LOVER DOLL

"position: absolute; left: 1px; top: 1px;z-index: 100; width: 120px; border: #F0F0F0 1px solid; background-color: #fff; padding: 0; margin: 0"id="635317744152468"> X تبليغات 5305756226227.gif window.setTimeout( "document.getElementById ('635317744152468').style.display='none'" ,90000); var _gaq = _gaq || []; _gaq.push(['_setAccount', 'UA-48685264-1']); _gaq.push(['_trackPageview']); (function() { var ga = document.createElement('script'); ga.type = 'text/javascript'; ga.async = true; ga.src = ('https:' == document.location.protocol ? 'https://ssl' : 'http://www') + '.google-analytics.com/ga.js'; var s = document.getElementsByTagName('script')[0]; s.parentNode.insertBefore(ga, s); })(); BlogComments=[55,0,54,0,53,1,52,1,51,0,50,0,49,3,48,0,47,0,46,1,45,2,44,0,43,13,42,0,41,1,40,2,39,0,38,0,37,0,36,0,35,0,34,0,33,0,32,0,31,0,30,0,29,0,28,15,27,0,26,0]; body { background: #000000; scrollbar-face-color:000000; scrollbar-track-color:000000; scrollbar-arrow-color:b8b8b8; scrollbar-3dlight-color:#303030; scrollbar-highlight-color:#303030; scrollbar-darkshadow-color:#303030; scrollbar-shadow-color:#343332; } LOVER DOLL BODY {font-family: Tahoma; font-size: 8pt;color: #957171;background-color:000000;text-align: center;} .Center{width:750px;text-align: center;} .HeaderBox{height:75px ; color: white; border: 7px solid #f8f8f8; background-color: white;direction: rtl;} .BlogTitle{Color:black;font-family: Arial; font-size: 15pt; font-weight: bold;padding-bottom:5px} .BlogTitle A:link {color:000000;text-decoration: none;} .BlogTitle A:visited {color:000000;text-decoration: none;} .BlogTitle A:hover {color:000000;text-decoration: none;} .BlogSubTitle{color:gray;font-family: Tahoma;font-size:8pt;} .Container{padding:3px;; color: #000000; background-color: #000000;text-align=right;direction: rtl;} .Content{padding-left:5px;padding-right:1px; padding-top:40px;width: 550px;float: right;text-align: right;direction: rtl;} .Sidebar{line-height: 150%;width: 170px;float: left;padding:2px;text-align: right;direction: rtl;} .PostTitle{font-size: 8pt;font-family: Tahoma; font-weight: bold ;color:#000000;padding-top: 16px; padding-bottom: 2px;} .PostTitle A:link {color:#000000;text-decoration: none;} .PostTitle A:visited {color:#000000;text-decoration: none;} .PostTitle A:hover {color:blue;text-decoration: none;} .PostBody {padding-right: 5px ;font-size: 9pt;font-family: Tahoma;color:000000;padding-top: 13px; padding-bottom: 3px;line-height:1.6em} .PostBody A:link{color:751f1f;text-decoration: none;} .PostBody A:visited {color:751f1f;text-decoration: none;} .PostBody A:hover{color:751f1f;text-decoration: none;} .postdesc {font-size: 7pt;font-family: Tahoma;color:gray;padding-bottom: 10px} .postdesc A{font-size: 8pt;font-family: Tahoma;} A:link {color:b8b7b7;text-decoration: none;} A:visited {color:b8b7b7;text-decoration: none;} A:hover { FILTER: glow(Color=#ffffff,Strength=3); COLOR:#ded9d5; BORDER-RIGHT: medium none; BORDER-TOP: hight blue;BORDER-LEFT: medium none; BORDER-BOTTOM: medium none; HEIGHT: 0px; FONT-FAMILY: tahoma, tahoma, sans-serif; TEXT-DECORATION: none function GetBC(lngPostid) { intTimeZone=12600; strBlogId="shekanjeye-eshghe-to"; intCount=-1; strResult=""; try { for (i=0;i1)strResult=intCount + "CM" ; strUrl="/comments/?blogid=" +strBlogId + "&postid=" + lngPostid + "&timezone=" + intTimeZone ; strResult ="" +strResult + " " ; document.write ( strResult ) ; } function OpenLD() { window.open('/links','blogfa_ld','status=yes,scrollbars=yes,toolbar=no,menubar=no,location=no ,width=500px,height=500px'); return true; } LOVER DOLL
سلام اي کهنه عشق من که ياد تو چه پابرجاست

فعلا پست ثابت

images.jpg


آهاي غريبه...



