحر متقارب گفته آید آن را نوع خاصی در میان اشعار فارسی قرار می‌دهد و نیز روح خاص فلسفی و اخلاقی و عرفانی این نوع منظومه‌ها با مضامین عادی سایر خمریات تفاوتی آشکار دارد.» برای مثال ساقی‌نامه متفاوت از مغنی‌نامه و خمریه است. مغنی‌نامه خطاب به مغنی است و دعوت و ترغیب اوست به خواندن آواز و سرود و رامش‌گری (به نقل از دهخدا). شعرهایی که در توصیف شراب سروده شوند خمریه نامیده می‌شوند (مانند خمریه‌های رودکی ومنوچهری. خمریه از عرب وارد فارسی شده و والد ساقی‌نامه شمرده می‌شود.) هرچند که برخی فردوسی را پایه‌گذار ساقی‌نامه می‌دانند، نظامی گنجوی، ملهم از ابیات پراکندهٔ شاه‌نامه، سرایندهٔ نخستین منظومهٔ مستقل از این نوع است. بعدها دیگران نیز راه نظامی را ادامه دادند و ساقی‌نامه را به سبکی در شعر کلاسیک ایران تبدیل نمودند. ساقی‌نامهٔ حافظ، میر رضی آرتیمانی و نظامی معروف‌ترین ساقی‌نامه‌های ادبیات ایرانند. اجرای آوازی ساقی‌نامه‌ها (که صوفی‌نامه نیز نامیده می‌شوند) معمولاً در مایه‌های بیات اصفهان و ماهور (و بعضی وقتها نوا) است. ساقی‌نامه در افشاری "کشته مرده" هم نامیده می‌شود. ابیاتی از ساقی‌نامهٔ رضی‌الدین آرتیمانی: الهی به مستان میخانه ات به عقل آفرینان دیوانه ات به مستان افتاده در پای خم به رندان پیمانه پیمای خم که خاکم گل از آب انگور کن سراپای من آتش طور کن ابیاتی از ساقی‌نامهٔ حافظ: بیا ساقی آن می که حال آورد کرامت فزاید کمال آورد بیا ساقی آن می که عکسش ز جام به کی‌خسرو و جم فرستد پیام به من ده که بدنام خواهم شدن خراب می و جام خواهم شدم بده تا روم بر فلک شیر گیر به هم بر زنم دام این گرگ پیر ابیاتی از ساقی‌نامهٔ وحدت کرمانشاهی: بیا ساقی و می به گردش درآر که دل گیرم از گردش روزگار میی ده که چون ریزیش در سبو برآرد سبو از دل آواز او ابیاتی از ساقی‌نامهٔ امیدی تهرانی: بیا ساقی آن تلخ شیرین گوار که شیرین کند تلخی روزگار بیا ساقی آن جام گیتی نما که از جم رسیدست دورش به ما بیا ساقی آن آفت عقل و هوش بیا ساقی آن لعبت لعل پوش به من ده که بی هوشیم آروزست به مستان هم آغوشیم آروزستابیاتی از ساقی‌نامهٔ آبتین پوریا: بیا ساقی آن قبله عارفان که گردند گردش همه عاشقان به من ...