از دفترچه خاطرات یک مادر (2)

 

جمعه ها ، جمعه های نازنین

ساعت پنج صبح که با صدای زنگ بیدارباش گوشیم بیدار میشوم قبل از اینکه چشمهایم به تاریکی اتاق عادت کنند وکوله پشتیم را ببینم ، صدای نفسهای پسرم (ارشیا) را که کنارم خوابیده میشنوم . سرفه میکند وپیشانیش  داغ است .دوباره نصف شب آمده وکنارم خوابیده

گوشی را برمیدارم وبه سرپرست گروه پیامک میزنم که منتظر من نمانند وبروند .دست ارشیا را توی دستم میگیرم وچشمهایم را میبندم تا موقعی که با نوازش دستهای کوچکش روی صورتم ا ز خواب بیدار میشوم

ــ مامان دیشب یک خواب خیلی بد دیدم خواب یک تمساح گنده که داشت دنبالم میکرد

ــ کار خوبی کردی اومدی پیشم

از وقتی که شبها توی اتاق خودش میخوابد هرازگاهی این خواب را میبیند البته شخصیتها گاهی عوض میشوند گاهی یک گرگ ، گاهی ، پلنگ  ، گاهی یک خرس  و حالا هم یک تمساح

امروز جمعه است ومن مانده ام در خانه تا نقش یک مادر فداکار را بازی کنم .تا با بچه ها بازی کنم با هم نقاشی بکشیم شعر بخوانیم کارتونهای دوران کودکی خودم را که لابلای برنامه فیتیله ها پخش میشود  نگاه کنیم مثل پت پستچی وخونه مادربزرگه . تا تکالیف مدرسه ارشیا را باهم کار کنیم  تا با عروسکهایش تئاتر اجرا کنیم ،تئاتر پسر کوچکی که یک تمساح بدجنس توی خواب دنبالش میکرد ولی پسرک  بلاخره او را شکست میدهد.

امروز همسر نمونه ای هم هستم .میروم به آشپزخانه وغذای مورد علاقه همسرم را میپزم . همینطورسوپ مخصوص ارشیا .پیازها و شلغم ها را طوری رنده میکنم که ارشیا بویی نبرد .در حالیکه به شبکه من سرآشپزگوش میدهم تا حسابی ذائقه وهنرم گل کند .کتاب آشپزی هم روی میز است واز داخلش سالادی پیدا میکنم که احتیاج به گوجه کیلویی سه هزارتومانی نداشته باشد .بعد از ناهار هم شروع میکنم به شستن وبرق انداختن لیوانها ،کف آشپزخانه ،روی میزعسلی ، کفشهای همسرم ، ناخنهایم وهرچیزی که استعداد برق زدن را داشته باشد.

امروز یک مادر نمونه ویک همسر ایده آلم .گلگشت وصعود به آبشارشفیع آباد  که امروز از آن محروم شدم را فراموش میکنم ،به جز کتاب آشپزی هیچ کتابی باز نمیکنم ،لپ تاپم را روشن نمیکنم ،با بچه ها انگلیسی حرف نمیزنم ،حرفی از سیاست وفلسفه نمیزنم ،رفتن به میدان اسب دوانی وتماشای آخرین مسابقه های کورس پائیزه را در آنجا که اصولا"جای ما زنها نیست  حرفش را هم نمیزنم ،درضمن برای همسرم که پا روی پا انداخته وروزنامه میخواند ولابلای فیلمهای سینمایی تخمه میشکاند راه به راه آبمیوه وچای ونسکافه هم درست میکنم .

ارشیا موقع خواب که میبوسمش میگوید مامان کاش همیشه جمعه  بود وتو سرکار نمیرفتی ومیماندی توی خانه وبا من وداداشم  بازی میکردی .میبوسمش ونمیگویم اگر سر کار نمیرفتم شاید این اتاق واسباب بازیهایش در کار نبودند .

همسرم سرش را روی بالش میگذارد چشمهایش را میبندد ومیگوید کاش هرروز که از خواب بیدار میشدیم جمعه بود .با خونسردی میگویم آنوقت باید هفته ای یک شب وفقط پنجشنبه شبها بخوابی. 


مطالب مشابه :


شکار تمساح توسط یوز پلنگ ( جلل الخالق)

مصاحب - شکار تمساح توسط یوز پلنگ ( جلل الخالق) - حلول ماه ربیع و پایان حزن و اندوه اهل بیت




کلیپ موبایل مستند از شکار شدن تمساح توسط مار پایتون

کلیپ موبایل مستند از شکار شدن تمساح توسط مار چراغ خواب




پيراشكي تمساح!!!!!!!!!

آشپزخونه سپیده - پيراشكي تمساح!!!!! - سفارش غذا دسر و پیش غذا ; گاهي خواب ( نجما جون)




تمساح پوزه کوتاه

سبز اندیش - تمساح پوزه کوتاه - تبسم شیرین عشق گوشه ای از نگاه خداست تنها به نگاه او میسپارمت




تعبیر خواب (گروه ت)

کافی شاپ COFFEE SHOP - تعبیر خواب (گروه ت) - فرهاد زعفری هشجین ایران شف 09121490154 www.iranchef.com




از دفترچه خاطرات یک مادر (2)

ــ مامان دیشب یک خواب خیلی بد دیدم خواب یک تمساح گنده که داشت دنبالم




کشتی با تمساح

کشتی با تمساح. کشتی گرفتن با تمساح , ورزشی در فلوریدای آمریکا آموزش زبان انگليسي در خواب:




برچسب :