تلخ و شيرين زندگي و گزارشگري هادي عامل

تلخ و شيرين زندگي و گزارشگري هادي عامل


هادي عامل يک نام آشنا در کشتي ايران است. يک صداي فراموش نشدني و خاطره انگيز؛ روايت گر پيروزي ها و شکست ها.


عامل که حالا به دلیل خلق و خوی خاص و گزارش های درخشان یکی از محبوب ترین مجریان ورزشی صداوسیماست در گفت‌وگو با "ورزش سه" از آغاز حضورش در کشتی به عنوان گزارشگر و ادامه راهش گفته است. از سفر از مشهد به تهران با اتوبوس و دستمزدهای ناچیز تا امروز که همه برای شنیدن صدایش سرودست می‌ شکنند.

به گزارش "ورزش سه"، این گفت‌وگوی جالب را که شناخت نامه ای از گزارشگر کشتی است، بخوانید.

تولد وروزهای کودکی در مشهد

10 مرداد 1334 در مشهد به دنیا آمدم . پدرم اهل زابل و مادرم نیشابوری بود.پدر بزرگم به خاطر خشکسالی در زابل، به مشهد می آید و در این شهر ساکن می شود و پدربزرگ مادری ام پاسبان بود و از نیشابور به مشهد آمده بود. از دوران کودکی علاقه زیادی به کشتی داشتم . درمحله ما آقای محمد علی صحرایی نفر چهارم مسابقات جهانی 1969 ماردل پلاتای آرژانتین زندگی می کرد و علاوه بر وی قهرمانان زیادی در محله ما حضور داشتند.درهمان دوران خردسالی کشتی با چوخه می گرفتم که یکی از کشتی های خاص آن منطقه محسوب می شود. کستی ورزش محبوب مردم خراسان است و در گذشته بسیاری از قهرمانان کشتی از آن دیار بودند.

در 12 سالگی کشتی را شروع کردم

12 ساله بودم که از روبروی ساختمانی رد شدم که روی تابلو آنجا نوشته بودباشگاه پارت و من وقتی وارد باشگاه شدم دیدم کشتی گیران زیادی مشغول تمرین هستند. آن زمان نونهالان نمی توانستند تمرین کنند اما من دوست داشتم کشتی بگیرم و به مربی آنجا گفتم می توانم تمرین کنم که اجازه ندادند اما سپس با اصرار من قبول کردند . یک بار آب جوش روی شکمم افتاد و شکمم سوخت و تاول زد و نمی توانستم تمرین کنم . اما آن‌قدر عاشق کشتی بودم که دور شکمم را باند زدم و با شکم سوخته تمرین کردم ؛زیرا دوست نداشتم تمرین را از دست بدهم. در سن 14 سالگی در حین تمرین دست راستم شکست ، دکتر دست مرا جا انداخت اما دستم به صورت کامل باز نمی شد تا اینکه در سن 16 سالگی به تهران نزد زنده یاد دکتر زرکش آمدم. ایشان به من گفت که کشتی را ادامه نده اما من گفتم آقای دکتر روزی با یک دست طلای جهان را می گیرم . مثل آکباش کشتی گیر ترک که با یک پای لنگ توانست قهرمان دنیا شود.

مصدومیت باعث شد کشتی را کنار بگذارم

تمرینات کشتی را از همان نوجوانی به شدت دنبال می کردم و به مقام قهرمانی آموزشگاه های کشور رسیدم و در رده جوانان هم نایب قهرمان کشور شدم و یک سال در مسابقات انتخابی تیم ملی تا چهار نفر نهایی پیش آمدم و به تیم ملی نزدیک ترشدم. اما ناگهان انگشتان دستم از کار افتاد و برای درمان به کشور آلمان رفتم . دیگر پزشکان اجازه ندادند کشتی بگیرم . کشتی را عاشقانه دوست داشتم و پس از آن از نظر شرایط روحی وضعیت خوبی نداشتم .اما بعدهابه سراغ مربیگری رفتم و دوره داوری را هم گذراندم.پشت کار داشتم و می خواستم در کنار کشتی باشم.

