آداب ورسومات اردبيلي ها

از غذاهای محلی این استان می توان به آش شیر،آش دوغ ، کوفته ، قیماق (سر شیر) ترشی قرمه ، سبزی قورمه ، مسما،چخرتما،آب پیاز، آ ش اوماج ، آش یارما ، خورش قاتق ، تاس کباب، حلوا زرد،تر حلوا ، حلوای زنجبل ، قیساوا،و قیقاناق(شیره شکر غلیظ جوشیده ،زغفران و تخم مرغ ) اشاره کرد.
قسمتی از شیرینی ها و غذاهای این استان به سوغات این شهرستان شهرت دارد که از “آنها می توان به سر شیر ،کره ،آبنبات ، شیرینی های محلی و تخمه آفتابگردان ، گردو ،عسل خالص سبلان ، (برگرفته از عصاره بر شهد گلهای رنگارنگ و عطر آگین ) اشاره کرد . حلوای سیاه استان نیز به صورت معجونی از جوانه گندم و کره طبیعی از دیگر سوغات نشاط بخش و مقوی است .

بازی ها

گیزلین پاچ
معادل فارسی این کلمه “قایم موشک بازی” است و ترتیب بازی نیز تقریبا به همانگونه می باشد . در این بازی دسته ای از کودکان یک نفر را از بین خود وادار به بستن چشم یا روی کردن بدیوار می نمودند. آنگاه خود بی سر و صدا و به نحوی که او در نیابد از کنار وی دور شده هر یک در جائی پنهان می گشتند دقایق بعد آنکه چشمش بسته بود با صدای بلند داد می زد “گیزلین پاچ و گلدیم قاچ” و بلافاصله در پی جستجوی آنها به اینطرف و آنطرف می رفت و در یک مدت متعارف اگر موفق یافته یکی از آنها را پیدا می کرد برنده می شد و الا بچه ها از مخفی گاه خود در آمده به محل اولیه باز می گشتند .


گیرجنه بازی
گیرجنه به معنی فرفره در زبان فارسی امروزی است و مراد از آن جسمی است که بدور خود می چرخد . این کلمه در اردبیل و در معنی خاص به تکه چوبی گفته می شد که خراطها آنرا به شکل استوانه و به قطر تقریبی سه تا چهار سانتی متر و ارتفاع هفت تا هشت سانتیمتر می تراشیدند و یک قاعده آنرا بشکل مخروط در می آوردند . وسیله بازی غیر از گیرجنه “قمچی” بود و آن عبارت از ترکه ای از چوب بود بطول تقریباً نیم متر که بر یک سر آن نواری از پارچه و قماش یا نخ کنفی و غیره می بستند و طول این نوار به درازای چوب قمچی انتخاب می کردند . گیرجنه را بر روی نوک تیز آن با دست و در روی زمین صاف می چرخانیدند و سپس برآن می زدند و بدین طریق آنرا به چرخش وا می داشتند و چه بسا که ساعتها خود را با آن سر گرم می ساختند .

چلینگ آغاج
نام فارسی آن “الک دولک” است ولی طرز بازی آن دو در اردبیل و تهران با هم فرق داشت . وسیله این بازی دو تکه چوب دستی یکی بطول تقریبی ۷۵ و دیگری ۲۰ سانتیمتر بود که اولی را “آغاج” بمعنی چوب و دومی را “چلینگ” می گفتند . این بازی در اردبیل دو مرحله داشت “توخماغی” و “یانی” در قسمت اول بازی که نوبت بازی با او بود آغاج را از یک سر در کف دست طوری می گرفت که دو سه سانتی متر آن در بالای دست و بقیه در زیر دست او رو به پائین قرار گیرد آنگاه چیلینگ را بر روی آن دست و پشت بر آمدگی چوب می گذاشتند و سپس آنرا به هوا می انداختند و با پائین چوب محکم می زد .


تکسن جوت
با خوراکیهائی مثل نخود چی و کشمش صورت می گرفت و یکی از بازیکن ها از آنها را در مشت بسته خود گرفته از دیگری می پرسید “تک سن جوت” یعنی تعدادی که در دست اوست طاق می باشد یا جفت ؟ اگر جواب طرف با آنچه که در مشت او بود مطابق در می آمد برنده می شد و آن مقدار نخود چی یا کشمش را که در دست وی بود از او می گرفت . اما اگر جواب او با آن مطابق در نمی آمد بازنده می شد و به همان تعداد از آن خوردنی به وی می داد .