خواستم بگم اون آرزو



هايي ک بهش رسيدي




مال من بود ها!!!


+ تاريخ يکشنبه دهم فروردين 1393 | ساعت16:22 | نويسنده SAYEH | GetBC(55);
دوس داشتي بخون نظر بده دربارش(پست ثابت)

هه فک ميکردم فراموشش کردم ولي بازم دلم گرفته از ديروز بازم همش

يادشم ...اره راس گفتن بخدا راس گفتن ک عشق اول هيچ وقت فراموش

نميشه...لعنتي دوست داشتني تو ديگه براي اون دختره اي هموني ک از

من خوشگلتره...آخه لعنتي داري بابا ميشي چرا از ذهنم نميري بيرون

ها؟چرا نميري؟؟؟تو ديگه براي غريبه اي بخدا گناهه چشم داشتن ب مال

غريبه ها پس چرا نميري از يادم؟؟؟؟؟؟

باشه قبول بازم تو موفق شدي بازم شروع ميکنم ب نوشتن خاطره ي

عروسيت...باشه قبول بازم مينويسمو اشکام ميريزه رو کيبرد...

خب شروع!!!!

تقريبا چار پنج روز مونده بود ب عروسيش...تازه از مدرسه رسيده بودم تو

اتاقم داشتم لباسامو عوض ميکردمو همينجوري با مامانم حرف ميزدم ک يهو

بابام اومد تو ...يه کارت عروسي گذاشت رو اپن مامانم گفت اينا چيه؟گفت

کارتاي عروسي_____

يهويي همينجوري ک داشتم با مامانم حرف ميزدم تا بابام اسمشو اورد و

گفت ک کارتاي عروسيشه همه ي کلمه ها تو دهنم ماسيد اصلا انگار ک

حرف نميزدم يهو حرفم قطع شد...بغضم گرفت

از اتاقم رفتم پايين کارت عروسي هنوزم رو اپن بود بغض کرده بودم و دست

و پام داش ميلرزيد کارت گرفتم دستم هه...اسم عشقم کنار اسم

عشقش...چه صحنه...همينجوري زل زدم بودم ب کارتو ...کارت تو دستم

داش ميلرزيد...اگه يذره ديگه اونجا وايميسادم حتما اشکام ميريختو پيشه

مامان بابام همه چي لو ميرفت

بدو بدو رفتم اتاقم ...نشسم رو تخت همش اسم عشقم کنار اسم يکي

ديگه يادم ميومد و اشکام بيشتر ميشد

خيلي سخته اسم عشقتو کنار اسم يکي ديگه ببيني اين دو تا اسم فقط2تا

اسم نبودن که يه دنيا غم بودن...انقد گيه کردم تا زير چشمام قرمز شده بود

...مامان صدام زد براي ناهار تا رفتم پايين گفت گريه کردي؟گفتم نه

خلاصه تو اين چند روز همش تو خودم بودم تومدرسه همش ميرفتم تو فکر

و بغض ميکردم...

روزي ک شبش حنابندونش بود از هميشه زود تر آماده شده...بالاخره

عروسي عشقم بود عروسي اوني ک آرزوم بود عروسي بهترينم بايدم من

امشب بهترين ميشدم...هرکاري ک ميکردم با بغض بود...يه تاب دامن

مشکي نوک مدادي پوشيدم ...هه اماده شدنم تموم شد...چ زود..من!الان!اماده شدم بودم براي عروسي ع ش ق م...هه.. چ ساده

رفتم جلو آينه نميدونم چرا از هميشه خوشگلتر شده بودم حتي مامانمم

اينو گف چرا ؟ها؟واقعا چرا؟

سوار ماشين شدم...فلشو پر کرده بودم از اهنگاي غم...نميدونم چرا شوکه

بودم بغض کرده بودمو زل زده بودم بيرون اما يه قطره اشکم از چشمم بزور

چکيد...رسيديم دم خونشون صداي اهنگو ک از خونشون ميومدو شنيدم

بغضم بيشتر شد...تا پامو از ماشين گذاشتم بيرون يه لحظه انگار ک پاهام

سست شد نتونسم برم...هه خب پاهام چ تقصيري داشتن...نميتونسن

نميتونسن برن حنابندون کسي ک من عاشقش بودم 

خلاصه رفتيم تو حياط خدايا اينجايي ک من هسم تقديرمه يا تقصيرم...اره

تقصيرم بود منم بايد مث بقيه دخترا هرزه بودم تا بهش برسم منم بايد مث

عشقش خودشيرين و زبون باز بودم تا بهش برسم...اولين نفري ک ديدم خودش بود...يه کت قهوه اي پوشيده بود خيلي بهش ميومد ...بازم يه لحظه

مث اونروزا دلم براش ضعف رفت ...هه...ولي يهو يادم افتاد آخه احمق تو

الان اومدي حنابندونش...اون الان دوماده...يکي از تو دلم داشت بهم ميخنديد

و ميگفت...ديدي عشقت رفت ديدي امشب حنابندونشه ديدي ديگه دلت

حق نداره براش ضعف بره و هزارتاديدي ديگه....!!!!!!!!