چگونه گزارشگر کشتی شدم

سال 1363 بود که در یک مسابقه کشتی که از تلویزیون پخش می شد گزارشگر رشته فوتبال ، کشتی ها را گزارش می کرد اما اسم فن ها را بلد نبود . پس ازآن با صدا وسیما تماس گرفتم و نسبت به این گزارش ضعیف اعتراض کردم . گفتم این چه گزارشگری است که اسم فن ها را بلد نیست؟آنها نیز اعتراض مرا پذیرفتند واز من خواستند که بیایم و تست بدهم که خوشبختانه در تست گزارشگری من بالاترین نمره را گرفتم و چند سال با صدا و سیمای مشهد همکاری کردم.

در تهران سختی های زیادی کشیدم

سال 1367 در کشتی پهلوانی زنده یاد علیرضا سلیمانی و توپچی مسابقه داشتند. آقای جواد متقی مدیر گروه ورزش صدا و سیما در آن زمان از من خواست که بیایم در تهران و مسابقه را گزارش کنم.از آن روز دیگر برای گزارش بیشتر مسابقات به تهران می آمدم.شروع کار من در تهران بسیار سخت بود .با اتوبوس از مشهد به تهران می آمدم و شب ها در مسافر خانه می خوابیدم.دستمزدها هم بسیار کم بود اما همه سختی ها را قبول کردم و کارم را ادامه دادم.

مردم صدای مرا قبول کردند.

همیشه برای پیشرفت در کارم مطالعه می کردم و تلاش زیادی به خرج دادم و رفته رفته مردم صدای مرا قبول کردند. من با مردم ارتباط عاطفی زیادی دارم وهمین مساله در موفقیت من تاثیر زیادی داشت.

گزارشگری مسابقات گوناگون جهانی و قاره ای از سال 1993

در مسابقات جهانی 1993 تورنتو با آقای عباس حسینی مسابقات را به صورت مشترک گزارش کردم و در سال 1994 نیز به عنوان گزارشگر حضور داشتم.درالمپیک 1996 با هزینه خودم به آتلانتا رفتم و در آنجا مسابقات کشتی عباس جدیدی رسول خادم را گزارش کردم. در سال 1997 نیز با هزینه خودم به روسیه رفتم که در ان مسابقات محمد طلایی وعباس حاج کناری طلا گرفتند و آن سال اولین سالی بود که علیرضا حیدری کشتی گرفت که در دیدار رده بندی با پیروزی مقابل ماگمادف که قهرمان المپیک آتلانتا بود نشان برنز را به گردن آویخت.دو خم دیدنی علیرضا حیدری در آن مسابقه باعث شد که حتی تماشاگران روسی نیز وی را تشویق کنند. عباس حاج کناری هم در آن مسابقات با کشتی های دیدنی خود مدال طلا را به گردن آویخت . او کشتی گیر بسیار خوبی بود و سرعت امامعلی حبیبی را در کشتی داشت و می توانست جای امامعلی حبیبی را بگیرد اما قدرخودش را ندانست.در مسابقات جهانی 1998 تهران هم کشتی های بسیار خوبی گرفتیم و تیم ما قهرمان جهان شد که من توفیق گزارش کشتی ها را داشتم.در سال 1999 آنکارا و المپیک سیدنی باز هم با هزینه شخصی خودم به مسابقات رفتم. در المپیک کشتی فینال دبیر مقابل حریف اوکراینی را گزارش کردم. در سال 2001 هم با هزینه شخصی خودم جهت تماشا و گزارش مسابقات به بلغارستان رفتم .در سال 2002 تهران میزبان بود که به صورت زنده به عنوان گزارشگر در صدا و سیما کشتی ها را گزارش کردم. در سال 2003 در مسابقات جهانی نیویورک نیز حضور داشتم . به خاطر علاقه به کشتی تا این سال مخارج سفرم را خودم پرداخت کردم اما در سال 2004 و در المپیک آتن با هزینه صدا و سیما اعزام شدیم و تا سال 2013 به صورت مرتب تمامی مسابقات جهانی را گزارش کردم. البته در تمام این سال ها در مسابقات بازی های آسیایی،قهرمانی آسیایی و در جام های بین المللی حضور داشتم و با علاقه زیاد به گزارش کشتی دلاوران کشورمان پرداخته ام.

