قدر دانی

 

قدر دانی

LARGE_nightmelody-com-0268.jpg

 

این پیام نه تنها برای بچه هایمان بلکه برای همه ما که در این جامعه امروزی زندگی می کنیم موثرمی باشد.  

یک شخص جوان با تحصیلات عالی برای شغل مدیریتیدر یک شرکت بزرگ درخواست داد. در اولین مصاحبه پذیرفته شد؛ رئیس شرکت آخرین مصاحبه را انجام داد. رئیس شرکت از شرحسوابق متوجه شد که پیشرفت های تحصیلی جوان از دبیرستان تا پژوهشهایپس از لیسانس تماماً بسیارخوب بوده است، و هرگز سالی نبوده که نمره نگرفته باشد

رئیس پرسید:  آیا هیچ گونه بورس آموزشی در مدرسه کسب کردید؟

جوان پاسخ داد: هیچ

رئیس پرسید:  آیا پدرتان بود که شهریه های مدرسه شما را پرداخت کرد؟

جوان پاسخ داد: پدرم فوت کرد زمانی که یک سال داشتم، مادرم بود که شهریه های

مدرسه ام را پرداخت می کرد

رئیس پرسید: مادرتان کجا کار می کرد؟

جوان پاسخ داد: مادرم بعنوان کارگر رختشوی خانه کار می کرد.

رئیس از جوان درخواست کرد تا دستهایش را نشان دهدجوان دو تا دست خود را که نرم و سالم بود نشان داد.

رئیس پرسید:  آیا قبلاً هیچ وقت در شستن رخت ها به مادرتان کمک کرده اید؟

جوان پاسخ داد: هرگز، مادرم همیشه از من خواسته که درس بخوانم وکتابهای بیشتری مطالعه کنم. بعلاوه، مادرم می تواند سریع تر از من رخت بشوید

رئیس گفت: درخواستی دارم. وقتی امروز برگشتید، بروید و دستهای مادرتان را تمیز کنیدو سپس

فردا صبح پیش من بیایید

جوان احساس کرد که شانس او برای بدست آوردن شغل مدیریتی زیاد است.وقتی که برگشت، با خوشحالی از مادرش درخواست کرد تا اجازه دهد دستهای او را تمیز کند.مادرش احساس عجیبی می کرد، شادی اما همراه با احساس خوب و بد، او دستهایش را به مرد جواننشان داد. جوان دست های مادرش را به آرامی تمیز کرد. همانطور که آن کار را انجام می داد اشکهایشسرازیر شد. اولین بار بود که او متوجه شد که دستهای مادرش خیلی چروکیده شدهو اینکه کبودی های بسیار زیادی در پوست دستهایش است. بعضی کبودی ها خیلی دردناکبود که مادرش می لرزید وقتی که دستهایش با آب تمیز می شد

 

این اولین بار بود که جوان فهمید که این دو تا دست هاست که هر روز رخت ها را می شوید تااو بتواند شهریه مدرسه را پرداخت کند. کبودی های دستهای مادرش قیمتی بود که مادر مجبور بودبرای پایان تحصیلاتش، تعالی دانشگاهی و آینده اش پرداخت کند.بعد از اتمام تمیز کردن دستهای مادرش، جوان همه رخت های باقیمانده را برای مادرشیواشکی شست.آن شب، مادر و پسر مدت زمان طولانی گفتگو کردند.صبح روز بعد، جوان به دفتر رئیس شرکت رفت.رئیس متوجه اشکهای توی چشم های جوان شد، پرسید:آیا می توانید به من بگویید دیروز در خانه تان چه کاری انجام داده اید

و چه چیزی یاد گرفتید؟

جوان پاسخ داد: دستهای مادرم را تمیز کردم، و شستشوی همه باقیمانده رخت ها را نیز تمام کردم.))

رئیس پرسید: لطفاً احساس تان را به من بگویید.

