مشارکت مردمی در آموزش و پرورش

مقدمه:                                                                             

 موضوع مشاركت و چگونگي تحقق آن ريشه در تاريخ ديرينه ملت ها داردوجوانبي از آموزش و پرورش بسياري از كشورها ازجمله  كشورما نيز بر پايه ي آن استوار بوده است.(قاسمي پويا1380ص 13)

امروزه اين مفهوم اهميّت دو چندان پيدا كرده و مشاركت در عرصه هاي گوناگون همواره مورد بحث بسياري از انديشه گران و دست اندر كاران بويژه در زمينه آموزش و پرورش قرار گرفته است. به گونه اي كه به نظر برخي از انديشه گران،محوراصلي توسعه برپايه مشاركت درآموزش و پرورش استواراست. به باوراين صاحب نظران،براي توسعه يافتگي ضرورت دارد همواره در سياست گذاري هاي كلان اجتماعي و اقتصادي دو عنصر آموزش و پرورش و مشاركت را تقويت كنيم.(قاسمي پويا 1380 ص 13)زيرا تجارب جهاني هم نشان مي دهد كه هر كشوري كه به آموزش و پرورش خود توجّه نموده و در زمينه مشاركت فعال عمل كرده است ،توانسته است در حد قابل قبولي از توسعه ،علمي ،فرهنگي ،اجتماعي ،اقتصادي و سياسي دست يابد و كشورهايي كه به آن بي توجّه بوده اند ،از توسعه مناسب در زمينه هاي ياد شده باز مانده اند.

مفهوم مشاركت

براي روشن شدن موضوع، ابتدا مفهوم مشاركت را توضيح مي دهيم  و سپس ادامه بحث را پي مي گيريم .مشاركت كلمه اي است عربي و از باب مفاعله ومعادل فارسي آن انبازي ،همياري،همراهي و شريك شدن و همدست شدن در كارهاو همكاري كردن است .به عبارت ديگر مشارك به معني شريك كردن متقابل درامري است(دفتر هماهنگي شوراهاي آموزش و پرورش ، واحد توسعه 1378ص4)

مشاركت در لغت هم به معني انبازي كردن ، شريك شدن و شريك كردن ، همدستي، تعيين سود و زيان كساني كه با سرمايه هاي معيّن در زمان هاي مشخص به بازرگاني پرداخته اند، آمده است. (نصرالله اژنگ 1381جلد دوم ص1524 )

از مفهوم مشاركت تفسير هاي متعددي به عمل آمده است . گونه گوني تفسير ها سبب شده است تا برخي آن را به كيسه اي تشبيه كنند كه عده اي تمايل دارند تا با در اختيار داشتن آن هر آنچه دلخواهشان است از آن بيرون كشند (قاسمي پويا1380ص24)

همچنين در تعريف مشاركت گفته اند كه مشاركت امري از پيش مشخص شده نيست، بلكه بايد ابعاد آن را خوب ترسيم كنيم.منظور از اين سخن آن است كه در باب مشاركت تعريف همگاني پذير وجود ندارد. بنابر اين با توجه به هدف و زمينه مورد نظر بايد از آن تصوير دست دهيم. از بررسي تعريف هاي گونا گون در اين زمينه،اين استنباط را مي توان داشت كه مشاركت نوعي سهيم ودخيل شدن در تصميم گيري و برنامه ريزي و اجراست. اين تصميم گيري معطوف به هدفي است كه مشاركت كنندگان تمايل نشان مي دهند ، براي تحقق مشترك با ديگران به كنش متقابل ياريگرا يانه بپردازند. پس اگر هدفي مشترك در ميان نباشد ، يا دخل و سهيم شدن در تصميم ها عملي نباشد،مشاركت مفهوم نخواهد داشت. هدف ممكن است كسب منزلت اجتماعي و اَجر اُخروي و تشفي رواني وسود اقتصادي يا برآوردن يك خواست دروني يا جز اينها باشد. در هر صورت، هدف مشاركت براي شركت كنندگان همواره يكسان نيست. و مشاركت كننده با توجه به نياز و علايق گوناگون خود به مشاركت روي مي آورد. گاهي هدف ابزاري است، يعني منظور از شركت در يك فعاليت ، دست يابي به نياز و علايق گذرا و فوري است و گاهي هدف غايي و عميق است و انديشه وسيع تري در تلاش ها نهفته است. ( قاسمي پويا 1380ص24)

نظر به اين كه بنياد و سر چشمه بوجود آمدن فرهنگ ها و تمدن ها، مشاركت مردم در امور مختلف بوده است ، اين واژه به دليل گستردگي معني و ويژگي خاص آن در تاريخ زندگاني اجتماعي انسان ها به صورت و مفهوم هاي گوناگون به كار رفته و در زبان فارسي واژگاني چون ، معاضدت ، تعاون، همكاري، همياري،تشريك مساعي، يادگيري، كمك متقابل، كنش متقابل، همنوايي، مبادله افكار،بسيج مردم،سهيم شدن، مردم سالاري ، مسؤوليت پذيري، خود ياري، خود گرائي ، تقسيم كار ، تعامل ، تلاش مشترك،همفكري، مدد كاري، معاونت ، پشتيباني، ياوري، اعانت، مددخواهي، دستگيري، خود اتكائي، و ...براي اين مفهوم بكار رفته است.