اوج کار ما در المپیک 2012 لندن بود

کار کشتی ما در المپیک لندن شاهکار بود . تیم ملی کشتی فرنگی کشورمان سه مدال طلا را به دست آورد و آزادکاران کشورمان با وجود بدشانسی سه مدال به دست آوردند . تیم های ملی کشتی ما در این دوره ار مسابقات با نتیجه ای درخشان کارخود را به پایان رساندند. در مسابقات جهانی 2013 هم برای ما با اهمیت بود که در آن مسابقات تیم ملی کشتی آزاد کشورمان در خارج از خانه توانست قهرمان جهان شود.

هیچگاه در گزارشگری دنباله رو کسی نبودم

اعتقاد من این است که هر گزارشگری باید سبک خودش را داشته باشد و اگر تقلید کند هیچگاه پیشرفت نخواهد داشت. بک گزارشگر باید حس خودش را داشته باشد و با احساسات خود برای مردم صحبت کند.

احساسم به من می گوید از چه واژه هایی استفاده کنم.

بیشتر واژه ها و جملاتی که در گزارش هایم به کار می برم را احساسم به من می گوید که استفاده کنم. گاهی در حین گزارش فی البداهه جملاتی را به کار می برم که بعدها ماندگار می شود.واژه ها و جملاتی چون چغر بد بدن،سالن را به غوغاکده ای تبدیل می کند، کشتی بلد و...اما گاهی قبل از کشتی ها جملاتی را می سازم تا وقتی کشتی گیر ما قهرمان شد ان را برای مردم بخوانم .مثلا در المپیک 2008 پکن، می خواستم برای حمید سوریان این جمله را بگویم: پسری که می خواهد افسانه شود! این جملات ، حس من وبیان احساسی من را می رساند.

آقا تختی تک گل باغ پهلوانی است.

وقتی می گویم آقا تختی تک گل باغ پهلوانی است ، از ته قلب به این گفته اعتقاد دارم. تختی برای من برتر از همه کشتی گیران تاریخ ایران است. البته من خیلی ها را دوست دارم شاید بگویم تمام قهرمانان تاریخ کشتی ایران بر ای من به یک اندازه دوست داشتنی هستند ، فقط آنهایی که اخلاق را زیر پا می گذارند از چشم من هم می افتند!

لقب آقای خاص را من به محمد بنا دادم

لقب آقای خاص را من به محمد بنا دادم ، به این دلیل که در مسابقات المپیک لندن ما سه طلا گرفتیم که در کشتی ما بی سابقه بوده و این سه مدال خوش رنگ با مربیگری وی به دست آمد.به هر صورت محمد بنا نیز در این پیروزی بزرگ نقش داشت وبا وجود اینکه در آستانه مسابقات جام جهانی 2014 تیم ملی را تنها گذاشت و کار خوبی نکرد، امااحترم وی را باید نگه داشت. احساس من این است که در لحظات پیروزی ملی پوشان ما باید احساسی را به مردم انتقال دهیم تا مردم غرور ملی شان بیشتر شود.محمد بنا در آن مسابقات نماینده کشورمان بود . ما باید به دور از اختلاف و حاشیه در ورزش نشاط را به مردم هدیه کنیم.

تلخ ترین خاطرات دوران گزارشگری

-در المپیک 2008 پکن نتایج بدی برای تیم ملی ما رقم خورد؛ در آن مسابقات رضا یزدانی،سعید ابراهیمی و فردین معصومی همزمان به روی تشک رفتند و یکی پس از دیگری شکست خوردند. که همین مساله باعث ناراحتی بسیار زیاد من شد و من واقعا نمی دانست چگونه این خبر را به مردم منتقل کنم

- یکی دیگر از خاطرات تلخ من مربوط به المپیک 2012 لندن است که درآن مسابقات رضا یزدانی مصدوم شد. یزدانی یکی از امیدهای مسلم ما برای کسب مدال طلا بود. پس از مصدومیت او با صدای بلند گریه کردم!

شیرین ترین خاطرات دوران گزارشگری

خاطرات شیرین زیادی دارم زیرا کشتی همیشه برای ما پیام آور شادی بوده است.

