چیدن میوه از نهالستان!

ادبيات کجاي سينماي ايران است؟
«حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از مسئولان و دست اندرکاران جشنواره مردمی فیلم عمار، تأکید کردند: نگاه به هنر اسلامی و سینمای دینی باید نگاهی بلند مدت و همراه با برنامه ریزی دقیق و امید به آینده و بهره گیری مناسب از ابزار هنر برای تأثیرگذاری حداکثری باشد. ایشان استفاده شایسته از ابزار هنر و بهره گیری از قصه و داستان و فیلم نامه قوی را یکی از ضروریات اساسی در فیلم سازی دانستند ایشان فرمودند: مقوله قصه نویسی و رمان در کشور با نقطه مطلوب فاصله زیادی دارد و باید این بخش تقویت شود.» (1/12/1391)

اگر معیار موفقیت یک سینما را حضور در طبقه ها و در غالب افراد جامعه دانست باید سینمای آمریکا و هالیوود را موفقترین سینمای جهان دانست(البته در کنار بالیوود). محدوده و وسعت مخاطب در هالیوود تنها محدود به جغرافیای ایالات متحده نیست. بلکه به وسعت جهانی است که توانایی دسترسی و مشاهده دارند. اما رمز موفقیت این سینما چیست؟ به نظر می رسد یکی از دلایل عمده موفقیت آن سیستم کامل( یعنی تولید و توزیع و تبلیغات) وابستگی شدید آنها به ادبیات و داستان  و به همان صورت گسترده بودن ادبیات و رمان و قصه در آمریکاست. باید توجه کرد چنین سینمای بر مبنای وابستگی بر ادبیات حیات دارد. اما این ادعا بر چه مبنایی است؟


قصه گويي و داستان پردازي در سينما

همانطور که می بینیم بسیاری از تولیدات سالانه ی هالیوود مضمون و ایده ی تازه ای ندارند و ممکن است خلاقیت و اجرای فوق العاده ای داشته باشند اما مضمون جدید و بدیعی ندارند. اما آیا این سترونی مضمون به معنای تکراری بودن فیلمهای هالیوودی است؟ به هیچ وجه. به عبارت دیگر ظاهرا امروز در هالیوود مضمونهای را کمتر می بینیم اما فیلمهای تازه و جدید و متنوع را شاهدیم. بنابراین چیزی که آن سینما را سر پا و قوی نگه می دارد توانایی قصه گویی و داستان پردازی به بیانها و زبانهای مختلف است. بهتر است صحبتمان بی مثال نباشد. «آنا کارنینا» از تولیدات مطرح سال گذشته هالیوود است. فیلمی که اقتباسی است از رمانی به همین نام اثر نویسنده ی روسی، لئو تولستوی. کسانی که فیلم را دیده اند و رمان را هم خوانده اند اذعان دارند اساسا «جهت» رمان چیز دیگری بوده و در فیلم جهت فیلم سمت دیگری است. اکنون آنا کارنینا بیشتر از آنکه یک فیلم خوب باشد مانند بخشی از صفحه حوادث روزنامه هاست. آنجا که می خواهد تذکر بدهد برخی از زندگی ها و خانواده ها به خاطر توجه به امیال نفسانی و ترجیح فردیت از هم فرو می پاشد. البته آنها این حرف را هم بر مبنای معیارهای اخلاقی اجتماع خودشان می زنند. اما آنچه این فیلم را قابل دیدن کرده است اجرای جذاب این مضمون در بستر داستانی آنا کارنیناست. مضمونی که ما به ازاهای دیگری نیز دارد. لذت و دلیل دیدن فیلم آناکارنینا به خاطر دیدن اقتباسی است که از رمان تولستوی دارد. حال آنکه همان مضامین قدیمی در قصه ای جدید بیان شده اند.

حالا پس از این مقدمه بهتر است به بررسی وضعیت سینمای خودمان در تعامل با ادبیات و دلایل ضرورت این مساله بپردازیم.