اين واژگان نشانگر اين واقعيت است كه همكاري، همفكري و تعاون بنياد زندگي اجتماعي انسان هاست و زندگي جمعي جز از راه مشاركت و ياري امكان پذير نيست. ( دفتر هماهنگي شورا هاي آموزش و پرورش، واحد توسعه1378ص3)

تعريف مشاركت

با توجه به تعبيرها و تفسيرهاي مختلف و گوناگوني كه از مفهوم مشاركت در نزد اقوام و ملل و فرهنگ هاي مختلف وجود دارد، نمي توان تعريف مشخص و تعيين شده اي كه مورد پذيرش همگاني يافته و جهاني باشد، براي آن ارائه كرد. بنابراين مشاركت را مي توان با در نظر گرفتن زمينه اي كه مشاركت در آن تحقق يافته است، به يكي از شكل هاي زير تعريف كرد. در اين نوع تعريف ها «بر عكس تعريف لغوي، موضوع نه بر اساس ريشه مفهوم مشاركت،بلكه از نظر ويژگي ها وخصوصيات وكاربرد آن توصيف ]بررسي يا تحليل[ مي شود.(دفتر هماهنگي شوراي مناطق آموزش و پرورش ،واحد توسعه1378ص4)

همچنان كه در مورد مفهوم لغوي مشاركت،واژگان زيادي بيان شده است ، از مفهوم اصطلاحي وعلمي آن نيز تعريف هاي متعددي به عمل آمده است، كه در ذيل به بيان چند تعريف مي پردازيم.

*مشاركت عبارت است از ايجاد نوعي احساس همبستگي و تعلق جمعي ميان افراد يك جامعه به منظور نيل به يك نظام عادلانه اجتماعي

* مشاركت عبارت است از فرآيند نياز سنجي، تصميم گيري، برنامه ريزي، اجرا ، بازنگري،ارزش يابي و بهره مندي مشترك افراد.

*مشاركت عبارت است از متشكل ساختن گروه هاي محروم از مزاياي اجتماعي به منظور تامين برخي نياز هاي ضروري آنها از طريق خود ياري

*مشاركت عبارت است از هر كنش متقابل اجتماعي كه در آن افراد و يا گروه ها ، كارو فعاليت خود را به صورتي كم و بيش سازمان يافته و با كمك متقابل به هم مي آميزند تا هدفي مشترك تحقق پذيرد.

*مشاركت عبارت است از رفتاري مشترك كه هدفي را دنبال مي كند و در نهايت پاداش و جزائي مشترك در بر دارد.

بررسي و تحليل تعريف هاي لغوي و اصطلاحي مشاركت نشان مي دهد كه در مفهوم مشاركت چند عنصر به نسبت مشترك به شرح زير وجود دارد:

فرايند، تلاش،افراد يا گروه ها ، هدف يا نياز مشترك، رفتار سازمان يافته، تعامل اجتماعي.

منظور از فرآيند يا تلاش اين است كه مشاركت فعاليّتي است ميان دو يا چند تن يا گروه كه براي رسيدن به هدفي يا بر طرف كردن نيازي يا حل مشكلي اقدام به فعاليّت مي كنند . بنابراين بسته به اين كه هدف ها و نياز ها چه باشد و افراد و گروه ها چه كساني باشند ، نوع رفتار و تعامل اجتماعي صورت ويژه اي پيدا خواهد كرد.

به طور كلي از مشاركت تعريف هاي متعددي به عمل آمده است ، به گونه اي كه برخي آن را به كيسه اي تعريف كرده اند كه هركس برداشت خود را از آن به دست مي آورد. با اين حال چند عنصر بنيادين مثل هدف مشترك و مهم تر از همه دخالت در تصميم گيري ، داراي اهميت است. مشاركت ممكن است يك بعدي و يا چند بعدي باشد ، در مشاركت تك بعدي ،مشاركت كننده به يك جنبه از امور توجّه دارد و صرفاًدر آن زمينه مشاركت مي كند ،مثل دادن پول به مدارس يا ساختن ساختمان و اهداء آن به آموزش و پرورش. در مشاركت چند بعدي ، مشاركت كنندگان از چند جنبه به ويژه در برنامه ريزي و تصميم گيري و اجرا و ارزش يابي فعاليّت مي كنند، از ويژگي هاي مشاركت چند بعدي مي توان به اين خصوصيات اشاره كرد:

- دو سويه است نه يك سويه

- داوطلبانه است نه اجباري

- آگاهانه است نه غريزي

- مبتني بر اعتقاد و ارزش هاست

- بر اساس علاقه ها و نياز هاست

- بر اساس اعتماد متقابل است

- مانند كاركرد ارگانيسم،نيازمند فعاليّت تمام عناصر يك نظام است .

- مبتني بر هدف مشترك است

- مبتني بر آزادي عمل و دفاع از نظرات است

- مخصوص يك قشر يا گروه نيست

وسر انجام اين كه مشاركت كنندگان حقّ شركت در تصميم گيري ها را دارند . اگر چنين بعدي از مشاركت تحقق يابد نتايج مثبتي برآن حاصل خواهد شد از جمله اين كه:

1- بهره وري در كار افزايش مي يابد.

2- ميان ملت يگانگي بوجود مي آيد.

3- سر خوردگي ها كاهش مي يابد.

4- ايستادگي و مقاومت كم مي شود.

5- اتحاد مردم و دولت افزايش مي يابد.

6- مردم سالاري و بالندگي انسان ها تحقق مي يابد.

7- انسان ها مفعول جهان ديگران نمي شوند، بلكه فاعل جهان خود مي گردند.

8- حاشيه نشيني كه نوعي استعمار زدگي است از ميان مي رود.

9- ترس و وحشت ناشي از تنهايي از روان انسان رخت بر مي بندد.

10- خلاقيت ها شكوفا مي شود.