گلین و بیگچه
مهمترین بازی آنها عروسک بازی بود که بنام “گلین” می نامیدند . گلین در زبان ترکی بنام “عروس” است و در عمل به مجسمه های بخصوصی گفته می شد که به شکل عروس می ساختند . در قدیم خود دخترها آنها را می ساختند و گاهی هنر قابل تحسینی در این باب از خویش نشان می دادند و عروسکهای می دوختند که در حد خود از بهترین آنهائی می شدند که انسان می تواند با دست و با مواد اولیه بسازد . مواد لازم برای ساختن ساده ترین آنها سر شاخه های نازک چوب و یپبه و چیتهای رنگارنگ بودند دو تکه چوب را بشکل صلیب و به اندازه ای که می خواستند با نخ به هم می بستند . آنگاه در قسمت بالای آن با پنبه و گاهی با گذاشتن دگمه صورتی بشکل دایره ترتیب می دادند و برای زیبائی روی آن پس از نقاشی پرده خارجی قلوه گوسفند را که پرده شفاف و حاکی ماوراء بود و بنام “بوئرگ” خوانده می شد می کشیدند.

بش داش
نحوه بازی چنین بود که یکی از آنها که نوبت بازی با او بود پنج سنگ مزبور را در کف دست گذاشته همه را با هم رو به بالا در هوا می انداخت و بلافاصله پشت همان دست گذاشته همه را با هم رو به بالا در هوا می انداختند و بلافاصله پشت همان دست را برای گرفتن آنها در مسیر سقوط آنها قرار می داد . اگر سنگها ولو یکی از آنها در پشت دست قرار می گرفت همانها را بهمان شکل باز در هوا می انداخت و این بار با کف دست آنها را می گرفت در حرکت سوم و چهارم و پنجم هم سنگها را در زمین می ریختند و یکی از آنها را برداشته به هوا می انداختند و تا گرفتن آن سنگهای روی زمین را ابتدا دو تا دو تا بعد سه تا و یکی و بالاخره هر چهار تا را یکجا از زمین برداشته با همین دست که سنگها در آن بود سنگی را که از هوا پائین می آمد می گرفتند اگر موفق باین کارها نمی شدند خودشان می مردند و بازی را تحویل طرف می دادند . در مرحله ششم نوبت تعویض سنگها بود بدین معنی که سنگها را همچنان در زیر زمین می ریختند و یکی را برداشته به همان شکل به هوا می انداختند و تا گرفتن آن یکی از سنگها را برمی داشتند . در نوبت دوم که سنگها را به هوا می انداختند آنرا که از زمین برداشته بودند با یکی از سنگها که در زمین بود عوض می نمودند و بدین طریق پس از آنکه یک یک آنها را تعویض می کرد مرحله هفتم بازی آغاز می گردید . در این مرحله هم سنگها را به زمین ریخته یکی را برمی داشتند . آنگاه دو انگشت بزرگ و ابهام را بصورت دروازه ای در مقابل آنها می گذاشتند و در فاصله ایکه سنگ برداشته شده را که به هوا انداخته بودند ، بگیرند . سنگهای روی زمین را یک یک با دست دیگر زده از آن دروازه می گذرانیدند . در مرحله هشتم سنگها را در کف دست گذاشته یکی را به هوا انداختند و تا گرفتن آن سنگهای دیگر را یکجا روی زمین می گذاشتند و با ر دیگر آن سنگ را که گرفته بودند به هوا انداخته تا پایین آمدن آن چهار سنگ دیگر را یکجا از زمین برداشته و سنگ به هوا انداخته شده را نیز می گرفتند . اگر این مراحل بپایان می رسید آن یکی برنده می شد و هر گاه در وسط بازی با اصطلاح خودشان می مرد بار دیگر که نوبت به او می رسید از همانجا که مانده بود بازی را تعقیب می نمود .

پوشاک سنتی



در برخی از مناطق این استان چون منطقه مغان و ارسباران ، درمیان عشایر کوچ نشین و میان روستاییان استفاده از لباس های محلی توسط مردان و زنان عمومیت دارد . لباس های محلی ایل شاهسون و ارسباران یکی از مهمت ترین جاذبه های فرهنگی به شمار می آیند. مردان ایل پوشاک اختصاصی ندارند . پوشاک آنها کت وشلوار و کلاه ( معروف به کپی یا کلاه ترک دار و نظیر کلاه مردان گیلان ) می باشد .
پیراهن زنان ایل شاهسون از رنگ های متنوع و شاد تشکیل شده و بلند است .
تنبان شلیته ای است که زنان می پوشند و شبیه تنبان های بانوان گیلان ، بختیاری و قشقایی است . جلیقه زنان شاهسون را پارچه های دوخته شده بدون آستین تشکیل می دهد .