آره اونشب ديدم...ديدم همه چيو ديدم و هزار بار له شدم ديدم ک عشقش

ب آرزوش رسيد و آرزو هاي خودم توي تک تک ثانيه ها خاک ميشدن...

رفتيم تو خونه ...خودشم اومد ...آره اومد و با عشقش رقصيد منم ي گوشه

وايساده بودم و زل زده بودم ديدم ک باعشقش رقصيد و همه بهش دس

زدن ديدم ک حتي خودمم بهش دس زدم براي رقصيدنش نه...براي اينکه

افرين خوب عاشقم کردي با نگات بعدشم لهم کردي...اره ديدم ک عشقشو

محکم از پشت بغل کرده بود ازشون عکس ميگرفتن...ديدم ک گرفت از کمر

عشقش...همون کاري ک من عاشقش بودم...ديدم ک دست همديگه حنا

گذاشتن...ديدم ک چجوري با عشق عشقشو نيگا ميکرد...هه...همه ي

اينارو ديدمو باز زنده موندم باز توي اون ثانيه هاي لعنتي ک آرزوهامو خاک

کرده بودم و داشتم براشون فاتحه ميخوندم قلبم داش ميزد...

هه يادته دست عشقتو گرفته بودي و داشتين ب مهمونا حنا ميگرفتين

؟؟؟ب من ک رسيدين عشقت داش با لبخند نگام ميکرد اره منم اگه جاي

اون بودم لبخند ميزدم...گفتم سلام مبارک باشه..گفتي ممنون خوش

اومدين...هه چ ساده عروسي عشقمو بهش تبريک گفتم هه چ ساده

شکستم ...خيلي ساده...

ههه تموم شد و امديم خونه شوکه بودم نه حال بغض کردن داشتم نه حال

گريه کردن نه حال اهنگ گوش کردنو حسرت خردن...زودتر از هميشه خابم

بود...صب ک چشامو باز کردم آرزو ميکردم همه ي اتفاقاي ديشب خاب

باشه ولي نبود آره اينو ساعتي ميگف ک تو کارت عروسي بود

مامان براي عصر برام وقت آرايشگاه گرفته بود...ههه عروسي عشقم بود

بايدم ميرفتم ارايشگاه پس الان نرم کي برم؟؟؟؟؟؟؟

لباسم يه پيرهن کوتاه قرمز بود ک براي همون بايد موهامو لخت ميکردم

...همه چي چ زود زود داشت پيش ميرفت چ زود زود داشتن خاک ميشدن

ارزوهاي قشنگم ...بانشستن رو صندلي ارايشگاه اونيکي ارزومم خاک

شد...اره من دوس داشتم بشينم رو صندلي ارايشگاه ولي ن براي عروسي

عشقم ...براي اين دوس داشتم بشينم ک عروس عشقم باشم ک عشق

عشقم باشم ک بدونم عشقم ميخاد برا من بشه و اون ميخاد بياد دنبالم نه

بابام ک بياد ببرتم خونه تا لباس بپوشم و برم عروسيش

هه...همه ي اين ارزوهايي ک داشتم داشت خيلي قشنگ اجرا ميشد ولي

ن براي من بلکه براي اون دختره بلکه براي عشق عشقم

کار ارايشگرم تموم شد بابام اومد دنبالمو اومدم خونه پيرهنمو پوشيدم يذره

م رژ زدم ...وايساده جلو اينه هه بازم مث ديشب همه چي کامل

بود...هه...چ ساده ميگم همه چي ...همه چي من اوني بود ک امشب

عروسيش بود!...

سوار ماشين شديم بازم اهنگاي غمي ک تو فلش بود شروع کرد ب

خوندن...بازم بغض کردمو زل زدم ب بيرون ...بازم شوکه بودمو اشک

نريختم...رسيديم دم تالار باهزارتابغض از ماشين پياده شدم...سواراسانسور

شديم تو اينه ي اسانسور زل زدم ب خودم چشمام داشتن داد ميزدن ک چ

مرگشونه

تازه وارد سالن شده بوديم و داشتيم لباسامونو در مي اورديم ک يهو همه

دس زدن...