جوان گفت

اکنون می دانم که قدردانی چیست. بدون مادرم، من موفق امروز وجود نداشت

از طریق با هم کار کردن و کمک به مادرم، فقط اینک می فهمم که چقدر سخت و دشواراست برای اینکه یک چیزی انجام شود

به نتیجه رسیده ام که اهمیت و ارزش روابط خانوادگی را درک کنم.

رئیس شرکت گفت: این چیزیست که دنبالش می گشتم که مدیرم شودمی خواهم کسی را به کار بگیرم که بتواند قدر کمک دیگران را بداند، کسی که ا زحمات دیگران رابرای انجام کارها بفهمد، و کسی که پول را بعنوان تنها هدفش در زندگی قرار ندهد. شما استخدام شدید.

 

بعدها، این شخص جوان خیلی سخت کار می کرد، و احترام زیردستانش را بدست آورد.هر کارمندی با کوشش و بصورت گروهی کار می کرد. عملکرد شرکت به طور فوق العاده ای بهبود یافت.

یک بچه، که حمایت شده و هر آنچه که خواسته است از روی عادت به او داده اند،ذهنیت مقرری را پرورش داده و همیشه خودش را مقدم می داند. او از زحمات والدین خودبی خبر است. وقتی که کار را شروع می کند، می پندارد که هر کسی باید حرف او را گوش دهد، زمانی کهمدیر می شود هرگز زحمات کارمندانش را نمی فهمد و همیشه دیگران را سرزنش می کند. برای این جور شخصیکه ممکن است از نظر آموزشی خوب باشد، ممکن است یک مدتی موفق باشد، اما عاقبت احساس کامیابی نمی کند.

او غر خواهد زد و آکنده از تنفر می شود و برای بیشتر بدست آوردن می جنگند. اگر این جور والدین حامی هستیم،آیا ما داریم واقعاً عشق را نشان می دهیم یا در عوض داریم بچه هایمان را خراب می کنیم؟

 شما می توانید بگذارید بچه هایتان در خانه بزرگ زندگی کنند، غذای خوب بخورند، پیانو بیاموزندتلویزیون صفحه بزرگ تماشا کنند. اما هنگامی که دارید چمن ها را می زنید، لطفاً اجازه دهید آن را تجربهکنند. بعد از غذا، بگذارید بشقاب و کاسه های خود را همراه با خواهر و برادر هایشان بشویند.برای این نیست که شما پول ندارید که مستخدم بگیرید، می خواهید که آنهادرک کنند، مهم نیست کهوالدین شان چقدر ثروتمند هستند، یک روزی موی سرشان به همان اندازه مادرسفید خواهد شد.مهم ترین چیز اینست که بچه های شما یاد بگیرند که چطور از زحمات و تجربه سختی قدردانی کنند ویاد بگیرند که چطور برای انجام کارها با دیگران کار کنند.


مطالب مشابه :


قدر دانی

کلبه - قدر دانی - دل نوشته های دل! - کلبه




قدر دانی

♪☼blue sky♪☼ - قدر دانی - قدر دانی این پیام نه تنها برای بچه هایمان بلکه برای همه ما که در این




قدر دانی از پدرو مادر

هنرجو فرزام - قدر دانی از پدرو مادر - این وبلاگ از آبان ماه سال1391 فعالیت خودرا آغاز نموده




تشكر و قدر داني

مجلس ترحيم - تشكر و قدر داني - دانلود مجالس ختم چهلم سالگرد سنگ قبر درگذشت تقدیر عكس اشعار




قدر دانی

بسم رب الشهدا . . . - قدر دانی - - بسم رب الشهدا . . . قشنگ ترین شعر دنیاست و من خیلی دوست




قدر دانی ازمادر

مادر - قدر دانی ازمادر - مونس » شعر زيباي




تو قدر آب چه دانی ؟

دریچه - تو قدر آب چه دانی ؟ - برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه شعر دو زبانه )




قدر دانی از مادر

سمپادی ها - قدر دانی از مادر اشکی در گذر گاه تاریخ (شعر) داستان عجیب!!! روانشناسی (نا خود آگاه)




برچسب :