چگونه معتاد شدم؟

و من تصمیم گرفتم که دیگرگرمسار جای من نیست باید بر گردم تهران ولی افسوس كه طعم تریاکرا ديگر چشيده بودم و يك مصرف كننده شده بودم . بعد از رفتن به تهران رفتم به شرکت گازتا جستجویی بکنم که ببینم کجای تهران را علمک گاز زدن تا بتوانم در آن منطقه تبلیغ شرکت خودم را شروع بکنم خلاصه درمنطقه ی تهرانپارس حتما همه شما می دانید یا شنیدید که خاک سفید و شهرک سازمان گوشت در کجای تهران و چطورجایی و چه خلاف کارهایی آن هم ازطایفه غربتی در خود جای داده است ،خوب من هم برای کار به این منطقه رفتم و مشغول کارشدم و روزبه روزكارم هم بهترمی شد با این که 12تا اکیب جوشکار داشتم همیشه می دیدم خودم نسبت به کار شرکتم عقب هستم و دوست داشتم همه ی کارهایی که قرارداد بستم مثل کارهای گرمسارهمه را در عرض یک هفته تمام کنم اینجا بود که دوباره شیطان وارد شد یک روزیکی از جوشکاران مرا به نهاردعوت کردو در رستوران سوالی کرد! که محمد آقا شنیدم بچه ی مشهد هستی ؟و در جوابش من گفتم چه کار داری که بچه ی کجای استان خراسان هستم بلند شو برویم که کارهایمان خیلی عقب است گذشت تا فردای همان روز دیدم همان جوشکاری که قبلا به من ناهار داده بودبه شرکت آمدهمزمان با دست دادن یک پلاستیک مشكي کوچکی در کف دست من گذاشت ومن فورا گفتم این چیه؟ و در جواب شنیدم اعلای اعلا است! خیلی خوبه جنسش مال کرمان است و من هم راحت قبول کردم برای اینکه قبلا به طریق استادم امتحان کرده بودم و یک انرژی خوبی به من دست داده بود و گذشت بعد از چند روزی از شرکت 2 عددالکترود جوشکاری برداشتم وبه خانه رفتم بعداز صرف شام وخواندن نمازبه آشپز خانه رفتم وشروع کردم به کشیدن مرحله ی اول که همه را سوزاندم وبعداز نیم ساعت قشنگ یادگرفتم درهمان لحظه خانمم چندین باراعتراض کرد! ومن در جواب گفتم من باچندبار کشیدن معتاد نمی شوم ویامن با بقیه فرق می کنم تا اینکه صبح زود سرحال و خندان به سرکار رفتم آن روز ، کارچهارتاجوشکارراانجام دادم وشانس دیگرمن درآن منطقه که کارمیکردم همه خلافکاربودند مثلأ از 10نفر9نفریامصرف کننده بودند یافروشنده یعنی اگربه یکی ازاین 10نفرفاکتوری میدادم تاحسابم رادریافت کنم بجای انعام بچه ها خیلی راحت یک تکه تریاک به اندازه ی تخم مرغ توی جیبم می گذاشتن قبلأ عرض کردم که چه طوری با تریاک آشنا شدم و مزه ولذت آن را به دلیل کارم لمس کرده بودم این باعث شد تا اینکه هفته ی یکبار ویا ماهی چندین بار کشیدم ودر آن منطقه سرمایه خوبی هم بدست آوردم از بابت خانه و ماشین وحتی درشمال زمین برای باغ خریدم ولی اما ... تا اینکه یکی از کار هایم 45 روز طول کشید وصاحبکارم با من بگو مگو کرد چون هزارتا دروغ بهش تحویل داده بودم ویا بهانه های مختلف ، یک روز خواب بودم این صاحبکار آمد جلوی خانه من و به خانمم گفت : فقط کافی است که یک روز این مملکت را به دست محمد بسپارند تا اداره کند مطمئن هستم هنوز ظهر نشده این ملت را بیچاره می کنه و خیلی راحت مملکت را بدست دشمن می سپارد در آن لحظه بود یک جرقه ای در مغز من ایجاد شد واین جرقه همان نوردر تاریکی بود که به من تابيدومن به خودم گفتم که چراصاحبکارم این حرف را زد مگه من معتادم درهمان لحظه رفتم جلوی آیینه خودم را ديدم و عکسهای قبل از اعتیاد را با الآن خودم مقايسه كردم درآیینه محمدی نبود به غیر از یک چوب قلیون لاغر ، سیاه و...
خدای من شاهد است احساس کردم در آن لحظه مرا برق گرفت درهمه گفته هایم می خواهم بگویم دوستان من ، اعتیادمن خیلی راحت به زندگی ام وارد شدوشخصیت بنده را زیرسوال برد وبرای درمان خودم به خیلی جاها رفتم وخیلی پولها برای درمانم هزینه کردم ولي هيچكدام جواب نداد با اينكه درتهران شعبه کنگره 60 زیاد بوده و هستش من با كنگره آشنا نشدم و کسی مرا به كنگره معرفي نكرد! اينجاست كه مي گويند بايد اذنش صادر شود. چون بعد از20 سال من دوباره به استان سمنان برگشتم و هیچ دلیلی ندارم که بگويم چرا؟ باز هم به این استان مهاجرت کردم ؟ وخوشبختانه از شانس خوبم اولین روزتفریح من در شهمیزاد با یکی از راهنمایان کنگره 60 شعبه سمنان آشنا شدم.من فکر میکنم در این استان طلبی داشتم که خودم خبر نداشتم و آن سلامتی جسم خودم بوده يا برعكس شاید من به این استان بدهکار بودم خودم خبر نداشتم همان خمس و زکات اعتیادم وامیدوارم با راهنمایی راهنمای خوبم جناب آقای داوود عرب بتوانم از این بیماری اعتیاد خلاص بشوم وآرزوی رهایی يراي همه اسيران اعتيادرا دارم. انشاالله


مطالب مشابه :


نحوه ای ثبت نام سفارت استرالیا در تهران

بودم که با چشم استرالیا درتهران برای چه کار کنند. از یکسو جای برای ثبت




مطالب جالب و خواندنی

اگر چه به جای آن هنر «کار با ,دریافت سفارشات و ارتباط پیوسته با مشتریان درتهران و




اگر قرار بود یک بار دیگر ...

برای نگاه کردن به او به کار می گرفتم . با او بیش تر جای فکر کردن به ساختن خواب | وصیت




فصل 36 تا 38 ستاره های بی نشان

وقتی از مقابل آدمهای کوچه و خیابان می گذشتم،دلم می خواست جای با من چه کار خواب بروی!" با




ثبت نام اینترنتی مهاجرت به استرالیا چگونه است؟

اخرین اخبار تحلیل و مطالب مرتبط با چه کار کنند. از یکسو جای برای درتهران




درمان با عسل و دارچین

با این کار قدرت و قبل از خواب روی درکرج ودیگری درتهران بنام شفاعسل




یازعلی ندارد .داستان کوتاه ازعلی اشرف درویشان

مطالب آموزشی در ارتباط با کتب تاریخ مثل این که به جای مداد، تن - آقا، درتهران حـ




چگونه معتاد شدم؟

و من تصمیم گرفتم که دیگرگرمسار جای من روز خواب بودم نداد با اينكه درتهران شعبه




برچسب :