پیروزی رسول خادم در المپیک آتلانتا برابر خادراتسف روسی،قهرمانی علیرضا دبیر در المپیک سیدنی،پیروزی حیدری برابرکورتانیدزه در المپیک 2004 آتن ، قهرمانی حمید سوریان در المپیک لندن و پیروزی بر روشن بایراموف مقابل چشمان رئیس جمهور آذربایجان، قهرمانی امید نوروزی و قاسم رضایی در المپیک و کشتی زیبای حمید سوریان در جام جهانی 2014 کشتی فرنگی تهران مقابل سمینوف روسی و برتری مقابل او با وجود کتف آسیب دیده بهترین و شیرین ترین خاطرات دوران گزارشگری من محسوب می شوند.

هیچ وقت در تهران ساکن نشدم.

خیلی ها فکر می کنند من ساکن تهران هستم، اما من در مشهد ماندگار شدم. زیرا مادر تهران کسی را نداریم و تمام اقوام ما ساکن مشهد هستند. زندگی در تهران سخت است و اگر در این شهر سکونت می کردم شاید برای من راحت تر بود اما خانواده ام اذیت می شدند. از طرف دیگر حضور در کنار بارگاه امام رضا(ع) لذت دیگری دارد.

بازنشسته آموزش پروش هستم.

باوجود کار گزارشگری، من در استخدام آموزش و پرورش بودم و به عنوان معلم ورزش فعالیت می کردم . در کنار معلمی با صدا و سیما هم همکاری داشتم. حالا که بازنشسته شده ام با صدا و سیما همکاری ام بیشتر شده است.

با زنده یاد منوچهر لطیف ارتباط خاصی داشتم.

با استاد منوچهر لطیف ارتباط عمیق و دوستانه ای داشتم و ایشان همیشه به من لطف داشت. به خبرنگاران همکار و بیشتر قهرمانان کشتی هم رابطه دوستانه بسیار خوبی دارم.

ایرانیان قدرشناس ترین مردم دنیا هستند.

مردم با من ارتباط خوبی دارند. ایرانی ها فوق العاده هستند و مهربانی آنها برای من اثبات شده است. در کوچه و بازار، هنگام خرید و... مردم همیشه به من لطف دارند . هر جا رفته ام به گرمی از من استقبال کرده اند. که در اینجا از همه مردم عزیز کشورم تشکر می کنم.

بهمنش اسطوره بود

کار گزارشگری بسیار سخت است. بیشتر اوقات بیش از 6 ساعت فیلم کشتی نگاه می کنم تا برای گزارش آماده تر باشم. پیگیر اخبار کشتی هم هستم تا همیشه به روز باشم. در کار گزارشگری کشتی استاد عطااله بهمنش یک اسطوره بود که کسی دیگر مانند وی تکرار نخواهد شد.

از نقد استقبال می کنم

همیشه از نقد استقبال می کنم اما انتقاد باید سازنده باشد و در جهت تخریب نباشد. هرگاه احساس کرده باشم انتقادات درست بوده ، می پذیرم. به هر صورت کار گزارشگری با احساسات خاص خودش همراه است وگاهی پیش می آید که عده ای نسبت به کار گزارشگر انتقاداتی می کنند.

هیچ گاه در گزارش هایم جانبدارانه قضاوت نمی کنم.

حقیقت و عدالت برای من از کشتی زیبا تر است. من حتی در مسابقه کشتی گیران ایران با خارجی ها هم جانبدارانه قضاوت نمی کنم و اما وقتی ایرانی ها فنون را اجرا می کنند احساس من در بیان آن برجسته تر و بیشتر است. پسر من نیز کشتی گیر بود و به دلیل مصدومیت کتف نتوانست کشتی را ادامه دهد. یک بار مسابقه کشتی پسرم و سعید واگذاری را گزارش کردم در آن گزارش واگذاری را مانند پسر خودم می دانستم و هیچ فرقی میان آنها برای من وجود نداشت.

پولی شدن باشگاه های کشتی خوب نیست!

دوست ندارم باشگاه های کشتی پولی شود.زیرا افراد مرفح جامعه کشتی گیر نمی شوند.همیشه فرزندان خانواده های کارگر،کشاورز و کارمندان رده پایین جذب کشتی می شوند و خیلی ها توان پرداخت شهریه را ندارند. من ازاین مساله رنج می برم و این طرح به عقیده من قشنگ نیست.وقتی کسی وارد این ورزش سخت می شود و کشتی گیر می شود، به نظرم نباید شهریه پرداخت کنند.

