کامنتی برای رشد عرفان های کذایی و انگلیسی

<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

جناب مانا کامنتی به شرح زیر برای پست رشد عرفان های کذایی و انگلیسی نوشتند

 

نویسنده: مانا

جمعه 30 فروردین1387 ساعت: 10:51

به نظرم هر عقل سلیمی که این مطالب را بخواند به راحتی در همان چند خط اول با دیدگاهی تحجر گرایانه و حتی مغرضانه نسبت به دنیای اسلام و مسلمین و شیعیان روبرو می شود . احتمالا از نظر شما جناب ابوذر تمام انسانها و تمام عقاید وتمام ظرایف عرفانی و تمام راههای خداگرایی و معنویت غلط و انحرافی و دشمنی با اسلام و مسلمین و اصولا دشمنی با شخص شما متهم است .
ای کاش می دانستید که دگم اندیشی کوته فکرانی که اسلام را انحصارگرایانه و تنها با تعریف غلط و اشتباه خود می پسندند دشمنان واقعی اسلام و شیعیان هستند . از نظر شما عراقی منحرف است . مولوی ضد معنویت و اسلام است ! حافظ و سعدی و و تمام بزرگان و عرفای ایران زمین همگی در ضلالت و گمراهی هستند . کسانیکه از انها به عنوان منحرفین و به قول خودتان ترویج دهندگان عرفان انگلیسی نام می برید همانهایی هستند که برای انسان بودن برای خداگرایی و معنویت و برای عوالم پیش رو بسیار بسیار بیشتر از دگم اندیشان متحجر و انحصارگرا دلسوز اند . یکی از نمونه هایی که با شهامت نام ایشان را به عنوان این افرا د بردید استاد ایلیا میم بود اگر درباره سایر افراد تجربه ای نداشته باشیم او را به خوبی می شناسیم . به همان خوبی که روحمان را می شناسیم . ایلیا میم معلم بزرگی است که هزاران نفر از افراد گمراه و ره گم کرده را به سوی خداگرایی و معنویت سوق داده و آنها را به ارتباط عمیق با خداوند زنده و حاضر مشتاق نموده . درباره سایر افرادی که نام بردید بد نییست بدانید که بی اطلاع نیستیم و از خدمات با ارزش انها به روح و سرنوشت ابدی انسانها آگاهیم . شما هم اگر با اسلام و مسلمین و شیعیان خصومتی دارید و دست نشانده دشمنان هستید راهخوبی انتخاب کرده اید و اگر حقیقتا با چشم های بسته و از ژس حجاب های هزار لای تعصب و دگم اندیشی به فکر نجات انسانها و هدایتشان به نور حقیقت هستید زهی خیال باطل !

 

 

گرامی سلام

تصور می کنم کاربرد مفهوم و مقصود عقل در بیان شما خالی از اشکال نیست. چون: کان شهنه در ولایت شما هیچ کاره نیست. بی تردید راه وصول و شهود و حضور با آنچه که عقل سلیم از آن نام بردید دست نایافتنی است. عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی --- عشق داند که در این غافله سرگردانند.

از تشیع و دنیای اسلام و مسلمین داد سخن دادید و از راه های خدا گرایی و صراط های مستقیم و پلورالیسم سخن گفتید که چنین روندی و روشی با متدولوژی اسلامی نه تنها سازگار نیست بلکه دقیقا ناقض مکتب تشیع است. تشیع یک راه بیشتر ندارد و آن تنها صراط مستقیم است.

راه های خدا گرایی که در قالب واژه های دهن پرکن: مذهب عاشق ز مذهب ها جداست --- عاشقان را مذهب و ملت خداست - ارائه می شود هیچ ربطی به مذهب تشیع ندارد و بهتر است همان مذهب هر هری مذهبی الهه های یونانی و ایلیای وارداتی خود را در پیش گیرید و بدین سان مرثیه شوم مذهب گرایی را بر گستره بام تشیع سر ندهید.

عراقی به کدامین توجیه، عاشق پسرکی پینه دوز با لب ارغوانی و دندانهای سفید برلیانی گردیده و در سوز عشق او از اصفهان تا عراق را در می نوردد؟! آیا واژه دهن پرکن المجاز قنطرة الحقيقه جواز معصومیت یک همجنس بازی کلیسایی نیست، پس چیست؟

وقتی صدرا می گوید: بهره مندى از زيبا رويان و معاشقه با پسران امرد، لازم است.!! آن جا كه صدرا معاشقه با پسران امرد را توصيه مى كند، سبزوارى در حاشيه اش براى توجيه آن، به تقابل شريعت و طريقت ونيز به اجتماع امر و نهى، تمسك مى كند.

