عشق سنج واقعی انلاین

  • گریه

    گریه را دوست دارم به خاطر آرام گرفتن وجودم    گریه را دوست دارم به خاطردور شدن بغض گریه را دوست دارم به خاطر سرد شدن گونه هایم گریه را به خاطر بیگانگیاش دوست دارم



  • عشقت را ببخش

      ارزشت را با مقایسه کردن خود با دیگران پایین نیاور, زیرا همه ما با یکدیگر متفاوتیم. اهداف و آرزوهایت را با توجه به آن چه که دیگران با اهمیت تصور می کنند, تعیین نکن, زیرا فقط تو می دانی که چه چیزی برایت بهترین است با زندگی کردن در گذشته یا اینده زیستن در زمان حال را از دست نده. حتی اگر یک روز در زمان حال زندگی کنی, همه روزهای عمرت را زیسته ای  هنگامی که هنوز چیزی برای بخشیدن داری , هرگز ناامید نشو هیچ چیز واقعا به پایان نمی رسد تا لحظه ای که خودت دست از تلاش برداری از مواجه شدن با خطرات نترس, زیرا بدین ترتیب فرصت می یابی که بیاموزی چقدر باید شجاع باشی  با گفتن این که: یافتن عشق غیر ممکن است مانع ورود عشق به زندگی خود نشو سریعترین راه دریافت عشق , بخشیدن آن به دیگران است  سریعترین راه از دست دادن آن محکم نگاه داشتن آن است رویا های خود را رها نکن. بدون رویا بودن یعنی بدون امید بودن و ناامیدی یعنی این که هیچ هدفی نداری  زندگی یک مسابقه نیست , بلکه سفری است که هر قدم از مسیر آن را باید لمس کرد و چشید پس لمس کن و قدم بردار و راهی شو مثل من بعد از دست دادنش بشین و مدام گریه کن شبانت را با آب چشمانت روشن کن

  • اگر من نقاش

    اگر من نقاش اولام دونیانی زندان چکرم، اولومی- آیرلیقی-حسرتی پشمان چکرم، اگر من صیاد اولام ، سن کیمین جیران اودونا ،  اوره گی پاره ادیب عشقیوه هیجران چکرم. معنی:اگر من نقاش باشم دنیا را زندان خواهم کشید،  مرگ - جدایی و حسرت را پشیمان خواهم کشید

  • پسرکی بود عا شق دخترکی

    پسرکی بود عا شق دخترکی  روزها گذشت و دخترک نیز عاشق شد  هر دو عاشق .دلتنگ.   بدون هم زندگی برا شون معنی نداشت  گاهی اوقات که با هم  میرفتن بیرون اونقدر مست هم میشدن که  فراموش میکردن  مردم دارن نگاه هشون میکنن .اونا همیشه وقتی همدیگه رو میدیدن عشق بازی را  شروع میکردن اونقدر لذت میبردن  که اگه یه روز از هم دور بودن از دلتنگی دق میکردن.  روز ها میگذشت و اونا هم با روزگار عشقشون را نسبت به هم بیشتر بیشتر میکردن   تا گذشت و روزی دخترک حالش بد شد و از حال رفت  پسرک هول شده بود  نگران نمیدونست چی کار کنه  سریع اونو به بیمارستان رسوند .  دکتر وقتی اونو ماینه کرد رو به پسرک کرد و گفت با اون چه نسبتی داری؟  پسرک سرش را بالا گرفت  و گفت اون لیلی منه عشق منه من مجنونه اونم من عشق اونم . . . دکتر از صداقت پسرک خشش امد و به او گفت که حالش خوبه فقط باید یه ازمایش بدهد. دخترک پس از به هوش امدن وقتی پسرک را دید دردش را فراموش کرد . اون رفت و ازمایش داد... روزه بعد پسرک با جواب ازمایش رفت پیش دکتر . وقتی دکتر جواب ازمایش رو دید دهنش قلف شده بود. رفت کنار پسرک و با کلی مقدمه چینی  به پسرک گفت:...   ناگهان دنیا برای پسرک سیاه شد.  از حال رفت دیگه دوست نداشت چشماش را باز کنه   تا نیمه های شب در خیابان ها قدم میزد قدم هایی  پر از نا امیدی  حتی دیگر جواب تلفن های دخترک را هم نمی تونست بده .  روزه بعد  با دخترک قرار داشت با نا امیدی رفت.  برای این که دخترک ناراحت نشود  به عشق بازی هایش ادامه داد و هیچ نگفت.  ولی دخترک از جواب آزمایش سراغ میگرفت و پسرک هر روز بهانه ای میاورد.  هر روز افسرده و افسرده تر میشد تا اینکه دیگر دخترک تاب نیاورد و از او  خواهش کرد که بگوید .  اونقدر اسرار کرد که پسرک به او گفت : اگر میخوای بدونی فردا بیا خونه مون  تا بهت بگم.  دخترک تعجب کرد آخه تا حالا پسرک از او نخواسته بود که به خونشون برود.   برای آرامش پسرک قبول کرد.  روز بعد دخترک آمد.  ابتدا کمی صحبت کردن و بعد از دقایقی پسرک روبه دختر کرد و به او  گفت:  میخواهم امروز با هم س ک س داشته باشیم.  ناگهان دخترک به خود آمد و گفت چی؟!  پسرک گفت : س ک س  دخترک بر خود افسوس میخورد که چرا به او اعتماد کرده و عاشق شده  بلند شد و راه افتاد که برود  ناگهان پسرک جلوی اون ایستاد و بهش گفت: باید امروز با هم س ک س داشته باشیم.  دخترک سیلی محکمی به پسرک زد و به اون گفت خفه شو  پسرک دستای اونو گرفت و با خواهش از او خواست  دخترک با گریه میگفت میدونی الان اولین باری که به من دست زد ی  تو پاک بودی اما چرا حالا ...  پسرک نذاشت چیزه دیگه ای بگه  پسرک اونو گرفت و به سمت اتاق خوابش برد.  دخترک جیق ...