وسرانجام اين كه توسعه همه جانبه تحقق مي يابد ( دفتر هماهنگي شورا هاي آموزش و پرورش / واحد توسعه 1378ص5)

مباني نظري مشاركت

در پاسخ به اين سؤال كه «ريشه ومنشاء مشاركت چيست؟ » انديشه گران با زمينه هاي گونا گون ديني، فلسفي، علمي پاسخ هاي متفاوتي به آن داده اند،اين پاسخ ها را مي توان در چند مقوله مورد مطالعه قرار داد (قاسمي پويا 1380ص26)

 مباني ديني وفلسفي  مشاركت

از دير باز انديشمندان و صاحب نظران با زمينه هاي گو ناگون ديني ،فلسفي و علمي به مفهوم همكاري و ياريگري و تعاون و مشاركت پرداخته و بر اين نكته تأكيد داشته اند كه دست يابي به سعادت جمعي در گرو تعاون و مشاركت است. ياري به ديگران ،كوشش براي كمك به تربيت نوع بشر و شور در امور مختلف زندگي از جمله آموزش هاي آيين زرتشت بوده است .

در انديشه خرد ورزان باستان از جمله : افلا طون در كتاب جمهوري  جامعه آرماني را جامعه اي دانسته است كه همه مردم در نيك بختي و بد بختي هر فردي شريك شوند.به نظر وي بهترين جامعه ، جامعه اي است كه افراد آن همانند اعضاي يك تن چنان با هم ارتباط داشته باشند كه رنج و درد يك عضو سبب رنج و درد ديگر اعضاي جامعه باشد.او منشاء مشاركت ها را رفع هر نوع تعلق ها و مالكيت و رسيدن به هدف مشترك در جامعه اي مبتني بر حكومت انديشه گران و يا فيلسوفان مي داند.

بسياري از انديشمندان (اسپينوزا، اگوست كنت، هيوم و ..)مشاركت در امور و همدردي را از جمله فطرت آدمي دانسته اند . به نظر اينان حس تعاون و عدالت خواهي به صورت غريزي در روح انسان، رسوخ كرده است. در قرآن كريم نيز جاي جاي ] آن[ به اهمّيت مشاركت و تعاون و شور اشاره شده است.طبق آيات قرآني ، وضعيت و سرنوشت يك جامعه به وضعيت مردمش و عملكرد آنها بستگي دارد و اموري از قبيل انفاق، جهاد،امر به معروف و نهي از منكر ، اقامه عدل و قسط، مشاوره در اداره امور جامعه و ...مصاديق بارز مشاركت به شمار آمده اند.فلاسفه اسلامي نيز مشاركت در زندگي اجتماعي و خانوادگي را جزو ذات انسان ها و تعاون را از جمله ضرورت هاي زندگي دانسته اند.( امام محمد غزالي).

ابن خلدون همدستي و تعاون را عامل اصلي در فراهم ساختن معاش دانسته و تأكيد كرده است كه زندگي اجتماعي به تنهايي امكان پذيرنيست و در پرتو همكاري و تعاون گروهي است كه زندگي اجتماعي جريان پيدا مي كند. (دفتر هماهنگي شورا هاي آموزش و پرورش /واحد توسعه1378ص6)

مباني جامعه شناختي مشاركت

به اعتباري پيكره ي جامعه را مشاركت تشكيل مي دهد .با توجه به اين كه اكثر بحث هاي جامعه شنا ختي بر مطالعه گروه ها و روابط آنها استوار است ،از دير باز يكي از اساسي ترين صورت هاي روابط اجتماعي بوده است .

«مشاركت طريقه ي زندگي است ،به نوعي روش زيستي است كه جوانب اجتماعي و فرهنگي و روان شناختي دارد»(قاسمي پويابه نقل از دري نوگران1380ص29)

«فرنچ»جامعه شناس فرانسوي معتقد است كه مشاركت جرياني است كه طي آن دو گروه يا بيشتر ،در ايجاد طرح ها ،خط مشي هاو تصميم هاي معين بر يك ديگر تاثير متقابل دارند. اين اثر فقط به تصميم هايي محدود مي شود كه در تصميم گيرندگان و آنچه آنان ارائه مي دهند،تأثير هاي آتي داشته باشد . در اين صورت ميزان مشاركت يك شخص ،معادل تاثيري است كه وي در تصميم ها و طرح هاي پذيرفته شده داشته است.به سخن ديگر ،معادل تأثيراتي كه ديگران در جريان اخذ تصميم پذيرا شده اند.

از ديدگاه جامعه شناختي براي دريافت مفهوم مشاركت بايد به بنياد انديشه ها و اصول نظرات پرداخت و از اين لحاظ تفسيرهاي متفاوت از انواع مشاركت مفهوم پيدا مي كند. مثل مشاركت سياسي ،مشاركت سازمان يافته ،مشاركت جمعي ،مشاركت عمومي ، مشاركت رسمي ،مشاركت نهادي شده ،مشاركت مشروط و ...( قاسمي پويا به نقل از ساروخاني 1380ص30 )

مفهوم اين اصطلا حات و تركيب ها با توجه به ديد گاه فكري در باره مشاركت تعبير و تفسير مي شود . بدين سبب در آغاز سخن گفته شد كه مشاركت را به كيسه شانسي تعبير كرده اند كه هر كسي برداشتي از آن دارد . از آنچه اهمّيت دارد اين است كه مفهوم مشاركت ريشه در تفكرات گونا گون دارد و براي پي بردن به مفهوم آن بايد مفاهيم مؤلفه هاي تشكيل دهنده ديد گاه را بررسي و سپس به مفهوم آن پرداخت (قاسمي پويا/1380/ص30)

مفهوم روانشناختي مشاركت

جنبه روان شناختي در همه ي انواع مشاركت مستقيم و غير مستقيم مستتر است . بعدي از مشاركت به جنبه هاي رواني انسان مشاركت كننده ربط دارد . انساني كه در كاري خود را سهيم بداند، بويژه اگر در تصميم گيري ها شركت كند « خود» او رشد و تكامل مي يابد، پنداري كه شخص از خود پيدامي كند ، پنداري مثبت ودر نتيجه ي تقويت كننده ي رفتار اجتماعي و مشاركتي وي خواهد بود . وقتي كه انساني خود را همراه و همكار ديگران احساس مي كند و ميان علاقه هاي فرد و جمعي وجوه اشتراكي مي يابد ،اين احساس مشترك او را مسؤول بار مي آورد.