صادر اول در مقابل مخلوق اول،نه آسمان در مقابل سبع سموات، «عشق» در مقابل «عبادت»، «عاشق بودن» در مقابل «عبد بودن»، «طريقت» در مقابل «شريعت» همه از ابداعات حضرات صوفیه و ناشی از جریانات شبه مدرن عرفانی ایلیایی است.

بهتر است اغواگرانه ظرایف عرفانی و تلولو هنری و زببایی شناختی را با مباحث مذهبی و عقیدتی در هم نیامیزید:

 ونسان ونگوگ بهترین شاهکارهای هنری خود را در حیات جنون ادواری خود خلق نمود.

مولوی در شور و جنون عاشقانه شعر هایش را می سراید و شاگردان از پی او به یاد داشت اشعارش می پردازند.

او در رقص و سما، شعر :

اي مطرب خوش قاقا‏ ، تو قي قي و من قو قو

تو دق دق و من حق حق ، تو هي هي و من هو هو  

را می سراید. موسیقی و ریتم اشعار شمس حاکی از این است که این اشعار در حالت های طبیعی خلق نگردیده است. بلکه به شکل ادواری در جنون ادواری و حالت های غریب سکر و جذبه آفریده شده اند.

هنر و قالب های متنوع آن هرچه بیشتر با این جنون شاعرانه همراه باشد زیباتر و خارق العاده تر خواهد بود. هنر از چنین عنصر غریبی مایه می گیرد. اشعار دیوان شمس در عالمی ورای این عالم و خارج از قواعد روزمره و بیرون از دایره  عرف و سنن و  واقعیت و حقیقت زندگی عینی خلق می شود. و چنین اشعاری زیبا و حماسی که آسمان شعر کهن ایران زمین را ستاره باران می سازد براستی دست نایافتنی است. کدام گوش شنوایی پس از شنیدن چنین اشعار ظریف و بلندی دست بر بلندا های پرواز نخواهد گشود. و آنجا که شعر و کلام به پایان می رسد موسیقی آغاز می شود. عرصه های عریض و گستره بی پایان احساس  آنجا که زبان به بیان آن قادر نیست شه پر موسیقی متولد می شود تا احساس شور انگیز یک انسان را تا اوج نشاند.

ما نیز منکر اعجاز کلام و ظرایف عرفانی و زیبایی های هنری نیستیم. بلکه برعکس تشیع بر خلاف روش های دگماتیزم که همیشه از میان دوئالیسم این یا آن ( عقل یا عشق – فطرت یا غریزه – فلسفه یا عرفان – فیزیک یا متافیزیک – جبر یا اختیار – فرد یا جامعه – تاریخ یا قهرمان – اصالت وجود یا اصالت ماهیت و . . . ) یکی را اصالت و برتری بخشیده اند به تعاطی دیالکتیک بین هم این و هم آن رهنمون گشته و بر منطق طبیعی حیات و زندگی راه گشوده اند.

 

راه تشیع یک «انتزاع» از میان «هم این» و «هم آن» نیست. اتفاقا آنچه انتزاع صرف است، «یا این» و «یا آن» است. یا «عین»است یا «ذهن» است، یا «عقل» است یا «دل» است، یا «فرد» است یا «جامعه» است، یا «تاریخ» است یا «قهرمان» است، یا «فیزیک» است یا «متافیزیک» است، یا «جبر» است یا «اختیار» است.

بنابر این ما هم نسبت به ظرایف عرفانی و تلولو های هنری و احساسات و هیجانات قلبی و دریافت های حضوری باورداریم و هم به تجربیات علمی و انتزاعیات فلسفی. به طوری که از انحصار و تملک جزمگرایانه حضرات صوفی و مدعیان سیرو سلوک و سحو و شهود نسبت به بارقه های قلبی در شکوهیم. و هم از انحصار علم به یافته های استقرایی و هم از آراء انتزاعی و مستقل از تجربه فلاسفه.  

براستی واقعیت حیات عینی مبتنی‌بر چیست؟ آیا صرفا مبتنی‌بر یکی از دوئالیسم‌هاست؟ آیا سلاخی حیات، به این و آن و آنگاه «انتزاع» یکی از آن به عنوان اصالت و واقعیت تحت عنوان، اصالت فرد و اصالت جامعه یا اصالت‌الوجود و اصالت‌الماهیه، یک انتزاع توهم‌آمیز نیست، پس چیست؟

آیا براستی در ضرورت عینی حیات چیزی بنام  «جبر» و «اختیار» با این تقسیم بندی هوشمندانه و فضولانه با تیغه تیز جراحی وجود دارد، یا این صرفا انتزاع ما از حیات یکپارچه و ترکیبی عالی و مقتدرانه از حیات است؟ آن هم انتزاع نادرست.

