محمد رضا امیرخانی

  • جانستان کابلستان، رضا امیرخانی

    جانمی جان! جانستان کابلستان... سال قبل در نمایشگاه کتاب، رضا امیرخانی را جلوی انتشارات سوره مهر گیر آوردیم و کتاب «نفحات نفت»ش را دادیم تا برای مان امضا بزند. و او که مشغول گپ زدن با یکی از مخاطبان ش بود، از کتابی که در دستِ نوشتن داشت خبر داد.کتابی با موضوعِ سفرنامهِ افغانستان!. حالا پس از یک سال از آن دیدار، کتابِ جانستان کابلستان، روایت سفر به افغانستان با نشر افقبه چاپ رسیده و من آن را با شوق خوانده و چند سطری را در زیر برای شما، سیاه مشق کرده ام و جوان مرد مردمی هستند، مردم آن دیار!... رضا امیرخانی اگر نشت نشا بنویسد یا نفحات نفت و یا سرلوحه ها که مجموعه مقالات ش است، آن را داستانی می نویسد. حالا، منِ او و بیوتن و ارمیا و ناصر ارمنی و ازبه را که جای خود دارد. و این، یعنی جانستان کابلستان دومین سفرنامهِ داستانی اش، پس از داستانِ سیستان است. و هر دو با یک سجعِ متوازن.ستان!. و این هنرمندِ متعهد با هنری خاص، در روزگاری که سفرنامه نوشتن از مقبولیت افتاده است. از سفر به افغانستان و سیستان می نویسد، آن جایی که کمتر کسی رفته و دیده و هر آنچه که دیده ایم از صدقهِ سرِ جعبه جادویی ست! عملیات انتحاری، بمب گذاری و کشتار و یا خیلی که خوش بینانه نظر کنیم از طوفان های چند روزه اش برای مان نمایه  می کنند. اما امیرخانی برای مان می گوید که افغانستان پاره ای دیگر از جانِ ماست که آن سوی مرز جدا افتاده است... و آن جا پاره ی تن ست و خطوط مرزی، خطوط بی راه و بی روحی ای هستند به «مید این بریطانیای کبیر»! این کتاب در نه فصل نوشته شده. از مور و تیمور که در آن امیرخانی خود را به جدّ، همان مورِ داستان مور و تیمور می داند، شروع می شود و در مشهوراتِ هرات، متواتراتِ هرات، تحریراتِ هرات، زائرِ زار و نزار مزار، بلخ؛ الخ... و تقابل با کابل ادامه می یابد. و بعدش، بریده ای می زند به نام انتخاباتیات که نگاهی دارد به چهار انتخابات حساس در سالِ سیزده، هشتاد و هشت در چهار کشورِ خاورمیانه. ایران، لبنان، عراق و افغانستان. با نگاهی که الحق و الانصاف کارشناسانه است. و تاسفا که در جایی دیگر در همین کتاب، انقلاب اسلامی را یک انقلابِ مدرن می داند و از سنت به عنوانِ خشونت یاد می کند و عجبا که آیا این سطور را هم امیرخانی نوشته! نه به دلیل آن که با عقیده اش مخالف م،  بل به خاطر این که آبکی استدلال کرده! و هدف را با ابزار، غلط و یا خِلط کرده. البته خودش باز هم در همین کتاب و آن هم در فصل مشهوراتِ هرات، می گوید: « ...علی پروین، محمدرضایِ شجریان، مسعود کمیایی، حتا حاج منصور ارضی، شخصیت های سیاسی نیستند. اگر موضعِ سیاسی گرفتند، موضعی دارند غیر تخصصی. این موضعِ شان اصالتا ...



  • به احترام استاد محمد رضا شجریان

    به احترام استاد محمد رضا شجریان

      این دهان بستی دهانی باز شد / تا خورنده ی لقمه های راز شد لب فرو بند از طعام و از شراب / سوی خوان آسمانی کن شتاب گر تو این انبان ز نان خالی کنی / پر ز گوهر های اجلالی کنی طفل جان از شیر شیطان باز کن / بعداز آنش با ملک انباز کن چند خوردی چرب و شیرین از طعام / امتحان کن چند روزی در صیام چند شبها خواب را گشتی اسیر / یک شبی بیدار شو دولت بگیر ------------------------------------------------- برای مشاهده آثار در اندازه بزرگ لطفا روی آنها کلیک کنید.

  • محمد شمع جمع آفرینش .....

    محمد شمع جمع آفرینش .....