  • چگونه

    چگونه بشکنم ثانیه های سنگین دوری را چگونه بشکنم فاصله های تموم نشدنی جدایی را به وسعت ندیدن نگاهت خستم و طاقت دوری ندارم

  • عشق واقعی

    مرگ نتوانست دختر جوان فرانسوی را از ازدواج با نامزد خود که دو روز قبل از ازدواج در اثر سانحه رانندگی جان خود را از دست داده بود، منصرف کند. "مجللی جرج" با نامزد مرده خود جشن عروسی برپا کرد و در آن 30 نفر از دوستان و نزدیکان دو طرف نیز حضور داشتند.جرج در این مراسم خود لباس عروس به تن کرده و حتی برای معشوقه مرده خود کت و شلوار نیز آماده کرده بود.

  • شعبده بازی چیست؟

    شعبده بازی بخشی ازدنیای هنر ومهارت است وتنهاباتمرین وآگاهی می توان به این هنر دست یافت ویک شعبده بازبود.یادگرفتن شعبده بازی کارچندان سختی نیست.شعبده بازی هنر است نه جادوگری.شعبده بازی چیزی نیست جزدنیای وهم وخیال وکارشعبده بازی هم چیزی نیست جزاینکه بامهارت خاص ،کاری کندتادیگران قبول کنندقدرت شگفت انگیزی دارند.دنیاشعبده جالب وهیجان انگیز است، اما می دانیدچه زمانی جالب تر می شود؟زمانی که رازحقه برملا می شود.وشماسعی کنیدتادردنیای وهم وخیال غرق نشوید،وبه مغزخودفرمان دهیدتاحقیقت راببیند.امامعمولاحقه های شعبده بازی چنان بامهارت طراحی می شوندکه حتی اگرازرازنهفته درآن هم خبرداشته باشیم بازهم دچارتوهم شده ودردام این حقه های حساب شده گرفتار می شویم.شعبده بازان بسیاری هستندکه بافریب دادن ذهن بیننده،حقه های جذاب ومهیجی رابه نمایش می گذارندواسم ورسمی برهم زده اند.این حقه هابسیارسرگرم کننده است وتماشای آنهاانسان رابه دنیای غیرممکن هامی بردواین لذت بخش است.ولی بعدازدیدن هرنمایش فراموش نکنیدکه به دیدن یک نمایش شعبده بازی رفته بودیدوشعبده بازی چیزی نیست جزدنیای مهارت،دنیای حقه هاودنیای سوءاستفاده ازخطای دید.شعبده بازشخصی است بااستفاده ازقوانین طبیعی وبه کمک حرکاتی سریع دست به کارهای جالب می زند وناشدنی هاراممکن نشان می دهدوبه هیچ عنوان مدعی نیروهای مافوق طبیعت وخارج از دنیای واقعی نمی شود.شعبده بازهابه حرفه ی خودوفادارندوباسکوت وپنهان کاری رازشعبده بازی خودرانسل به نسل وسینه به سینه منتقل می کنندوسعی دارند،نمایش هاهمیشه مانندیک علامت سوال بزرگ درذهن بیننده باقی بماند.