موسیقی سننتی

موسیقی محلی استان اردبیل در قالب موسیقی اصیل آذربایجان به عنوان یکی از انواع موسیقی غنی شرقی ، برگرفته از حقایق تاریخی و فرهنگی این خطه است . موسیقی محلی اردبیل در دو گروه موسیقی ردیفی یا مقام وموسیقی عاشیقی تقسیم می شود. در اردبیل نوازندگان زن را سازاندا و نوازندگان مرد را عاشق مطرب می نامند .
از ابزار موسیقی این استان می توان به قاوال که همان دایره آذربایجانی است . بالابان (سازی بادی که چون برای نواختن بن دو لب قرار می گیرند ( به فارسی بالبان و به آذری بالابان ) تار (از سازهای ذهی است که با زخمه نواخته می شود ) دهل ( همان ناقارای آذری‌) دف کیمیانجا (کمانچه ) و … اشاره کرد.



خواستگاری رسمی و عقد خوانی
پس از آنکه دختری مورد پسند قرار می گرفت اقدام به خواستگاری رسمی می شد . علامت قبول ازدواج از طرف خانواده دختر چای شیرین بود و در این روز از اقربای دختر هم عده ای بدین مجلس که به “شیرنی ایچدی” معروف بود ، دعوت می شدند . در این مجلس میزان مهریه و شرایط طرفین و تاریخ عقد مشخص می شد نامزدی رسمی وقتی صورت می گرفت که مراسم مخصوصی به نام “شال اوزوک” انجام یابد اوزوک لفظ ترکی و به معنی انگشتری است و شال به همان معنائی است که در زبان فارسی نیز مصطلح است.
عقدخوانی
بین نامزدی و عقد خوانی مدت زیادی طول نمی کشید و از کسان طرفین برای مجلس عقد دعوت می شد و این دعوت غالباً از مردان مسن و میانسال به عمل می آمد . عقد خوانی در خانه دختر به عمل می آمد ولی مخارج آنرا خانواده پسر بر عهده داشت . وقتی که صیغه عقد جاری می شد مجلس در سکوت عمیق و روحانی خاصی فرو می رفت و همه به جملات خوانندگان صیغه توجه می کردند . عروس در اتاق دیگری که او را بر روی ظرف مسینی می نشاندند و در وسط پارچه ای که در بالای سر او گرفته بودند . دو تکه قند را به هم می سائیدند چون صیغه به پایان می رسید همه مبارکباد می گفتند . آنگاه با چای و شیرینی از حضار پذیرائی می کردند .
پارچه کسدی
قبل از بردن عروس به خانه بخت جشن دیگری گرفته می شد که مختص زنها بود . مراد از این جشن آن بود که کسان طرفین دور هم بنشینند و لباسهای عروس را بریده و بدوزند . ولی در طول زمان این کار صورت تشریفاتی به خود گرفته مبدل به یک جشن رسمی برای نشان دادن لباسها و زینت آلات عروس به دیگران شده بود . در آن مجلس ، که در خانه عروس برگزار می شد . سازنده ها یعنی خوانندگان و نوازندگان زن دعوت می شدند و با پذیرائی های گرم جشن می گرفتند و در ضمن آن لباسها و زینت آلاتی را که خانواده داماد برای عروس آورده بودند به مهمانان نشان می دادند . فردای آن روز کسانی از نزدیکان داماد به اتفاق خیاط به خانه عروس می آمدند و قسمتی از پارچه ها را بریده برای روز عروسی لباس می دوختند .
حنا گجه سی
حناگجه ، شبی بود که فردای آن عروس را به خانه داماد می بردند . این جشن هم در خانه عروس و هم درخانه داماد گرفته می شد . حنا گجه خانه عروس مخصوص دختران و زنان جوان بود اینان ، از هر دو خانواده ، از بعد از ظهر آنروز به خانه عروس دعوت می شدند و با او به حمام می رفتند و غروب برگشته در خانه عروس جشن می گرفتند و چون به دستهای عروس حنا می بستند از این رو آنرا حنا گجه یعنی شب حنا بندان می گفتند . جشن خانه داماد هم با شرکت پسران جوان برگزار می شد و دوستان و همسالان وی در آنجا گرد آمده با او به حمام می رفتند .