 مشاركت ورضامندي : روانشناساني كه در زمينه مشاركت مطالعه كرده اند ، معتقدند كه مشاركت در كارها ، سبب قدرت ، مسئوليت شغلي و رضامندي باطني و ارضاي نيازهاي دروني مي شود . بلامبرگ افزوده است كه حاكميت مطلق بر افراد به منزله ي باز گرداندن بزگسالان بالغ به دوران كودكي است. فرد بالغ مي كوشد در جهان خود نقش فعال ايفا كند، اما سلسله دستورات كاري و بكن نكن هاي منفعل اورا كم انگيزه در مي آورد.

عرصه ي مشاركت بهترين ميدان واقعيت ها مي شود. داوري در باره خود و ديگران ، زماني به درستي صورت مي گيرد كه شخص در عمل وارد كارزار شود و در مراحل گوناگون تصميم گيري ، اجراء و ارزش يابي شركت فعال داشته باشد . فرق است ميان ديدگاه كسي كه در كنار دريا نشسته است و موج ها را نظاره مي كند با كسي كه شخصاً در گير دريا و موج ها و ديگر رخداد هاي درون درياست.

 مازلو روانشناس انسان گرا نيز تنهايي و انزوا و ريشه در جامعه نداشتن را از درد هاي انسان مي داند و براين باور است كه انسان از نظر رواني نيازمند و در گروه بودن است . او مي گويد «انسان ها مي خواهند با داشتن روابط صميمي با ديگران احساسات شايع از خود بيگانگي و تنهايي و غربت و بي همدلي كه بر اثر مشغله هاي فراوان انسان به وجود آمده است، غلبه كنند. »

گروشه روانشناس و مار كوپ جامعه شناس مدت پنج سال فقدان مشاركت و آسيب هاي ناشي از آن را روي 1500 بيمار رواني كه به نوعي روان پريشي بر اثر «خلاء اجتماعي » دچار بودند ، مطالعه كردند. آنان به اين نظر رسيده اند كه مشاركت وقتي بوجود مي آيد كه حد اقل ، وجدان و نظام اجتماعي و تعهد فرد نسبت به آن بر قرار باشد ( قاسمي پويا به نقل از گلشن 1380ص 32)

در مشاركت بر عكس انزوا طلبي و گوشه گيري ، همكاري ، كه از انديشه و احساس و ...سر چشمه مي گيرد، تعلق شخص به گروه و وابستگي به آن سبب پويايي رفتار دروني شخص مي شود.

پژوهش هاي مك كلند نشان داد افرادي كه داراي انگيزه پيشرفت در كارها هستند ، نسبت به افرادي كه از  اين انگيزه بي بهره اند پيشي مي گيرند، اما در بعضي از موارد افراد داراي انگيزه ي پيشرفت بالا، در حد افراد با انگيزه پايين بوده است.

تجديد نظريكه اتكينسون در نظريه ي نخستين مك كلند صورت داد ، اين نا همخواني را توجيه كرد بر اساس نظريه اتكينسون ، شخص داراي انگيزه پيشرفت زياد علاقه ي چنداني به انجام دادن كارهاي خيلي ساده ندارد و به همين دليل عملكرداو در اين گونه كار ها به رغم بالا بودن انگيزه ي پيشرفت پايين مي شود .گذشته از نظريه انگيزش، موضوع مشاركت از ديد گاه نظريه هاي ديگر نيز قابل تبعيين است . طبق نظريه ي اريكسون ، در دوره ي ميان سالي نشانه ي رشد طبيعي ، باروري و زايندگي است و اين زايندگي در كمك به ديگران و منشاء خدمت شدن براي اجتماع مي تواند تجلّي يابد. يا براساس نظريه كلبرگ افرادي كه از لحاظ رشد اخلاقي دست كم به مرحله چهارم اخلاقي رسيده باشند، مي توانند در امور اجتماعي مثل آموزش و پرورش و غيره مشاركت فعال داشته باشند . آنچه از نظريه ها و برداشت هاي مختلف جامعه شناسان و رانشناسان به دست آمده، اين است كه انگيزه هاي انسان براي انجام دادن امور مختلف از جمله مشاركت در امور خير و آموزش و پرورش نه بر اساس انگيزه هاي يكسان ، بلكه بر اساس انگيزه هاي گونا گون و زميته هاي رواني و اجتماعي متفاوت است. توجه به روان شناسي فردي و اجتماعي افراد و گروه ها و قوم ها مي تواند زمينه هاي مشاركت در امور گونا گون از جمله آموزش و پرورش را فراهم سازد و برنامه ريزي مشاركتي را طراحي كند. (قاسمي پويا 1380ص 32)

مباني سياسي مشاركت

از دير باز ، يكي از عمده ترين فعاليت هاي مشاركت جويانه آدمي شركت در مسائل سياسي بوده است. مي توان گفت كه مشاركت در امور سياسي و ميزان دخالت افراد در مسائل حكومتي ، در تعيين سرنوشت خويش ، بر ديگر انواع مشاركت ها از جمله در آموزش و پرورش ، تأثير مستقيم دارد.