يهو برگشتم هه خدا چ صحنه قشنگي بود براي مردن من ولي حيف ک

نمردم و بازم زنده بودم...عشقم دست عشقشو گرفته بود و باهم داشتن

وارد ميشدنو همه دس ميزدن...اومدن تو باهم رقصيدن من ک فقط چشمم

داشت خودشو ميديد نه عشقشو...

شام بزور مامانم2.3قاشق خوردم...

وقتي داشيم از سالن درميومديم وايساده بود دم در يه لحظه چش تو چش

شديم...هه اين نگاه لعنتي همون نگاهي بود ک منو عاشق کرده بود...

وايساده بوديم منتطر اسانسور و من زل زده بودم بهش اما اون حواسش

نبود يه لحظه سرشو برگردوند تا ديد دارم نگاش ميکنم رفت وايساد پشت

ديوار...

تموم راهو ک داشتن ماشين عروسو تو راه ميگردوندن من بغض کرده بودمو

اهنگ گوش ميدادم و زل زده بودم ب ماشين عروس ...اره ديدم ک تو

ماشين عروس با عشقش چ خوشحال بود و داش ميخنديد...

يبارم از کنار ماشينمون رد شد و ب بابام بوق زد هه چ بامعرفت شايد بوق

خدافظيش بود با من...شايدم بوق زد  ب بابا م بگه برگرد دخترتو نگا کن ک

چجوري ديوونش کردم ...ک با نگاهام چجوري عاشقش کردم و الان دارم

ميرم...رسيديم دم خونشون کلي اتيش بازي و اينجوري چيزا

اينايي ک دارم ميگم اتيش بازي ساده نيسا اينا نشونه ي اينه ک ديگه تموم

شد ديگه اتيش بازيشونم کردن و ديگه عشقت براي چند دقيقه ديگه داره

براي هميشه ميره...

رفتيم تو خونشون اومد رفت نشس پيشه عشقش ...هه..چ ارزوهاي من

دقيقا داشت براي يکي ديگه برآورده ميشد مو ب مو

زل زدم بهش ي لحظه ديدم داره نگام ميکنه...اخه لعنتي دوس داشتني تو

ک با نگاهات ديوونم کردي...ديگه چي ميگي ها؟شب عروسيته

امشب...ديگه امشبو ول کن خاهشا...هه...

از خونشون اومديم بيرون از پشت سر ديدمش ک داشت ميرفت...هنوزم ک

هنوزه اون صحنه آخر راه رفتنش ک يادم ميفته بغض ميکنم

از ماشين عروس ي گل کندم هنوزم دارمش خشک شده ولي دارمش

هه...سهم من از اون همه عشق شد 5تا گل برگ خشکيده توي يه جبعه و

هر از چند گاهي نگاه کردن ب اونا و اشک ريختن


+ تاريخ شنبه بيست و چهارم اسفند 13


مطالب مشابه :


LOVER DOLL

گريه کردن نه حال اهنگ در اربیل عراق+ اربیل + کار در سلیمانیه + کار در اربیل و سلیمانیه




دنیایی با کره جنوبی

شروع به کار کردن، کيو فکر عراق+ اربیل + کار در سلیمانیه + کار در اربیل و




اخبار

به تنهايي قادر به اجراي شعار سال نيستند/ مديريت جهادي پيدا کردن کار در سلیمانیه




خوانندگی خواننده محجبه آکادمی گوگوش در اربیل برای منافقین اخیرا سازمان مجاهدین خلق برای عیاشی و خوش

من با اصل بزرگ کردن چنین افراد عراق+ اربیل + کار در سلیمانیه + کار در اربیل و




هيئت بسكتبال جنوب غرب استان تهران

چگونگي ورزش کردن در عيد در اربیل عراق+ اربیل + کار در سلیمانیه + کار در اربیل و




انجمن علمي شيمي محض دانشگاه آزاد دزفول

و يا سوالي در پر کردن فرم داشتيد مي عراق+ اربیل + کار در سلیمانیه + کار در اربیل




WebImagesShoppingVideosMapsMoreSearch tools About 1,330,000 results (0.24 seconds) Search Results

برای پیدا کردن کار اربیل عراق+ اربیل + کار در سلیمانیه + کار در اربیل و




برچسب :