    الهم صلعلی محمد و آل محمد محمد شمع جمع آفرینش / چراغ افروز چشم اهل بینش

  • چلیپا از استاد غلامحسین امیرخانی (از نمایشگاه جدید استاد)

    چلیپا از استاد غلامحسین امیرخانی (از نمایشگاه جدید استاد)

  • 9تحریر استاد امیرخانی از حمد

    9تحریر استاد امیرخانی از حمد

  • من او.نويسنده:رضا امیرخانی

    من او.نويسنده:رضا امیرخانی

    رمان «من او» نوشته رضا امیرخانی برای نویسنده آن و همچنین خوانندگان رمان فارسی از جهات گوناگون قابل توجه است. برای رضا امیرخانی از آن جهت که او با این رمان توانست نام خود را به عنوان یکی از نویسندگان جوان و پر انرژی در بین داستان نویسان ایرانی ثبت کند و برای خوانندگان رمان فارسی هم به این دلیل که در سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با اثر و نویسنده‌ای آشنا شدند که همسو با ارزش‌های جاری در جامعه به خلق اثر ادبی پرداخته بود. رمان «من او» سرگذشت جالبی هم دارد؛ از چاپ نخست این رمان در سال 1378 توسط انتشارات سوره مهر حوزه هنری که تا سال 1389 سی و سه بار تجدید چاپ شد و بیش از 70 هزار نسخه از آن به فروش رفت تا تغییر ناشر در سال 1390 که این بار چاپ سی و چهارم آن در شمارگان 3000 نسخه توسط نشر افق چاپ و منتشر شد. البته در چاپ افق، طرح جلد کتاب تغییر کرد و با درشت شدن فونت، نزدیک به 170 صفحه به حجم آن افزوده شد. نشر افق ابتدا برای کتاب قیمت 8هزار تومان را تعیین کرده بود اما سونامی قیمت چاپ و کاغذ، قیمت کتاب را به 19500 تومان افزایش داد. آنهایی که داستان «من او» را خوانده‌اند می‌دانند که داستان روایتی است از یک زمان طولانی، یعنی از سال 1312 شمسی، که روندی از بچگی تا میانسالی و پیری و حتی تا مرگ شخصیت‌ها را طی می‌کند تا به بعد از جنگ می‌رسد. ماجراهای آن مربوط به زندگى فردى به نام على فتاح است. راوى، قهرمان داستان هم هست، ماجراهاى زندگى خود را، از کودکى تامرگ، روایت مى‏کند. على فتاح فرزند یک تاجر ثروتمند است و در جنوب شهر زندگى مى‏کنند. در کودکى، پدر خود را از دست مى‏دهد و تحت نظر پدر بزرگش بزرگ مى‏شود. در نوجوانى به مهتاب، همبازى دوره کودکى خود، دل مى‏بندد. ولى این علاقه به ازدواج‏ نمى‏انجامد. سال‏ها بعد، مهتاب با خواهر على به فرانسه مى‏روند. خواهر على با یک مبارز الجزایرى ازدواج مى‏کند. این مبارز ترور مى‏شود و او و مهتاب به ایران برمى‏گردند. در زمان موشک باران‏ تهران، خواهر على و مهتاب به شهادت مى‏رسند. على فتاح هم بعد از بخشیدن آنچه از اموال پدرى مانده است، فوت مى‏کند.  این روزها هم قرار است رضا امیرخانی به واسطه ترجمه روسی رمان «من او» به مسکو سفر کند تا در مراسم رونمایی این اثر که همزمان با نمایشگاه کتاب مسکو برگزار خواهد شد شرکت کند. ظاهراً با هماهنگی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در مسکو و بر اساس توافق به عمل آمده با انستیتو ادبیات ماکسیم گورکی، دانشجویان و اساتید مهم‌ترین موسسه آموزشی و پژوهشی ادبی روسیه، میزبان رضا امیرخانی نویسنده نامدار کشورمان خواهند بود تا وی در این نشست از تجربیات نویسندگی خود ...