به سخن ديگر ، ميزان مشاركت مردم در امور آموزش و پرورش تا حدود زياد به نگرش افراد نسبت به حكومت گران و كارگزاران آنان بستگي دارد. در جامعه ي مردم سالار ، دست كم به ظاهر حكومت گران از مردم مي خواهند كه صرفا تابع حكومت يا به تعبير « لوكاس »مصرف كننده ي صرف نباشند . (قاسمي پويا به نقل از حسين بهشتي  1380ص33)، بلكه از آنان انتظار مي رود نقش مؤثر در تصميم گيري سياسي ايفا كنند. ديدگاه ، حكومت به مثابه ماشيني نيست كه به كار انداخته شود، بلكه امري است كه بايد به نحوي در آن شركت جويند. در اين باره برخي گفته اند كه نبايد مردم را به عنوان درون داد حكومت در نظر گرفت ، يعني عواملي كه از آنها در تشكيل يك حكومت استفاده مي شود ، در تصميم گيري ها و اداره ي امور نقش مؤ ثر به آنان داده نمي شود.

برخي از صاحب نظران شركت در انتخابات را مشاركت انفعالي دانسته و بر آن خرده گرفته اند كه در اين نوع مشاركت افراد چيزي جز«دادن پاسخ هاي معين به سؤال هاي معين» انجام نمي دهند. گفته اند اين افراد پس از رأي دادن به چگونگي تصميم ها نظارت ندارند و در ديگر عرصه ها ي سياسي و اجتماعي مرتبط با سرنوشت شان چندان دخالتي نمي كنند. تحقق مشاركت واقعي ، فعاليت اكثر مردم در تصميم گيري هاي اجتماعي و سياسي است ] از آنجمله آموزش و پرورش[

مشاركت را نبايد با تهييج توده ها مترادف دانست. مشاركت مبتني بر آگاهي است. اختيار و آزاد انديشي، يكي ديگر از شرايط مشاركت سياسي است. اگر افراد نتوانند خود را از قيد هاي تاريخي و كنوني رها سازند ، بعيد به نظر مي رسد كه بتوانند به انديشه ي سياسي دست يابند.(قاسمي پويا1380ص33)

در باره بنياد فلسفه ي سياسي وعلت هاي مشاركت كردن يا نكردن مردم در امور اجتماعي و سياسي سخن بسيار رفته است.آنچه از نظر اين پژوهش اهميت دارد ، اين است كه يكي از مباني سياسي آن است . اگر بخواهيم مردم در امور آموزش و پرورش شركت فعال داشته باشند ، بايسته است كه آنان در ديگر عرصه ها ي اجتماعي و سياسي نيز مشاركت را تمرين كرده و آموخته باشند. مشاركت در امور سياسي از مهمترين وجوه مشاركت هاست،زيرا مي تواند مشاركت در كليه امور ، از جمله آموزش و پرورش را به مردم آموزش دهد و مشاركت در آموزش و پرورش زمينه ساز مشاركت سياسي و اجتماعي است. اين امر سياسي كاري يا سياسي كردن نهاد آموزش و پرورش نيست، بلكه ايجاد زمينه ي لازم براي انديشه و تمرين كردن براي مراوده و تعامل اجتماعي است. اين كار زمينه تصميم گيري در امور اجتماعي را براي ا كثر مردم فراهم مي سازد . ( قاسمي پويا 1380ص34)

« در مشاركت عمومي هرچه اطلاعات ارائه شده بيشتر باشد، دستيابي به نتيجه امكان پذير مي شود»(قاسمي پويا به نقل از حسين بهشتي 1380ص34)

به همين سبب تعقل جمعي به برنامه ها و تصميم هاي بهتر و حكيمانه تر منجر مي شود. از همين روي ، وي پيشنهاد مي كند كه: « بايد نظامي پديد آورد تا نظرات همه را به گوش تصميم گيرندگان برساند » ( قاسمي پويا به نقل از حسين بهشتي1380ص34)

گرين در بررسي اهميت و ضرورت مشاركت ها ، ازنظام نمايندگي و نظام شبه نمايندگي سخن مي گويد و معتقد است كه در نظام شبه نمايندگي نخبگان سياسي و نمايندگان ، زندگي شان به كلي با مردم متفاوت است . به نظر وي نمايندگي با انتخاب نماينده  با مشاركت عمومي دو امر متضاد نيستند .

در نقد نظريه ي ايشان گفته اند كه ما بايد مردم را انسان هايي مختار و اخلاقي در نظر بگيريم (قاسمي پويا 1380ص35) در نتيجه هيچ كس نمي تواند مسؤوليت اخلاقي خود را در قبال امنيت و رفاه ديگرن به كسي ديگر واگذارد.از اين ديدگاه نظام نمايندگي نه تنها ناقص است، بلكه درجهت دست يابي به هدف اصلي مشاركت عمومي ناتوان است، زيرا اگر قرار باشد فرد داخل مباحث مربوط به تصميم گيري ها بشود لازم است نه تنها اوبايد از نتايج بحث اطّلاع داشته باشد، بلكه شايسته است از همه جوانب مسأله نيز آگاهي داشته باشد.در غير اينصورت شهروندان تصميمات را نه به عنوان تماشاگر صرف ، بلكه به عنوان بازيگر صحنه ،مورد ارزش يابي قرار مي دهند. از فوايد ديگر مشاركت گسترده مردم در امور اين است كه مشاركت بهترين ضمانت براي جلو گيري از پديد آمدن خود كامگي است .