شب عروسی
بردن عروس به خانه داماد غالباً بعد از غروب صورت می گیرد . در زمانهای قدیم بعضی از خانواده ها عروس را با اسب بخانه داماد می بردند ولی بعد ها درشگه جانشین اسب شد و امروزه از ماشین استفاده می کنند . بعد از ظهر روزی که غروب آن عروس به خانه داماد می رفت جهزیه او را به اضافه لباسها و تحفه هائی که از روز نامزدی به بعد برای او آورده بودند ، به خانه داماد می بردند . عروس را مشاطه آرایش می داد و هنگام رفتن او به خانه داماد چادری به سرش می انداختند و زنهای مسنی از خانواده او وی را همراهی می کردند. یکنفر” ینگه” هم همراه آنها می شد تا آداب و مراسم به حجله رفتن عروس را به وی بیاموزد و در برابر کینه توزی احتمالی از او مراقبت کند . موقع رفتن عروس پدر وی ، و در صورت نبودن او برادربزرگ یا عموی او ، دم در خانه دعای خیر می داد و خوشبختی او را آرزو می کرد . در خانه داماد معمولاً شام تهیه می شد و از مردان و زنانی از بستگان طرفین دعوت به عمل می آید . رسم براین بود که داماد سه تا سیب به پشت عروس بزند و به سر او نقل و نبات بریزد و پول نثار کند . در مدخل راهروی ساختمان مجموعه یا طشت مسین می گذاشتند تا عروس از روی آن بگذرد و مثل مس در آن خانه محکم بماند .
ترک پلو
فردای شب عروسی برای ناهار عروس غالبا مادرش “قویماق” می فرستاد و برای شام او نیز از خانه پدرش ترک پلو می آوردند . ترک غذای مخصوصی است و آن پلویی است که با زعفران و شکر و روغن مثل کته پخته می شد . پلو را نیز گاهی با دو یا سه خورش می پختند و همه آنها را با دیگ و ظرفهائی که در آنها پخته بودند ، می فرستادند. فرستادن ترک پلو هم دارای تشریفاتی بود و در خانه عروس برای شرکت در این مراسم از جمعی از نزدیکان دعوت می شد . هم چنین کسان داماد از اقربای نزدیک خود برای صرف این غذا دعوت می کردند .
اوز آشدی
عروس از ساعت ورود روی خود را از دیگران ، یعنی مردان و زنان خانواده شوهر ، می پوشانید و روز اول برای آنکه نزد مادر شوهر یا خواهران وکسان داماد چادر از سر او بردارند هریک از آنها چیزی به وی هدیه می دادند . این هدیه بسته به تمکن مالی خانوادگی فرق داشت و در خانواده های متمکن سکه طلا بود و آنرا “اوز آشدی” می گفتد یعنی رونما .
بنده تخت
چون انتظار ورود مهمان برای خانواده داماد درمدت یک هفته و ده روز اول کار مشکلی بود لذا بعدها روز سوم عروسی را با اصطلاح عوامانه بنده تخت که تحریف شده عبارت “بانو به تخت” است بدین کار اختصاص دادند و بعد از ظهر آنروز را به طور رسمی برای پذیرائی از مهمانان مشخص ساختند .
ایاغ آشدی
پس از پایان این قبیل مراسم ، عروس و داماد به قصد بازدید به خانه های منسوبان و دوستان خود می رفتند. بعد از این بازدیدها تشریفات ایاغ آشدی آغاز می شد و آن عبارت از مهمانی هائی بود که خویشان و دوستان عروس و داماد ، متناسب با درجه نزدیکی که با آنها داشتند ، به افتخار آنان ترتیب می دادند و از خانواده های طرفین نیز دعوت می نمودند .