براستی واقعیت عینی حیات نه جبر است و نه اختیار، بلکه امری است بین این دو امر که مساوی است با «حیات» با «زندگانی»، با «هستی» بکر و باطراوت.

تشیع نه صرفا به شهود و عرفان و نه صرفا به عقل و برهان اجازه و جواز ورود جزمگرایانه نمی دهد و به هيچ يک از دو جبهه متخاصم پاسخي مثبت نمي­دهد. و وقتي براي حل کردن اين گونه مسائل دو راه وجود داشته باشد به «امرٌ بين الامرين» متوسل مي­شود.

اکنون من به شما پیشنهاد می کنم تا از حجاب های هزار لای تعصب و دگم اندیشی سراب عرفان های کذایی و از دام دکان های زرگری تاجرپیشگان دین فروش و از چنبره خیالات و موهومات انتزاعی و بافته های جناب ایلیا بر خیزید و در رستاخیز حکمت تشیع  و مذهب علوی که بر بنیان امر بین الامرین و حبل المتین استوار گردیده ، نور حقیقت و شهد سعادت نوشید و جامه پوسیده و مندرس تصوف از نوع ایلیایی از تن برکنید.

نمی دانم تو را یارای در آب جستن هست ؟!

بله تشیع به یک راه و یک صراط و یک روش خدا گرایی و رستگاری رهنمون است و هرگز همه راه های فردی و نحله ای و محفلی را بر نمی تابد. تشیع هم دافعه دارد و هم جاذبه، هم مودت و یتیم نوازی دارد و هم ذوالفقار و خیبر. و محافلی که به هر نحوی از انحا در صدد این باشند تا از هر راهی بابی و از آن باب، بهاییت و فرقه های کذایی از این دست و از نوع الهه های یونانی و بودایی و ایلیای وارداتی، دست و پا سازند نه تنها دفع بلکه بر علیه آن بر می آشوبد.

آن مذهب عاشق ایلیایی که از مذهب ها جداست و در عرصه عریض طریقت منهای شریعت سیر و سلوک می نماید، در مکتب تشیع  و در چارچوب شریعت با حدود و حقوق معین و مشخص حلال و حرام ، نجاسات و مطهرات ، واجب و مستحب و ... نمی گنجد، و از حکمت تشیع و جامعه علوی پرت و مطرود است.

آیا تو را یارای در آب جستن هست ؟ پس جامه مندرس و ردای پوسیده پشمینه تصوف از تن و جان برکن!

به درود

ابوذر


مطالب مشابه :


نمونه سوالات حقوق مدنی 1

نـفـقـه چـیـسـت و بـه چـه اَعمال حقوقی جنون دائمی و ادواری چگونه تقسیم میشوند و




تاثیر جنون در فسخ نکاح

پورتال حقوقی متین فر - تاثیر جنون در فسخ نکاح - تارنمای رسمی محمدرضا متین فر : کارشناس ارشد




حقوق مدنی3

جنون ادواری ومستمر - جنون مستمر : آن است جهت معامله چیست وباموضوع معامله چه تفاوتی




اختلال خـُلقی یا بیماری عاطفی چیست؟

دانستنیهای یک شیعه - اختلال خـُلقی یا بیماری عاطفی چیست؟ - "دانستنیهای یک شیعه" را بر روی




جرایم قابل گذشت و غیر قابل گذشت در قانون مجازات اسلامی جدید

جرم چیست ؟ در ماده 2 جنون هم بر دو نوع دائمی و ادواری است اگر جنون ادواری یا دوره‌ای باشد




مسولیت کیفری (جزوه دکتر اقایی نیا دور کارشناسی دانشگاه تهران

جنون ادواری: در مقاطعی از زمان دچار جنون است. ضرورت تقارن عمل ارتکابی با موضوع تهدید چیست؟




كاربرد اصل استصحاب در حقوق مدني

درامور وصايت را مستقلا داشته است و در اثر بلوغ صغير و صفاهت يا جنون ادواری درحال چیست




کامنتی برای رشد عرفان های کذایی و انگلیسی

اخبار جهان شیعه - کامنتی برای رشد عرفان های کذایی و انگلیسی - - اخبار جهان شیعه




برچسب :