نسبت سينماي ايران با ادبيات وضعیت ادبیات و داستان و اساسا اقتباس(که حتی از بخشهای جوایز جشنواره فیلم فجر هم حذف شد) چیز دیگری است. بهتر است وضعیت نسبت ادبیات با سینما و مساله ی اقتباس در ایران را با مثالی عینی بررسی کنیم؛ سینمای دفاع مقدس. سینمای دفاع مقدس دوره های خوبی را سپری کرده است و آثار برتر و قابل دفاعی را نیز تولید کرده است(مانند مهاجر، لیلی با من است، اخراجی های 1، خداحافظ رفیق، سفر به چزابه و ...). فارغ از دوره های زمانی تولید آثار موفق بهتر است نگاهی به پدید آورندگان(یعنی نویسنده و کارگردان و تهیه کننده) برخی از این آثار نگاهی بیندازیم. به نظر می رسد وجه مشترک همه ی این بزرگواران حضورشان در میدان جنگ است. به عبارت دیگر یعنی فیلمهای خوب دفاع مقدس توسط آدمهای جنگ ساخته شده اند که خود، عرصه و میدان رزم را دیده اند. اما آیا باقی فیلمهایی هم که درباره ی آن موضوع ساخته شده هم اینگونه است؟ به بیان دیگر به نظر می رسد موفقیت سینمای دفاع مقدس ما به خاطر حضور مستقیم و بی واسطه نویسندگان و کارگردانانمان در جنگ بوده نه قوت قصه هایی که بر اساس جنگ آن نوشته می شود. دقیقا مشکل ما اینجاست. نسل سالها بعد اگر بخواهد فیلم دفاع مقدسی بسازد باید چه کند؟ اگر این بزرگواران نتوانستند دیگر فیلم دفاع مقدسی بسازند چه باید کرد؟ مگر نسل سینماگر سال بعد ما شهودی از دفاع مقدس داشته است؟ اصلا برای امروزمان چه فیلمهایی تولید می کنیم؟ اینجاست که ضرورت قصه و داستان و رمان دفاع مقدسی بیشتر از قبل حس می شود. اما آیا در مرحله قبل از سینما-یعنی ادبیات- دفاع مقدس جلوه ای داشته است؟

با نگاهی به ادبیات داستانی دفاع مقدس می بینیم ظاهرا این گونه ی مهم ادبی اکنون در مرحله ثبت خاطرات است و هنوز جدی وارد عرصه پالایش این خاطرات و نگارش قصه و رمان نرسیده. وقتی در این چند ساله -که حدود بیست و خرده ای سال است از پایان دفاع مقدس گذشته- خاطرات رزمندگان با عنوانهای دا، بابا نظر، خاکهای نرم کوشک، کوچه نقاشها و ... مطرح می شود و شدیدا مورد استقبال قرار می گیرد یعنی مرحله ثبت خاطران شفاهی تازه از فرماندهان بالایی خارج شده و به رزمندگان رسیده و این یعنی راه درازی در پیش است. پس چه باید کرد؟ اینجاست که بحث اصلی نمایان می شود.


عيب از کجاست؟


ساخت فیلم توسط نهادهای حاکمیتی کار بسیار خوبی است. چرا که یکی  از وظایف جدی حاکمیت ارتقای فرهنگ عمومی است و چه خوب که این اتفاق در مسیر هنر رخ دهد. یعنی در کنار تولیدات و محصولات خصوصی حاکمیت وظیفه دارد آثاری تولید کند که هم به ارتقای رفتارها و نگرشهای مردمش کمک کند و هم بازتاب صحیحی از جامعه اش داشته باشد. دفاع مقدس هم از این قاعده مستثنی نیست. شواهد و گزارشها نشان می دهد مجموعه های حاکمیتی تلاش دارند تا دفاع مقدس در سینما بازتاب خوبی داشته باشد. آنان هر ساله بودجه های قابل توجهی را به فیلمهای دفاع مقدس اختصاص می دهند اما همه می دانیم و می بینیم این فیلمها حتی «نمی از یم»ِ حماسه ی هشت ساله ی ملت مسلمان ایران نیز نیستند. این تازه بخش خوشبینانه ی ماجراست. در برخی موارد حتی این فیلمها یک اثر هنری هم نیستند و اصول فیلمسازی را هم رعایت نکردند. پس عیب کجاست؟