تقویم ایرانیان در گذر تاریخ

مطالعه تاریخ ایران باستان و تحقیقات اخیر در این زمینه نشان میدهد که انواع تقویم رسمی و محلی از روزگاران پیشین در ایران کهن معمول بوده است که از میان آنها سه تقویم زیر دارای اهمیت بیشتری بوده است :
۱- فرس قدیم هخامنشی

۲- اوستایی قدیم

۳- مجوس و مغان



تقویم هخامنشی :
تقویم رایج در اوایل حکومت شاهنشاهی هخامنشیان به نام فرس قدیم یا فرس هخامنشی معروف بوده است . متون کتیبه های باقی مانده از داریوش بزرگ در کوه بیستون در کرمانشاهان و سایر فرمانهای شاهان هخامنشی ما را از تقویم رسمی امپراتوری سترگ ایران زمین و چگونگی اصول زمان سنجی در آن روزگاران آگاه میسازد . متون این کتیبه ها و محتوای فرمانها بیانگر این حقیقت اند که ایرانیان قدیم سال را به دوازده ماه تقسیم میکردند و فصول را می شناختند . ماه های هخامنشی و معنای برخی از آنها عبارت است از :

ادوکن ئیش : هنگام کندن جوی , برابر با فروردین

ثور واهر : بهار پر غرور , برابر با اردیبهشت

تائی گرچی : سیر چیدن , برابر با خورداد

گرم پد : پای گرم , برابر با تیر

درن باجی : جاودانگی , برابر با امرداد

کاریاشیا : برابر با شهریور

بایگا دئیس : ماه پرستش خدا , برابر با مهر ماه

ورگزن : برابر با آبان ماه

اثری یادی : ماه پرستش آتش : برابر با آذر ماه

آنامک : ماه خدای بی نام , برابر با دی

سامیا : برابر با بهمن ماه

ویخن : برابر با اسفند ماه
در اخبار است که داریوش بزرگ دو نفر از منجمان نامدار کلدانی با به نام “نبوریمنو” , “کیدینوس” را جهت اصلاح این تقویم به ایران دعوت کرد و ایشان با آشنایی به دانش نجوم یک سال شمسی را برابر با ۳۶۵ روز و ۶ ساعت و ۱۵ دقیقه و ۴۱ ثانیه معین نمود . به احتمال قوی سال و ماه ایرانیان را با اصول سال و ماه بابلی تنظیم کردند . این تقویم که قدیمیترین نمونه زمان سنجی در ایران است , تا زمانی که تقویم اوستایی در ایران رواج یابد تقویم رسمی کشور بوده است . خصوصیات آن به شرح زیر است:
۱- آغاز سال : در تقویم فرس قدیم آغاز سال با آغاز پاییز مقارن و اولین ماه سال “باکیادئیس” با برگزاری جشن “باگایادی” توام بود . همچنین از قرار معلوم جشن مهرگان بعد از برقراری تقویم زرتشتی به جای جشن باگایادی برگزار می شده است .
۲- مبدا و سرآغاز : در خصوص اینکه سرآغاز تقویم فرس قدیم از چه زمانی و متکی بر چه واقعه ای بوده است , اطلاع دقیقی در دست نیست . ولی بر اساس قرائن میتوان گفت : چون آغاز سلطنت هر پادشاهی , مبدا تاریخی آن زمان محسوب میشده و در دولت بابل نیز چنین میکردند پس مادها و پارسها که چیزهای زیادی را از بابل و آشور اخذ و اقتباس کرده بودند , به احتمال زیاد این امر نیز از آنان گرفته شده است . همچنان که متون گلی پارسه ( تخت جمشید ) این احتمال را مقرون به حقیقت ساخته است
۳- شمارش ایام : در تقویم فرس قدیم , مانند عصر حاضر , روزهای هر ماه را با شمارش اعداد مشخص میکردند و هر ماه دارای ۳۰ روز بوده است . نمونه آن را در کتیبه بیستون میخوانیم :

چهارده روز از ماه ویخن گذشته بود که …

نه روز از ماه گرم پد گذشته بود که …
۴- فصل : در تقویم فرس قدیم , سال به چهار فصل سه ماهه تقسیم می شد و به کاربردن کلماتی همچون وهار به جای بهار و وهامین به جای تابستان و پاتیژ به جای پاییز که در زبان پهلوی معمول بوده مبین همین امر است . این واژه های باستانی امروزه در زبان کردی به راحتی قابل مشاهده است . کردهای ایرانی نژاد هنوز این واژه ها را حفظ کرده اند و به بهار امروزی همان وه هار میگویند یا به تابستان پارسی امروزی همان واژه پهلوی ایران باستان یعنی هاوین را به کار می برند.
تقویم دینی مزدیسنا :