 همچنين مي توان گفت مسائل سياسي زمينه ساز و بستر در گيري است براي فعاليت هاي اجتماعي و ماهيت سياست گذاري ها ، مستقيم و غير مستقيم در ديگر عرصه ها تأثير مي گذارد. پس مشاركت در امور سياسي دست كم دو ارزش و فايده بنيادي دارد . يكي ارزش ابزاري يا وسيله اي كه سبب مي شود شخص در مسائل اجتماعي روند مناسبي پيش گيرد و ديگري ارزش تربيتي يا آگاهي يابي است. اين دو عامل عمده نيز اثر متقابل دارند: جامعه پويا و آگاه ، انسان آگاه تربيت مي كند و انسان آگاه و پويا جامعه پويا را مي سازد . اگر چنين شود مردم مشاركت جو در جامعه  تربيت مي شود و به تبع آن مشاركت در آموزش و پرورش نيز گسترش مي يابد. ( قاسمي پويا /1380/ص 35)

مباني مديريتي مشاركت

بسياري از صاحب نظران علوم تربيتي رفتاري بر اين باورند كه بر عكس مديريت ها ي سنتي و تصميم گيريهاي يك سويه و از بالا ، اگر در سازمان دموكراسي وجود داشته باشد و بر سلسله تصميم گيري هاي يك سويه و از بالا ، اگر در سازماني دمو كراسي وجود داشته باشد و بر سلسله مراتب و اتكا به قدرت و اختيار رسمي كمتر تأكيد شود ، سازمان از توفيق بيشتري بر خوردار مي شود . اين گروه از صاحب نظران ، مشاركت كار كنان در امور تصميم گيري ها را با بسياري از مسائل سازماني از جمله در خود يابي ، انگيزش ، رهبري ، ارتبا طات و بهبود و باز سازي سازمان مرتبط دانسته اند . منظور از مشاركت در مديريت از نظر اين گروه « در اين است كه اعضاي سازمان در تصميماتي كه گرفته مي شود ، داراي نفوذ و اثر باشند (قاسمي پويا به نقل از سعادت 1380ص36)

البته  مشاركت در مديريت به معني از دست دادن استقلال رأي يامسؤوليت و اختيار مدير نيست ، بلكه در مشاركت ، مدير از خودكامگي و خود رأيي به دور مي شود و در امور با كاركنان خود مشورت مي كند . در اين صورت  كاركنان از نظر عاطفي و رواني با دل و جان براي رسيدن به هدف هاي گروه همكاري مي كنند. (قاسمي پويا 1380ص 36)

مباني اقتصادي مشاركت

مباني اقتصادي مشاركت بيشتر از ديدگاه توسعه مطرح است ، اوكلي و مارسدس در باره ي توسعه ، مشاركت را اين گونه تبيين كرده اند: مشاركت همكاري داوطلبانه مردم در برنامه هاي عمومي است كه انتظار مي رود نقشي در توسعه ملي داشته باشند، اما لزوماً مردم در شكل دهي يا انتقاد از محتواي آن نقش ايفا نمي كنند . به طور كلي مشاركت يعني حساس كردن مردم به منظور افزايش و پذيرش و توانايي آنان براي نشان دادن پاسخ مناسب به  برنامه هاي توسعه و تشويق براي برنامه هاي محلي ، مشاركت يعني در گير شدن مردم در فرآيندتصميم گيري در اجراي برنامه ها ... ، سهيم شدن در منافع برنامه هاي توسعه و درگير شدن در تلاش هايي در جهت ارزش يابي برنامه هاي توسعه است. در هر نظام اقتصادي يا اين كه ماهيت نظام و در نتيجه مشاركت تفاوت مي كند ، باز هم به نظر ميرسد دست كم از نظر اجتماعي و روان شناختي بدون دخالت فعال مردم در امور اقتصادي چرخ هاي كشور به درستي نخواهد چرخيد. كوتاه سخن اين كه در هر يك از نظام هاي اقتصادي- اجتماعي چنانچه رفاه عمومي و اعتبار دادن به كار هاي گروه هاي گونا گون مردم داراي ارزش باشد ، مشاركت مردم در امور اقتصادي محسوس تر مي گردد. اگر جامعه به قطبي شدن گرايش پيدا كند ، انتظار مشاركت فعال از مردم در سطوح مختلف اقتصادي يا به طور كلي در امر توسعه ، انتظار عبثي خواهد بود، به عنوان مثال ، مشاركت مردم در آموزش و پرورش تا حدود ي بستگي به اين دارد كه افراد جامعه تا چه حد در ديگر عرصه هاي اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي و فرهنگي شركت مي جويند و از نعمات و ثروت ملي بر چه اساسي وبه چه ميزان بهره مند مي شوند.

ضرورت مشاركت مردمي در آموزش و پرورش

درجهان امروز ، مشاركت و آموزش از پايه هاي بنيادين توسعه هستند ، توجه به اين كه آموزش و پرورش در نتيجه ي فعاليت هاي سه نهاد عمده ، خانه ، مدرسه و جامعه است ، همكاري اين سه نهاد در امور آموزش و پرورش بيش از پيش ضرورت دارد ، مشاركت در آموزش و پرورش ويژه دوره هاي بحراني كشور و در دستگاه آموزش و پرورش نيست . بلكه براي تحقق بهينة  آموزش و پرورش نوباوگان كشور ، مشاركت گرو ه هاي  اجتماعي گو ناگون همواره لازم و ضروري است.