نکته پر درد ماجرا اینجاست که همه، ضرورت قصه و داستان در سینما را می دانیم. از طرف دیگر همه می دانیم در مورد موضوعاتی مانند دفاع مقدس یا انقلاب اسلامی حرفهای نگفته ای وجود دارد و از وجه سوم همه دغدغه کار و تولید داریم اما عملمان با دغدغه هایمان متفاوت است. فیلمهای حاکمیتی سال گذشته ی جشنواره فیلم فجر نشان داد این عرصه های سینمایی به طور جدی نقص دارد. وقتی برخی از فیلمها را با موضوعاتی چون استکبار ستیزی، دفاع مقدس(فرماندهان و زندگی مردم) و ارزشهای اخلاقی انسانی می بینیم متوجه می شویم اساس مشکل در همین نوع نگاه و تصمیم گیری است.

چیدن میوه از نهالستان!

حتما شما هم نهالهای دو سه ساله را دیدید. بعضی از آنها در ابتدای عمرشان میوه های کمی می دهند. اما به نظر نمی رسد هیچ باغبان و انسان عاقلی بخواهد یک نهالستان دائر کند تا از میوه های کم و کوچک آن بهره ببرد. کار نهادهای حاکمیتی در نمایش و ارائه ی ارزشها به وسیله ی هنر خصوصا سینما مانند باغبانی است که نهالستان دایر کرده و می خواهد از میوه های اندک روی نهالها ارتزاق کند. اما این کار منطقی نیست. چرا که باید نهالها کاشته شود؛ مراحل داشت ِ آن با حوصله طی شود تا از محصولش همه بهره مند شود. وقتی بودجه های عظیم صرف پروژه های سینمایی ای می شود که فاقد ارزش هستند چرا به این فکر نمی افتیم که حداقل یک سال نصف این بودجه های  فیلمهای سینمایی را برای ادبیات خرج کنیم. چرا توجه نمی کنیم این هزینه می تواند تکانی اساسی به ادبیات و داستان بدهد. بهتر نیست به آن آسانی که به سینماگران برای ساخت آثار انقلابی و اعتقادی اعتماد می کنیم(که نتیجه اعتمادمان فیلمهای خنده دار و فروشهای نازلشان می شود) به نویسندگان اعتماد کنیم؟ آیا بر فرض محال نداشتن هیچ منفعتی شکست این اعتماد هزینه کمتری هم ندارد؟ که البته یقینا منفعت دارد.

از طرف دیگر ممکن است وقتی اثرهای ادبی خوبی تولید شود سینماگران دیگری و تهیه کنندگان و سرمایه گذاران دیگری نیز که به ساخت فیلم در موضوعات متفاوت اشتغال دارند نیز به این عرصه اقبال نشان دهند. و آنجاست که شکوفایی معنا پیدا می کند.


نشر در صفحه هنر و رسانه روزنامه خراسان. 1392/5/26


مطالب مشابه :


میوه آرایی و چیدن میوه در میز عروسی و سفره عقد

زیبا ساده ایرانی-تزئين تزئينات دكوراسيون - میوه آرایی و چیدن میوه در میز عروسی و سفره عقد




چیدن میوه از نهالستان!

پارس نوشت - چیدن میوه از نهالستان! بعضی از آنها در ابتدای عمرشان میوه های کمی می دهند.




تزئین میوه

دکوراسیون - تزئینات و خانه داری - تزئین میوه - دکوراسیون و تزئینات،سایت آموزشی و از هر دری سخنی




تناسب رنگها در چیدن میوه ها

غذاهای افغانی - تناسب رنگها در چیدن میوه ها - پختن غذاهای اصيل افغانستان، دکور و ديزاين خانه




ژله میوه 2

آشپزی - ژله میوه 2 - آموزش آنلاین شیرینی پزی و آشپزی ایرانی و ملل




یك ترازو میوه

آشپزی - یك ترازو میوه - آموزش آنلاین شیرینی پزی و آشپزی ایرانی و ملل




برچسب :