  • نکات کتابی - شایستگی برلبه آتشفشان بودن - بيوتن رضا امیرخانی

    بسم الله الرحمن الرحيم شايستگي بر لبه آتشفشان بودن. اين حس ناخود آگاه و از اواسط خواندن بيوتن به من دست داد. شباهتها و تفاوتهاي زيادي ديدم بين از كرخه تا راين حاتمي كيا و بيوتن كه يكي فيلمي نزديك به دفاع مقدس است و ديگري، رماني نزديك به سال 1400. ارميامعمر و سعيد از خيلي جهات شبيه همند. سعيد برآمده از جنگ است و ارميا نيز. سعيد به يكي از كشورهاي مهد تمدن غرب سفرمي كند و ارميا هم به آمريكا و هردو شايد به گونه اي ناخواسته تن به اين سفرمي دهند. سعيد مجروح است. شيميايي است و ارميا هم تركشي كوچك دركمردارد. سعيد در انتها به شهادت مي رسد و ارميا؟ اما اينها شباهتهاي ظاهري است و ممكن است با بعضي تفاوتها نقض شود. تفاوتهايي مثل متأهل بودن سعيد و مجرد بودن ارميا، يا بي پناه بودن ارميا در مقابل داشتن خواهر براي سعيد و... اما شباهت اين دو قصه، در لايه هاي عميقتر است. ياد نوشته شهيد آويني براي از كرخه تا راين مي افتم. نامه اي به دوست زمان جنگ. برادر بدان كه تو در دامنه آتشفشان منزل گزيده اي. اين آتشفشان فوران، دربيوتن و روحيات و حالات ارميا نيز ديده مي شود. ارميا گويي درخواب به كشور آمال و آرزوهاي خشي قدم مي گذارد وتا انتها از تونل زماني مي گذرد كه مكان قصه فقط محملي براي طي اين زمان است. اما بيوتن با اينكه يك رمان است و درآن فرصت براي شخصيت پردازي و بسط داستان بيشتر است، اما از اين جهت بسيار ضعيفتر از از كرخه تاراين است. مثلاًهدف از رفتن ارميا در داستان، به خوبي طرح نمي شود. ارميا براي كار رفته است؟براي ازدواج با آرميتا رفته است؟ يعني عشق آنقدر پرقدرت است؟ بستر اين عشق در وجود يك بچه بسيجي آرمانخواه كجاست؟ و چرا عاشق دختري دمدمي مزاج و غير مذهبي و به گونه اي سكولار مي شود؟ اما اگر مسأله ارميا عشق نيست، پس چه انگيزه ايست؟ او از خود فرار مي كند؟اَه... كليشه اي شد! فرضاً اين گمانه زني صحيح است. چرا به آمريكا فرار مي كند؟ كعبه آمال خشي ها لاس وگاس است، براي ارميا كه اينچنين نيست! اما تفاوت عمده ايندو شخصيت در رمان و فيلم اينست كه سعيد منفعل و بي خاصيت نيست. اما ارميا ايگونه است. ارميا بيشتر يك ناظر بي طرف و بي خاصيت اتفاقات بيروني است و خيلي زود دربرابر اتفاقات كوتاه مي آيد. به ديسكو ريسكو مي رود، راننده جماعتي ثروتمند كه دوستشان ندارد مي شود، واكنشهايش در برابر آرميتا هم منفعلانه است. سعيد لااقل مي تواند كمي روسري خواهرش را جلو بكشد. اما ارميا تا آخراندرخم كوچه صحبت با آرميتا مي ماند و حتي جرأت سؤال كردن از اورا پيدا نمي كند. خلاصه اينكه ارميا از جنس شخصيتهاي آرماني و شناخته شده و ماندگار آثار هنري بچه هاي انقلاب نيست. او حتي از ...

  • 4چلیپای عربی از استاد امیرخانی

    4چلیپای عربی از استاد امیرخانی

     

  • ...و دوباره رضا امیرخانی

    ...و دوباره رضا امیرخانی

    بسم الله چند روز پیش رضا امیرخانی به کافه خبر آمد و با خبرنگاران روزنامه و سایت خبر گفت و گو کرد.که به لطف حضرت ابوی حقیر هم در این جلسه حضور داشتم. چند نکته را از شخصیت رضا امیرخانی برداشت کردم که برایم خیلی جالب بود: - امیرخانی همانی است که از نوشته هایش می شود حس کرد: فارغ از هر پیچیدگی و سیاست زدگی. بسیار ساده. - شخصیت فوق العاده متواضعی دارد. در این روزگار که هر کس نیم بندی سروده یا نصفه داستانی نوشته آن چنان دچار کبر می شود که نگو. این واقعا ارزش مند است. - نسبت به نوشته هایش غیرتی نمی شود و درباره ی آن ها خیلی راحت صحبت می کند و حتا خودش می گوید خیلی از آن ها را در شرایط خاصی نوشته است و حالا... - امیرخانی پیش از آن که خوب بنویسد قطعا خوب زندگی می کند . خودش را در چارچوب رخ دادها قرار می دهد تا با واقعیات هر موضوعی آشنا شود و شاید این دلیلی باشد برای رضا امیرخانی شدنش.             مشاهده ی عکس در ابعاد بزرگ تر