 امروزه اساس پيشرفت و توسعه تفكر گروهي است ، تفكر گروهي جز با مشاركت همگان و احاد گو نا گون مردم تحقق نمي يابد. تفكر گروهي به اين معني است كه همه كساني كه مي توانند در عرصه هايي چون كمك فكري ، پرداخت مالي ، يا عرصه علمي فعاليت كنند به ياري و همكاري طلبيده مي شوند.

مشاركت در حد مشاركت مالي يا شركت در تاسيس مدرسه و جز آن ها نمي تواند پاسخگوي همه معضلات آموزش و پرورش كشور باشد ، آموزش و پرورش گستره اي بسيار وسيع دارد و اين وسعت و گستردگي ايجاب مي كند كه به مشاركت از ابعاد گوناگون بنگريم . خلاصه كردن مشاركت در فعاليت گروهي خاص يا منطقه و طبقه خاص نمي تواند پاسخگوي مسائل بي شماري باشد كه امروز آموزش و پرورش كشور مبتلا به آن است. براي نمونه با تمام تلاشي كه در چند سال اخير  براي گسترش مدارس غير انتفاعي صورت پذيرفته است، تنها 3.5 درصد از دانش آموزان از آن بهره مند شده اند و هنوز نزديك به 96.5 درصد دانش آموزان در مدارس دولتي تحصيل مي كنندو اكثراً با مشكلات بسيار مواجه هستند . اين وضع ايجاب مي كند ، ضمن توجه به ضرورت مشاركت مردم ، مفهوم مشاركت در ميان دست اندركاران و سياست گذاران آموزش و پرورش به درستي تشريح و تبيين گردد، براي اين منظور لازم است به ويژگي هاي مشاركت و مباني آن كه در اين پژوهش مورد بحث و تحليل قرار گرفت توجه گردد ، دو سويه بودن ، داوطلبانه بودن ، آگا هانه بودن، حق انتخاب داشتن از جمله ويژگي هاي مشاركت است و اگر آحاد مردم از اين حق برخوردار نباشند ،مشاركت مفهوم نخواهد داشت 0(قاسمي پويا 1380ص185)

 

نتيجه گيري و پيشنهادات

 همچنا ن كه اشاره شد موضوع مشاركت ريشه در تاريخ ديرينه ملت هادارد ومتكي به دوره ي خاص يا اشخاص خاصي هم  نيست، وپايه ي آن بر مباني فلسفي، ديني ، روانشناختي ، سياسي ، اقتصادي و نياز هاي فطري انسان استوار است . بر اين اساس مي توان انواع مختلف مشاركت را از هم تفكيك نمود كه هر كدام از آنها بر اساس يكي از مباني فوق بنياد نهاده شده است . يكي از انواع مشاركت ها ، مشاركت در آموزش و پرورش است كه عميقاً با تمام مباني فوق گره خورده و به عنوان يك ضرورت انكار نا پذيرمطرح است. محققان و پژوهشگراني كه در زمينه مشاركت در آموزش و پرورش تحقيق كرده اند ،جهت بهبود امر مشاركت پيشنهادات زير را مطرح ساخته اند:

1-  با عنايت به اين كه در حال حاضر صورت هاي گو ناگون مشاركت مردم در آموزش و پرورش ، با ضعف و قوت هايي انجام مي گيرد ، شايسته است در درجه نخست انواع مشاركت هاي مناسب فعلي تقويت شود. در اين مورد مي توان از يافته هاي پژوهشي در اين زمينه استفاده كرد.

2- مشاركت به زمينه ي فرهنگي – اجتماعي مناسب نيازمند است، از اين رو ضرورت دارد ، دولت در برنامه هاي كلان اقتصادي – اجتماعي به اين امر توجه كند .

 3- در برخي موارد ديدگاه مسؤلان آموزش و پرورش و خارج از آموزش و پرورش ، نسبت به مفهوم مشاركت ، متفاوت و گاه  متضاد است . شايسته است براي هماهنگ ساختن اين ديد گاه برنامه هاي كوتاه مدت و دراز مدت تدارك ديده شود.

4- مشاركت مردم در امور آموزش و پرورش ريشه در تاريخ كشور ما دارد . لازم است اين موضوع تاريخي و چگونگي آن از سوي مسؤلان و دست اندر كاران مطالعه شود تا گذشته چراغ راه آينده شود و پژوهش هاي بيشتري در اين زمينه صورت گيرد.

5- مديران آموزش و پرورش ، در سطوح گونا گون ، نقش كليدي در چگونگي مشاركت مردم در امور آموزش و پرورش دارند ، تحقق يا عدم تحقق مشاركت ، در بسياري موارد ، به اين مديران بستگي دارد. شايسته است براي آگاه سازي مديران از اين امر ، برنامه هايي تدارك ديده شود.

6- براي تامين بودجه مورد نياز آموزش و پرورش به جاي توسل جستن به برخي از راه هاي ضعيف ، مثل تاسيس مدارس غير انتفاعي و غيره ، ضرورت دارد دولت از راه هاي مناسب ، مثل دريافت ماليات و عوارض و گرفتن كمك از خيرين و اخذ شهريه خاص و جز آنها ، هزينه هاي لازم را تامين كند و از كسب مشاركت فكري و تخصصي مردم غفلت نورزد ، چرا كه مشاركت فكري و تخصصي ، خود عامل در آمد زائي و بهره وري است.

7- دانش آموزان ، معلّمان و ديگرعوامل انساني آموزش و پرورش ، در حال حاضر چندان نقشي در اداره ي مدرسه و به طور كلي در تصميم گيري ها ندارند ، اين عناصر عمده ي آموزش و پرورش مي توانند تاثير هاي مثبتي در رفع كاستي هاي موجود و پيشبرد آموزش و پرورش ايفا كنند . فراهم ساختن زمينه هاي فعاليت اين عناصر كار ساز ، از جمله ضرورت هاست.