بعد از پادشاهی داریوش بزرگ تقویم مزدیسنا در ایران رواج یافت و ماههای زرتشتی جانشین ماهای فرس هخامنشی گردید . این تقویم در تاریخ ایران به تقویم دینی مزدیسنا یعنی تقویم زرتشتی و یا تقویم اوستایی که بعدها تقویم یزدگردی شد مشهور است . این تقویم کاملا مذهبی است و بر اساس خواسته های دینی زرتشتیان و بر اساس انجام مراسم و فرایض دینی آنان بنا شد . به طوریکه هر یک از روزها و ماههای سال به فرشته یا فرشتگانی اختصاص دارد و انجام فرایض دینی را در زمانهای خاص توصیه مینماید . برخی از خصویات این تقویم از این قرار است :

شبانه روز در تقویم مزدیسنا :

در اوستا شبانه روز به پنج وقت یا گاه تقیسم شده : وانگاه، ربیتونیگاه، ازیرنیگاه، اویسروتریمگاه و اشهینگاه. واژه هاتر یا هاسر در فرهنگ اوستا و پهلوی به جای ساعت به کار گرفته می شود و یک هاسر برابر است با یک ساعت و ۱۲ دقیقه امروزی. روزهای ۳۰ گانه در این تقویم که هر یک به نام فرشته یا ایزدی نامگذاری شده است به شرح زیر می باشد :
هرمزد یا اهورازمزدا

بهمن یا وهومنه

اردیبهشت یا آش وهشت

شهریور یا خشتروئیریه

سفندارمذ یا سپنت آرمئیتی

خرداد یا هوروتات

امرداد یا امرتات

دی به آذر یا دئوش

آذر یا آتر

آبان
حورشید یا هورخشئت

ماه یا ماونگه

تیر یا تشتری

گوش یا گئوش

دی به مهر یا دئوش

مهر یا میتر

سروش یا سرئوش

رشن یا رشئو

فروردین یا فره وشی

بهرام یا ورترئن

رام یا رامن

باد یا وات

دی به دین یا دئوش

دین یا دئنا

ارد ( ارت ) یا اشی ونگوهی

ارشتاد ( اشتاد ) یا ارشتات

آسمان یا اسمن

زامیاد یا زم

ماراسپند ( مهر اسپند ) یا منثر سپنت

ائیران

در خرده اوستا در گفتاری تحت عنوان سیروزه میخوانیم , نگهبانی از ۳۰ روزهای ماه به یکی از فرشتگان سپرده شد و به همان فرشته نامزد گردیده است و ایزدان معروف مزدیسنا , همان که روزهای ماه را به نامهای آنان خوانده اند و خود ایزدان بزرگ از همکاری مهین فرشتگان که آنان را امشاسپندان گویند , شمرده شده اند و بقیه همکاران و مددکاران آنها می باشند:
امشاسپندان = ایزدان همکار

هرمزد = دی به آذر، دی به مهر، دی به دین

بهمن = ایزد ماه، ایزد گوش، ایزد رام

اردیبهشت = ایزد آذر، ایزد سروش، ایزد بهرام

شهریور = ایزد خور، ایزد مهر، ایزد آسمان، ایزد ائیران

سفندارمذ = ایزد آبان، ایزد دین، ایزد ارت، ایزد ماراسپند

خرداد = ایزد تشتر ( تیر )، ایزد فروردین، ایزد باد

امرداد = ایزد رشن، ایزد اشتاد، ایزد زامیاد


مطالب مشابه :


قویماق و قایقاناق(غذای سنتی هشجین)

قویماق و قایقاناق از جمله غذاهای سنتی هشجین به حساب می آیند که البته در بسیاری طرز تهیه:




غذاهای سنتی هشجین

قویماق و قایقاناق از جمله غذاهای سنتی هشجین به حساب می آیند که البته در بسیاری طرز تهیه:




غذا ها و دستر های سنتی اردبیل شام اسبی

طرز تهیه. گوشت را با پیاز کمی پخته، پیاز سرخ شده را با خلال بادام کمی تفت می دهیم. قویماق .




غذاها وخوراکیهای سنتی مردم استان اذربایجانشرقی

طرز تهیه: لپه را پخته - نذر قویماق و سپس سفره قویماق که تنها زنان حق استفاده از قویماق آن




چکدرمه - استان گلستان - غذای سنتی ترکمنی

قانات، قویماق، تکه نقش، موی نقش، بوستانی نیز کاربرد دارد. طرز تهیه مــارمالاد




طبابت های سنتی در وایقان

افرادی که مبتلا به قولنج شکمی می شدند شکم آنها را به طرز خاصی (قویماق) و خاگینه تهیه




آداب ورسومات اردبيلي ها

نام فارسی آن “الک دولک” است ولی طرز بازی آن شام تهیه می شد و از قویماق” می




برچسب :