شرایط برای ورزش های عمومی فراهم نیست.

از شهرداری های سراسر کشور می خواهم در هنگام ساخت پارک ها ، لاین پیاده روی را درست کنند تا مردم بتوانند حداقل پیاده روی کنند. اهمیت کار شهرداران در هر شهری بسیارمهم است. در المپیک ها شهرداران مسابقات را افتتاح می کنند.از آنها می خواهم شرایط را برای ورزش عمومی شهروندان فراهم کنند.

داستان قاسم رضایی و لطف و بزرگی خدا

یکسال در وزن 96 کیلو قاسم رضایی برنز جهان را به گردن آویخت. اما علی اکبری و قربانی وقتی آمدند، خیلی خوب بودند و تا جایی که قاسم رضایی حتی به اردوی تیم ملی دعوت نشد.آنها در اردوی تیم ملی بودند و هیچ وقت فکر نمی کردند که از آنها آزمایش دوپینگ بگیرند و به مسابقات المپیک فکر می کردند. اما تست دوپینگ هردو آنها یک سال و نیم قبل از المپیک ، مثبت شد و بنا از قاسم رضایی دوباره دعوت کرد.رضایی در مسابقات جهانی 2011 با قرعه رژیم اشغالگر قدس مواجه شد و نتوانست کشتی بگیرد.در المپیک کمتر کسی باور می کرد که قاسم رضایی طلا بگیرد. حتی خود من هم تصور نمی کردم که رضایی مدال بگیرد اما او با شکست همه رقبای خود مدال طلای المپیک را به گردن آویخت. به داستان قاسم رضایی اشاره کردم تا بگویم این ها همه لطف وبزرگی خدا را نشان می دهد. خدا بزرگ است و آدم ها باید به فکر خدا باشند. بعضی مواقع جایی که تصورش را حتی نمی کنیم لطف خدا شامل حال ما می شود.

با خودم عهد بستم با مردم صداقت داشته باشم

وقتی 14 ساله بودم صدای آقای بهنمش را از رادیو شنیدم . دوست داشتم گزارشگر محبوبم را یک بار از نزدیک ببینم. سال 1348 در حاشیه جشنواره کشتی طوس به مشهد آمد و موفق شدم او را از نزدیک ببینم. تا اینکه سالها بعد به همراه آقای نوایی در یکی از مسابقات کشتی ها را گزارش می کردم ؛ دیدم آقای بهمنش در سالن حضور دارد به سراغ او رفتم ، دستش را بوسیدم و رخصت خواستم ، هیچوقت فکرش را نمی کردم یک روز آقای بهنمش در سالن حضور داشته باشد و من گزارش کنم. پس ازآن با خودم عهد بستم تا همیشه خدا را در نظر و با مردم صداقت داشته باشم . صدایم را خدا به من داده است. تفکر و احساسم را نیز خدا به من داده است. از خداوند بزرگ تشکر می کنم و تا روزی که زنده هستم در خدمت مردم خواهم بود. من هادی عامل، عاشق ارتباط با مردم با گزارش کشتی هستم.


مطالب مشابه :


خاطره دوستان

خاطرات تلخ اما باز کرد و تا زیر باسنش پایین کشید ودراز شد من نمیتونستم خوب ببینم اما با




خاطرات به یاد موندنی ( شيرين و تلخ )

خاطرات تلخ رو در وبلاگم ثبت كنم ، اما برایمان رقم بزني ، خاطرات و حوادث شيرين را




خاطرات شيرين و تلخ فراموش نشدني هستند

سلام. چه روزهايي داشتيم. خاطرات بعضي وقتها شيرين اند بعضي وقتها تلخ اما هر چه باشند خاطره




خاطرات تلخ یک جانباز شیمیایی

وقتي صفحات انبوه دفترچه ي خاطراتم را يکي يکي ورق مي زنم و خاطرات شيرين، تلخ، تکان اما پليس




تلخ و شيرين زندگي و گزارشگري هادي عامل

تلخ و شيرين آن زمان نونهالان نمی توانستند تمرین کنند اما من دوست تلخ ترین خاطرات




برچسب :