8- بسياري از مردم ، همانند عوامل انساني آموزش و پرورش ، از اهمّيت مشاركت و نقش آن در پيشبرد آموزش و پرورش آگاهي ندارند ، ضرورت دارد ، دولت با همكاري وزارت آموزش و پرورش در اين زمينه برنامه هاي كوتاه مدت تدارك  ببيند . رسانه هاي گروهي و ديگر سازمانها ي دولتي مي توانند نقشي مهم در اين مورد ايفا كنند.

9- متاسفانه بهره وران از حاصل آموزش و پرورش ، چندان مشاركت فعال مالي و فكري در امور آموزش و پرورش ندارند. ضرورت دارد دولت براي فعال كردن كليه ي سازمان ها و نهادهايي كه به نحوي از حاصل آموزش و پرورش بهره مي گيرند. برنامه هاي ويژه اي با همكاري وزارت آموزش و پرورش طراحي و اجرا كند.

10- تحقق مشاركت مردمي در آموزش و پرورش ، مستلزم وجود ساختار ويژه ي آموزش و پرورش است ، ضرورت دارد در ساختار آموزش و پرورش تجديد نظر به عمل آيد . از جمله ي اين كار حركت به سوي غير متمركز كردن آموزش و پرورش و آزادي نسبي مدارس در امور آموزش و پرورش است.

11- مردم زماني به مشاركت در آموزش و پرورش راغب مي شوند كه از كاركرد دروني و بيروني آموزش و پرورش رضايت داشته باشند. متاسفانه در حال حاضر كاركرد هاي وزارت آموزش و پرورش اين انتظار مردم را برآورده نكرده است . شايسته است براي جلب مشاركت مردم به بالابردن كيفيت آموزش و پرورش نيز انديشيد.

12- برخي از مشاركت هاي موفق مردمي ، مثل اقدامات خيرين و مانند آن ها، هنوز به صورت خود جوش عمل مي شود. اين نوع مشاركت ، چنانچه سازمان يافته و قانونمند ،البته ساده و بدون پيچ و خم هاي اداري، انجام گيرد، استمرار و بقاي بيشتري مي يابد. دولت مي تواند زمينه هاي اين ساماندهي و قانون مندي را فراهم سازد.

13- با توجه به اين كه قوانين و مقررات فعلي نه تنها توسعه دهنده ي مشاركت نيستند بلكه در برخي مواقع باز دارنده هم هستند ،پيشنهاد مي شود در قوانين و مقررّات مربوط به مشاركت تجديد نظر شود.

14- وزارت آموزش و پرورش طرحي فراهم كند تا تجربه هاي مديران ، معلمان، دانش اموزان ، انجمن ها ، سازمات هاي موفق در مشاركت در سراسر كشور به شكل مدون در اختيار تمام مدارس و سازمان هاي ذي ربط و پژوهش گران قرار گيرد. مستند سازي تجربه هاي موفق مشاركت مردمي در امور آموزش و پرورش و بهره كيري از تجربه ها ي مفيد ملي مي تواند گذشته از آگاه سازي ، عاملي باشد براي تشويق ديگران در گسترش مشاركت مردمي در امور آموزش و پرورش ، براي  اين كار مي توان جوايز مناسب نيز در نظر گرفت.

تهیه کننده : درمحمد شاه خواه

فهرست منابع و مآخذ

1- گنجينه ي لغات ( فرهنگ فارسي به فارسي) جلد دوم تأليف: نصرالله آژنگ 1381 انتشارات گنجينه

2- مشاركت مردمي در آموزش و پرورش تأليف: دكتر اقبال قاسمي پويا چاپ اول 1380 پژو هشكده تعليم و تربيت

3- جزوه مشاركت و شورا هاي آموزش و پرورش تهيه و تدوين شده به وسيله دفتر هماهنگي شورا هاي مناطق آموزش و پرورش واحد توسعه 1378


مطالب مشابه :


نمون برگ پیشنهادی ارزیابی معلم ازپوشه کارپایه پنجم ابتدایی

اداره آموزش وپرورش آبادان نمون برگ پیشنهادی




ورودبه سایت آموزش وپرورش آبادان

به وبلاگ عمومي حمدان فرهانیان خوش آمدید - ورودبه سایت آموزش وپرورش آبادان - hamdan1.blogfa.com




دومين يادواره شهدای آموزش و پرورش آبادان برگزار می‌شود

آبادان قهرمان - دومين يادواره شهدای آموزش و پرورش آبادان برگزار می‌شود - آبادان را بانگاهی




اشتباهات کتاب فارسی ششم

آموزش وپرورش طراح محترم گویا فراموش کرده و یا کاملاً بی‌اطلاع بوده که آبادان فاقد




کارگاه آموزشی سند تحول بنیادین درآموزش وپرورش واستقرارنظام آموزشی جدید برگزارگردید.

آبادان- اروندکنار به گزارش معاونت آموزشی اداره آموزش وپرورش اروندکنار، درراستای سند




بروشور ویژه روز جهانی معلولان در آموزشگاه شمیم

آموزشگاه استثنایی شمیم آبادان سازمان آموزش وپرورش مرکز اموزش استثنایی شمیم همواره




بیوگرافی وسوابق دکتر محمود رضا شیرازی شهر دار آبادان

مدیریت آموزش وپرورش آبادان. تارنماي نمايندگان شهرستان آبادان در مجلس شوراي




مشارکت مردمی در آموزش و پرورش

آموزشگاه استثنایی شمیم آبادان - مشارکت مردمی در آموزش و پرورش - سازمان آموزش وپرورش




برچسب :